مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۵ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۸۷

یازینب

 این سفر بود که با هستی من بازی کرد

زیر لب زمزمه می کنی : « کاش هزار فرزند می داشتم و همه را فدی یک تار موی حسین می کردم .»

و نام آرام بخش حسین را زیر لب ترنم می کنی :

حسین! حسین! حسین!

حسین اگر بود تحمل همه ین رنج ها و دردها و داغها ینقدر مشکل نبود.حتی داغ علی   اکبر، حتی مصیبت قاسم ، حتی شهادت علی اصغر ، حتی عروج عباس . . .!

عباس ؟! تو با خواهرت چه کردی عباس؟! تو از کجا آمده بودی عباس ؟ تو چگونه خودت را با جگر زینب پیوند زدی ؟

هم اکنون که به مدینه می رسیم ، من به مادرت چه بگویم ؟

بگویم ام البنین!؟  مادر پسران!؟    کدام پسران ؟ کجیند آن چهار سروی که تو روانه کربلا کردی؟

بگویم ام البنین!  همه مادران عالم بید تربیت پسر را از تو یاد بگیرند،همه مردان عالم بید پیش تو درس ادب بخوانند.

حسین! حسین! حسین!

جاذبه عشق تو با ین چهار جوان چه کرد؟ با پیران و سالخوردگان چه کرد ؟ با حبیب چه کرد؟ با مسلم چه کرد ؟

حسین! حسین! حسین!

تو اگر بودی ، سینه تسلی تو اگر بود، نگاه آرام بخش تو اگر بود، همه غمهی عالم قابل تحمل بود.

*******

زینب ! زینب ! زینب !

تو را به خدا خودت را حفظ کن.

کار تو هنوز به اتمام نرسیده است.

تو تازه بید پیام کربلیی ات را از مدینه رسول الله به تمام عالم منتشر کنی.

تو بید خون حسین را تا ابد زنده نگه داری .

. . . . . . .

 پس گریه نکن زینب ! خودت را حفظ کن زینب !

اکنون آرام آرام به مدینه نزدیک می شوی و رسالتی که در مدینه چشم انتظار توست، از آنچه تاکنون بر دوش خود حمل کرده ی ، کمتر نیست.

. . . . . . .

بشیر به تاخت خود را به مدینه می رساند، مقابل مسجد پیامبر می یستد وین دوبیت را فریاد می زند:

«ی اهل یثرب! دیگر مدینه جی ماندن نیست، که حسین به شهادت رسیده است .پس همه چشم ها بید هماره بر او بگریند که حسین در کربلا به خون تپید و سرش بر نیزه ها چرخید.»

و اعلام می کند که: « ی اهل مدینه ! علی، فرزند حسین با عمه ها و خواهرانش به نزدیکی شهر رسیده اند. من جی آنها را به شما نشان خواهم داد .»

خبر، به سرعت باد در همه کوچه پس کوچه ها و خانه هی مدینه می پیچد و شهر یکپارچه، ضجه و ناله می شود.

. . . . . . .

پیش از آنکه بشر بازگردد، مردم ضجه زنان و مویه کنان، از مدینه بیرون می ریزند و با اشک و آه وگریه به استقبال شما می یند.

مدینه جز هنگام ارتحال پیامبر، چنین درد و داغ و آه و شیونی را به خود ندیده است.

زنان ، زنان مدینه، زنان بنی هاشم که چند ماه پیش ، تو را بدرقه کردند اکنون تو را به جا نمی آورند. باور نمی کنند که تو همان زینبی باشی که چند ماه پیش ، از مدینه رفته ی. باور نمی کنند که درد و داغ و مصیبت، در عرض چند ماه بتواند همه موهی زنی را یک دست سپید کند، بتواند چشم ها را ینچنین به گودی بنشاند، بتواند رنگ صورت را برگرداند و بتواند کسی را ینچنین ضعیف و زرد ونزار گرداند. وتازه آنها چگونه می توانند بفهمند که هر مو چگونه سپید گشته است، و هر چروک با کدام داغ ، بر صورت نقش بسته است.

. . . . . . .

مردم کاروان را بر سر دست و چشم خویش به سوی مدینه پیش می برند.

وقتی چشم تو به دروازه مدینه می افتد، زیر لب با مدینه سخن می گویی و به پهنی صورت، اشک می ریزی:

«ما را به خود راه مده ی مدینه ی جد ما، که ما با کوله باری از حزن و حسرت آمده یم.

همه با هم بودیم وقتی که ازپیش تو می رفتیم، اما اکنون بی مرد و فرزند، باز گشته یم.»

********

به حرم پیامبر که می رسی، داخل نمی شوی، دو دست بر چهارچوبه در می گذاری و فریاد می زنی: « یا جداه! من خبر شهادت برادرم حسین را بریت آورده ام. »

و همچون آفتابی که درآسمان عاشورا درخشید، و در کوفه و شام به شفق نشست،در مغرب قبر پیامبر، غروب می کنی.

افتان و خیزان به سمت قبر پیامبر می دوی، خودت را روی قبر می اندازی و درد دلت را با پیامبر، آغاز می کنی. شید به اندازه همه آنچه که در طول ین سفر گریسته ی، پیش پیامبر، گریه می کنی و همه مصائب و حوادث را مو به مو بریش نقل میکنی و به یادش می آوری آن خواب را که او بری تو تعبیر کرد.

انگار که تو هنوز همان کودکی که در آغوش پیامبر نشسته ی و او اشکهی تو را با لبهیش می سترد و خواب تورا تعبیر می کند:

« آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم، که به زودی تند باد اجل اورا از پی در می آورد، و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت مادرت فاطمه می بندی. و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش می کنی و پس از پدر، دل به دو برادر می سپاری که آن دو نیز درپی هم، ترک ین جهان می گویند، و تورا با یک دنیا مصیبت وغربت، تنها می گذارند.»

- تعبیر شد خواب کودکی هی من پیامبر! ومن اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده ام .

( از کتاب: آفتاب درحجاب – سید مهدی شجاعی )

۰ نظر ۲۸ تیر ۸۷ ، ۲۰:۱۹
فتحی
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۸۷

از گلستان حکمت و بلاغت

از گلستان حکمت و بلاغت

ماه رجب باشکوه و عظمت ، و رحمت و برکت همراه خود، دل و جان عاشقان و دلدادگان را سیراب می کند . و لذت دیدار ، وصل ، وبودن در حضور معشوق را به جانهای مشتاق می چشاند.

و نیز نام ماه رجب با خود عطر و روشنی انوار درخشان ولایت و هدایت را دارد . میلاد امامان نور خصوصا ولی الله کامل ، امیر عاشقان و عارفان ، و سرحلقه مومنان و عابدان حضرت علی ابن ابیطالب (ع) ، و همینطور عید بزرگترین نعمت الهی بر همه بندگانش ، عید مبعث اشرف کائنات و خاتم رسولان پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص).

حدیثی نورانی ، و شاخه گلی از باغستان حکمت و بلاغت ، که  در موضوع دعا، توبه ، استغفار و شکراست ، از نهج البلاغه مولای همه عاشقان انتخاب کردم ، که با ماه پر برکت  رجب خصوصا ایام نورانی و خلوت عاشقانه اعتکاف تناسب دارد ، به دوست داران و علاقمندان اهلبیت مطهر پیامبر اکرم (ص)، و دلدادگان ولایت حضرت علی (ع) تقدیم می کنم . این بیان نورانی و هدایت الهی شایسته دل سپردن و توجه خاص است :

قال(علیه السلام): مَنْ أُعْطِیَ أَرْبعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً: مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الاِْجَابَةَ، وَمَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَةَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ، وَمَنْ أُعْطِیَ الاِْسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ، وَمَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ لَمْ یُحْرَمِ الزِّیَادَةَ.

     وتصدیقُ ذَلکَ فی کتَابِ اللهِ، قَالَ اللهُ عزوجل فی الدّعَاء: (ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ)، وقال فی الاستغفار: (وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمّ یَسْتَغْفِرِ اللهَ یَجِدِ اللهَ غَفُوراً رَحِیماً)، وقال فی الشکر: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنّکُمْ)، وقال فی التوبة: (إنّما التّوْبَةُ عَلَى اللهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السّوءَ بِجَهَالَة ثُم یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیب فأُولَئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللهُ عَلِیماً حَکِیماً)              حکمت شماره 130 نهج البلاغه

حضرت علی (علیه السلام) فرمود : کسی که توفیق چهار چیز پیدا کند، از چهار چیز محروم نخواهد شد.
1- کسی که توفیق دعا بیابد ، از اجابت محروم نمی گردد.
2- کسیکه توفیق توبه پیدا کند ، از قبول محروم نمی شود.

3 – کسی که توفیق اسغفار بیابد ، از آمرزش محروم نمی گردد.
4- کسی که توفیق شکر گزاری پیدا کند ، از فزونی روزی محروم نخواهد شد.

** شریف رضی می گوید: قرآن این سخن را تصدیق میکند

چرا که در باره دعا  می فرماید: ( مرا بخوانید شما را اجابت می کنم .  بقره –  آیه 60)

 و راجع به استغفار میگوید : ( آنکس که مرتکب عمل زشتی شود و یا به خود ستم کند سپس از خدا طلب آمرزش کند خداوند را غفور و رحیم خواهد یافت .  نساء –  آیه 110 )

 و در باره شکر فرمود : ( اگر سپاسگزاری کنید ، نعمت را بر شما افزون خواهم کرد . ابراهیم –  آیه  7)

و درباره توبه گفته است : (همانا توبه  در باره کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام می دهند و سپس بزودی توبه می کنند . خداوند توبه چنین اشخاصی را می پذیرد و خداوند دانا و حکیم است . نساء –  آیه 17)

دو مطلب زیراز نوشته های قبلی نیز مرتبط با موضوع این یادداشت است ملاحظه بفرمایید

علی(ع) در نگاه محمد (ص)               نامه ای از بهشت

امیدوارم عاشقان و عارفان و عابدان نیاشگر و خلوت گزیدگان مهمانی خاص اعتکاف ما را هم در دعای خیر خود یاد کنند.   (عارف)

 

۰ نظر ۲۱ تیر ۸۷ ، ۰۷:۲۰
فتحی
سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۸۷

وصیت نامه شهید فتحی

وصیتنامه شهید غلامحسین فتحی

 تولد - 1344 شهادت -20/10/1365- عملیات کربلای5 -  شلمچه

 بسم الله الرحمن الرحیم

کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئا" و هو خیرلکم و عسی ان تحبوا شیئا" و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون.   (بقره/216) 

بنام الله و بیاد الله و برای الله و فتح و نصرت از الله و ستایش و پرستش مخصوص اوست که لباس هستی بر تن ما پوشانید و ما را از جهل و ظلمت بسوی معرفت و روشنایی هدایت کرد و بر ما منت نهاد که در این زمان از زنده کنندگان دین او باشیم و دین او را خفظ کنیم. . . . .  و هم اکنون که کفر سراسر دنیا را گرفته و تمامی کفر در برابر اسلام بسیج شده و صف آرایی کرده تا اسلام را محو کنند ، عده ای بسیار قلیل لباس جهاد و مبارزه را بر تن کرده اند و برای دفاع از اسلام از تمام هستی خود گذشته اند و به این امید می جنگند که تنها محب خدا هستند :

(ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله)

 و به این امید هستند که تکلیف خود را به نحو احسن انجام داده و رضایت خدای خویش را بدست آورند. و این حقیر که خداوند توفیق داده و منت نهاده که لباس سپاه را که لباس جهاد و شهادت است بر تن پوشیده تا از اسلام و انقلاب اسلامی دفاع کنم، با کمال معرفت و شناخت کامل این راه را انتخاب کرده و تا آخرین لحظه زندگی و قطره خونم این راه را دامه داده تا به خیل عزیزان و دوستانم بپیوندم که فراقشان دلم را سوزانده و آتش عشق محبوبشان آرامش را از من گرفته و منتظر ندای حق تعالی هستم که :

(یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی) (فجر/27-30)

 آن عزیزانی که رفتند وظیفه خود را همچون مولا و سرورشان حسین ابن علی (ع) انجام دادند و جنگیدند و حسین وار به شهادت رسیدند و سلاح خونین و آتشین خود را به ما سپردند . و ما باید با قامتی استوار و با توکل بر خداوند انگیزه و هدف آنها را ادامه دهیم ، که اگر ما هم اکنون نفس می کشیم به واسطه خون این عزیزان است . و امروز که دفاع و جهاد بر هر فرد مسلمان واجب است این حقیر که در سنگر جهاد نشسته پیامی و وصیتی دارم که وظیفه خود می دانم تذکر بدهم:

امت حزب الله و شهید پرور! امروز انقلاب ما یک انقلاب اسلامی ،دفاع و جنگ ما دفاع از اسلام و احکام اسلام است . و اطاعت از فرمان حضرت امام بر تمامی مسلمانان خصوصا" شیعیان واجب و لازم است. چرا که امروز مسئله ، مسئله اسلام است و جز این نمی تواند باشد. و امام عزیز تکلیف ما را روشن کرده و هیچ عذری از هیچ کس پذیرفته نیست که مسئله اصلی جنگ است ، و از نماز و احکام اسلام بالاتر است. و این امر بر هیچ کس  پوشیده نیست و از خدا تشکر کنید تا این نعمت بزرگی که به مردم ما داده از ما نگیرد و آن حفظ دین خداست . و بدانید که تکلیف ما را سید الشهداء (ع) معلوم کرده و باید همچون شهدای کربلا از تمام هستی و وجود خود بگذریم که دین خدا را حفظ کنیم. که اگر سهل انگاری شود آنچنان اسلام سیلی می خورد که تا قرنها نمی تواند سرش را بلند کند ، و این عزتی که مسلمانان دارند از بین خواهد رفت. و دیگر اینکه هرگز امام خود را تنها نگذارید که تنها گذاشتن امام کنار گذاشتن اسلام و مسلمانی است. و تا آخرین قطره خون خود مطیع و فرمانبر او باشید. و دیگر اینکه اتحاد و وحدت خود را حفظ کنید که هر جا نفاق و دوگانگی بوجود آید به ضرر اسلام و انقلاب است و باعث شادی دشمنان اسلام خواهد شد.

ووصیت من عمل به وصیت و پیام شهدا است و از کلیه دوستان و آشنایان می خواهم که در زندگی اخلاص و توجه به خداوند را سر منشأ تمام کارها قرار دهید و از کاری که موجب خشم و غضب خداوند است بپرهیزید . و همدیگر را بیشتر دوست داشته باشید ، و منشأ دوستی را حب خداوند قرار دهید .و از غرائز بپرهیزید  و بدانید تنها چیزی که نجاتبخش آخرت ما خواهد شد عمل صالح و حسن عامل است.

و در آخر چند کلامی به پدر و مادر عزیز و مهربانم، که فرزند حقیرتان را حلال کنید، هر چند که حق فرزندی را بخوبی ادا نکردم ولی از شما خواهانم که تمام مشکلات و سختی های دنیایی را بخاطر خدا و رضایت او تحمل کنید. و بدانید که شیرینی آخرت از آن شما است و همه ما رفتنی هستیم . شما خوشحال باشید که فرزندتان بخاطر اسلام و قرآن رفته و شهادت را انتخاب کرده و خدای نخواسته چیزی جز آنکه امام بخواهد شما نخواهید.

از برادران عزیزم علی اکبر و محسن نیز حلالیت می طلبم ، و از آنها خواهانم همانطور که تا بحال برای اسلام از هیچ چیز دریغ نکردید تا آخر زندگی در راه اسلام و انقلاب کوشا باشید، و از خواهرانم نیز حلالیت می طلبم و امیدوارم که در سنگر حجاب تا آخرین لحظه زندگی ،از انقلاب و اسلام دفاع کنید . و فرزندان خود را فقط برای اسلام ترببیت کنید و مانع خدمت آنها به اسلام و انقلاب نباشید .

 و برادران کوچکم محمد و رضا را نیز به نحو احسن تربیت کنید. در آخر از شما می خواهم که برایم طلب مغفرت کنید و دعا کنید پاک از دنیا بروم و گناهانم مانع از رضایت خداوند نباشد.

وا لسلام علیکم و رحمه الله و برکاته -14/10/65- غلامحسین فتحی

****************************
روحش شاد و یادش جاویدان

۰ نظر ۱۱ تیر ۸۷ ، ۰۷:۲۳
فتحی
پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۸۷

مطالب قبلی آینه های عارف

۰ نظر ۰۶ تیر ۸۷ ، ۱۲:۵۶
فتحی
دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۸۷

از فدک تا محشر

 

از فدک تا محشر

سلام و تبریک بر فرزندان حقیقی و معنوی حضرت زهرای مرضیه (س ) خصوصا به محضر حضرت صاحب الزمان (عج)
چند سال قبل تولد حضرت زهرا (س) و هفته بسیج همزمان شده بود ومن توفیق یافتم که مثنوی "از فدک تا محشر" را تقدیم آن بزرگوار کنم . اینک ابیاتی ازآن مثنوی تقدیم شما به عنوان عرض تبریک

**********

فاطمه می آید وگل می دهد
باغ هستی بوی سنبل می دهد

دختر احمد زن خیرالورا
مادر زینب چراغ نینوا
فاطمه دریایی از لطف و صفاست
نسخه ای از «عین ذات » مصطفاست
روز مادر روز کوثر روز عشق
روز میلاد وفا آموز عشق

فاطمه می آید از بام بسیج
عاشقی می بارد از نام بسیج
اسوه ایثار در نزد همه
 سیره ی اول بسیجی « فاطمه »
*******
سیرت زهرا بسیجی بودن است
سر به دامان ولایت سودن است
فاطمه غرق ولایت بود و بس
حامی بیت امامت بود وبس
اولین شرط بسیجی عاشقی است
هر که عاشق نیست زهرا گونه نیست
این بسیج همرنگ وبوی فاطمه است
مستی او از سبوی فاطمه است

یاد زهرا قوت جان بسیج
نام زهرا رمز طوفان بسیج
فاطمه سردار عشق و سنگر است
خاک ریزش از فدک تا محشر است
فاطمه هم سنگر هر عاشق است
همدم زهرا به جنت لایق است
فاطمه یاس گلستان جهان
زینت پیشانی رزمندگان
 *******

  مادرم!  من از دعایت سرخوشم
بی تو در هر جا غریب و خامشم
در میان سنگر و در خاک ریز
کوه و دریا باتو هستم ای عزیز
هر طرف رو می کنم تو با منی
« ثم وجه الله » را دم می زنی
هر جه گویم هستی و با این همه
گفته ای هستی کنیز فاطمه
هر دم از زهرا برایم گفته ای
در غلطان از نگاهت سفته ای

لحظه اعزام جبهه دیدمت
اشک می باریدی و بوسیدمت
زیر لب آهسته کردی زمزمه
رو عزیزم ! در پناه فاطمه !!

*******

همره ما در بهشت جبهه ها
عشق بود و فاطمه بود وخدا
بر جمال حق تماشا داشتیم
اقتداء  بر بیت زهرا داشتیم
آن شب نورانی زیبا رسید
از نیستان رمز« یا زهرا » رسید
نفخه حق در نی جانها دمید
کار عشق آن شب به « او ادنی » رسید
هر که سیراب از می زهرا شدی
پر گرفتی و به آن بالا شدی

من که ماندم پای عشقم لنگ بود
راستی بال و پرم از سنگ بود

*******
عاقبت من ماندم و زخم درون
با دلی پر حسرت و لبریز خون
بال پروازم دگر بشکسته شد
دفتر عشق و شهادت بسته شد
هر چه بود امروز تــنها مانده ام
در میان سجن دنیا مانده ام
بار حسرت را به دوشم می کشم
با بسیج و یاد زهرا دلخوشم
رو نمودم سوی بیت « مرتضی »
از عطای فاطمه گشتم « رضا »      ((عارف ))

 

۰ نظر ۰۳ تیر ۸۷ ، ۰۵:۵۱
فتحی