مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۱

متدین ها و بعضی مجالس


بعضی متدین ها و بعضی مجالس!!

 بله برون مهریه تعیین میشه   هی صحبت از ائمه دین میشه
بابای دوماد میره تو عمق دین   از قتاعت میگه و نان جوین
که زندگی باید در این راه باشه    مهر عروس سبکتر از کاه باشه
یه هو داداش کوچیک دوماد پاشد   گفت مهر آبجی پس چرا ویلا شد؟؟
دوماد داداش کوچیکه رو ماساژ داد   رو لاله گوشش کمی ویراژداد
سپس به نرمی رو زمین جلوس کرد   لبخندشو حواله عروس کرد
اونطرف اتاق ، پدرونوس   آخ معذرت می خوام پدرعروس
در جواب نطق بابای دوماد   بیاد حضرت سلیمان افتاد
که آن نبی دور ازهوا ، یه دم بود   دارای باغ و خدم و حشم بود
سیم و زرش بی حدو اندازه بود   سخاوتش هرکجا آوازه بود
اینجوری دین خیلی قشنگ و زیباست   هزار تا سکه مهر دختر ماست
این مهرو ، گر قبول داری آقاجون   بفرما شیرینی بخور نوش جون
تا پدر دوماد اومد بجنبه   شیرینی رفت تو دهنش قلمبه
 بنام دین شیره به سر مالیدند   بازم ببخشید مهریه بریدند 
چون مهریه شد این وسط مشخص   دین را نمودند ساعتی مرخص
تو همدیگه قاطی شدن قاطیا   کف میزدن براشون اسقاطیا
دین که از اون جلسه آواره شد   گلوی ضبط صوت دیگه پاره شد
خیس از عرق شد چون لباسای شیک   دستوراومد که : بسه شب شد نزدیک
جلسه رو پی میگیریم دوباره   اما باید بگیریم استخاره
یه بار دیگه رفتن به دنبال دین   تا بشه تاریخ عروسی تعیین
درعید قربان آقا خیلی خوبه   خیر ، نیمه شعبان توی قلوبه
نه این ، نه اون ، در عید فطر عالیه   خیر ، شب مبعث شب خوشحالیه
خلاصه دادن این وسط آتش بس   شد انتخاب یه میلاد مقدس
تا که به یمن آن شب تبارک   جشن عروسی  بشود مبارک
فرستادن دین رو دوباره در عرش   دادن گلوی ضبط صوت رو باز خش
ازنیمه شب گذشت ، خونه آروم شد   بله برون هر جوری بود تموم شد
تا که رسید آن شب جاودانی   میلاد آن امام آسمانی
به این بهانه ، شروع شد عروسی   با یک صلوات و بعدش رو بوسی
وارد مجلس عروس و دوماد شد   دمای حاضرین یه هو، زیاد شد
چون دماشون رسید به نقطه جوش   خلاصه دین دوباره شد فراموش
بزن بکوب بار دیگه شد آغاز   ریختن وسط همراه  ساز و آواز
استریو توی گوشا ، چک می زد   باند اکو رو پایه پشتک می زد
بعضی خانمها که بودن رنگارنگ   انگار که اومدن به شهر فرنگ
هر لحظه می گفتن که : با اجازه     باز بر میگشتن با لباس تازه
طوطی و طاووس خجل ازچهره شون   حیونکیها ، ترکید زهره شون
اون خانم هایی که بودن مقید   تو این فضا مونده بودن مردد
آخر یه چندتاشون تو ریتم و آهنگ   با ازما بهترون شدن هماهنگ
یکی به میخ یکی به نعل نمیشه   مشکل دین اینجوری حل نمیشه نمیشه
با دین خدا بازی کرد   بعدشم  احساس سرافرازی کرد
تا کی با دست دین رو جلو می کشین   بعد با پاتون هولش میدین و خوشین ؟
تا کی سوء استفاده از دین بشه   بنام دین مهریه تعیین بشه؟
تا کی شب تولدی قدوسی   تعیین کنیم تاریخ برا عروسی ؟
به دین حق اگر ارادت  داریم   به اولیا (ع) ، اگر محبت داریم
باید اونو نشون بدیم در عمل   دینداری رو ثابت کنیم درعمل
خوشی خوبه اما به چه علتی؟   شادی خوبه اما به چه قیمتی؟
«شاهد» چقدر بده ملون شدن   گاهی با شیطون گاهی با  من شدن!
 
 

با استفاده از وبلاگ «گلستان شاهد» و بابرخی اصلاحات

۹۱/۰۶/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی