خلقت آدم و حوا و نسل آنان
منبع مقاله: تفسیر حکیم جلد هشتم
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
آنچه به طور صریح از آیات قرآن مجید و معارف حقّه اهل بیت و کتابهاى علمى مورد اعتماد در زمینه خلقت آدم و حوا استفاده مىشود، این است که خداوند، با اراده و قدرت و علم و حکمت بىنهایتش از خاک زمین پیکرى را صورتگرى کرد، و به او شکل لازم را مرحمت فرمود، و با نفخهالهىاش در آن پیکر روح دمید، و از همان خاک همسرش را به وجود آورد و مرد و زنى به نام آدم و حوا با خلقتى آراسته و متعادل و ظاهر و باطنى در گردونه احسن تقویم در این جهان هستى در روى زمین ظهور کردند، و هر دو مبدء و منشأ همه مردان و زنان تا قیامت شدند، و این مسئله هیچ اعجابى در کنار قدرت حضرت حق ندارد، زیرا هر نوعى از موجودات زنده و هر نوعى از گیاهان به همین صورت منشأ و مبدء اولیهاى از یک نر و ماده داشتند که به دست قدرت حق آفریده شدند و موجب تکثیر نوع خود در خیمه حیات شدند.
پس از به وجود آمدن نر و ماده اولیه که بدون سابقه نر و ماده دیگر بودند و مستقیماً به قدرت حق به وجود آمدند نسلشان بعد از ازدواج آن دو با نطفه یا تخمگذارى یا رسیدن گرده ماده به نر به وجود آمدند و صحنه شگفتانگیز انواع موجودات را تشکیل دادند.
این که خداوند قدیر در آیه 59 سوره مبارکه آل عمران مىفرماید:
إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.
یقیناً داستان چگونگى آفرینش عیسى نزد خدا مانند داستان آدم است که پیکر او را ابتدا از خاک آفرید سپس به او فرمود: موجود زنده باش پس بىدرنگ موجود زنده شد، براى این است که به همه مردم بفهماند قدرت من این اقتضا را دارد که فردى مانند عیسى را بدون وجود پدر بیافرینم و این تعجبى ندارد، که آدم را بىسابقه داشتن پدر و مادر از خاک به صورتى آراسته ساختم سپس با فرمان وجودى کن او را به شکل موجودى زنده درآوردم، این که به وجود آمدن عیسى را بدون پدر مثل به آدم زده بسیار بسیار روشن است که آدم اولین نوع از جنس ما انسانهاست که بدون تکیه به یک نر و ماده و بلکه به صورت مستقیم از خاک صورتگرى شده و سپس با دمیده شدن روح در او به گردونه حیات درآمده است، و بنابر جمله ملکوتى و خلق منها زوجها همسر او حوا نیز مانند او از خاک پاک یعنى همان خاک و گوهرى که آدم از او به وجود آمد به وجود آمده است، نهایتاًباید به قول امیرمؤمنان گفت: «1» عنصر اولیه وجود مرد و زن یک عنصر مرکب است که خداوند در قرآن مجید از آن تعبیر به طین نموده است.
إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ: «2»
یاد کن هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشرى از گل خواهم آفرید، پس زمانى که اندامش را درست و نیکو قرار دادم و از روح خود در او دمیدم براى او سجده کنید.
در سوره مبارکه آل عمران آیه 49 مىخوانیم که عیسى از قدرت معنوى خود به بنىاسرائیل جهت تصدیق نبوتش خبر مىدهد و در بخشى از گفتارش اعلام مىکند.
أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ ....
من از گل زمین براى شما پیکرى مانند پرنده نظام مىدهم و در آن مىدمم که به اراده و مشیت خدا پرندهاى زنده و قادر به پرواز مىشود.
جائى که به راحتى مىتوان از طریق قرآن که کتابى سراسر حق است و هیچ ریب و باطلى در آن راه ندارد پذیرفت که انسانى والا و پیامبرى ملکوتى در سایه اذن خدا این قدرت را دارد که گل را به صورت مجسمهاى در شکل یک پرنده درآورد سپس با دم خود او را با همه اعضاى لازم زنده کند و به پرواز دهد، چه جاى حرف و رد و ایراد و اشکال در خلقت آدم به قدرت بىنهایت خدا است؟!
آرى اراده و علم و حکمت و بصیرت و قدرتش اقتضا نمود که از خاک زمین و از عنصر واحده مرد و زنى را بىسابقه داشتن پدر و مادر بیافریند و آنان را مبدء و منشأ به وجود آمدن میلیاردها مرد و زن قرار دهد.
این که بعضى از مذهبىهاى درس خوانده جمله إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ «3» را به این صورت معنا کردهاند که پیش از آدم ابوالبشر آدمیانى دیگر بودند که از نظر عقل و خرد به شدت در ضعف به سر مىبردند، و شایسته تکلیف و مسئولیت نبودند و آدم به عنوانى موجودى عاقل و شایسته مسئولیت از میان آنان برگزیده شد حرفى نادرست و خلاف قرآن و چیزى شبیه نظریه تبدل انواع داروین یهودى است، و نشان از خودباختگى در برابر فرهنگ مادى غرب است، شما اگر لغت اصْطَفاکِ* را در آیات قرآن مجید دقت کنید داراى معناى معنوى و گزیدن بر اساس ارزشهاى عقلى و دینى است.
به ویژه این که در آیهى شریفه از نوح و آل ابراهیم و آل عمران نام برده شده، که ما را بیشتر به این حقیقت توجه مىدهد که مقام اصطفاء مقامى صد در صد معنوى است و قطعاً نوح و آل ابراهیم و آل عمران از میان موجوداتى بىعقل شبیه به انسانها برگزیده نشدهاند.
اى کاش بعضى از دانشمندان چه در شرق چه در غرب که متکى به آراء خود و دیگراناند زحمت تحصیل معرفت به خدا را به خود هموار مىکردند، و سپس به کتاب سالم و دست نخورده او قرآن که هدایتگر به سوى حقایق آفرینش و امور معنوى است مراجعه مىنمودند و با بکار گرفتن عقل و انصاف امور مربوط به هستى و آفرینش و مسائل مربوط به تربیت و ادب را از این کتاب به دست مىآوردند، و به آسانى و روشنى واقعیات را تحصیل مىنمودند.
اینک نگاه دریاى علم و بینش، نخبهى آفرینش، حکمت محض، بصیرت خالص، روح و جان پیامبر، محبوب محبان، چراغ قلب عارفان، مولاى موحدان حضرت امیرمؤمنان را به آفرینش انسان در خطبهى اول نهجالبلاغه ملاحظه کنید:
«ثُمَّ جَمَعَ سُبْحانَهُ مِنْ حَزْنِ الْاءَرْضِ وَ سَهْلِها، وَ عَذْبِها وَ سَبَخِها، تُرْبَهً سَنَّها بِالْماءِ حَتّى خَلَصَتْ، وَ لا طَها بِالْبَلَّهِ حَتّى لَزُبَتْ، فَجَبَلَ مِنْها صُورَهً ذاتَ اءحْناءٍ وَ وُصُولٍ وَ اءعضاءٍ وَ فُصُولٍ. اءجْمَدَها حَتّى اسْتَمْسَکَتْ، وَ اءَصْلَدَها حَتّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَ اءَجَل مَعْلُومٍ.
ثُمَّ نَفَخَ فِیها مِن رُوحِهِ فَمَثْلَتْ انْسانا ذا اءَذْهانٍ یُجِیلُها، وَ فِکْرٍ یَتَصَرَّفُ بِها، وَ جَوارِحِ یَخْتَدِمُها، وَ اءَدَواتٍ یُقَلَّبُها، وَ مَعْرِفَهٍ یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالْاءَذْواقِ وَالْمَشامِّ وَالالْوانِ وَالْاءَجْناسِ، مَعْجُونا بِطِینَهِ الالْوانِ الْمُخْتَلِفَهِ، وَالْاءَشْباهِ الْمُؤ تَلِفَهِ، وَالاضْدادِ الْمُتَعادِیَهِ وَالاخْلاطِ الْمُتَبایِنَهِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبِلَّهِ وَالْجُمُودِ، وَالْمَساءَةِ وَالسُّرُورِ ...»
سپس خداوند سبحان از قسمتهاى سخت و نرم، و شیرین و شور زمین خاکى را جمع کرد و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص گردید، آنگاه آن مادهى خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده در آورد، سپس از آن گل صورتى پدید کرد داراى جوانب گوناگون و پیوستگىها، و اعضاى مختلفه و گسیختگىها، آن صورت را خشکانید تا خود را گرفت و محکم و نرم ساخت تا محکم و سفالین شد، و آن را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت سپس از نفخه خود بر آن ماده شکل گرفته دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد، داراى اذهان و افکارى که در جهت نظام حیاتش بکار گیرد و اعضائى که به خدمت در آورد، و ابزارى که زندگى را بگرداند، و معرفت و شناختى که میان حق و باطل را تمیز دهد، و مزهها و بوها و رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم بشناسد، در حالى که این موجود معجونى بود از طینت رنگهاى مختلف و همسانهائى نظیر هم، و اضدادى مخالف یکدیگر و اخلاطى متفاوت با هم، از گرمى و سردى و رطوبت و خشکى و ناخوشى و خوشى.
حوا همسر آدم هم بنا بر جمله وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها به صورتى که آدم آفریده شد به وجود آمد، این حقیقتى است که در روایات هم به طور صریح به آن اشاره شده است:
«عن الباقر (ع) انها خلقت من فضل طینة آدم عند دخوله الجنة:» «4»
از حضرت باقر (ع) روایت شده: حوا از اضافهى گلى که آدم از آن آفریده شد ساخته شد و این هنگام ورود آدم به بهشت بود.
روایاتى هم در برخى از کتابها آمده که حوا از دنده چپ آدم آفریده شده که اینگونه روایات مخالف با متن آیه شریفه و در تضاد با روایات استوارى است که آفرینش حوا را از اضافهى گل آدم مىداند، بنابراین روایات مقبولى نیست و چه بسا ساختهى بازرگانان حدیث و برگرفته از افسانههاى یهود باشد، یک بار دیگر به متن آیه دقت کنید: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها شما را از عنصر واحده آفرید و زوج را نیز از همان عنصر پدید آورد.
در تأیید این معنا و این برداشت درستى که از آیهى شریفه مىشود به روایت زیر دقت کامل بنمائید:
عمرو بن ابىالمقدام از پدرش روایت مىکند که گفتهاست از حضرت باقر (ع) پرسیدم خداوند حوا را از چه چیز آفرید؟ فرمود این مردم در این مسئله چه مىگویند؟ گفتم: مىگویند خداوند او را از دندهاى از دندههاى آدم آفرید، فرمود: دروغ مىگویند، آیا خداوند از آفریدن حوا از غیر دنده آدم ناتوان بود؟!
گفتم پسر پیامبر فدایت شوم حوا را از چه چیز آفرید فرمود پدرم زینالعابدین از پدرش روایت کرد که رسول خدا فرمود: خداوند مشتى خاک برگرفت، و آن را با دست قدرتش به هم آمیخت و آدم را از آن آفرید، بخشى از آن اضافه آمد پس حوا را از آن وجود به وجود آورد.
نسل آدم و حوا
اراده حضرت حق در تولید نسل از یک نر و ماده به وسیلهى نطفه تحقق مىیابد، ولى باید دانست که این آفرینش از نطفهى پس از آن صورت گرفت که یک مرد و یک زن از این نوع را بىسابقه نر و مادهاى از گل آفرید و آن آدم و بعد از او حوا بود.
بر اساس آیه مورد بحث نسل انسان به آدم و همسرش برمىگردد، و واسطهاى میان نسل و آدم و همسرش نبوده، سخن در این است که این نسل میلیاردى چگونه و به چه صورت از آن یک مرد و یک زن به وجود آمد؟
المیزان مىگوید: تناسل طبقهى اول انسان یعنى آدم و همسرش از راه ازدواج بوده است که نتیجهاش متولد شدن پسران و دخترانى و به عبارت دیگر خواهران و برادرانى گردیده است و در این باره بحثى نیست، بحث در این است که طبقهى دوم بشر یعنى همین خواهران و برادران چگونه و با چه کسى ازدواج کردهاند؟ آیا ازدواج در میان خود آنان بوده، و یا به طریقى دیگر صورت گرفته است؟
از ظاهر اطلاق آیه شریفه که مىفرماید: وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً برمىآید که در انتشار نسل بشر غیر از آدم و همسرش هیچ کس دیگرى دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به این دو تن بوده و بس، نه هیچ زنى از غیر بشر
دخالت داشته و نه هیچ مردى، چون قرآن مجید در انتشار این نسل فقط آدم و حوا را مبدء دانسته است و اگر غیر از آدم و حوا مردى یا زنى غیر از بشر دخالت مىداشت مىفرمود: «وَ بَثَّ مِنْهُما و من غیرهما» و یا عبارتى دیگر نظیر این را ذکر مىکرد تا بفهماند که غیر از آدم و حوا موجودى دیگر نیز دخالت داشته است و معلوم است که منحصر بودن آدم و حوا در مبدئیت انتشار نسل اقتضا مىکند که در طبقهى دوم ازدواج میان خواهر و برادر صورت گرفته باشد.
و اما این که چنین ازدواجى در اسلام حرام است و به طورى که حکایت شده در دیگر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمىزند، چون که تحریم حکم تشریعى است که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى و غیر قابل تغییر، و زمام تشریع هم به دست خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مىکند و هر حکمى بخواهد میراند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباح کند و در روزگار دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چارهاى نیست تجویز کند، و در روزگار دیگرى که این ضرورت در کار نیست تحریم نماید، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى که مصلحت و لازم باشد، مانند زمان آدم که موضوع انتشار نسل در میان بوده و تجویزش سبب شیوع فحشا و جریحهدار شدن عفت عمومى نمىشده تجویز کند و با پایان گرفتن زمان مصلحت که باعث این محذور مىشود تحریم کند.
در کتاب ارزشمند احتجاج از حضرت سجاد (ع) آمده که در گفتگوئى که با مردى قرشى داشته سخن به اینجا رسانیده که هابیل با «لوزا» خواهر همزاى قابیل ازدواج کرد و قابیل با «اقلیما» همزاى هابیل، راوى مىگوید: مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ فرمود آرى مرد عرضه داشت: این که عمل مجوسیان امروز است، راوى مىگوید: حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مىکنند و ما آن را باطل مىدانیم براى این است که پى از تحریم خدا آن را انجام مىدهند، آنگاه اضافه نمود: منکر این مطلب مباش، براى این که درستى این عمل در آن روز و نادرستىاش در امروز حکم خداست که چنین جارى شده است، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال مىبینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم، دین و شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده، و بعد از آن خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود.
المیزان در نگاهش به این روایت مىگوید: مطلبى که در این حدیث آمده موافق با ظاهر قرآن کریم و هم موافق با اعتبار عقلى است، ولى در این میان روایات دیگرى است که معارض با آن است و دلالت دارد بر این که اولاد آدم با افرادى از جن و حور که برایشان نازل شده ازدواج کردند [و این روایات با اعتبار عقلى درست در نمىآید زیرا آفرینش جن و حورى بهشتى مادى نیست و غیر مادى نمىتواند فرزند مادى بزاید]
اینجانب نمىدانم که مطلب در گیومه از صاحب المیزان یا مترجم محترم آن است، اشکالى که نسبت به آن دارم این نیست که قرآن به گونهاى که اوصاف حور را بیان کرده از زیبائى چشم آنان و همسال بودنشان با اهل بهشت و تشبیه آنان به لؤلؤ مکنون استفاده مىشود که حوران بهشتى که همسران و ازدواج مردان بهشتى هستند مادى مىباشند، و اگر مادى نباشند چه سودى از نظر همسرى براى مردان بهشتى دارند، به نظر اینجانب براى رد روایات معارض نیازى به این
توضیح که در المیزان آمده نیست، بلکه باید به اطلاق آیه تکیه کرد که مىفرماید: وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً و پرونده این مسئله را بست.
____________ پی نوشت ها:________________
(1)- خطبه اول نهجالبلاغه.
(2)- ص 71- 72.
(3)- آل عمران 33.
(4)- تفسیر برهان ج 3 ص 8.