مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

چهارشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۱

یا مقلب القلوب

بسم الله الرحمن الرحیم

یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر اللیل و النهار

یا محول الحول والاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

این عید به نور فاطمیه زیباست

روزی تمام سال ما با زهراست

با بردن نام فاطمه باید گفت

سالی که نکوست از بهارش پیداست

سال جدید و بهار زیبا را به تمام ارادتمندان حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) تبریک عرض می کنم و از خدای بزرگ می خواهم که در بهار جدید ، سرسبزی و پویایی و نشاط و تحول به احسن الحال را به همه دوستان و عزیزان عطا فرماید.

 

 

۰ نظر ۳۰ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۲۷
فتحی
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱

خرافه چیست؟

مفهوم شناسی خرافات

به هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع، خرافه می گویند. معمولاً در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یک دیگر ربط داده می‌شوند و یا علت و معلول یک دیگر دانسته می‌شوند. به عبارت دیگر خرافه به معنای چیزی است که واقعیت ندارد و ساخته ذهن و فکر انسان است که پس از پیدایش به آن اهمیت می دهد و برای آن  در زندگی خود اثر قائل می شود. در صورتی که هیچ گونه تأثیری در زندگی و حقایق هستی ندارد؛ نظیر: فال گیری، سعد و نحس برخی از ایام و اماکن و امثال آن.

 

فلسفۀ خرافات

امور متعددی به عنوان فلسفه و علت ایجاد خرافات ذکر شده است که درذیل، به آنها اشاره می شود:

 

1-    ضعف فکری و عقلی:

ریشۀ پیدایش شوم خرافات به ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی بسیاری از انسان ها مربوط می شود، و این که فهم آنها از هستی و ادراکشان از رمز و رازهای آن ناقص است. به عبارت دیگر چون معرفت شناسی اکثر آنان مبتنی بر استدلال و عقلانیت نیست و عوامل وجود و حقیقت برای آنها ناآشکار است، به خرافات پناه می برند و از راه های غلط و نادرست، پندارهای خود را توجیه می کنند. توسل به جمادات و نباتات و مسائلی که هیچ گونه جایگاهی در دین و عقل ندارد یا دنبال راه های ما وراء الطبیعة و متافیزیکی رفتن تا کارهای عادی را از راه های غیر عادی انجام دادن و غیر اینها از خرافاتی است که ریشه در ضعف فکری و عقلی مردم دارد.

پس منشأ عمدۀ خرافات، جهل و نادانی بشر است؛ از این رو، این مسئله بیشتر در بین مردم عوام رواج پیدا نموده و گرایش به خرافات در آنها بیشتر از افراد تحصیل کرده است.

 

2- شخصیت درونی افراد:

دربارۀ علت روانی خرافات، اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک، حافظه یا قضاوت باشد اصلاح آنها باید کار ساده‌ای باشد، یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد باید با از بین رفتن این فشارها، خرافات نیز از بین بروند؛ اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمی‌دارند و سرسختانه به آنها چسبیده‌اند، به همین جهت احتمال می‌رود خرافات، ریشه دردرون شخصیت افراد داشته باشد. اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت آن می‌نویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمی‌آوردند. اما چون اغلب به مشکلات برمی‌خورند که قواعد موجود پاسخ گوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زود باور می‌شوند».

 

                                          3- تقلید کورکورانه از دیگران:

تقلید کور کورانه از دیگران، از دیگر عواملی است که در رواج خرافات، نقشی مؤثر داشته است. در همۀ جوامع از اقشار مختلف مردم، بدون اندیشیدن دربارۀ درستی و نادرستی عقیده ای، با تقلید کورکورانه از دیگران به چیزهایی دل می بندند که دارای هیچ گونه مدرک و دلیل مقتضی نیست؛ به عنوان مثال، روز سیزده را نحس می دانند یا معتقد به چهارشنبه سوری هستند، به دلیل آن که گذشتگان آنها این گونه بوده اند. امروزه در برخی از شهرهای غربی، هتل ها و ساختمان های بلند، طبقۀ سیزدهم ندارد. در هواپیماها ردیف سیزده نیست؛ چون سیزده در نگاه آنها نحس است!

 

4-  خود خواهی:

استاد شهید مطهری دربارۀ این علت می فرماید: «دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد (و دیگر خرافات) شده است: یکی این که بشر به طور کامل خودخواه است؛ یعنی نمی خواهد مسئله شکست های خود را متوجه خودش کند. همیشه دنبال این می گردد یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این بدی، این شکست، این بدبختی که پیدا شد؛ این من نبودم؛ این فکر من نبود … بشر برای این که از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است برای اشیاء برای چهارشنبه برای ۱۳ برای … نحوست قائل شده است».

 

5- روح تنبلی:

استاد شهید در ادامه می فرماید: «خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش، تفکر، جست و جو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. ولی با خیال، همه قضایا را زود می شود حل کرد… با یک کلمه خودمان را راحت می کنیم می گوییم علت این که ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز ۱۳ بود».

 

دیدگاه اسلام نسبت به خرافات

دیدگاه اسلام نسبت به خرافات، آن است که خرافات را به منزلۀ غل و زنجیرهایی می داند که بشر بر دست و پای فکر و روح خود بسته است. در قرآن کریم درچهار جا  از جمله در آیۀ ۱۵۷سوره اعراف آمده است: “همان ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مى‏کنند؛ پیامبرى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‏یابند. آنها را به معروف دستور مى‏دهد و از منکر باز می دارد، أشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکی ها را تحریم مى کند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد…”.

در قرآن کریم اغلال هم درمورد دنیا و هم در مورد آخرت به کار رفته است. منظور از غل و زنجیر در دنیا، زنجیر جهل و نادانى، زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى، زنجیر بت‏پرستى و خرافات و زنجیرهاى دیگر، است، که پیامبران مبعوث شدند، تا از طریق دعوت پى‏گیر و مستمر به علم و دانش، از راه دعوت به توحید و دعوت به اخوّت دینى و برادرى اسلامى، و مساوات در برابر قانون، این زنجیرها را از دست و پای مردم بردارند.

اسلام، با دعوت به تفکر و تعقل، انسان ها را از پذیرش بی دلیل و تقلید کورکورانه از دیگران بر حذر داشته، چه این که برای هر پدیده ای سبب و علتی خاص قرار داده، تا ما گرفتار شانس و اتفاق و خرافاتی از این قبیل نشویم.

امام صادق (ع) می فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً…؛ خداوند متعال، خوددارى و امتناع فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براى هر چیزى سبب و وسیله‏اى قرار داد… ».

 

کتاب مقدس و خرافات

به نظر محققین اسلامی (و بعضی از محققین غیر اسلامی)، الهی بودن تورات و انجیل موجود، غیر قابل قبول می باشد.

اهل کتاب بر اساس یک جزم عقیدتی، تورات را تألیف حضرت موسی(ع) می دانند و مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولا کتابی نداشته و اناجیل، زندگی نامه و احادیث وی است، نه این که مجموعۀ وحی های دریافتی وی باشد.

. . . . . مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیلی که خداوند متعال نازل کرده است، دستخوش تحریف شده و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت ختمی مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است. به چند نمونه اشاره می شود: . . . .

 

لطفا بقیه را ازاینجا بخوانید ( مقاله کامل و معرفی منابع )

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۱۵
فتحی
پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱

خاطرات مستر همفر

گزیده ی خاطرات مستر همفر

 بریتانیا در مقایسه با مستعمرات خود همچون هند، چین و خاورمیانه، کشوری کوچک بود.

******  امّا اوضاع کشورهای اسلامی ما را نگران میکرد. ما با این مرد بیمار(امپراطوری عثمانی) قراردادهایی بسته بودیم که همه آن به نفع ما بود.

****** در سال ١٧١٠ وزارت مستعمرات من را به مصر، عرا ق، تهرا ن، حجاز و استانبول فرستاد تا اطّلاعات کافی برای ضعیف کردن مسلمانان و چیرگی بیشتر بر آنان به دست آور م. همزمان نه نفر دیگر از بهترین کارمندان وزارت که فعالیّت، نشاط و دلبستگی کافی برای تحکیم سلطه بریتانیا بر امپراطوری عثمانی و دیگرکشورهای اسلامی را داشتند، به مناطق مختلف اعزام شدند.

****** دبیرکل در یکی از جلساتی که پیش از سفر به عراق با من داشت گفت : همفر! وظیفه تو در این سفر آن است که این اختلافها را در میان مسلمانان بازشناسی و کوههای آماده آتشفشان را بیابی و اطّلاعات دقیق آن را برای وزارت بفرستی ، اگر بتوانی آتش اختلاف را شعله ور کنی، خدمت بزرگی به بریتانیای کبیر کرده ای .

****** در آن مغازه با جوانی آشنا شدم. او در آنجا رفت وآمد می کرد؛ سه زبان ترکی ، فارسی وعربی را می دانست ( محمد بن عبدالوهاب) و لباس طلبه علوم دینی داشت . او جوانی بسیار بلندپرواز و تندخو بود و از حکومت عثمانی انتقاد می کرد ولی به حکومت ایران کاری نداشت . این جوان بلند پرواز  محمد  برای فهم قرآن و سنّت از اجتهاد خود استفاده می کرد و نظرات بزرگان را، نه تنها بزرگان زمان خود و مذاهب چهارگانه ، بلکه نظرات ابوبکر و عمر را به نقد می کشید و اگر نظرش با نظرات آنها متفاوت بود، گفته های آنان را اهمیّت نمی داد.

******  من گمشده ای را که در جستجویش بودم در شخص محمد بن عبدالوهاب یافتم. بلند پروازی، آزاد اندیشی ، ناخشنودی از عالمان زمان و نیز استقلال رأ ی، مهم ترین نقطه ضعفهای او بود که ممکن بود از آنها استفاده نمایم و او را بدین وسیله در اختیار داشته باشم .

****** به دیدار یکی از زنان مسیحی در خدمت وزارت مستعمرات که برای فاسد کردن جوانان مسلمان در آنجا حضور داشتند، شتافتم وشرح داستان را برای او گفتم و نام او را صفییه نهادم . در آن روزکه قرار گذاشته بودیم با محمد به خانه آن زن برویم او در خانه تنها بود، من وشیخ صیغه عقد را برای مدّت یک هفته خواندیم و شیخ یک سکّه طلا مهر او کرد. من از خارج و صفیّه از داخل برای توجیه شیخ محمد عبدالوهاب می کوشیدیم .

****** وزیر مستعمرات هنگام خداحافظی به من گفته بود : ما اسپانیا را با زنا و شراب از کافران (منظور مسلمانان) باز پس گرفتیم و باید بکوشیم دیگر کشورها را نیز با همین دو نیروی بزرگ بازستانیم .

****** ما کوشیدم این روح را در او بدمیم که او غیر از شیعه و سنّی ، خود راه سومی را برگزیند. این پیشنهاد را با دل و جان پذیرفت زیرا این نظر با غرور و آزاداندیشی او سازگار بود.

****** یکبار به دروغ خوابی برای او ساختم، به او گفتم : دیشب در خواب پیامبر را دیدم و صفت پیامبر را چنان گفتم که در منبرها از گویندگان شنیده بودم او بر یک صندلی نشسته بود و گرد او گروهی از عالمان بودند که هیچ یک را نمی شناختم تا آنکه تو وارد شدی چهره ات نورانی بود؛ هنگامی که نزدیک پیامبر شدی او به احترام تو برخاست و میان دو چشم تو را بوسید و گفت : محمد!  تو همنام و وارث دانش و جانشین من در اداره امور دین و دنیا هستی .

****** از لندن دستوراتی رسید که من راهی آربلا و نجف شو م، این دو شهر، کعبه آرزوهای شیعیان و مرکز علم و معنویّت آنهاست که داستان درازی دارد.

****** گزارش طولانی مشاهداتم را در نجف ، کربلا، بغداد، حلّه و در مسیر این شهرها نوشتم، یک گزارش بلند صد صفحه ای شد، آن را به نماینده وزارت در بغداد سپردم و در انتظار دستور وزارت بودم

****** دستور آمد فوراً به لندن بازگردم و من نیز عازم لندن شد م. در آنجا با دبیرکل و بعضی از اعضای وزارت جلسه داشتم، مشاهدات و کارهای خود را دراین سفر طولانی باز گفتم .

****** دبیرکل یک کتاب پر برگ هزار صفحه ای به من داد هنگام خواندن کتاب از بحث های دقیق آن شگفت زده شد م. ... چگونه باید آن نقطه قوّت ها را ویران کنیم و به نقطه ضعف تبدیل نماییم . برخی از نقطه ضعف های آنان عبارتند از:  ( 13 مورد را ذکر کرده )

امّا نقطه های قوّت آنان که در کتاب آمده و دستور به از میان بردن آنها داده شده است :(23 مورد)

کتاب در بخش افزودن نقطه های ضعف می گوید: ( 13 مورد)

امّا سفارش های کتاب برای از میان بردن نقطه های قوّ ت. (23 مورد )

****** راز دوم سند پنجاه صفحه ای بود که در آن برنامه هایی برای درهم کوبیدن اسلام و مسلمانان در مدّت یک قرن آمده بود، به گونه ای که پس از آن از اسلام تنها نامی باقی بماند.

****** می خواستم از شادمانی پرواز کنم. به دبیرکل گفتم : اکنون من چه کنم؟ از شیخ چه بخواهم؟و..؟ دبیرکل گفت : وزارت برنامه دقیقی دارد که شیخ باید آن را انجام دهد؛ آن برنامه این است : . . .

****** این چنین شد که قدرت بزرگی در سوی ما گرد آمد؛(الدِّرعیَّةِ ( را پایتخت حکومت و دین تازه قرار دادیم و وزارت پنهانی حکومت نو را پول کافی می رساند، حکومت تازه بندگانی خرید که در واقع بهترین کارشناسان وابسته به وزارت بودند، . . .

****** مرکزیّت ما روز به روز تقویت می شد به گونه ای که اگر فاجعه ای ناگهانی روی ندهد بذرهای پاشیده شده چنان رشد می آند که میوه های مطلوب به بار خواهدنشست.

متن کامل کتاب را از اینجا دریافت کنید

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۶
فتحی
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱

آیت الله خوشوقت

آیت الله خوشوقت از ذخایر معنوی انقلاب و استوانه دیانت و تقوا در جامعه بود

استاد حوزه و دانشگاه گفت: حضرت آیت الله خوشوقت از ذخایر معنوی انقلاب و از استوانه‌های دیانت و تقوا در جامعه بودند.

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در گفت‌وگو با رجانیوز، با بیان اینکه حضرت آیت الله خوشوقت عمری علمدار تقوا در جامعه بودند و تقوا مهمترین سفارش اولیاء خداست، افزود: برای یک جامعه دینی وجود کسی که از تقوا دم می زند  ضروری‎تر از هر عنصر دیگری است که می‌تواند به حیات و پویایی جامعه کمک کند.
 
وی اضافه کرد: شخصیتی مثل حضرت آیت خوشوقت در اوج معرفت و معنویت به عنوان یک عالم دینی در میان مردم بودند و با آنها زندگی می‌کردند و عمری مردم ایشان را از نزدیک دیده‌ و تجربه کرده‌ بودند.
 
پناهیان با بیان اینکه باید تلاش کرد که این الگوها و اسوه‌های معنوی به جامعه شناخته شده و باعث آرامش خاطر مردم شوند، اظهار داشت: وقتی که ما بخواهیم به رشد معنویت کمک کنیم وابسته به این است که الگوهای معنوی در جامعه که به عنوان استوانه‌های معنوی در جامعه عمل می‌کنند، تکریم شوند، بدون تکریم علمداران تقوا نمی‌شود این مباحث را در جامعه ترویج داد.
 
وی در توضیح سخنان رهبرانقلاب که توصیه کرده بودند در طوفان‌ها به حضرت آیت الله خوشوقت مراجعه کنند، گفت: ما هرچه جلوتر می رویم با امتحانات پیچیده‌تر و سخت‌تری مواجه خواهیم شد و این طبیعت یک حرکت تکاملی برای جامعه ماست و طبیعتا موضوع این امتحانات هرچه جلوتر می‌رویم درون دینی‌تر خواهد بود.
 
پناهیان ادامه داد: ممکن است در آینده ما اختلافاتی را در جامعه شاهد باشیم که برخی از اختلافات ممکن است به فتنه‌ها و بحران‌های اجتماعی توسط دشمن تبدیل شود که موضوع این اختلافات معارف و مسائل دینی خواهند بود.
 
وی افزود: ما در گذشته با ضدیت با دین و طرفداری از دین مواجه بودیم، با التقاط و از این طرف خلوص دینی هر چه جلوتر می‌رویم به این می‌رسیم که اختلافات در درون معارف دینی و حوزه ایمانی ایجاد می‌شود و باید ما بتوانیم این اختلافات را عادلانه مدیریت کنیم و برادرانه از آن عبور کنیم.
 
 
پناهیان تصریح کرد: در چنین فضایی که ممکن است اختلافات ناشی از برداشت‌های مختلف از دین باشد اینجا علمای راستین هستند که می‌توانند مردم را راهنمایی کنند و هر کسی که مختصری با دین آشنا باشد نمی تواند مردم را نجات دهد.
 
وی در ادامه با اشاره به تخریب‌های اخیر صورت گرفته، ادامه داد: کسانی که از سر نادانی یا هر غرض ورزی دیگری به تخریب حضرت آیت الله خوشوقت دست زدند، باید بسیار نگران عاقبت خود در دنیا و عقوبت‌های الهی در آخرت باشند.
پناهیان با بیان اینکه حیات و بقای طیف‌های مختلف سیاسی به بقای معنویت و ایمان مردم وابسته است، تصریح کرد: هیچ طیف سیاسی نمی تواند حیات خود را در تضعیف معنویت در این جامعه ببیند، چون تضعیف معنویت موجب می‌شود که دیگر سنگ روی سنگ بند نشود و هیچ کسی از این ماجرا سودی نخواهد برد.
۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۲۰
فتحی