مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴

دیدار علی(ع) یا ملکه زیبایی؟؟

یک عمر زندگی با ملکه زیبایی یا یک لحظه دیدار علی(علیه السلام)؟

متفکر و فیلسوف اسلامی علامه محمدتقی جعفری(ره) در جمع تعدادی از اندیشمندان درباره مهم‌ترین عامل موفقیت خویش در تحصیل علم و ترویج معارف نورانی اسلام به ویژه شرح و تفسیر نهج ‌البلاغه، خاطره‌ای تکان‌دهنده و الهام‌بخش نقل کرد که برای همه مفید است:

اینجانب توفیقی را که در زمینه تحصیل علوم و ترویج مبانی دینی کسب کرده‌ام، از توجّه ویژه مولای متقیان علی‌بن‌ابی‌طالب(ص) نسبت به خودم دارم. در سال‌های جوانی و اقامت در نجف اشرف در یک شب گرم تابستان به دلیل گرمای بیش از اندازه و سختی اقامت در حجره، دعوت مؤمنی را جهت پیوستن به جمع دوستانی که در خانه آن شخص گرد آمده بودند، پذیرفتم. در آن جلسه، شخصی که به طنزگویی، مزّاحی و نشاط‌بخشی در محفل دوستان معروف بود، طبق معمول به شوخی و بذله‌گویی پرداخت و اعلام داشت: من عکس زیبای «زن شایسته» یکی از کشورهای اروپایی را که در روزنامه‌ها چاپ شده ، با خود آورده‌ام تا دوستان حاضر در جلسه ببینند و قضاوت کنند.

۲ نظر ۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۱
فتحی
سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴

زندگی امام مجتبی علیه السلام

نگاهی به زندگی امام حسن علیه السلام

 ولادت

 در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.

تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!

رسول خدا فرمود:  زبان من عربی است و شبّر، عبری است.

جبرئیل گفت:  شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.

۰ نظر ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۳
فتحی
دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴

نیایش چمران شهید

شهید چمران در کلام رهبری

اینجور هم نبود که یک آدم خشکى باشد که لذات زندگى را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوش ذوق بود، عکاس درجه ى یک بود - خودش به من میگفت من هزارها عکس گرفته ام، اما خودم توى این عکسها نیستم؛ چون همیشه من عکاس بوده ام - هنرمند بود. دل باصفائى داشت؛ عرفان نظرى نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدى و سلوک عملى هم پیش کسى آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا .

نیایش چمران شهید

  خدایا! آرزو می‏کردم که کشورم آزاد گردد و من بتوانم بی‏ خیال از زور و تزویر و دروغ و تهمت و دشمنی و خباثت، در فضای آن به سازندگی پردازم و هرچه بیشتر به تو تقرب بجویم.

  خدایا! تو می‏دانی که تار و پود وجودم با مهر تو سرشته شده است. از لحظه ‏ای که به دنیا آمده ‏ام، نام تو را در گوشم خوانده‏ اند، و یاد تو را بر قلبم گره زده ‏اند.

تو می‏دانی که در سراسر عمرم، هیچ‏گاه تو را فراموش نکرده‏ام، در سرزمین‏ های دوردست، فقط تو در کنارم بودی، در شب‏های تار، فقط تو انیس دردها و غم‏هایم بودی، در صحنه های خطر، فقط تو مرا محافظت می‏کردی، اشک‏های ریزانم را فقط تو مشاهده می‏نمودی، بر قلب مجروحم، فقط یاد تو و ذکرتو مرهم می‏گذاشت.

  خدایا! تو می‏دانی که من  در زندگی پرتلاطم خود، لحظه ای تو را فراموش نکرده‏ ام. همه ‏جا به طرفداری حق قیام کرده ‏ام، حق را گفته‏ ام، از مکتب مقدس تو از هر شرایطی دفاع کرده ‏ام، کمال و جمال و جلال تو را بر همه ی مخالفان و منکران وجودت عرضه کردم، و از تهمت و بدگویی‏ها و ناسزاهای آنها ابا نکردم.

. . . .عجیب آنکه از خود می‏گویم، منم می‏زنم، خواهش دارم و آرزو می‏کنم.

خدایا! تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم.

تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم.

تو مرا آه کردی، که از سینه بیوه‏زنان و درمندان به آسمان صعود کنم.

تو مرا فریاد کردی، که کلمه حق را هرچه رساتر برابر جباران اعلام نمایم.

تو مرا حجت قراردادی، تا کسی نتواند خود را فریب دهد.

۲ نظر ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۳
فتحی