مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۸۴

جرعه ای ازجام ابوحمزه


جرعه‌ای از جام ابوحمزه

عزیز دلم!
چند وقته  که احساس می‌کنم یه جورایی مشکل‌دارم. نمی دونم چی شده. فقط می دونم هر وقت می خوام با تو خلوت کنم و کمی درد دلم رو بگم نمیشه! یا تونمی ذاری!
هر وقت می گم این دفعه دیگه آماده شدم. میام پیشت و حرفامو می زنم، مانع سر راهم پیدا میشه و یه جوری فرصت از دستم می ره! یا خوابم می گیره،  یا مشغول کارای بی اهمیت میشم ، یا گرفتاری و غفلتی برام پیش میاد! 
 اگر هم  با هزار امید خودمو می رسونم و میخوام مشغول راز و نیاز بشم تو تحویل نمی گیری!
هر وقت گفتم دیگه درست شد! دیگه یه همنشین خوب و دوست درد بخور شدم، دیگه گره از کارم باز شد، باز هم مشکل جدیدی پیدا شد و راهم کج شد. آخرشم نتونستم از دیدار و حضور گرم تو بهره ببرم!

وای ی ی ی ی!    آخه چی شده؟! من از کجا دارم  این ضربه ها رو می خورم؟!  اصلا چرا من اینجوری شدم؟! 
البته می دونم که اگه تو بخوای درست میشه، تونمی خوای،  از من بدت میاد. اگه نه اینطوری نمی شد!
محبوبم!  شاید تو منو طردم کردی وخودم نمی دونم؟!
یا... شاید دیدی من ارزش روبرو شدن با تو رو ندارم؛ و حقت رو ادا نمی کنم؟!

شاید ...  شاید از اینکه دیدیدی  من با صداقت و رو  راست  نیستم از من ناراحتی؟!
هرچی هست  اینقدر می دونم که تو راضی به دیدن و رو برو شدن با من نیستی. علتش چیه نمی دونم!
شاید دیدی من دروغگو هستم. ودیگه  به من لطف و محبت نداری! یا... قدر نعمتها و خوبی هایی که به من کردی ندونستم و شکر گزار نبودم،  حالا هم محرومم کردی!
نکنه دیدی با افراد فهمیده و عالم و چیز فهم رفت و آمد ندارم. نشست و برخاست نمی کنم. حالا  پیش تو خوار و بی ارزش شدم؟!
یا... دیدی که آدم غافل و بی خیالی هستم،  به هیچ چیز توجه نکردم تو هم از خوبی ها و رحمت خودت مایوسم کردی؟!

پس چی شده؟ چی شده؟ چی شده؟  عزیز دلم!
نکنه منو با آدم های هرزه و ناجور وجاهل و نا آگاه دیدی؟ گفتی بذار با همینا دوست بشه! لیاقتش همینه!
شاید هم...  شاید اصلا دوست نداری حرفای منو بشنوی! دیگه فرصت درد دل به من نمی دی!
یا... شاید  داری به خاطر خطاها و بی ادبی های من وکارای زشتم  -  یا اینکه آدم بی حیایی هستم  مجازاتم می کنی!
پس چی شده؟ من چه بدبختی گرفتار شدم که خودم نمی دونم؟
نمیشه برام بگی؟ یا یه جوری به من حالی کنی؟

پس من چکار کنم ؟  پیش کی برم؟  کی به داد من می رسه؟
عزیزم!   میشه منو ببخشی!
می دونم قبل از من خیلی از آدمای بد رو بخشیدی!

تو هم بزرگتر و کریمتر از اون هستی که یه مقصر و خطا کار رو مجازات کنی!
مولای من!  عزیز دلم!  من خیلی بدم! و تو خیلی خیلی خیلی خوبی!
اما .... منو ببخش!...  دستمو بگیر! ... . کمکم کن! و...  کمکم کن!

یعنی میشه  منم کارم درست بشه؟  کمکم می‌کنی؟

(ترجمه آزاد بخشی از دعای ابو حمزه ثمالی)    ۱۶/۷/۸۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی