مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۰

علامه طباطبایی و هانری کربن

دیدارهای علامه طباطبایی و پروفسور کربن

 

پروفسور هانری کربن استاد فلسفة دانشگاه سوربن فرانسه و از برجسته‌ترین مفسران غربی حکمت معنوی و فلسفه اسلامی، چهارم آوریل 1903‌م در پاریس به دنیا آمد. وی سال 1925م در دانشگاه سوربن فرانسه لیسانس گرفت، یک سال بعد گواهینامه عالی فلسفه و در سال 1928م دیپلم تتبعات عالی دانشگاه پاریس و در سال 1929م دیپلم "مدرسة السنه شرقی" پاریس را اخذ نمود و در همین ایام با زبان‌های عربی، فارسی و پهلوی آشنا شد. کربن بعدها نزد لویی ماسینیون - اسلام‌شناس اروپایی - رفت و او نسخه‌ای از حکمة‌الاشراق سهروردی را به کربن داد که این عمل تأثیر روحی فراوانی بر وی گذاشت و او را راهی شرق کرد. اولین مقالة کربن در نشریة بررسی‌های فلسفی در بارة یکی از آثار سهروردی چاپ شد و نخستین اثر مستقل وی به زبان فرانسه راجع به سهروردی در سال 1939م تحت عنوان "سهروردی مؤسس حکمت اشراق" منتشر شد.
کربن مدت‌ها عهده‌دار ریاست انستیتو فرانسه و ایران بود، . . . .

سپس پروفسور کربن چون آوازة عرفان و فلسفة مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایی را شنید، شیفتة عظمت علمی و کمالات معنوی این سید وارسته گردید. وی که به منظور شناخت تشیع سالی چند ماه از پاریس به ایران می‌آمد و به پژوهش و تحقیق در مورد شیعه‌شناسی می‌پرداخت، به وسیله برخی اساتید دانشگاه از محضر علامه طباطبایی تقاضا نمود در این باره به وی کمک کند. علامه طباطبایی نیز که از فعالیت‌های علمی و برخی فضایل انسانی این محقق با خبر بود، درخواست وی را اجابت نمود.

باغ تأمل
یکی از پژوهشگران معاصر که در جلسه گفتگوی علامه طباطبایی و هانری کربن حضور داشته، گفته است: "در محفلی که "حلقه اصحاب تأویل" نام داشت دیدار منظم این دو شخصیت صورت می‌گرفت. علی‌رغم وجود مشکل ارتباط و صافی ترجمه، جریان میان دو بزرگوار به خوبی می‌گذشت. هر دو بر یک طول موج بودند و در بارة سرنوشت فلسفه در ایران هم عقیده بودند.
  . . . . 

 لطفا بقیه را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۰ ، ۲۲:۱۱
فتحی
پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۰

خطبه حضرت زینب (س)در کوفه

خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

در کتاب لهوف سیدبن طاووس آمده :

بشیر بن حذلم اسدی می گوید: در آن روز به سوی زینب دختر امیر المومنین علیه السّلام متوجه شدم ، به خدا سوگند! در عین حال که سخنوری توانا و بی نظیر بود، حیا و متانت سراپای او را فرا گرفته بود و گویا سخنان گهربار علی علیه السّلام از زبان رسای او فرو می ریخت. و او علی وار سخن می راند به مردم اشاره نمود سکوت را مراعات نمایند در این هنگام نفسها در سینه ها حبس گشت و زنگهای شتران از صدا افتاد پس زینب کبری علیه السّلام شروع به سخنرانی نمود:

(الحمدالله . . . .) اما بعد، ای مردم کوفه ! ای اهل خدعه و غدر! آیا برای گرفتاری ما گریه می کنید؛ پس اشک چشمانتان خشک مباد!

و ناله هایتان فرو منشیناد! جز این نیست که مثل شما مردم مثل آن زن است که رشته خود را بعد از آنکه محکم تابیده شده باشد تاب آن را باز گرداند شما ایمان خود را مایه دغلی و مکر و خیانت در میان خود می گیرید؛ آیا در شما صفتی هست الا به خود بستن بی حقیقت، و لاف و گزاف زدن و به جز آلایش به آنچه موجب عیب و عار است؟ و مگر سینه ها مملو از کینه و زبان چاپلوسی مانند کنیزکان و چشمک زدن مانند کفار و دشمنان دین ؟ یا گیاهی را مانید که در منجلابها می روید که قابل خوردن نیست؟ یا به نقره ای مانید که گور مرده را به آن آرایش دهند. ظاهرت چون گور کافر پر حلل باطنت قهر خدا عزوجل .

 آگاه باشید که بد کاری بوده آنچه را که نفس های شما برای شما پیش فرستاد که موجب سخط الهی بود و شما در عذاب آخرت ، جاویدان و مخلد خواهید بود. آیا گریه و ناله می نمایید؟ بلی به خدا که گریه بسیار و خنده کم باید بکنید؛ زیرا به حقیقت که به ننگ و عار روزگار آلوده شدید که این پلید را به هیچ آبی نتوان شست ؛ لوث گناه کشتن سلیل خاتم نبوت و سید شباب اهل جنت را چگونه توان شست ؟!

کشتن همان کسی که در اختیار نمودن امور، او پناه شما بود و در هنگام نزول بلا، فریاد رس شما و در مقام حجت با خصم ، رهنمای شما و در آموختن سنت رسول الله صل الله علیه و اله را، بزرگ شما بود.

 آگاه باشید که بد گناهی بود که به جا آوردید، هلاکت و دروی از رحمت الهی بر شما باد و به تحقیق که به نومیدی کشید کوشش شما و زیانکار شد دستهای شما و خسارت و ضرر گردید این معامله شما. به غضب خدای عزوجل برگشتید و زود شد بر شما داغ ذلت و مسکنت. وای بر شما باد، ای اهل کوفه ! آیا می دانید کدام جگر رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاره پاره نمودید و چه بانوان محترمه ، معززه چو در گوهر را آشکار ساختید؟ کدام خون رسول خدا را ریختید و کدام حرم او را ضایع ساختید؟ به تحقیق که کاری قبیح و داهیه ای ناخوش به جا آوردید که موجب سرزنش است و ظلمی به اندازه و مقدار زمین و آسمان نمودید. آیا شما را شگفت می آید که اگر آسمان خون بر سرتان باریده است و البته عذاب روز باز پسین خوار کننده تر است و در آن روز شما را یاوری نخواهد بود؛ پس به واسطه آنکه خدایتان مهلت داد سبک نشوید و از حد خویش خارج نگردید؛ زیرا عجله در انتقام ، خدای را به شتاب نمی آورد و او را بی تاب نمی کند که بر خلاف حکمت کاری کند و نمی ترسد که خونخواهی کردن از دست او برود.

به درستی که پروردگار به انتظار بر سر راه است (تا داد مظلوم از ظالم ستاند).

 راوی گوید:

 به خدا سوگند! مردم کوفه را در آن روز دیدم همه حیران ، دستها بر دهان گرفته و گریه می کردند. پیر مردی را دیدم در پهلویم ایستاده چنان گریه می کرد که ریشش از اشک چشمانش تر شده بود و همی گفت : پدر و مادرم به فدای شما باد؛ پیران شما از بهترین پیران عالمند و جوانان شما بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست و این نسل خوار و مغلوب ناکسان نمی گردد.

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۰ ، ۱۳:۵۶
فتحی

 

 

وصیت نامه امام حسین (علیه السلام)

 

 

به برادرشان محمد بن حنفیه

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

هذا ما اوصى به الحسین بن على بن ابیطالب الى اخیه محمد المعروف بابن الحنفیة

 

 

ان الحسین یشهد ان لا اله الا هو وحده لا شریک له و ان محمدا (صلى الله علیه و آله و سلم) عبده و رسوله، جاء بالحق من عند الحق و ان الجنة و النار حق، و ان الساعة اتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور، و انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر و اسیر بسیرة جدى و ابى على بن ابى طالب، فمن قبلنى بقبول الحق، فالحق اولى (فالله اولى) بالحق و من رد على هذا اصبر حتى یقضى الله بینى و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین، و هذه وصیتى یا اخى الیک و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.

 

 

این وصیتى است که حسین بن على به برادر خود محمد که معروف به ابن حنفیه است فرماید:

 

 

حسین گواهى مى‏دهد که خداى تعالى یکى است و او را شریکى نمى‏باشد و محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده خداست، از جانب حضرت حق تبارک و تعالى حق را آورده است.

 

 

شهادت مى‏دهد بهشت و دوزخ حق بوده و قیامت بدون هیچ تردیدى خواهد آمد و حق جل و على مردگان در قبور را زنده نموده و از گورها بیرون مى‏آورد.

 

 

و گواهى مى‏دهم که از مدینه به قصد فساد و تکبرى و داعیه سلطنت بیرون نیامدم بلکه براى اصلاح در میان امت جدم آهنگ خروج کردم که امر به معروف و نهى از منکر نمایم و به سیرت پسندیده جد خود احمد مختار و پدر گرامیم حیدر کرار رفتار نمایم.

 

 

پس هر که قول مرا که حق محض است قبول کند بارى تعالى اولى و سزاوارتر است به اینکه حق را از او بپذیرد و آنکس که سرباز زند و بر من رد کند صبر کنم تا خداوند حکم فرماید.

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۰ ، ۱۰:۳۰
فتحی
يكشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۰

بسیج و عاشورا

تناسبى هست میان هویت و حقیقت بسیج با هویت محرم و عاشورا.  بسیج افتخار دارد که پیرو مکتب عاشوراست. البته عاشورا اوج فداکارى و ایثار است. همه‌ى تاریخ، همه‌ى عالم، مسئله‌ى عاشورا و حسین‌بن‌على (علیه‌السّلام) و اصحاب وفادار او را با این خصوصیت شناخته‌اند؛ فداکارى، ایثار در راه خدا و در راه تحقق اهداف الهى؛ لیکن مسئله‌ى عاشورا فقط این نیست. بله، برجسته‌ترین و نمایانترین خصوصیت عاشورا، همین فداکارى و شهادت است؛ ولى در ماجراى عاشورا حقایق دیگرى هم وجود دارد. از آغاز حرکت از مدینه، بذر معرفت پاشیده شد - این یکى از خصوصیات حادثه‌ى عاشوراست - بذر بصیرت پاشیده شد. اگر مردمى، امتى از بصیرت برخوردار نباشند، حقایق گوناگون، کار آنها را اصلاح نخواهد کرد؛ گره از مشکلات آنها گشوده نخواهد شد. بنابراین اخلاص، موقع‌شناسى، پاشیدن بذر یک حرکت فزاینده‌ى تاریخى، از خصوصیات مهم عاشوراست. ماجرا فقط در ظهر عاشورا تمام نشد؛ در واقع از ظهر عاشورا یک جریانى در تاریخ شروع شد، که همچنان رو به افزایش و گسترش است. بعد از این هم همین خواهد بود. امام حسین (علیه‌السّلام) براى اعلاى کلمه‌ى حق و براى نجات خلق، همه‌ى داشته‌هاى خود را به میدان آورد. این برخى از خصوصیاتى است که انسان به طور کلى در ماجراى عاشورا میتواند ببیند و نشان بدهد.

 بسیج، همین راه است؛ همین حرکت است؛ همین هدفهاست؛ همین ابزارها و وسیله‌هاست. بسیج، جمع فداکارى از مردمند، براى مردم؛ تشکیل یک مجموعه‌اى در حرکت عظیم یک ملت مجاهد. حضور در دفاع، حضور در علم، حضور در هنر، حضور در سازندگى، حضور در سیاست، در فرهنگ، در کمک به مستضعفان، در کمک به درماندگان، در تولید، در فناورى، در پیشبرد مسائل گوناگون کشور، در ورزش، در درخششهاى بین‌المللى، در هر کار خیر؛ این حرکت بسیج است؛ حرکتى مردمى، براى مردم، در دل مردم، از خود مردم، از همه‌ى قشرها، زنان، مردان، جوانان، پیران، نوجوانان، از اصناف گوناگون؛ یعنى تشکیل یک مجموعه‌ى حزب‌الله واقعى.

 بسیج سیاسى است، اما سیاست‌زده نیست، سیاسى‌کار نیست، جناحى نیست؛ بسیج مجاهد است، اما بى‌انضباط نیست، افراطى نیست؛ بسیج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافى نیست؛ بسیج بابصیرت است، اما ازخودراضى نیست؛ بسیج اهل جذب است - گفته‌ایم جذب حداکثرى - اما اهل تسامح در اصول نیست؛ بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛ بسیج طرفدار علم است، اما علم‌زده نیست؛ بسیج متخلق به اخلاق اسلامى است، اما ریاکار نیست؛ بسیج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست. این شد یک فرهنگ.

 فرهنگ بسیجى یعنى آن مجموعه‌ى معرفتها و روشها و منشهائى که میتواند مجموعه‌هاى عظیمى را در ملت به وجود بیاورد که تضمین‌کننده‌ى حرکت مستقیم و پایدار اسلامى آن ملت باشند. این یک تفکر است؛ در ذهن هم نیست، در خارج و در عینیت وجود دارد. حرکت بسیجى، سرنوشت ایران را، بلکه سرنوشت فراتر از ایران را تغییر داد، تعیین کرد. از روز اول، بسیجیان امام ما در میدانهاى گوناگون انقلاب تا پیروزى انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتى کردند که ماندگار شد، الگو شد، یادگار ملت ایران در عرصه‌ى تاریخ شد. امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفته‌اند و فرا گرفته‌اند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطوره‌هاى قدرت مادى را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.    
از بیانات امام خامنه ای ۶/۹/۱۳۹۰

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۰ ، ۲۳:۱۹
فتحی