مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۲۱ مطلب با موضوع «اصول و اعتقادات» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷

پیروان واقعی حضرت مهدی

چه کار کنیم که جزو پیروان واقعی حضرت مهدی باشیم ؟


پاسخ مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

در روایات از پیرو واقعی به شیعه تعبیر کرده اند . نشانه‏هایی از طریق خود معصومین (ع) در روایات بیان شده است که اگر کسی بخواهد پیرو واقعی اهل بیت و به ویژه امام زمان ، حضرت مهدی علیه السلام باشد، باید این ویژگی ها را در خود ایجاد نماید .
از مهم‏ترین نشانه های پیرو واقعی بودن ، انجام واجبات و ترک محرمات و در مرحله بعدی . . . . ادامه مطلب را بخوانید
 
۰ نظر ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۷
فتحی
شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷

علم اهل بیت

علم اهل بیت

در این متن به علم اهل بیت با موضوع مقامات اهل بیت(علیه السلام) پرداخته شده است.



قلب نبی اکرم، جایگاه معارف و حقایق

علم، نورانیتی است که خدای متعال به بنده اش، برای بندگی کردن عطا کرده است. اگر کسی بندگی می کند، به واسطه انوار و معارفی است که خدای متعال، به قلب او بخشیده است.

اصل این علوم و حقایقی که اسرار عبادت و بندگی هستند، به وجود مقدس نبی اکرم (ص) اهل بیت عصمت و طهارت (ع) عطا شده که بنده خدا هستند و از انوار معارف آن ها، معصومین است. حتی اگر ملائکه مقرب نیز خدا را عبادت کنند، عبادت آن ها از انوار معرفت و علوم نبی اکرم (ص) است که به آنان عنایت شده است. آن ها به واسطه این انوار، خدا را عبادت می کنند.

انوار الهی و چراغ دانی که همه انوار معارف و حقایق در او برافروخته شده، قلب مقدس نبی اکرم (ص) است که در روایات ما این مشکات به این قلب نورانی تفسیر شده است. هم چنین منظور از چراغی که در اوست، معارف و حقیقت نبوت کامله ای است که به حضرت عنایت شده است. بنابراین، همگی باید معارف را از این آستان رفیع دریافت کنند.

معارف به میزان تحمل و ظرفیتی که انسان ها دارند، به آن ها عطا می شود. این مقدار، تنها مرتبه ای از معارفی است که به اولیای معصوم عطا شده، چرا که مراتب اعلای آن مختص به آن هاست و هیچ کس توان تحمل و درک آن مراتب را ندارد. در روایات، این مطلب با تعابیر مختلف بیان شده است. از جمله این که فرمودند: علم ما سنگین است و کسی نمی تواند بر این علم مجهز و مسلط شود. [1]
۱ نظر ۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۰:۳۵
فتحی

نقش مردم درمشروعیت یا تحقق؟؟

بازخوانی دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی پیرامون نقش آراء مردم در مشروعیت نظام سیاسی اسلام

در پی مباحثی که به ‌تازگی درباره‌ی دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی در موضوع نقش آراء مردم در مشروعیت نظام سیاسی مطرح شده است، این نوشتار، بیانات و دیدگاه‌های معظم‌له را پیرامون مسئله‌ی ولایت و حکومت اسلامی و نقش مردم در آن به‌طور خلاصه بررسی کرده است. این متن برگرفته از خطبه­‌ها و بیانات ایشان است که در مناسبت‌های مختلف ایراد شده؛ لذا با اندکی تصرف و تلخیص در متن بیانات و در قالب پرسش و پاسخ تنظیم شده است تا دستیابی مخاطب ارجمند به فهم دقیق و شفاف دیدگاه‌های ایشان بهتر صورت پذیرد.


۱. هدف از تشکیل حکومت در منطق اسلامی چیست؟

امیرالمؤمنین برای حکومت یک شأن واقعی قائل نیست؛ حکومت برای علی (علیه‌السلام) یک هدف نیست؛ برای او، حکومت ارزشی ندارد، باز هم حاضر نیست برای به‌دست آوردن یک مقام، یک جاه، از ارزشها بگذرد؛ امّا وقتی احساس میکند که وظیفه است، احساس میکند زمینه آماده است و او میتواند این نقش عظیم و اساسی را بر عهده بگیرد، آن‌وقت قبول میکند. ۱۳۶۶/۳/۲۲ [۱] امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) بعد از قبول خلافت هم فرمود: «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا یقارّوا على کظّة ظالم و سغب مظلوم لألقیت حبلها على غاربها»[۲]؛ اگر وظیفه‌ى من با توجّه، قبول، بیعت و خواست مردم بر من مسجّل و منجّز نمیشد که در مقابل ظلم بایستم و با تبعیض مبارزه و از مظلوم دفاع کنم، باز هم قبول نمیکردم. یعنى امیرالمؤمنین میگوید من قدرت را به‌خاطر قدرت نمیخواهم. ..اگر قدرت براى مبارزه با ظالم درهمه‌ى ابعاد ظلم وستم -داخلى، اجتماعى واقتصادى که حادترینش است- میباشد،خوب است.۳۸۲/۹/۲۶ [۳]


۲. در مورد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آیا ولایت ناشی از نصب الهی است یا


۰ نظر ۰۲ تیر ۹۶ ، ۱۵:۵۹
فتحی
چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵

سه دلیل‏ برای زندگی

سه دلیل‏ برای زندگی

پیغمبر عزیز صلى الله علیه و آله دوستى داشتند، یک نفر به او گفت: آیا به زندگى علاقه دارى؟

گفت: آرى. گفت: براى چه؟ گفت: براى سه کار 
1- عبادت شب، وقتى که همه خواب هستند، من بیدار باشم.  نه این که همه شب را بیدار باشى، چون این را اجازه نمی ‏دهند، همان طور که خدا به پیغمبر صلى الله علیه و آله نیز اجازه نداد:
 
«قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» 

دو سوم شب را بخواب، و کمى از شب را بیدار باش.

گفت: زندگى را می خواهم، اما براى عبادت در شب. چقدر قرآن از شب تعریف کرده است. همه واقعیات عظیم معنوى در شب اتفاق افتاده است.

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۰
فتحی
چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳

لحظاتی با سخن خدا

اخبار آسمانی ، آن جهانی ، قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم

فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿١٣﴾

چون در صور یک بار دمیده شود ، «13»

وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً ﴿١٤﴾

و زمین و کوه‏ها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها یک باره درهم کوبیده و ریز ریز گردند !«14»

فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿١٥﴾

 آن روز است که آن واقعه بزرگ واقع می شود ؛«15»

وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ﴿١٦﴾

و آسمان بشکافد و در آن روز است که از هم گسسته و متلاشى گردد ؛«16»

وَالْمَلَکُ عَلَىٰ أَرْجَائِهَا ۚ وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ ﴿١٧﴾

و فرشتگان )براى اجراى دستورهاى حق( بر کناره‏ ها و اطراف آسمان قرار می گیرند ، ودر آن روز هشت فرشته ، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند .«17»

یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَىٰ مِنْکُمْ خَافِیَةٌ ﴿١٨﴾

آن روز (همه شما براى حسابرسى به پیشگاه خدا) عرضه می شوید در حالى که هیچ )عمل و نیّت) پوشیده ‏اى از شما پنهان نمی ماند .«18»

فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ ﴿١٩﴾

اما کسى که پرونده ‏اش را به دست راستش دهند ، می گوید : )اى مردم !) پرونده مرا بگیرید و بخوانید .«19»

 إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ ﴿٢٠﴾

من یقین داشتم که حساب اعمالم را می بینم (به این سبب همه اعمالم را هماهنگ با احکام خدا انجام دادم و کردار بدم را اصلاح کردم) «20»

فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ﴿٢١﴾

 نهایتاً او در یک زندگى خوش و پسندیده ‏اى است .«21»

 فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ﴿٢٢﴾

در بهشتى برین«22»

قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ﴿٢٣﴾

که میوه‏ هایش در دسترس است .«23»

کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ ﴿٢٤﴾

(به آنان گویند) بخورید و بیاشامید ، گوارایتان باد به سبب اعمالى که در ایام گذشته انجام دادید ؛«24»

 وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ ﴿٢٥﴾

و اما کسى که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند ، میگوید : اى کاش پرونده‏ ام را دریافت نمی کردم ،«25»

وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ﴿٢٦﴾

و نمیدانستم حساب من چیست ؟«26»

یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ﴿٢٧﴾

اى کاش همان مرگ اول (که مرا از دنیا به آخرت انتقال داد) کارم را یکسره می کرد (و در نیستى ابد قرارم می داد )، «27»

 مَا أَغْنَىٰ عَنِّی مَالِیَهْ ۜ ﴿٢٨﴾

 ثروتم عذاب را از من دفع نکرد ،«28»

هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ ﴿٢٩﴾

قدرت و توانم از دست رفت .«29»

 خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾

(فرمان آید) او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید ،«30»

ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾

آن گاه به دوزخش دراندازید ،«31»

ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ ﴿٣٢﴾

سپس او را در زنجیرى که طولش هفتاد ذرع است به بند کشید ،«32»

 إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ﴿٣٣﴾

زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمی آورده«33»

 وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣٤﴾

و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمی کرده .«34»

 فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ ﴿٣٥﴾

پس امروز او را در اینجا دوست مهربان و حمایت گرى نیست ؛«35»

 وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ ﴿٣٦﴾

و نه غذایى مگر چرکاب و کثافاتى(از بدن اهل دوزخ) «36»

 لَا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ ﴿٣٧﴾

که آن را جز خطاکاران نمی خورند . «37»

آیات 13 الی 37 سوره مبارکه الحاقه با ترجمه استاد انصاریان

۲۰ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۳۲
فتحی
سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۳

آغاز ماه ربیع

آیا خبر فرا رسیدن ماه ربیع و پایان ماه صفر مژده بهشت دارد؟!؟

با اتمام ماه صفر و فرا رسیدن ماه ربیع الاول پیامک هایی بر روی صفحه تلفن های همراه و یا بعضا در محافل دیگر به چشم می خورد که "پیامبر(ص)فرمود: هرکس پایان ماه صفر را به من خبر دهد بهشت بر او واجب می شود."

اما آیا واقعا چنین است؟! واجب شدن بهشت فقط با رساندن خبر اتمام ماه صفر؟!!!!

اصل حدیث از این قرار است که :

از ابن عباس نقل شده که گفت : روزی پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند ، رسول خدا (ص) فرمود : "اولین کسی که بر شما وارد می شود مردی از اهالی بهشت است"...برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند ، برخواسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می شود.پیامبر (ص) متوجه موضوع شدند و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند فرمودند : "اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر ، بر شما وارد می شوند (ولی از میان آنها) کسی که پایان ماه آذار (از ماه های رومی معادل خرداد ماه و درآن زمان معادل صفر) را بر من بشارت دهد ، اهل بهشت است." آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر (ع) نیز همراهشان بود. پیامبر به آن ها فرمود : ما در کدامیک از ماه های رومی هستیم؟ ابوذر گفت:"یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است ." پیامبر فرمود : "ای اباذر! من این مساله را می دانستم ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی، و چطور اینگونه نباشد در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم ، از حرم من تبعید می شوی ، تنها زندگی می کنی و تنها می میری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام دهند به واسطه تو خوشبخت می شوند . آن ها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است..."

تنها روایت برای خبر پایان ماه صفر همین روایت است که در کتب علل الشرایع مرحوم صدوق(جلد اول - صفحه 175) و روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی(جلد 13 - صفحه 3) بیان شده است....

با مقایسه اصل حدیث با آنچه که امروزه در بین عوام رواج دارد و به گوش می رسد می توان به عمق فاجعه که همان تحریف در دین و احادیث معصومین(علیهم السلام) است ( که البته بعضا از روی جهل و ندانستن هم هست) پی برد...

نتیجه : یعنی اصلا پیامبر نمی خواستند بگن که هر کس مژده ماه ربیع رو بده من مژده بهشت رو به او میدم بلکه می خواستن از بین جمعیت یه علامت بدهند که با این علامت(خبررسیدن ربیع) شخص ابوذر مشخص بشه نه اینکه خبر دادن ربیع موجب بهشتی شدن باشه.

 

پس روایتی که به این مضمون ("پیامبر(ص)فرمود: هرکس پایان ماه صفر را به من خبر دهد بهشت بر او واجب می شود.") پخش شده معتبر نیست.

منبع – سایت علمی نخبگان جوان

۰۲ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۵
فتحی
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳

تشیع لندنی = وهابیت

تشیع لندنی به اندازه وهابیت خطرناک است

حسن رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبه‌های نمازجمعه 23/8/93 درباره شیعیان حقیقی و کسانی که ادعای شیعه بودن دارند سخن گفته است. وی در این سخنان به نکات زیر اشاره کرده است:

* روایات اهل بیت در توصیف شیعیان دو گونه است؛ یک دسته روایاتی که می‌گویند شیعیان چه کسانی هستند و دسته دیگر روایاتی که می‌گویند چه کسانی شیعه نیستند. کسانی که به حسین بن علی(ع) نامه نوشتند و او را دعوت کردند ادعای شیعه بودن داشتند.

* حرف‌هایی را بنده زدم که عده‌ای جاهل و عده‌ای که اسلام‌شان اسلام آمریکایی و تشیع لندنی است درباره آن جنجال به راه انداختند. به جای آن که حرف‌ها را به طور کامل از صداوسیما پیگیری کنند تکه‌های گزینش شده‌ای از آن حرف ها را در شبکه‌های ماهواره ای پخش کردند. 90 درصد هیأت‌های ما برای خدا و به عشق اباعبدالله کار می کنند و اگر هیأت های عزاداری نبودند اصلاً عزاداری اباعبدالله فراموش می شد. اما مجالسی هست که آبروی شیعه را می برد که ان شاالله ریشه این هیأت ها خشک شود.

* برخی از مداحان برای یک دهه عزاداری سی، چهل میلیون پول می‌گیرند. اینها اگر روز عاشورا بودند به صحنه نمی‌آمدند. اینهایی که در مجالس‌شان می گویند من رقاصه عباسم هیچکدام حاضر نیستند با داعش بجنگند. امام حسین(ع) فرمود الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم... فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. هنگامی که باید از جان و آبرو بگذرند فرار می‌کنند. آن کسانی به اباعبدالله(ع) و حضرت محسن ارادت واقعی داشتند که در بدر و خیبر و زیر آتش و بمباران ایستادگی کردند و جنگیدند نه شما شیعه‌های انگلیسی که کمک می کنید به وهابیت و فیلم عزاداری‌های‌تان را در شبکه های ماهواره‌ای پخش می‌کنند. شماها طرفدار حضرت محسن نیستید. کاسب اید    

. . . . . .ادامه دارد



۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۸
فتحی
يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳

چه کسی شیعه است ؟

ویژگی های شیعه در کلمات امام رضا (علیه السلام )

 

یابن ابی محمود اذا اخذ الناس یمینا و شمالا فالزم و طریقتنا فانه من لزمنا لزمناه و من فارقنا فارقناه)  عیون اخبار الرضا: 615:1) 

امام رضا علیه‏ السلام فرمود:   ای پسر ابی ‏محمود! وقتی دیدی مردم به چپ و راست می‏روند و تو ملازم طریقه و روش ما باش زیرا هر کس با ما ملازم و همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هرکس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد.

********************

 

حمیری از حضرت رضا علیه ‏السلام روایت می‏کند که آن حضرت فرمود، امام صادق علیه ‏السلام می‏فرماید:   و الله لا یکون الذی تمدون الیه اعینکم حتی تمیزون و تمحصون ثم یذهب و لا یبقی من کل عشرة منکم و الا الاندر ثم تلا: ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین. (آل عمران: 142)

بخدا سوگند آنچه انتظارش را می‏کشید، و برای وقوع آن، چشم دوخته ‏اید (دولت حق) بوجود نخواهد آمد تا این که آزمایش و گرفتار شوید و از هر ده نفر شما اندکی باقی بماند. خداوند می‏فرماید: آیا چنین پنداشته‏ اید که (تنها با ادعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران و را مشخص نساخته است؟ 

در نقل دیگر، این حدیث چنین آمده است: 

عن الرضا علیه‏ السلام قال: لا یکون ما تمدون اعینکم الیه حتی تمیزوا و تمحصوا فلا یبقی منکم الا القلیل ثم قرأ: الم - احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون (عنکبوت: 2)

ابن ابی ‏نصر می‏گوید: امام رضا علیه‏ السلام می‏فرماید: آنچه چشمهایتان را برای وقوع آن کشیده‏اید به وجود نخواهد آمد تا این که گرفتار و آزمایش شوید و عده کمی از شما باقی و پایدار بماند. سپس این آیه را قرائت فرمود: الم: آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم و به حال خود رها شوند و آزمایش نخواهند شد؟ 

//bayanbox.ir/id/2614782912828506177?view


۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۲
فتحی
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳

تـــــــشـــــیع ساخت لندن؟!!!

تشیعی که از انگلیس و امریکا پخش شود به درد شیعه نمی‌خورد

امام حسین(ع)، فدک، اهل البیت(ع)، مرجعیت، الزهرا(س)، خدیجه، المهدی و نام‌های دیگر از مقدسات شیعیان عناوین برخی شبکه‌های ماهواره‌ای است که چهار روز قبل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، برخی عوامل رسانه‌ای آن را دستگیر و دفاتر آنها را در استان‌های تهران، قم، خراسان‌رضوی و اصفهان پلمب نمود

امام حسین(ع)، فدک، اهل البیت(ع)، مرجعیت، الزهرا(س)، خدیجه، المهدی و نام‌های دیگر از مقدسات شیعیان عناوین برخی شبکه‌های ماهواره‌ای است که چهار روز قبل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، برخی عوامل رسانه‌ای آن را دستگیر و دفاتر آنها را در استان‌های تهران، قم، خراسان‌رضوی و اصفهان پلمب نمود؛ شبکه‌هایی که مطابق شواهد موجود و البته آنچه در بیانیه وزارت اطلاعات آمده است «مرکز پخش آنها در انگلیس و امریکاست»! بر اساس این بیانیه، «اختلاف‌افکنی بین پیروان مذاهب اسلامی از طریق توهین و افترا به مقدسات آنها، اهانت به علمای جهان اسلام‌، اعلام هفته برائت در مقابل هفته وحدت‌، تبلیغ و ترویج سبک‌های غلط‌، خرافی و خشن عزاداری‌‌، محور و رویکرد اصلی برنامه‌های تولیدی این دفاتر بوده است
اسامی و عناوین مذهبی، عمامه و ظاهر مذهبی داشتن مسئولان این شبکه‌ها، تأکیدشان بر امام حسینی بودن و. . . ظواهر فریب‌آلودی را برای بسیاری از افراد مذهبی و متأسفانه نا‌آگاه فراهم می‌کند که حسب اعتقاد جذب این شبکه‌ها و جریان منحرفی که ترویج می‌کنند، بشوند، بی‌آنکه در آغازین روزهای آشنایی با این جریان متوجه افکار انحرافی آنها به نام شیعه شوند. افراط در این شبکه‌ها تا جایی پیش رفت که چندی قبل هیئتی از سوی سیدحسن نصرالله با استاندار قم دیدار و پیام و گلایه سید‌حسن نصرالله را به وی ابلاغ کردند. در آن پیام، سیدحسن نصرالله از استاندار قم خواسته بود که برخی از این شبکه‌ها را که از قم تغذیه می‌شدند، کنترل کند. سه ماه پیش نیز معاون امور ایران مجمع تقریب مذاهب اسلامی به این شبکه‌ها تذکر داده بود: «‌تذکر بپذیرند، تذکر می‌دهیم و دوستانه صحبت و بحث می‌کنیم تا قانع‌شان کنیم اما اگر قانع نشوند و باز در حوزه جمهوری اسلامی باشند از نیروهای امنیتی و سازمان‌های مربوطه کمک می‌گیریم‌.» به نظر می‌رسد آنچه اکنون وزارت اطلاعات انجام داده است، تحقق همین هشداری است که گویا مدیران شبکه‌های مذکور چندان آن را جدی نگرفته بودند.


این نوشتار مروری بر عقاید افراطیونی است که به نام شیعه فعالیت کرده و موجبات تفرقه بین مذاهب اسلامی و بدعت‌گذاری در دین و وهن مذهب شیعه را فراهم می‌کنند؛ جریانی که شاید لازم بود پیش از اینها سربازان گمنام امام زمان(عج) را در ایران مقابل خویش ببینند؛ سفره‌ای که دشمنان اسلام برای مذهبی‌ها پهن کردند، چون می‌دانستند با شیوه‌هایی دیگر نمی‌شود آنان را فریفت.

۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۷
فتحی
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳

دوستی - 2

آفات اساسى دوستى

* رسول خدا صلّى الله علیه و آله : از گمان بپرهیزید ، که گمانْ دروغ ترین سخن است . خبرگیرى و تجسّس مکنید، بر یکدیگر فزونى مجویید،بر یکدیگر حسد مورزید،با یکدیگر دشمنى و ستیزه مکنید و از یکدیگر مبُرید . بندگان خدا و برادر باشید .

* رسول خدا صلّى الله علیه و آله : از گمان بپرهیزید ، که گمانْ دروغ ترین دروغ است و همان گونه که خدا به شما فرمان داده است ، برادران خدایى باشید . از یکدیگر دورى مجویید ، [در کار دیگران] تجسّس مکنید ، به همدیگر بدى مکنید ، از یکدیگر غیبت مکنید ، با یکدیگر نزاع مکنید ، با یکدیگر دشمنى مکنید ، از یکدیگر مبُرید و به یکدیگر حسادت مورزید که حسادت ، همان گونه که آتش چوب خشک را مى سوزاند ، ایمان را مى سوزاند .

* رسول خدا صلّى الله علیه و آله : هرگاه با کسى دوست شدى ، با او نزاع ، رقابت و خصومت مکن و درباره اش از دیگران پرسش منما . چه بسا که در این راه ، با دشمن او برخورد کردى و او درباره اش چیزى برایت گفت ـ که در او نیست ـ و بدین ترتیب ، میان شما جدایى افکند .

* امام على علیه السّلام : از خودپسندى ، بدخویى و کم صبرى بپرهیز ؛ زیرا با این خصلت هاى سه گانه ، هیچ دوستى برایت راست نمى آید و همواره ، مردم از تو کناره مى گیرند .

* امام صادق علیه السّلام : هرگاه کسى به برادرش [از سر دلتنگى و درد] اُف بگوید ، دوستى میان آنها گسسته مى شود و اگر بگوید :« تو دشمن منى» ، یکى از آن دو کافر شده است ، و هر گاه به او تهمتى بزند ، ایمان در دلش چنان آب مى شود که نمک در آب ، ذوب مى شود

                                                             

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۱
فتحی
پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳

دوستی-1

اساسى ترین ابزارهاى دوستى

انتخاب از کتاب دوستی در قرآن و حدیث - محمدی ری شهری

*امام على علیه السّلام : بهترین چیزى که مردم با آن ، دل هاى دوستانشان را به دست مى آورند و کینه ها را از دل هاى دشمنانشان مى زدایند ، خوش رویى به هنگام دیدارشان است ، پرسش حالشان در هنگام نبودشان و گشاده رویى در حضورشان .

*امام على علیه السّلام : عقل ، پرده پوشا[ى کاستى ها] است و کمال ، زیبایى آشکار . پس کاستى هاى خوى خود را با کمالت بپوشان و با عقل خویش ، هوایت را از پاى در آور ، تا دوستى تسلیمت گردد و محبّت ، برایت آشکار شود .

* امام على علیه السّلام : با گشاده رویى و خوش رویى بخشش کردن ، نیکوکارى و آغاز به سلام ، دوستى مردم را فراچنگ مى آورد .

* امام على علیه السّلام: دوستى با هیچ چیز همچون بخشندگى، نرمى وخوش خویى به دست نمى آید .

* امام على علیه السّلام : سه چیز عامل دوستى است : خوش خویى ، ملایمت نیکو و فروتنى .

* امام باقر علیه السّلام : محمّد بن شهاب زُهْرى ، افسرده و اندوهگین بر امام سجاد علیه السّلام وارد شد . حضرت زین العابدین علیه السّلام به او فرمود : «چرا غمگین و اندوهگینى ؟» گفت : «یابن رسول الله ! بر اثر آزمودنِ حسودانِ بر نعمت هایم و آزمندانِ به موقعیّتم و کسى که به او خوبى کرده و به خیرش امیدوار بودم و پندارم خطا بود ، غم و اندوه پیاپى به سراغم مى آید» . حضرت على بن الحسین علیه السّلام فرمود : «زبانت را از زیان زدن به خودت نگه دار تا مالک برادرانت شوى» . زهرى گفت : «یابن رسول الله ! من با سخنانى که مى پراکنم ، به آنان خوبى مى کنم [و بر دانش آنان مى افزایم]». امام سجاد علیه السّلام فرمود : «هیهات ! مبادا براى این کار ، دچار خودبینى شوى . مبادا چیزى بر زبان آورى که انکارش زودتر بر دل ها نشیند ، گرچه عذر و توجیه آن را داشته باشى ؛ زیرا هر آن کس که سخن ناشناخته [و قابل انکارت] را به او مى شنوانى ، چنین نیست که بتوانى عذرت را به او نیز بقبولانى» . سپس فرمود : «اى زهرى ! هرکه عقلش کامل ترین صفتش نباشد ، تباه شدنش آسان ترین ویژگى اش خواهد بود» . سپس فرمود : «اى زهرى ! چه اشکالى دارد که مسلمانان را چون خانواده ات قرار دهى ؛ پس بزرگشان را به منزلت پدر بدانى و کوچکشان را به منزلت فرزندت و همسالت را به منزلت برادرت ؟ حال به کدام یک از اینان دوست دارى ستم کنى ؟ کدام یک از اینان را دوست دارى نفرین کنى ؟ آبروى کدام یک از اینان را دوست دارى بریزى و پرده اش را بدرى ؟»

اگر هم ابلیس ـ که نفرین خدا بر او باد ـ در تو این پندار را پدید آورد که تو بر یکى از اهل قبله برترى دارى ، [اندکى درنگ کن و] بنگر . اگر آن شخص بزرگ تر از تو بود، [با خودت] بگو : 'پیش از من ایمان آورده و به عمل صالح پرداخته است ، پس از من بهتر است` . اگر کوچک تر از تو بود ، بگو : 'من پیش از او به گناهان و معصیت ها روى آوردم ، پس او بهتر از من است` و اگر همسالت بود ، بگو : 'من نسبت به گناه خود ، یقین دارم و درباره او تنها شک دارم ، پس چرا یقینم را بر اثر شک خود ، رها کنم ؟`

اگر دیدى مسلمانان به تو حرمت مى نهند ، بزرگت مى شمارند و گرامى ات مى دارند ، بگو : 'این فضیلتى است که آنان به چنگ آورده اند` و اگر از آنان درشتى و رویگردانى از خودت را دیدى ، بگو : 'این به سبب گناهى است که از من سر زده است` . در واقع ، اگر تو چنین کنى ، زندگى ات آسان مى شود ، دوستانت فراوان مى گردند ، دشمنانت اندک مى شوند و از نیکى شان شادمان مى گردى و از درشتى و جفایشان اندوهگین نمى شوى . این را بدان که گرامى ترین مردم نزد آنان ، کسى است که خیرش به آنان برسد و خود از آنان بى نیاز باشد و از درخواست چیزى خوددارى کند . پس از او گرامى ترین مردم نزدشان ، کسى است که از درخواست کردن خوددارى کند ، گرچه بدان ها نیازمند باشد . در حقیقت ، اهل دنیا اموال خود را به شدّت حفظ مى کنند و هرکه مزاحم آنچه نگهش مى دارند ، نشود ، نزدشان گرامى است و اگر مزاحم اموالشان نشود و حتّى بدانان چیزى از اموالش ببخشد ، عزیزتر و گرامى تر خواهد بود.»


 

 


* امام صادق علیه السّلام : سه چیز ، دوستى به بار مى آورد : دیندارى ، فروتنى و بخشش.

* امام حسن عسکرى علیه السّلام : هرکه پارسایىْ خوى ، کرمْ سرشت و بردبارىْ صفتش باشد ، دوستش زیاد و ستایشش بسیار گردد و بر اثر ستایش نیک از او بر دشمن خود پیروز شود .
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۰
فتحی
پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳

میزان نیاز ما به معصوم

ولادت حضرت امام باقر(علیه السلام ) و حلول ماه با عظمت رجب را به همه دوستان تبریک می گویم

****************

جابر ابن عبدالله انصاری یکی از سابقین در اسلام است که از روزهای نخست با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت نمود و در اغلب جنگها در رکاب آن حضرت بود .او علاوه بر میدان جنگ و جهاد در میدان علم و معارف الهی نیز چهره ممتازی به شمار می رود، وازعلوم ومعارف خاندان رسالت بهره های زیادی اندوخته ، و در نقل آثار و احادیث پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و امامان شیعه شهرت فراوانی دارد.
افتخار و سعادت دیگر جابر این است که به سبب عمر طولانی توفیق معاشرت و استفاده از محضر هفت تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) را داشته است .

 

 

با این مقدمه توجه شما دوستان عزیز را به جریان ملاقات او با حضرت امام باقر (علیه السلام(  جلب می کنم :
روی أن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه ابتلی فی آخره بضعف الهرم و العجز فزاره محمد بن علی الباقر (علیه السلام) فسأله عن حاله
فقال أنا فی حالة أحب فیها الشیخوخة على الشباب و المرض على الصحة و الموت على الحیاة
فقال (ع) أما أنا یا جابر فإن جعلنی الله شیخا أحب الشیخوخة و إن جعلنی شابا أحب الشیبوبة و إن أمرضنی أحب المرض و إن شفانی أحب الشفاء و الصحة و إن أماتنی أحب الموت و إن أبقانی أحب البقاء
فلما سمع جابر هذا الکلام منه قبل وجهه و قال صدق رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) فإنه قال ستدرک لی ولدا اسمه اسمی یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الأرض فلذلک سمی باقر علم الأولین و الآخرین أی شاقه

 

 

(از کتاب مسکن الفئواد – نوشته شهید ثانی - ص87 )

 

 

***************************

 

 

ترجمه: جابر در آخر عمر به ضعف و پیری مبتلا شد ، امام باقر (علیه السلام ) به دیدار او رفت و از حال او پرسید. جابر گفت حالی دارم که در این حال پیری را بر جوانی ، و بیماری را بر تندرستی ،ومردن را به زیستن ترجیح می دهم.
امام باقر (علیه السلام ) فرمود : اما من اگر خدا مرا پیر گرداند ، حال پیری را دوست میدارم ،واگر جوان سازد جوانی را. اگر بیمار سازد بیماری را و اگرشفا دهد شفا و سلامتی را دوست دارم ، اگر بمیراند مردن را دوست میدارم و اگر زنده بدارد زندگی را.

 

 

جابر چون این سخنان را شنید صورت آن حضرت را بوسید و عرض کرد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راست فرمود . او به من فرمود : یکی از فرزندان مرا خواهی دید که نام او نام من است ، و مشکلات علم را خواهد شکافت چنان شکافتنی که زمین را شخم می زنند . واز این جهت به او لقب باقر علم اولین و آخرین خواهند داد

 

 

*************************

 

 

 

 

 

بعضی بزرگان فرموده اند از این گفتار امام برمی آید که جابر در مقام صبر بوده ولی سخن امام باقر (علیه السلام) مربوط به مقام رضاست.

 

 

 

 

یکی درد و یکی درمان پسندد                        یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و دردو وصل و هجران                 پسندم آنچه را جانان پسندد

 

 

 

 

آری دوستان عزیز می بینیم که حتی جابر ابن عبدالله نیز پس از یک عمر استفاده از آموزش ها و راهنمایی معصومین به قله نهایی تکامل نمی رسد و از «استاد خاص» که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده بی نیاز نمی شود . پس وضع ما چگونه خواهد بود ؟ !!

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۵۴
فتحی
چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳

بخشی از خطبه فدکیه

 

بخشی از خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها

. . . . .پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالت‏ ورزى را براى التیام قلبها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.

و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کم‏ فروشى مقرر فرمود.

و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاکدامنى قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانه‏ پرستى خالص شوند.

پس آنگونه که شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان امر کرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، همانا که فقط دانشمندان از خدا مى ‏ترسند.

*****************

. . . . . آگاه باشید مى ‏بینم که به تن ‏آسائى جاودانه دل داده، و کسى را که سزاوار زمامدارى بود را دور ساخته ‏اید، با راحت‏ طلبى خلوت کرده، و از تنگناى زندگى به فراخناى آن رسیده ‏اید، در اثر آن آنچه را حفظ کرده بودید را از دهان بیرون ریختید، و آنچه را فروبرده بودید را بازگرداندید، پس بدانید اگر شما و هرکه در زمین است کافر شوید، خداى بزرگ از همگان بى ‏نیاز و ستوده است. آگاه باشید آنچه گفتم با شناخت کاملم بود، به سستى پدید آمده در اخلاق شما، و بى ‏وفائى و نیرنگ ایجاد شده در قلوب شما، و لیکن اینها جوشش دل اندوهگین، و بیرون ریختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحمّلم نیست، و جوشش سینه ‏ام و بیان دلیل و برهان، پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید که پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏ دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله ‏ور خدا که بر قلبها احاطه مى ‏یابد متصل است. آنچه مى‏ کنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانکه ستم کردند به زودى مى ‏دانند که به کدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، و من دختر کسى هستم که شما را از عذاب دردناک الهى که در پیش دارید خبر داد، پس هرچه خواهید بکنید و ما هم کار خود را مى ‏کنیم، و شما منتظر بمانید و ما هم در انتظار بسر مى ‏بریم.

مشاهده متن کامل و ترجمه خطبه حضرت زهرا ( سلام الله علیها)

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۱
فتحی
جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲

در محضر علامه

درمحضر علامه طباطبایی
 

امام - علیه السلام - میزان اعمال

سؤال 264: چگونه امام - علیه السلام - میزان اعمال است ؟

جواب : میزان به معناى نمونه و مجسمه اسلام است که امام - علیه السلام - چنین مى باشد و دیگران را با او مى سنجند، و کم و بیش معلوم مى شود.

در روایات از این معنى یاد شده است ، بلکه در زیارت حضرت امیر المومنین - علیه السلام - آمده است : (( السلام على میزان الاعمال))    سلام بر میزان اعمال .

چرا خصوص امیرالمومنین - علیه السلام -

سؤال 265: چرا رسول الله - صلى الله علیه و آله و سلم - میزان اعمال شمرده نشده و خصوص امیرالمومنین - علیه السلام - را ذکر فرموده اند؟

جواب : زیرا سایر افراد امت با تربیت شده ى رسول الله - صلى الله علیه و آله و سلم - سنجیده مى شوند تا مقام آن بزرگوار روشن شود.

سؤال 266: حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - از میان ائمه - علیهم السلام - چه خصوصیاتى دارد که آن بزرگوار را به عنوان میزان اعمال معرفى نموده اند؟

جواب : زیرا از همه مظلوم تر بود.

 

عدم منافات اعطاى انگشتر با حضور قلب در نماز

سؤال 267: آیا اعطاى زکات و دادن انگشتر توسط حضرت امیرالمومنین علیه السلام به سائل در نماز منافات ندارد؟

جواب : در کتاب )) صحیح مسلم (( در )) باب مناقب خلفا (( روایتى در رابطه با این داستان ذکر نشده است ، ولى در باب )) صلاة (( آن کتاب در بخش رکوع ، آیه ى انما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلواه و یؤ تون الزکوه و هم راکعون  ؛)ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند، همان کسانى که نمار برپا مى دارند، و در حال رکوع زکات مى دهند) را به امیرالمومنین - علیه السلام - اختصاص مى دهد.

و این کار هیچ منافاتى با حضور قلب ندارد، زیرا زکات و نماز هر دو عبادت هستند، و این کار از قبیل )) عبادت در عبادت (( بوده است .و مانند جریان دو شترى است که براى پیامبر اکرم - صلى الله علیه و آله و سلم - آوردند و حضرت بنا گذاشتند که یکى از آنها را به هر کس که دو رکعت نماز با حضور قلب بخواند، بدهند.و هیچ کدام از اصحاب نتواستند، ولى حضرت امیرالمومنین توانست ، با این که در نماز به ذهنش آمده که هر کدام را که چاق تر است در راه خدا انفاق کند.

زیرا این فکر خود عبادت است ، و با حضور قلب در اثناى نماز منافات نداشت .

اختصاص آیه زکات به على - علیه السلام -

سؤال 268: چرا با این که آیه ى زکات دادن در حال رکوع به صیغه جمع است ، به امیر المومنین - علیه السلام - اختصاص دارد؟

جواب : سه چهار آیه پیش از آن نیز راجع به )) عبدالله ابن ابى (( است که عامه آن را نقل کرده اند،  با این که به صیغه جمع ذکر شده است .

و همچنین در سوره منافقین چند آیه باز درباره ى )) عبدالله بن ابى (( نازل شده که آن ها هم به   صیغه ى  جمعند.

از کتاب :در محضر علامه طباطبایى  ( در بخش کتاب های خاص موجود است)

۰ نظر ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۷
فتحی
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲

ولادت امام هشتم (ع)

اللهم صل علی علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

میلاد سراسر نور حضرت ثامن الحجج امام رأفت و مهربانی  را به همه شیعیان و دوست داران آن بزرگوار تبریک عرض می کنیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کتب الرضا علیه السلام : أبْلِغْ شیعَتى : إنَّ زِیارَتى تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ألْفَ حِجَّةٍ، فَقُلْتُ لِأبى جَعْفَرٍ علیه السلام : ألْفُ حَجَّةٍ؟! قالَ: إ ى وَاللّهُ، وَ ألْفُ ألْفِ حَجَّةٍ، لِمَنْ زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ
(مستدرک الوسائل : ج 10)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به یکى از دوستانش نوشت : به دیگر دوستان و علاقمندان ما بگو: نواب زیارت قبر من معادل است با یک هزار حجّ. راوى گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : هزار حجّ براى ثواب زیارت پدرت مى باشد؟!
فرمود: بلى ، هر که پدرم را با معرفت در حقّش زیارت نماید، هزار هزار یعنى یک ملیون حجّ ثواب زیارتش مى باشد.  

 

 

 

قال الرضا علیه السلام : لایَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنا إلاّ أنْ یَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: سُنَّةٌ مِنَ اللّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبیِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلیّهِ، أمَّاالسَّنَّةُ مِنَ اللّهِ فَکِتْمانُ السِّرِّ، أمَّاالسُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ مُداراةُالنّاسِ، اَمَّاالسُّنَّةُ مِنْ وَلیِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَى النائِبَةِ (بحارالا نوار: ج 75)

 

 

 

 

 

 

فرمود: مؤمن حقیقت ایمان را درک نمى کند مگر آنکه 3 خصلت در او باشد:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خصلتى از خداوند که کتمان اسرار افراد باشد، خصلتى از پیغمبرخدا( صلى الله علیه و آله) که مدارا با مردم باشد، خصلتى از ولى خدا که صبر و شکیبائى در مقابل شدائد و سختى ها باشد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا (علیه السلام) در وبلاگ شهید فتحی

 

 

 

 

 

۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۹
فتحی
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲

دعای افتتاح

نگاهی به دعای افتتاح

 

پیشوایان معصوم علیهم السلام ، پرچمداران دین، ترجمان قرآن، رکن توحید، جانشینان خداوند، درهاى ایمان، امینان پروردگار، وارثان پیامبر، جایگاه شناخت خدا، کانون برکت و حکمت، حافظان اسرار الهى، و در یک کلام، آینه تمام نماى حق مى‏باشند و معرفى مقامات و جایگاه والاى آنان، در حقیقت، معرفى و شناساندن دین حق و شریعت الهى است. شخصى از امام حسن عسکرى علیه السلام  درخواست کرد که ایشان چگونگى صلوات و درود بر معصومین علیهم السلام  را به او بیاموزد. آن حضرت چگونگى آن را به او آموخت و هنگامى که به نام پاک خود رسید، سکوت کرد. راوى نحوه صلوات بر خود آن حضرت و امام بعد از ایشان را نیز درخواست کرد. حضرت عسکرى علیه السلام  فرمودند: «اگر نه این بود که این کار (صلوات بر خودم و بیان فضایل و کمالاتم)، از معالم و معارف دین است و خداوند به ما امر فرموده تا آن را به اهلش برسانیم، دوست داشتم ساکت باشم و چیزى در این مورد نگویم. »
دعاى افتتاح، در شب‏هاى ماه مبارک رمضان خوانده مى‏شود و دربردارنده چندین بخش است:
1. حمد و ثناى الهى و بیان کمالات و صفات جمال و جلال حق و لطف و احسان او به بندگانش. به چند قسمت از این بخش اشاره مى‏شود:
1-1. «اللهم إنّى افتتح الثناء بحمدک و انت مسدّد للصواب بمنّک و ایقنت انّک ارحم الراحمین فى موضع العفو و الرحمة و اشدّ المعاقبین فى موضع النکال و النقمة و اعظم المتجبّرین فى موضع الکبریاء و العظمة؛ خدایا من مدح و ثناى ذات پاکت را با حمد و ستایش تو آغاز مى‏کنم و تو با لطف و کرمت، کار درست و نیک را استوار ساخته و استحکام مى‏بخشى، و من یقین دارم که تو در جایگاه گذشت و رحمت، از همه مهربان‏تر و در هنگام کیفر و انتقام، از همه سخت‏گیرتر و در بزرگى و عظمت، از همه سرآمدى».

 


2- 1. «الحمد لله الفاشى فى الخلق امره و حمده، الظاهر بالکرم مجده، الباسط بالجود یده الذى لاتنقص خزائنه ولا تزیده کثرة العطاء الّا جوداً و کرماً انّه هو العزیز الوهاب؛ ستایش از آن خداوندى است که فرمان و ستایشش، در میان آفریدگان، گسترده و عظمت و بزرگى‏اش با لطف و کرمش هویدا گشته است. خدایى که گنجینه‏هایش بى‏پایان است و فزونى بخشش و عطاى او، بر سخاوت و لطفش مى‏افزاید. بى‏تردید، او قدرتمند و بسیار بخشنده است».

 

لطفا بقیه را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۰
فتحی
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱

خرافه چیست؟

مفهوم شناسی خرافات

به هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع، خرافه می گویند. معمولاً در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یک دیگر ربط داده می‌شوند و یا علت و معلول یک دیگر دانسته می‌شوند. به عبارت دیگر خرافه به معنای چیزی است که واقعیت ندارد و ساخته ذهن و فکر انسان است که پس از پیدایش به آن اهمیت می دهد و برای آن  در زندگی خود اثر قائل می شود. در صورتی که هیچ گونه تأثیری در زندگی و حقایق هستی ندارد؛ نظیر: فال گیری، سعد و نحس برخی از ایام و اماکن و امثال آن.

 

فلسفۀ خرافات

امور متعددی به عنوان فلسفه و علت ایجاد خرافات ذکر شده است که درذیل، به آنها اشاره می شود:

 

1-    ضعف فکری و عقلی:

ریشۀ پیدایش شوم خرافات به ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی بسیاری از انسان ها مربوط می شود، و این که فهم آنها از هستی و ادراکشان از رمز و رازهای آن ناقص است. به عبارت دیگر چون معرفت شناسی اکثر آنان مبتنی بر استدلال و عقلانیت نیست و عوامل وجود و حقیقت برای آنها ناآشکار است، به خرافات پناه می برند و از راه های غلط و نادرست، پندارهای خود را توجیه می کنند. توسل به جمادات و نباتات و مسائلی که هیچ گونه جایگاهی در دین و عقل ندارد یا دنبال راه های ما وراء الطبیعة و متافیزیکی رفتن تا کارهای عادی را از راه های غیر عادی انجام دادن و غیر اینها از خرافاتی است که ریشه در ضعف فکری و عقلی مردم دارد.

پس منشأ عمدۀ خرافات، جهل و نادانی بشر است؛ از این رو، این مسئله بیشتر در بین مردم عوام رواج پیدا نموده و گرایش به خرافات در آنها بیشتر از افراد تحصیل کرده است.

 

2- شخصیت درونی افراد:

دربارۀ علت روانی خرافات، اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک، حافظه یا قضاوت باشد اصلاح آنها باید کار ساده‌ای باشد، یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد باید با از بین رفتن این فشارها، خرافات نیز از بین بروند؛ اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمی‌دارند و سرسختانه به آنها چسبیده‌اند، به همین جهت احتمال می‌رود خرافات، ریشه دردرون شخصیت افراد داشته باشد. اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت آن می‌نویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمی‌آوردند. اما چون اغلب به مشکلات برمی‌خورند که قواعد موجود پاسخ گوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زود باور می‌شوند».

 

                                          3- تقلید کورکورانه از دیگران:

تقلید کور کورانه از دیگران، از دیگر عواملی است که در رواج خرافات، نقشی مؤثر داشته است. در همۀ جوامع از اقشار مختلف مردم، بدون اندیشیدن دربارۀ درستی و نادرستی عقیده ای، با تقلید کورکورانه از دیگران به چیزهایی دل می بندند که دارای هیچ گونه مدرک و دلیل مقتضی نیست؛ به عنوان مثال، روز سیزده را نحس می دانند یا معتقد به چهارشنبه سوری هستند، به دلیل آن که گذشتگان آنها این گونه بوده اند. امروزه در برخی از شهرهای غربی، هتل ها و ساختمان های بلند، طبقۀ سیزدهم ندارد. در هواپیماها ردیف سیزده نیست؛ چون سیزده در نگاه آنها نحس است!

 

4-  خود خواهی:

استاد شهید مطهری دربارۀ این علت می فرماید: «دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد (و دیگر خرافات) شده است: یکی این که بشر به طور کامل خودخواه است؛ یعنی نمی خواهد مسئله شکست های خود را متوجه خودش کند. همیشه دنبال این می گردد یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این بدی، این شکست، این بدبختی که پیدا شد؛ این من نبودم؛ این فکر من نبود … بشر برای این که از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است برای اشیاء برای چهارشنبه برای ۱۳ برای … نحوست قائل شده است».

 

5- روح تنبلی:

استاد شهید در ادامه می فرماید: «خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش، تفکر، جست و جو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. ولی با خیال، همه قضایا را زود می شود حل کرد… با یک کلمه خودمان را راحت می کنیم می گوییم علت این که ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز ۱۳ بود».

 

دیدگاه اسلام نسبت به خرافات

دیدگاه اسلام نسبت به خرافات، آن است که خرافات را به منزلۀ غل و زنجیرهایی می داند که بشر بر دست و پای فکر و روح خود بسته است. در قرآن کریم درچهار جا  از جمله در آیۀ ۱۵۷سوره اعراف آمده است: “همان ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مى‏کنند؛ پیامبرى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‏یابند. آنها را به معروف دستور مى‏دهد و از منکر باز می دارد، أشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکی ها را تحریم مى کند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد…”.

در قرآن کریم اغلال هم درمورد دنیا و هم در مورد آخرت به کار رفته است. منظور از غل و زنجیر در دنیا، زنجیر جهل و نادانى، زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى، زنجیر بت‏پرستى و خرافات و زنجیرهاى دیگر، است، که پیامبران مبعوث شدند، تا از طریق دعوت پى‏گیر و مستمر به علم و دانش، از راه دعوت به توحید و دعوت به اخوّت دینى و برادرى اسلامى، و مساوات در برابر قانون، این زنجیرها را از دست و پای مردم بردارند.

اسلام، با دعوت به تفکر و تعقل، انسان ها را از پذیرش بی دلیل و تقلید کورکورانه از دیگران بر حذر داشته، چه این که برای هر پدیده ای سبب و علتی خاص قرار داده، تا ما گرفتار شانس و اتفاق و خرافاتی از این قبیل نشویم.

امام صادق (ع) می فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً…؛ خداوند متعال، خوددارى و امتناع فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براى هر چیزى سبب و وسیله‏اى قرار داد… ».

 

کتاب مقدس و خرافات

به نظر محققین اسلامی (و بعضی از محققین غیر اسلامی)، الهی بودن تورات و انجیل موجود، غیر قابل قبول می باشد.

اهل کتاب بر اساس یک جزم عقیدتی، تورات را تألیف حضرت موسی(ع) می دانند و مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولا کتابی نداشته و اناجیل، زندگی نامه و احادیث وی است، نه این که مجموعۀ وحی های دریافتی وی باشد.

. . . . . مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیلی که خداوند متعال نازل کرده است، دستخوش تحریف شده و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت ختمی مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است. به چند نمونه اشاره می شود: . . . .

 

لطفا بقیه را ازاینجا بخوانید ( مقاله کامل و معرفی منابع )

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۱۵
فتحی
پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱

خاطرات مستر همفر

گزیده ی خاطرات مستر همفر

 بریتانیا در مقایسه با مستعمرات خود همچون هند، چین و خاورمیانه، کشوری کوچک بود.

******  امّا اوضاع کشورهای اسلامی ما را نگران میکرد. ما با این مرد بیمار(امپراطوری عثمانی) قراردادهایی بسته بودیم که همه آن به نفع ما بود.

****** در سال ١٧١٠ وزارت مستعمرات من را به مصر، عرا ق، تهرا ن، حجاز و استانبول فرستاد تا اطّلاعات کافی برای ضعیف کردن مسلمانان و چیرگی بیشتر بر آنان به دست آور م. همزمان نه نفر دیگر از بهترین کارمندان وزارت که فعالیّت، نشاط و دلبستگی کافی برای تحکیم سلطه بریتانیا بر امپراطوری عثمانی و دیگرکشورهای اسلامی را داشتند، به مناطق مختلف اعزام شدند.

****** دبیرکل در یکی از جلساتی که پیش از سفر به عراق با من داشت گفت : همفر! وظیفه تو در این سفر آن است که این اختلافها را در میان مسلمانان بازشناسی و کوههای آماده آتشفشان را بیابی و اطّلاعات دقیق آن را برای وزارت بفرستی ، اگر بتوانی آتش اختلاف را شعله ور کنی، خدمت بزرگی به بریتانیای کبیر کرده ای .

****** در آن مغازه با جوانی آشنا شدم. او در آنجا رفت وآمد می کرد؛ سه زبان ترکی ، فارسی وعربی را می دانست ( محمد بن عبدالوهاب) و لباس طلبه علوم دینی داشت . او جوانی بسیار بلندپرواز و تندخو بود و از حکومت عثمانی انتقاد می کرد ولی به حکومت ایران کاری نداشت . این جوان بلند پرواز  محمد  برای فهم قرآن و سنّت از اجتهاد خود استفاده می کرد و نظرات بزرگان را، نه تنها بزرگان زمان خود و مذاهب چهارگانه ، بلکه نظرات ابوبکر و عمر را به نقد می کشید و اگر نظرش با نظرات آنها متفاوت بود، گفته های آنان را اهمیّت نمی داد.

******  من گمشده ای را که در جستجویش بودم در شخص محمد بن عبدالوهاب یافتم. بلند پروازی، آزاد اندیشی ، ناخشنودی از عالمان زمان و نیز استقلال رأ ی، مهم ترین نقطه ضعفهای او بود که ممکن بود از آنها استفاده نمایم و او را بدین وسیله در اختیار داشته باشم .

****** به دیدار یکی از زنان مسیحی در خدمت وزارت مستعمرات که برای فاسد کردن جوانان مسلمان در آنجا حضور داشتند، شتافتم وشرح داستان را برای او گفتم و نام او را صفییه نهادم . در آن روزکه قرار گذاشته بودیم با محمد به خانه آن زن برویم او در خانه تنها بود، من وشیخ صیغه عقد را برای مدّت یک هفته خواندیم و شیخ یک سکّه طلا مهر او کرد. من از خارج و صفیّه از داخل برای توجیه شیخ محمد عبدالوهاب می کوشیدیم .

****** وزیر مستعمرات هنگام خداحافظی به من گفته بود : ما اسپانیا را با زنا و شراب از کافران (منظور مسلمانان) باز پس گرفتیم و باید بکوشیم دیگر کشورها را نیز با همین دو نیروی بزرگ بازستانیم .

****** ما کوشیدم این روح را در او بدمیم که او غیر از شیعه و سنّی ، خود راه سومی را برگزیند. این پیشنهاد را با دل و جان پذیرفت زیرا این نظر با غرور و آزاداندیشی او سازگار بود.

****** یکبار به دروغ خوابی برای او ساختم، به او گفتم : دیشب در خواب پیامبر را دیدم و صفت پیامبر را چنان گفتم که در منبرها از گویندگان شنیده بودم او بر یک صندلی نشسته بود و گرد او گروهی از عالمان بودند که هیچ یک را نمی شناختم تا آنکه تو وارد شدی چهره ات نورانی بود؛ هنگامی که نزدیک پیامبر شدی او به احترام تو برخاست و میان دو چشم تو را بوسید و گفت : محمد!  تو همنام و وارث دانش و جانشین من در اداره امور دین و دنیا هستی .

****** از لندن دستوراتی رسید که من راهی آربلا و نجف شو م، این دو شهر، کعبه آرزوهای شیعیان و مرکز علم و معنویّت آنهاست که داستان درازی دارد.

****** گزارش طولانی مشاهداتم را در نجف ، کربلا، بغداد، حلّه و در مسیر این شهرها نوشتم، یک گزارش بلند صد صفحه ای شد، آن را به نماینده وزارت در بغداد سپردم و در انتظار دستور وزارت بودم

****** دستور آمد فوراً به لندن بازگردم و من نیز عازم لندن شد م. در آنجا با دبیرکل و بعضی از اعضای وزارت جلسه داشتم، مشاهدات و کارهای خود را دراین سفر طولانی باز گفتم .

****** دبیرکل یک کتاب پر برگ هزار صفحه ای به من داد هنگام خواندن کتاب از بحث های دقیق آن شگفت زده شد م. ... چگونه باید آن نقطه قوّت ها را ویران کنیم و به نقطه ضعف تبدیل نماییم . برخی از نقطه ضعف های آنان عبارتند از:  ( 13 مورد را ذکر کرده )

امّا نقطه های قوّت آنان که در کتاب آمده و دستور به از میان بردن آنها داده شده است :(23 مورد)

کتاب در بخش افزودن نقطه های ضعف می گوید: ( 13 مورد)

امّا سفارش های کتاب برای از میان بردن نقطه های قوّ ت. (23 مورد )

****** راز دوم سند پنجاه صفحه ای بود که در آن برنامه هایی برای درهم کوبیدن اسلام و مسلمانان در مدّت یک قرن آمده بود، به گونه ای که پس از آن از اسلام تنها نامی باقی بماند.

****** می خواستم از شادمانی پرواز کنم. به دبیرکل گفتم : اکنون من چه کنم؟ از شیخ چه بخواهم؟و..؟ دبیرکل گفت : وزارت برنامه دقیقی دارد که شیخ باید آن را انجام دهد؛ آن برنامه این است : . . .

****** این چنین شد که قدرت بزرگی در سوی ما گرد آمد؛(الدِّرعیَّةِ ( را پایتخت حکومت و دین تازه قرار دادیم و وزارت پنهانی حکومت نو را پول کافی می رساند، حکومت تازه بندگانی خرید که در واقع بهترین کارشناسان وابسته به وزارت بودند، . . .

****** مرکزیّت ما روز به روز تقویت می شد به گونه ای که اگر فاجعه ای ناگهانی روی ندهد بذرهای پاشیده شده چنان رشد می آند که میوه های مطلوب به بار خواهدنشست.

متن کامل کتاب را از اینجا دریافت کنید

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۶
فتحی
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۷

بی نیازی از انسان کامل ؟؟!!

بی نیازی از انسان کامل در کدام مرحله ؟؟

 در یادداشت قبل به این نکته اشاره شد که عالم ما ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن با علم و تجربه دانشمندان قابل شناخت و بررسی است . و از راه این علوم می توان قواعد و فرمول زندگی در طبیعت را به تدریج و با آزمون وخطا بدست آورد.
چنانکه دانشمندان پدیده های مختلف را در شرایط مشخص شناسایی و یا تجزیه و ترکیب نموده و مورد استفاده قرار می دهند. و انسانها به کمک علوم از نعمتهای ارزشمند طبیعت در زمین و دریا و هوا بهره مند می شوند . دستاوردهای علم در رشته های گوناگون تجربی ، تولیدی ، صنعتی ، کشاورزی ، علوم پایه و غیره حاصل تلاش انسان در همین راستا بوده ، و البته مفید و شایسته شکرگزاری است .
اما باطن این عالم  (که در وجودش هیچ تردیدی نیست ) نه با علوم عادی قابل شناخت است و نه قابل کنترل و استفاده . در میان انسانها کسانی هستند که عالم به تعلیم الهی شده اند و خدای حکیم به آنها عطا فرموده آنچه را که بشر هرگز قادر به درک آن نبود . که نمونه کامل و اتم این بزرگان حضرات معصومین (سلام الله علیهم ) می باشند . آنها با اذن الهی علاوه بر  ظاهر عالم ، هم  باطن عالم و هم قواعد و قوانین روابط و اسرار باطنی عالم را شناخته اند .  چنانکه
حضرت علی (علیه السلام ) فرمود من به راههای آسمان آشناتر از راههای زمین هستم .
و یشر تنها از طریق راهنمایی و دستگیری این بزرگان می تواند به آنچه که نیاز دارد اما هیچگاه برایش قابل حصول نیست دست یابد .
(( و علمکم ما لم تکونوا تعلمون ))

عارف و مفسر و فیلسوف بزرگ شیعه ، حضرت علامه طباطبایی با تعبیر "استاد خاص " از این پاکان و راهنمایان بی بدیل یاد می فرماید : « و اما استاد خاص آن است که بخصوصه منصوص به ارشاد و هدایت است و آن رسول خدا و خلفای خاصه حقه او هستند و سالک را در هیچ حالی از احوال از مرافقت وهمراهی استاد خاص گزیری نیست ، اگرچه به وطن مقصود رسیده باشد .» 
                                       ( از رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب )
آری انسان کامل که که معصوم و پاک از هر رجس و پلیدی است ،بر همه عوالم وجود و ظاهر و باطن و روابط و اسرارهمه موجودات عالم آگاه است، و نیاز ما و امثال ما به او هیچ پایان و حدی ندارد . یعنی در هیچ مرحله ای از مراحل پیشرفت و تکامل بی نیاز ازدستگیری و راهنمایی آن بزرگان نخواهیم بود حتی اگر سالهای طولانی عمر خود را از تعالیم و ارشاد آنها بهره مند شده باشیم .
در این باب توجه عزیزان همراه را به قضیه تاریخی برخورد یک شاگرد خوب و مطیع و با سعادت مکتب معصومین (علیهم السلام ) جلب میکنم . کسی که از میان چهارده نور پاک عصمت با هفت تن از آنان معاشرت و موانست و همنشینی داشته یعنی جابر ابن عبدالله انصاری . او که در جوانی از یاران پیامبر اکرم (ص) بود و تمام عمر خود را در ارتباط و خدمت اهلبیت ایشان گذراند ، دراواخر عمر برخوردی با حضرت امام باقر (علیه السلام ) داشت و طی گفتگویی با ایشان برایش معلوم شد که پس از این همه سال هنوز پله های بسیاری از راه تکامل را طی نکرده و در حضور امام نه می تواند اظهار وجود کند و نه به هیچ وجهی با معصوم قابل مقایسه است .
چون قصد من پرهیز از طولانی شدن مطلب است ،دوستان می توانند برای اطلاع به کتاب مسکن الفواد نوشته شهید ثانی مراجعه فرمایند . امیدوارم همه عزیزان در راه رشد و رسیدن به قله های بلند انسانیت با عنایت خدای متعال مورد توجه و لطف وجود مقدس معصومین (علیهم السلام ) قرار گیرند . محتاج دعای همه شما - التماس دعا

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۵:۳۸
فتحی
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۷

ملک و ملکوت

ملک و ملکوت

آنچه در عالم هستی موجود است دوچهره دارد : چهره ظاهر و چهره باطن . ظاهر عالم که ما با آن مانوس هستیم ، طبیعت و عالم ملک است . عالم طبیعت درهمه پدیده هایش نظم و دقت و حساب و کتاب باور نکردنی دارد. و همین خاصیت طبیعت در بسیاری از موارد برای انسانها شاهدی و آیتی برای شناختن و پی بردن به مدیر و مدبرو حکیم و ناظم آن می باشد .
و آنها که دیده عبرت بین دارند در این عالم با این نگاه در هرجایی نقشی از روی باغبان را مشاهده می کنند :

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل         سیر کن نقش خدا را در پر پروانه ها

اشیاء و عناصر و ذرات طبیعت با یکدیگر نیز روابطی بسیار منظم و حیرت آور دارند و اصل علیت که در همه جلوه ها وچهره های زیبای طبیعت جاری است ، براساس همین قوانین و روابط دقیق که به تعبیر کلام خداوندی سنت الله نام دارد، دانشمندان و عالمان رشته های گوناگون علوم طبیعی را یاری می کند تابتوانند از کوچکترین ذرات عالم ماده تا بزرگترین ثوابت و سیارات و کهکشانها را مورد مطالعه قرار دهند ، و عالم طبیعت را در تسخیر انسان قرار دهند تا زندگی اش آسانتر ، زیباتر ، شیرینتر ، مفیدتر و بهتر گردد.    «سخر لکم ما فی السموات وما فی الارض »

اما به تعبیر بزرگان انسانیت همه ذرات عالم و همه پدیده ها و حرکتها چنانکه ظاهری دارند ، باطنی هم دارند و این باطن را ملکوت عالم می گویند و البته انسان عادی که راه درکش فقط محدود به حس و عقل است به ملکوت دسترسی ندارد. وهیچ شاخه ای از علوم حصولی و کسبی را به آن سراپرده راهی نیست
« ولله غیب السموات والارض » .
دسترسی و درک و شهود عالم بالا فقط نصیب کسانی می شود که ماذون به اذن الهی و با صاحب این خانه محرم باشند.
آنها که به این سراپرده راه می یابند نه با علم و قدرت خود که با تعلیم الهی و دستگیری پروردگار رمز و رموز وچهره حقیقی و باطنی عالم آشنا را در می یابند.

رموز علم ادریسی                       بود ذوقی نه تدریسی

« وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض و لیکون من الموقنین » که ابراهیم (علیه السلام) محرم حرم شد و به دیدار مفتخر .که ابراهیم (علیه السلام) نیز با عنایت الهی به مشاهده ملکوت رسید . و حتی بالاتر و والاتر از حضرت ابراهیم (علیه السلام) نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که به لطف و عنایت خاص میزبان به معراج رفت و آنچه را که برای دیگران نادیدنی بود مشاهده فرمود « سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا »

شاید از نظر برخی این مطالب و این ظاهر و باطن ، وملک و ملکوت ،وحرم و محرم ، وعروج و شهود باور کردنی نباشد ، که البته همیشه چنین افرادی بوده اند .

هرکه شد محرم دل درحرم یار بماند                وانکه این کار ندانست در انکار بماند

اما شواهد و قرائن عقلی و نقلی تردید ناپذیر حکایت از صدق و ثبوت این خبرها دارد و همانطور که دانشمندان طبیعی ویژگی روابط و رموز این عالم را شناسایی و گزارش می کنند ، پاکان و خاصانی که به تعلیم الهی عالم شده اند و آنها که به نسبت براین سراپرده آگاهی یافته اند ، حقایقی را از آسمان و زمین و دل و جان عالم و آدم فرموده اند و آثار و نتیجه بسیاری از اعمال و صفات قلبی و افکار که از دید علم طبیعی پنهان است برای استفاده همه انسانها بیان کرده اند. 
و البته این حقایق که قوانین ثابت ولایتغیر باطن عالم است از دسترس حس و عقل به دور و پنهان است و فقط کسانی که با یقین و اطمینان قلبی به برگزیدگان الهی ایمان دارند بهره مند شده و به راه درست و مطمئن هدایت در باطن زندگی و اعمال خود می رسند
« هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب »

حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) که به فرموده رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) باب مدینه علم است ، در سخنان گهربار خود از این قوانین پرده برداشته که اینک عبارتی کوتاه اما گرانبها از آن ولی خدا تقدیم شما عزیزان می کنیم . اگر بعد از این هم فرصت و عنایتی نصیب ما شد ، نمونه های دیگری تقدیم می شود:

أی بنی لا شرف أعلى من الإسلام و لا کرم أعز من التقوى و لا معقل أحرز من الورع و لا شفیع أنجح من التوبة
فرزند عزیزم شرافتی بالاتر از اسلام نیست ، وکرم و بزرگواری عزیزتر از تقوا نیست ،و پناهگاهی محکمتر از ورع نیست ،و هیچ شفاعت کننده ای کامیاب کننده تر از توبه نیست .
( بحارالأنوار ج : 74 -  و تحف العقول)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۷:۱۴
فتحی
يكشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۴

سی هزار شب !!!

سی هزار شب !!!
 

( به نام خداوند رحمان و رحیم - ما این قرآن را در شب قدر نازل کردیم - و تو چه میدانی که شب قدر چیست ؟- شب قدر از هزار ماه بهترو بالاتر است - در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان نازل می شوند- این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه)

  ***********************************

خدای مهربان و کریم که بندگان خود را به مهمانی خاص در ماه مبارک رمضان دعوت کرده ، برای این پذیرایی سنگ تمام گذاشته . در یک شب قیمت همه کار های خوب را تا بیش از سی هزار برابر بالا برده

و اعلام کرده که بشتابید و از مزایای استثنایی بورس بازار خدا استفاده کنید . . . . .
 همه قرآن در شب قدر نازل شده ( و بعد هم به تدریج مناسب با زمان و مکان نازل گردیده )  شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است و در هر سال تکرار می شود ومخصوص سال نزول قرآن نیست . شب قدر از ابتدای خلقت بوده و تا قیامت نیز خواهد بود .

شب اندازه گیری و تقدیر است و خداوند حوادث یک سال را تا شب قدر سال بعد تقدیر می کند یعنی زندگی ، مرگ ، رزق ، سعادت ، شقاوت ، و . . . . در این شب عنایت الهی شامل همه بندگانی که به خدا روی آورند می گردد. و باب نقمت و عذاب بسته است . این که شب قدر از هزار ماه برتر است ، از جهت فضیلت عبادت است که انسانها با عبادت به تکامل می رسند و به قرب الهی نائل می شوند .پس عبادت شب قدر از عبادت سی هزار شب غیر از شب قدر بالاتر است.ادراک حقیقت شب قدر برای پیامبر محقق است ولی برتر از ادراک انسانهای عادی است . تقدیر و تفسیر امور یک سال در این شب باید به حجت خدا و امام زمان نازل شود و در زمینه روحی او محقق گردد. هریک از پیامبران در این شب امر خدا به سویشان آمده که آن را به وصی بعد از خود واگاذار نموده اند.

در شب قدر اعمال صالح و کار نیک قدر و قیمت سی هزار برابر می یابد یعنی کارهایی مانند خدمت به خلق خدا ، صدقه دادن ، صله رحم ، اطعام و دادن غذا ، مطالعه و تفکر علمی ، و  . . . . .لکن انسانهای کامل و معصومین (علیهم السلام ) راهنمایی کرده اند و اعمال مشخصی را یاد ما داده اند که در کتاب های روایتی و خصوصا در مفاتیح الجنان آمده است  مانند :
1-   نماز شب قدر
2-   صد رکعت نماز
3-   دعای مخصوص قرآن به سر گرفتن
4-   زیارت امام حسین (علیه السلام )
5-   خواندن قرآن به خصوص سوره های روم ، دخان ، عنکبوت
6-   دعای امام زمان ( علیه السلام
7-   استغفار و آشتی با خداوند
8-   توبه از کارهای خطا و تفکر در مورد بد حالی خود و اینکه علم و قدرت خداوند می تواند  او را نجات دهد. . . .
9-   و  . . . .

خدایا به همه ما توفیق بهره برداری از لحظه لحظه ی شب قدر را عطا بفرما     ۱/۸/۸۴

۰ نظر ۰۱ آبان ۸۴ ، ۰۷:۵۹
فتحی