خرافه چیست؟
مفهوم شناسی خرافات
به هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع، خرافه می گویند. معمولاً در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یک دیگر ربط داده میشوند و یا علت و معلول یک دیگر دانسته میشوند. به عبارت دیگر خرافه به معنای چیزی است که واقعیت ندارد و ساخته ذهن و فکر انسان است که پس از پیدایش به آن اهمیت می دهد و برای آن در زندگی خود اثر قائل می شود. در صورتی که هیچ گونه تأثیری در زندگی و حقایق هستی ندارد؛ نظیر: فال گیری، سعد و نحس برخی از ایام و اماکن و امثال آن.
فلسفۀ خرافات
امور متعددی به عنوان فلسفه و علت ایجاد خرافات ذکر شده است که درذیل، به آنها اشاره می شود:
1- ضعف فکری و عقلی:
ریشۀ پیدایش شوم خرافات به ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی بسیاری از انسان ها مربوط می شود، و این که فهم آنها از هستی و ادراکشان از رمز و رازهای آن ناقص است. به عبارت دیگر چون معرفت شناسی اکثر آنان مبتنی بر استدلال و عقلانیت نیست و عوامل وجود و حقیقت برای آنها ناآشکار است، به خرافات پناه می برند و از راه های غلط و نادرست، پندارهای خود را توجیه می کنند. توسل به جمادات و نباتات و مسائلی که هیچ گونه جایگاهی در دین و عقل ندارد یا دنبال راه های ما وراء الطبیعة و متافیزیکی رفتن تا کارهای عادی را از راه های غیر عادی انجام دادن و غیر اینها از خرافاتی است که ریشه در ضعف فکری و عقلی مردم دارد.
پس منشأ عمدۀ خرافات، جهل و نادانی بشر است؛ از این رو، این مسئله بیشتر در بین مردم عوام رواج پیدا نموده و گرایش به خرافات در آنها بیشتر از افراد تحصیل کرده است.
2- شخصیت درونی افراد:
دربارۀ علت روانی خرافات، اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک، حافظه یا قضاوت باشد اصلاح آنها باید کار سادهای باشد، یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد باید با از بین رفتن این فشارها، خرافات نیز از بین بروند؛ اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمیدارند و سرسختانه به آنها چسبیدهاند، به همین جهت احتمال میرود خرافات، ریشه دردرون شخصیت افراد داشته باشد. اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت آن مینویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمیآوردند. اما چون اغلب به مشکلات برمیخورند که قواعد موجود پاسخ گوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زود باور میشوند».
3- تقلید کورکورانه از دیگران:
تقلید کور کورانه از دیگران، از دیگر عواملی است که در رواج خرافات، نقشی مؤثر داشته است. در همۀ جوامع از اقشار مختلف مردم، بدون اندیشیدن دربارۀ درستی و نادرستی عقیده ای، با تقلید کورکورانه از دیگران به چیزهایی دل می بندند که دارای هیچ گونه مدرک و دلیل مقتضی نیست؛ به عنوان مثال، روز سیزده را نحس می دانند یا معتقد به چهارشنبه سوری هستند، به دلیل آن که گذشتگان آنها این گونه بوده اند. امروزه در برخی از شهرهای غربی، هتل ها و ساختمان های بلند، طبقۀ سیزدهم ندارد. در هواپیماها ردیف سیزده نیست؛ چون سیزده در نگاه آنها نحس است!
4- خود خواهی:
استاد شهید مطهری دربارۀ این علت می فرماید: «دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد (و دیگر خرافات) شده است: یکی این که بشر به طور کامل خودخواه است؛ یعنی نمی خواهد مسئله شکست های خود را متوجه خودش کند. همیشه دنبال این می گردد یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این بدی، این شکست، این بدبختی که پیدا شد؛ این من نبودم؛ این فکر من نبود … بشر برای این که از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است برای اشیاء برای چهارشنبه برای ۱۳ برای … نحوست قائل شده است».
5- روح تنبلی:
استاد شهید در ادامه می فرماید: «خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش، تفکر، جست و جو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. ولی با خیال، همه قضایا را زود می شود حل کرد… با یک کلمه خودمان را راحت می کنیم می گوییم علت این که ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز ۱۳ بود».
دیدگاه اسلام نسبت به خرافات
دیدگاه اسلام نسبت به خرافات، آن است که خرافات را به منزلۀ غل و زنجیرهایی می داند که بشر بر دست و پای فکر و روح خود بسته است. در قرآن کریم درچهار جا از جمله در آیۀ ۱۵۷سوره اعراف آمده است: “همان ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مىکنند؛ پیامبرى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است، مىیابند. آنها را به معروف دستور مىدهد و از منکر باز می دارد، أشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاکی ها را تحریم مى کند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد…”.
در قرآن کریم اغلال هم درمورد دنیا و هم در مورد آخرت به کار رفته است. منظور از غل و زنجیر در دنیا، زنجیر جهل و نادانى، زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى، زنجیر بتپرستى و خرافات و زنجیرهاى دیگر، است، که پیامبران مبعوث شدند، تا از طریق دعوت پىگیر و مستمر به علم و دانش، از راه دعوت به توحید و دعوت به اخوّت دینى و برادرى اسلامى، و مساوات در برابر قانون، این زنجیرها را از دست و پای مردم بردارند.
اسلام، با دعوت به تفکر و تعقل، انسان ها را از پذیرش بی دلیل و تقلید کورکورانه از دیگران بر حذر داشته، چه این که برای هر پدیده ای سبب و علتی خاص قرار داده، تا ما گرفتار شانس و اتفاق و خرافاتی از این قبیل نشویم.
امام صادق (ع) می فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَباً…؛ خداوند متعال، خوددارى و امتناع فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براى هر چیزى سبب و وسیلهاى قرار داد… ».
کتاب مقدس و خرافات
به نظر محققین اسلامی (و بعضی از محققین غیر اسلامی)، الهی بودن تورات و انجیل موجود، غیر قابل قبول می باشد.
اهل کتاب بر اساس یک جزم عقیدتی، تورات را تألیف حضرت موسی(ع) می دانند و مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولا کتابی نداشته و اناجیل، زندگی نامه و احادیث وی است، نه این که مجموعۀ وحی های دریافتی وی باشد.
. . . . . مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیلی که خداوند متعال نازل کرده است، دستخوش تحریف شده و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت ختمی مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است. به چند نمونه اشاره می شود: . . . .
لطفا بقیه را ازاینجا بخوانید ( مقاله کامل و معرفی منابع )