مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴

زندگی حضرت علی اکبر(ع)


زندگی نامه حضرت علی اکبرعلیه السلام

نامش علی اکبر, نام پدرش امام حسین (ع ), نام مادرش لیلی , قاتلش مردی به نام «مره بن منقذ عبدی »  , صورتش مانند صورت پیامبر, سیرتش مانند پیامبر, سخن گفتنش مانند پیامبر, محبوب دل بنی هاشم , عاشق جان باخته پدر, اولین شهید از بنی هاشم , شجاع , دارای ایمان کامل و شفیع روز قیامت و عالم برزخ است , (به اعیان الشیعه , ج 2, بحارالانوار, ج 45, ص 42 و 45, منتهی الامال , ج 1, تاریخ طبری , ج 4 و قصه کربلا, نوشته آقای نظری منفرد مراجعه شود).
در سال تولد او اختلاف است. به نظر بعضی علی اکبر در سال 43 هجری قمری به دنیا آمده است. در این صورت, سن او در کربلا 18 خواهد بود. به نظر برخی در سال 42 به دنیا آمده است و در این صورت در کربلا 19 ساله خواهد بود و به نظر برخی آن حضرت در سال 36 هجری قمری به دنیا آمده است و در این صورت, سن او در کربلا در سال 61 هجری قمری 25 سال خواهد بود, (منتهی الامال, اعیان الشیعه, ج 2, ص 431 ستون دوم).
در اینکه حضرت علی اکبر(ع ) ازدواج کرده بود یا نکرده بود, نیز اختلاف نظر هست . از نظر برخی , آن حضرت ازدواج کرده بود و یکی از دلایل اینها عبارتهایی است که در زیارت آن حضرت قرائت می شود.
در کامل الزیارات چنین آمده است : «سلام الله و سلام ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین علیک یا مولای و ابن مولای و رحمه الله و برکاته . صلی الله علیک و علی اهلبیتک و عترة آبائک الاخیار الابرار الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا», (چاپ نجف، ص204, باب 79 در زیارت علی اکبر(ع ). همچنین در ص 239 باب 79 نیز آمده است: «صلی الله علیک و علی عترک و اهلبیتک و آبائک و ابنائک و امهاتک الاخیار الابرار...» به عقیده برخی عبارت «اهلبیتک» و «ابنائک»در این زیارت می رساند که آن حضرت دارای اهلبیت یعنی زن و بچه بوده است. گرچه می توان احتمال داد که مراد از اهلبیت, خاندان ایشان باشد که کتب مورخان و راویان نیز آن را تایید می کند زیرا هیچ یک آشکارا به این مطلب اشاره ای نکرده اند.
در این میان ابوالفرج اصفهانی نیز صراحتا نقل کرده است که علی اکبر(ع ) مادرش لیلی , کنیه اش ابوالحسن و بدون نسل است(1). بدون نسل بودن دو گونه است : یکی اینکه ازدواج نکرده و به شهادت رسیده است و دیگری اینکه ازدواج کرده ولی نسلی از او نمانده است.
علی اکبر علیه السلام در روز عاشورا
بعد از اینکه اصحاب حسین(ع) کشته شدند و کسی نماند جز اهل بیتش که فرزندان علی(ع) و فرزندان جعفر و فرزندان عقیل و فرزندان حسن(ع) و فرزندان خود او بودند؛ آنها جمع شدند و با هم خداحافظی کردند و تصمیم به جنگ گرفتند.(2)
اکثر قریب به اتفاق منابع دست اول و معتبر تاریخی، حضرت علی اکبر را اولین شهید از بنی هاشم ذکر کرده اند.(3)
وداع با پدر
هنگامی که از یاران امام حسین ـ ع ـ کسی جز اهل بیتش باقی نماند، علی بن الحسین ـ ع ـ (آماده جنگ شد، او) که از زیبا صورتان و نیک سیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و (با ناامیدی از بازگشت او،) نگاهی مأیوسانه به قامتش انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند و گریست. سپس فرمود: «بارالها، تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیه ترین مردم به پیغمبرت بود، و ما هر گاه مشتاق دیدن پیغمبرت می شدیم، به این جوان نگاه می کردیم».(4)
آنگاه چنین نفرین کرد:  «خدایا برکات زمین را از این ها بازدار، افزون بر آن، این ها را متفرق و پراکنده ساز و به فرقه ها و گروه های گوناگون مبدل گردان ، و هرگز حاکمانشان را از این ها خوشنود نساز؛ اینها ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ امّا بر ما ظلم و تعدی کردند و با ما می جنگند و ما را می کشند».(5)
سپس حسین(ع) (خطاب ) به عمر بن سعد فریاد زد:  تو را چه شده است؟، خداوند پیوند خویشاوندی تو را قطع کند و کارت را مبارک نگرداند و کسی را بر تو مسلّط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا سازد، همانگونه که تو پیوند خویشاوندی با مرا قطع کردی و حرمت نزدیکی من به رسول خدا را حفظ نکردی.
رشادت علی اکبر علیه السلام
سپس علی بن الحسین حمله کرد و چنین رجز می خواند:  منم علی، فرزند حسین بن علی، به خدای کعبه سوگند، ما به (جانشینی) پیامبر اولی هستیم. به پروردگار سوگند، حرام زاده بر ما حکومت نخواهد کرد. شما را با نیزه آنقدر می زنم تا خم گردد، و با شمشیر چنان ضربت می زنم که شمشیر درهم پیچید، ضربت زدن جوانی هاشمی علوی.
علی اکبر همواره می جنگید تا جایی که ناله از کوفیان برخاست زیرا شمار زیادی از آنها را کشت. روایت شده است که با وجود عطش شدید، صد و بیست نفر از دشمنان را به قتل رساند.(6)
ردّ امان نامه توسط علی اکبر
مردی از اهل شام علی اکبر را صدا زد و گفت: تو (از جهت مادری) با امیرالمؤمنین (یزید) قرابت و خویشاوندی داری اگر بخواهی به تو امان می دهیم تا به هر کجا که دوست داری بروی. علی اکبر در جواب او فرمود: رعایت خویشاوندی با رسول خدا بهتر از رعایت خویشاوندی با ابوسفیان است سپس به جنگ خود ادامه داد.(7)
علی اکبر پس از آن  که جنگ سختی کرد و عدّة زیادی را کشت، نزد پدر برگشت و گفت: پدرجان!، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد، آیا آبی هست؟. امام گریست و فرمود: «پسرجان!، اندکی دیگر بجنگ، بزودی جدّت رسول خدا را ملاقات می کنی و از جام سرشار او سیراب می شوی که دیگر پس از آن تشنه نگردی!».(8)
شهادت حضرت علی اکبر
علی بن الحسین به میدان جنگ برگشت و به دشمنان حمله کرد و چنین رجز می خواند:  حقیقت های جنگ آشکار گشت و آنگاه مردان جنگاور راستین هویدا شدند. به خدای آفریدگار عرش سوگند، دست از شما برنمی داریم تا (جنگ پایان یافته) شمشیرها غلاف شود.
او همچنان می جنگید تا آنکه شمار کشته های دشمن (به دست او) به دویست نفر رسید.(9)
او بارها رجز خواند و حمله کرد. کوفیان از کشتن او پروا داشتند (نمی   خواستند در خون او شریک شوند) تا اینکه مُرَّة بن مُنقِذ بن نعمان عبدی لیثی او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم. علی اکبر بار دیگر حمله کرد و با شمشیرش آنها را می زد که منقذ بن مرّه عبدی ضربتی بر او زد و او را نقش زمین کرد و آن گروه او را محاصره کرده با شمشیر قطعه قطعه کردند.(10) خوارزمی بعد از ضربت مرة بن منقذ چنین اضافه می کند: در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب، او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند.(11)
علی اکبر، در آخرین لحظات عمر، ندا داد:«یا أبَتاه عَلَیکَ مِنّی السَّلام هَذَا جَدّی یَقْرَئُکَ السَّلام وَ یَقُول لَکَ عَجّل الْقُدوُمَ عَلَیْنا».
پدرجان! خداحافظ، این جدّم رسول خداست که تو را سلام می رساند و می گوید: سریعتر به ما ملحق شو.
آنگاه علی نعره ای زد و جان داد. حسین آمد و بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد(12) و گفت: خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چه قدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا جریّ و بی باک گشته اند. بعد از تو، خاک بر سر دنیا. (13)
در این هنگام زینب، دختر فاطمه (س) با سرعت (از خیمه ها) بیرون آمد و فریاد زد: وای برادرم! وای فرزند برادرم! و خود را بر پیکر آن جوان انداخت. حسین –ع- به سوی او آمد و او را به خیمه برد. آنگاه حسین به جوانانش گفت: برادرتان را (به خیمه گاه ) ببرید. جوانان، او را بردند و در جلوی خیمه ای که در مقابل آن می جنگیدند بر زمین نهادند.(14)
قبر علی اکبر (ع)
قبر ایشان کاملا کنار قبر امام حسین(ع) و به طور دقیق در زیر پای امام(ع) قرار دارد. کسانی که بدن مطهر شهدا را دفن می کردند با توجه به اینکه شدت علاقه امام به این فرزند بزرگوارشان را می دانستند قبر وی را کنار قبر پدر و در زیر پای ایشان قرار دادند و به هنگام ساخت ضریح نیز در آن قسمتی که علی اکبر دفن شده دو گوشه برای ایشان به عنوان ضریح اضافه کردند. لذا است که مرقد و حرم اباعبدالله الحسین(ع) شش گوشه دارد.
جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر می توانید به منابع معرفی شده در پاورقی ها مراجعه کنید. اما دو کتابی که احتمالا دسترسی به آن ها برای شما آسان تر است نیز خدمتتان معرفی می شود:
1-
شیخ عباس قمی، منتهی الامال،  قم، انتشارات هجرت، 1378ش.
2-
شیخ عباس قمی، در کربلا چه گذشت(ترجمه نفس المهموم)، ترجمه: کمره ای، قم، جمکران،
منبعسایت پرسمان دانشجویی
***************************************
ارجاعات:
(1) .
مقاتل الطالبیین، ابو الفرج أصفهانى (م 356)، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا. ص86.
(2)
ـ خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص26.
(3)-
ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص379؛ بَلاذُری، انساب الاشراف، ج3، ص406؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص446؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 106؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیبن، ص114؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج2، ص71؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص569؛ سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص166؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص242؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص200.
(4)
ـ سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 166.
(5)
ـ خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص30؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص114.
(6)
ـ خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص30؛طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص446؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص106).
(7)
ـ ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ص182.
(8)
ـ سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 166.
(9)
ـ خوارزمی، مقتل الحسین ، ج2، ص31.
(10)
ـ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص106؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص446؛ ابوالفرج اصفهانی،  مقاتل الطالبیین، ص115.
(11)
ـ خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص31.
(12)
ـ سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص167؛ و با اندکی تفاوت: خوارزمی، پیشین؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص115-116.
(13)
ـ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص446؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص115.).
(14)
ـ طبری، همان، ج5، ص447 ـ 446؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص107؛ و با همین مضمون: ابوالفرج اصفهانی،  مقاتل الطالبیین، ص115.



۹۴/۰۳/۰۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی