مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتقادت» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳

در باره نامه رهبر انقلاب

 

سه عامل پشت پرده‌ی اسلام‌هراسی

دکتر کوین بَرت، استاد دانشگاه و پژوهشگر آمریکایی، هم از لحاظ پژوهشی و هم از لحاظ شخصی، به آموزه‌های اسلامی علاقه‌مند است. وی یکی از بنیان‌گذاران اتحاد مسلمانان، یهودیان و مسیحیان برای افشای حقیقت ۱۱ سپتامبر است. دکتر برت به‌شکل گسترده‌ای در سرتاسر آمریکا، کانادا و برخی کشورهای اروپایی، و در کالج‌ها و دانشگاه‌های مهمی چون سان‌فرانسیسکو، پاریس و ویسکانسین مدیسن تدریس کرده است. نوشته‌های دکتر بَرت به‌عنوان یک نویسنده‌ی پُرکار و تحلیل‌گر سیاسی، همواره در داخل و خارج از آمریکا مورد توجه بسیار قرار داشته است.
*به نظر شما، چرا آیت‌الله خامنه‌ای شخصاً اقدام به نوشتن نامه برای آگاه کردن جوانان اروپا و آمریکای شمالی کرده‌اند و چرا مخاطبان این نامه، جوانان این مناطق بوده‌اند و سیاست‌مداران آن‌ها مخاطب قرار نگرفته‌اند؟
رهبر معظم ایران، آیت‌الله خامنه‌ای تشخیص دادند که علی‌رغم قدرت زیاد از حد پروپاگاندیست‌های سازمان‌دهی‌شده، تعداد روزافزونی از شهروندان غربی در حال بیدار شدن از واقعیت کاذبی هستند که در آن زندانی شده‌اند.


متن کامل را از اینجا بخوانید

 
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۴
فتحی
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳

چرایی نامه به جوانان غرب

 چرایی نامه‌نگاری رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکا

حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

1-    خدای مهربان و منّان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید، ایشان با «برتراند راسل» فیلسوف بلندآوازه انگلیسی درباره برخی از مسائل فلسفی و عقاید اسلامی مکاتباتی داشت. «راسل» در الهیات اهل شک -SCEPTICISM - بود. مرحوم علامه در یکی از نامه‌های خود به ایشان نوشته بود؛ شما در الهیات مؤمن‌تر از ما هستید، زیرا ما به خدایی که شما توصیف می‌کنید کفر می‌ورزیم و جنابعالی در وجود او تردید دارید! (نقل به مضمون.)

 استاد در کلاس‌های جمعه شب خود برای دانشجویان - خیابان زیبا، کوچه حاج‌قاضی - بعد از شرح ماجرای یاد شده، این سروده را زمزمه می‌کردند؛
صورتگر نقاش چین

رو صورت یارم ببین

یا صورتی برکش چنین

یا ترک‌ کن صورتگری

می‌گفتند؛1 زنان مصر، بی‌آن که یوسف(ع) را دیده باشند، زبان به ملامت زلیخا گشوده بودند و می‌خواندند؛

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی

روا بود که ملامت کنی زلیخا را


۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۱۵
فتحی
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳

جوانان امریکای شمالی و اروپا

متن پیام مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا


بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم.

//bayanbox.ir/view/7982160412081551108/aaa.jpg

 

همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
سخن من با شما درباره‌ی اسلام است
. . . . .


متن کامل را از اینجا بخوانید

۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۸
فتحی
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳

تشیع لندنی = وهابیت

تشیع لندنی به اندازه وهابیت خطرناک است

حسن رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبه‌های نمازجمعه 23/8/93 درباره شیعیان حقیقی و کسانی که ادعای شیعه بودن دارند سخن گفته است. وی در این سخنان به نکات زیر اشاره کرده است:

* روایات اهل بیت در توصیف شیعیان دو گونه است؛ یک دسته روایاتی که می‌گویند شیعیان چه کسانی هستند و دسته دیگر روایاتی که می‌گویند چه کسانی شیعه نیستند. کسانی که به حسین بن علی(ع) نامه نوشتند و او را دعوت کردند ادعای شیعه بودن داشتند.

* حرف‌هایی را بنده زدم که عده‌ای جاهل و عده‌ای که اسلام‌شان اسلام آمریکایی و تشیع لندنی است درباره آن جنجال به راه انداختند. به جای آن که حرف‌ها را به طور کامل از صداوسیما پیگیری کنند تکه‌های گزینش شده‌ای از آن حرف ها را در شبکه‌های ماهواره ای پخش کردند. 90 درصد هیأت‌های ما برای خدا و به عشق اباعبدالله کار می کنند و اگر هیأت های عزاداری نبودند اصلاً عزاداری اباعبدالله فراموش می شد. اما مجالسی هست که آبروی شیعه را می برد که ان شاالله ریشه این هیأت ها خشک شود.

* برخی از مداحان برای یک دهه عزاداری سی، چهل میلیون پول می‌گیرند. اینها اگر روز عاشورا بودند به صحنه نمی‌آمدند. اینهایی که در مجالس‌شان می گویند من رقاصه عباسم هیچکدام حاضر نیستند با داعش بجنگند. امام حسین(ع) فرمود الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم... فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. هنگامی که باید از جان و آبرو بگذرند فرار می‌کنند. آن کسانی به اباعبدالله(ع) و حضرت محسن ارادت واقعی داشتند که در بدر و خیبر و زیر آتش و بمباران ایستادگی کردند و جنگیدند نه شما شیعه‌های انگلیسی که کمک می کنید به وهابیت و فیلم عزاداری‌های‌تان را در شبکه های ماهواره‌ای پخش می‌کنند. شماها طرفدار حضرت محسن نیستید. کاسب اید    

. . . . . .ادامه دارد



۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۸
فتحی
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳

دوستی - 2

آفات اساسى دوستى

* رسول خدا صلّى الله علیه و آله : از گمان بپرهیزید ، که گمانْ دروغ ترین سخن است . خبرگیرى و تجسّس مکنید، بر یکدیگر فزونى مجویید،بر یکدیگر حسد مورزید،با یکدیگر دشمنى و ستیزه مکنید و از یکدیگر مبُرید . بندگان خدا و برادر باشید .

* رسول خدا صلّى الله علیه و آله : از گمان بپرهیزید ، که گمانْ دروغ ترین دروغ است و همان گونه که خدا به شما فرمان داده است ، برادران خدایى باشید . از یکدیگر دورى مجویید ، [در کار دیگران] تجسّس مکنید ، به همدیگر بدى مکنید ، از یکدیگر غیبت مکنید ، با یکدیگر نزاع مکنید ، با یکدیگر دشمنى مکنید ، از یکدیگر مبُرید و به یکدیگر حسادت مورزید که حسادت ، همان گونه که آتش چوب خشک را مى سوزاند ، ایمان را مى سوزاند .

* رسول خدا صلّى الله علیه و آله : هرگاه با کسى دوست شدى ، با او نزاع ، رقابت و خصومت مکن و درباره اش از دیگران پرسش منما . چه بسا که در این راه ، با دشمن او برخورد کردى و او درباره اش چیزى برایت گفت ـ که در او نیست ـ و بدین ترتیب ، میان شما جدایى افکند .

* امام على علیه السّلام : از خودپسندى ، بدخویى و کم صبرى بپرهیز ؛ زیرا با این خصلت هاى سه گانه ، هیچ دوستى برایت راست نمى آید و همواره ، مردم از تو کناره مى گیرند .

* امام صادق علیه السّلام : هرگاه کسى به برادرش [از سر دلتنگى و درد] اُف بگوید ، دوستى میان آنها گسسته مى شود و اگر بگوید :« تو دشمن منى» ، یکى از آن دو کافر شده است ، و هر گاه به او تهمتى بزند ، ایمان در دلش چنان آب مى شود که نمک در آب ، ذوب مى شود

                                                             

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۱
فتحی
چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳

غیبت امام زمان (عج)

 

 

میلاد نورانی حضرت صاحب الزمان ( عجل الله فرجه )
به همه عاشقان و منتظران آن حضرت مبارک باد

 

 

 

فلسفه غیبت امام زمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

‏واقعیت آن است که به گونه اى معیّن نمى توان علت یا علل خاصى را براى غیبت امام زمان(ع) بیان کرد. شاید بر همین اساس باشد که در متون دینى علت غیبت، از مسایلى دانسته شده است که تنها خداوند حکمت و اسرار آن را مى داند.(1)

در روایات به برخى از علل غیبت اشاره شده است:

 1-  آزمایش مردم: یکى از سنت هاى مهم الهى آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است. غیبت مهدی(ع) عامل مهم آزمایش است؛ زیرا گروهى ایمان استوارى ندارند و نسبت به امام بدبین شده و چنین مى پندارند که اگر امام زمانى وجد دارد پس چرا ظهور نمى کند و غیب او طولانى است؟ از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت دلیل غیبت را غربال انسان هاى صالح از گمراه و دانا از نادان مى داند(2) و امام ششم فرمود: «و هر جویندة باطلى در آن به شک مى افتد...».(3(

 

 

 2-  حفظ جان امام زمان(ع): امامان معصوم(ع) حجت هاى خداوند بر زمین بوده واگر وجود مقدس آن ها نباشد نظام هستى به هم خورده و آنان واسطة فیض الهى اند. مردم در هر زمانى از وجود مقدس امام زمان(ع) بهره مند مى گردند. گرچه به ظاهر امام زمان را نمى بینند و یا نمى شناسند. متأسفانه برخى از انسان هاى دنیا گرا و ریاست طلب که حضور امام را با منافع خویش در تضاد مى بینند در صدد بر مى آیند که امام را به قتل برسانند؛ همان گونه که ائمة دیگر را به شهادت رساندند. شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که فاجعه اى براى جهان اسلام بود، در راستاى سیاست خصمانه عدالت ستیزان به وجود آمد.


خداوند به وسیلة غیبت، امام زمان را از قتل حفظ کرده است، زیرا اگر حضرت از آغاز زندگى میان مردم ظاهر مى شد، او را مى کشتند. یکى از یاران امام صادق(ع) روایت مى کند که حضرت فرمود: «امام منتظر، پیش از قیام خویش مدّتى از چشم ها غایب خواهد شد».

 

 

عرض کردم: چرا؟ فرمود: «بر جان خویش بیمناک خواهد بود».(4(

 

 

 

 

 

3-  آزادى از بیعت: امام زمان(ع) هیچ رژیمى را حتى از روى تقیّه، به رسمیت نشناخته و نمى شناسد و حاکمان ستمگر را غاصب دانسته و حکومت آنان را غیر مشروع مى داند. از این رو بیعت با آنان راجایز ندانسته و تحت سلطة حکومت هیچ ستمگرى قرار نمى گیرد.(5) اگر امام زمان(ع) غایب نبود باید با طاغوت و طاغوتیان مبارزه نموده، به شهادت مى رسید؛ از این رو وجود ظاهرى امام موجب مى شد که یا حضرت با رژیم هاى ستمگر بیعت کند – که قطعاً بیعت نمى کرد – و یا در راه مبارزه با حکومت هاى غاصب به شهادت رسیده و زمین خدا خالى از حجّت مى ماند. حسن بن فضّال مى گوید: امام هشتم فرمود: «گویى شیعیانم را مى بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزند [امام حسن عسکری] در جستجوى امام خود، همه جا را مى گردند اما او را نمى یابند». عرض کردم : چرا غایب مى شود؟ فرمود: «براى این که وقتى با شمشیر قیام مى کند بیعت کسى در گردن وى نباشد». (6 (

 

 

 

 

منبع – مرکز پاسخگویی  به سوالات دینی

 

 

 

 

پی نوشت ها:
1. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 330 – 331.
2. کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. همان، ص 203.
4. اصول کافی، ج 1، ص 337؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص 202.
5. مهدى پیشوایی،‌ سیرة پیشوایان، ص 672.
6.
بحارالانوار، ج 51، ص 152.

 

 

 

 

 

 

 

 

اشعار و سرودهای میلاد را از اینجا دریافت فرمایید

 

۱ نظر ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۷
فتحی
جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲

امامت مهدی موعود(عج)

آغاز امامت و ولایت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشزیف) بر همه شیعیان و دوست داران آن حجت الهی مبارک باد

 

 

 

سرود و اشعار آغاز امامت حضرت مهدی ( عج)

 

 

 

مقاله ای در مورد شروع امامت حضرت امام زمان علیه السلام

برای مشاهده تصویر بزرگتر روی آن کلیک کنید

۰ نظر ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۸:۵۴
فتحی
۰ نظر ۰۷ دی ۹۲ ، ۰۷:۴۰
فتحی
پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۲

عظمت آفرینش خداوند

فتبارک الله احسن الخالقین

پیت ادواردز اخترشناس دانشگاه دارهام می‌گوید جهان مرئی حاوی صدها میلیارد کهکشان است که هریک از این کهکشان‌ها درحدود صدها میلیارد ستاره درخود گنجانده‌اند. این به آن معنی است که 10 هزار میلیون میلیون میلیون ستاره در جهان مرئی وجود دارند،

به بیانی دیگر تعداد ستاره‌های موجود در آسمان از تعداد دانه‌های شن موجود بر روی زمین بیشتر است. نور برخی از این کهکشان‌های دورافتاده پس از 13 میلیارد سال به زمین می‌رسند و با درنظر گرفتن سرعت 300 هزار کیلومتری نور، این به آن معنی است که جهان مرئی تا فاصله 13 میلیارد سال نوری از زمین بسط یافته است.
اخترشناس دانشگاه دارهام مثالی می‌زند: برای اینکه بتوان بزرگی جهان را بهتر تصور کرد،‌ زمین را یک دانه شن درنظر بگیرید که بر روی انگشت دست فردی که در برابر کلیسای دارهام ایستاده قرار گرفته‌است. در این صورت بزرگی سامانه خورشیدی به نسبت زمین برابر بزرگی کلیسا به نسبت دانه شن خواهد بود. حال اگر سامانه خورشیدی را به اندازه همان دانه شن در همان موقعیت درنظر بگیریم، کهکشان راه شیری هزار برابر کلیسای دارهام خواهد بود. حال اگر همان دانه شن را کهکشان راه شیری درنظر بگیریم، کلیسای دارهام کل جهان مرئی خواهد بود
.




برای مشاهده تصویر بزرگتر کلیک کنید
۰ نظر ۰۵ دی ۹۲ ، ۱۲:۱۴
فتحی
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱

خرافه چیست؟

مفهوم شناسی خرافات

به هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع، خرافه می گویند. معمولاً در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یک دیگر ربط داده می‌شوند و یا علت و معلول یک دیگر دانسته می‌شوند. به عبارت دیگر خرافه به معنای چیزی است که واقعیت ندارد و ساخته ذهن و فکر انسان است که پس از پیدایش به آن اهمیت می دهد و برای آن  در زندگی خود اثر قائل می شود. در صورتی که هیچ گونه تأثیری در زندگی و حقایق هستی ندارد؛ نظیر: فال گیری، سعد و نحس برخی از ایام و اماکن و امثال آن.

 

فلسفۀ خرافات

امور متعددی به عنوان فلسفه و علت ایجاد خرافات ذکر شده است که درذیل، به آنها اشاره می شود:

 

1-    ضعف فکری و عقلی:

ریشۀ پیدایش شوم خرافات به ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی بسیاری از انسان ها مربوط می شود، و این که فهم آنها از هستی و ادراکشان از رمز و رازهای آن ناقص است. به عبارت دیگر چون معرفت شناسی اکثر آنان مبتنی بر استدلال و عقلانیت نیست و عوامل وجود و حقیقت برای آنها ناآشکار است، به خرافات پناه می برند و از راه های غلط و نادرست، پندارهای خود را توجیه می کنند. توسل به جمادات و نباتات و مسائلی که هیچ گونه جایگاهی در دین و عقل ندارد یا دنبال راه های ما وراء الطبیعة و متافیزیکی رفتن تا کارهای عادی را از راه های غیر عادی انجام دادن و غیر اینها از خرافاتی است که ریشه در ضعف فکری و عقلی مردم دارد.

پس منشأ عمدۀ خرافات، جهل و نادانی بشر است؛ از این رو، این مسئله بیشتر در بین مردم عوام رواج پیدا نموده و گرایش به خرافات در آنها بیشتر از افراد تحصیل کرده است.

 

2- شخصیت درونی افراد:

دربارۀ علت روانی خرافات، اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک، حافظه یا قضاوت باشد اصلاح آنها باید کار ساده‌ای باشد، یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد باید با از بین رفتن این فشارها، خرافات نیز از بین بروند؛ اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمی‌دارند و سرسختانه به آنها چسبیده‌اند، به همین جهت احتمال می‌رود خرافات، ریشه دردرون شخصیت افراد داشته باشد. اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت آن می‌نویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمی‌آوردند. اما چون اغلب به مشکلات برمی‌خورند که قواعد موجود پاسخ گوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زود باور می‌شوند».

 

                                          3- تقلید کورکورانه از دیگران:

تقلید کور کورانه از دیگران، از دیگر عواملی است که در رواج خرافات، نقشی مؤثر داشته است. در همۀ جوامع از اقشار مختلف مردم، بدون اندیشیدن دربارۀ درستی و نادرستی عقیده ای، با تقلید کورکورانه از دیگران به چیزهایی دل می بندند که دارای هیچ گونه مدرک و دلیل مقتضی نیست؛ به عنوان مثال، روز سیزده را نحس می دانند یا معتقد به چهارشنبه سوری هستند، به دلیل آن که گذشتگان آنها این گونه بوده اند. امروزه در برخی از شهرهای غربی، هتل ها و ساختمان های بلند، طبقۀ سیزدهم ندارد. در هواپیماها ردیف سیزده نیست؛ چون سیزده در نگاه آنها نحس است!

 

4-  خود خواهی:

استاد شهید مطهری دربارۀ این علت می فرماید: «دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد (و دیگر خرافات) شده است: یکی این که بشر به طور کامل خودخواه است؛ یعنی نمی خواهد مسئله شکست های خود را متوجه خودش کند. همیشه دنبال این می گردد یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این بدی، این شکست، این بدبختی که پیدا شد؛ این من نبودم؛ این فکر من نبود … بشر برای این که از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است برای اشیاء برای چهارشنبه برای ۱۳ برای … نحوست قائل شده است».

 

5- روح تنبلی:

استاد شهید در ادامه می فرماید: «خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش، تفکر، جست و جو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. ولی با خیال، همه قضایا را زود می شود حل کرد… با یک کلمه خودمان را راحت می کنیم می گوییم علت این که ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز ۱۳ بود».

 

دیدگاه اسلام نسبت به خرافات

دیدگاه اسلام نسبت به خرافات، آن است که خرافات را به منزلۀ غل و زنجیرهایی می داند که بشر بر دست و پای فکر و روح خود بسته است. در قرآن کریم درچهار جا  از جمله در آیۀ ۱۵۷سوره اعراف آمده است: “همان ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مى‏کنند؛ پیامبرى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‏یابند. آنها را به معروف دستور مى‏دهد و از منکر باز می دارد، أشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکی ها را تحریم مى کند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد…”.

در قرآن کریم اغلال هم درمورد دنیا و هم در مورد آخرت به کار رفته است. منظور از غل و زنجیر در دنیا، زنجیر جهل و نادانى، زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى، زنجیر بت‏پرستى و خرافات و زنجیرهاى دیگر، است، که پیامبران مبعوث شدند، تا از طریق دعوت پى‏گیر و مستمر به علم و دانش، از راه دعوت به توحید و دعوت به اخوّت دینى و برادرى اسلامى، و مساوات در برابر قانون، این زنجیرها را از دست و پای مردم بردارند.

اسلام، با دعوت به تفکر و تعقل، انسان ها را از پذیرش بی دلیل و تقلید کورکورانه از دیگران بر حذر داشته، چه این که برای هر پدیده ای سبب و علتی خاص قرار داده، تا ما گرفتار شانس و اتفاق و خرافاتی از این قبیل نشویم.

امام صادق (ع) می فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً…؛ خداوند متعال، خوددارى و امتناع فرموده که کارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براى هر چیزى سبب و وسیله‏اى قرار داد… ».

 

کتاب مقدس و خرافات

به نظر محققین اسلامی (و بعضی از محققین غیر اسلامی)، الهی بودن تورات و انجیل موجود، غیر قابل قبول می باشد.

اهل کتاب بر اساس یک جزم عقیدتی، تورات را تألیف حضرت موسی(ع) می دانند و مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولا کتابی نداشته و اناجیل، زندگی نامه و احادیث وی است، نه این که مجموعۀ وحی های دریافتی وی باشد.

. . . . . مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیلی که خداوند متعال نازل کرده است، دستخوش تحریف شده و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت ختمی مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است. به چند نمونه اشاره می شود: . . . .

 

لطفا بقیه را ازاینجا بخوانید ( مقاله کامل و معرفی منابع )

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۱۵
فتحی
شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱

مصاحبه با خدا

سوال: لطفاخودتان رامعرفی بفرمائید؟

جواب:منم خدای یکتا،پروردگارجهانیان

سوال: خدایا دوست دارید به چه اسمی خوانده شوید؟

جواب:همه نامهای خوب ازآن خداست،باآنهاخدارابخوانید. اعراف/ 180

سوال: خدایا می توانم بپرسم چراما آدمها را آفریدی؟

جواب:من جن وانس رانیافریدم،مگرآنکه مرا به یکتایی پرستش کنند. ذاریات/56

سوال:چرا اینقدر احساس تنهایی می کنم؟

جواب: من نزدیکم.  بقره/186

سوال: توهمیشه نزدیکی من دورم...چطور به تونزدیک شوم؟

جواب: دردل خویش پروردگارت رابامدادان وشامگاهان باتضرع وترس باصدای بلندیادکن وازغافلان مباش. اعراف/205

سوال: دوست دارم بدانم چقدرباشما فاصله دارم؟

جواب:ماازرگ گردن به شما نزدیک تریم. ق/16

سوال:خدایادرحالی که برخی مردم مافقیرهستند،بعضی ها به فکرمنافع خودشان هستندوبه چیزدیگری جز پول نمی اندیشند برای آنهاچه پیامی دارید؟

جواب:کسانی که زروسیم ذخیره می کنندودرراه خدا انفاق نمی کنندآنها رابه عذابی دردناک بشارت ده،روزی آن طلاونقره درآتش گداخته شودوپیشانی وپشت وپهلوآنهارابه آن داغ کننددرآن روزبه آنهاگفته شوداین است نتیجه آنچه زروسیم برای خودذخیره می کردید.توبه/۳۴و۳۵

سوال:خدایا،باوجودآنکه مادشمنان زیادی دردنیا داریم که مجهزبه سلاح های مخرب هستند،آیاامیدی به پیروزی هست؟

جواب:آری مااینگونه اراده کردیم که برمستضعفین جهان منت گذاریم وآنان راپیشوایان حق ووارث آن قراردهیم. قصص/5

سوال:خدایا درخاتمه سخنی برای مردم دارید؟

جواب:مردم،خداترس وپرهیزکارباشیدکه زلزله روزقیامت بسیارحادثه بزرگ وواقعه عظیمی است. حج/1

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۰۴
فتحی
يكشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۰

وداع با حضرت رضا(علیه السلام)

وداع با حضرت رضا(علیه السلام)

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِی ابْنَ نَبِیِّکَ وَ حُجَّتَکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ اجْمَعْنِی وَ إِیَّاهُ فِی جَنَّتِکَ وَ احْشُرْنِی مَعَهُ وَ فِی حِزْبِهِ مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقا وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَسْتَرْعِیکَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلامَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِمَا جِئْتَ بِهِ وَ دَلَلْتَ عَلَیْهِ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ

سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد اى ولىّ خدا.خدایا این زیارت را آخرین بار از زیارت من‏ فرزند پیامبرت،و حجّت بر بندگانت قرا رمده،و من و او را در بهشت گردآور،و با او در حزبش محشور کن‏ همراه با شهدا و شایستگان،و آنان از جهت رفیق بودن خوبند،و به خدا مى‏سپارمت،و خواستار رعایت توام،و بر تو سلام مى‏خوانم،به خدا و به پیامبر و به آنچه تو آوردى و بر آن دلالت نمودى ایمان آوردیم،پس ما را با گواهان بنویس.

زهجر روی تو مولا دلم قرار ندارد
خزان رنج و عذابم دگر بهار ندارد
زمان وصل گذشت و رسید وقت جدایی
کجا روم دل من تاب انتظار ندارد
کسی که قدر نداند حضور حضرت دلدار
لیاقت حرم و التفات یار ندارد

شعرمطالب دیگر در این موضوع را از اینجا ببینید

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۰ ، ۱۶:۰۶
فتحی
پنجشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۰

مناظره مذاهب(2)

 دعا و صدا زدن غیر خدا

بن شریح ( وهابی) : قرآن از خواندن غیر خدا نهی کرده است. می فرماید: «وأن المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» مساجد برای خداست پس با خدا کسی را نخوانید(جن/18) حاجت خواستن از پیامبر عبادت اوست پس وقتی ما می گوییم یا رسول الله، یا سیدی، اینها خواندن و دعاست و از مقوله شرک می باشد.

عبدالله ( شیعه ): دعا یک معنی لغوی دارد و یک معنی اصطلاحی. معنای لغوی آن یعنی صدا زدن و فراخواندن و این عبادت نمی باشد. حضرت نوح گفت:« رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا» من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.(نوح/5) آیا نوح قوم خود را عبادت می کرده؟

در جای دیگر فرمود:« لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم» صدا زدن پیامبر را مثل صدازدن افراد عادی قرار ندهید.(نوح/63) آیا خدا میخواهد بگوید پرستیدن پیامبر را مانند پرستیدن یکدیگر قرار ندهیدو پیامبر را به صورت ویژه بپرستید؟ بنا بر این در اینجا هم دعا عبادت نیست.

معنی لغوی دیگر دعا درخواست کردن است. ما از پیامبر یا کسی درخواست می کنیم تا کمک یا دعا کند، و مردم روز مره از یکدیگر کمک خواهی می کنند و این مقدار خواندن عبادت نیست.

اینکه ما میگوییم یا علی ، یا حسین و.... اگر بدون قصد حاجت خواهی باشد،در زبان فارسی صرفا اظهار اشتیاق به ذوی القربی خواهد بود، و این اجرای فرمان خداست که سفارش کرده اجر رسالت را با اظهار محبت به ذوی القربی پرداخت کنیم. زیرا نتیجه محبت پیروی کردن از آنهاست« قل لا أسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» بگو برای رسالتم اجری طلب نمی کنم مگر مودت اهلبیتم را.(شورا/23). و اگر به قصد خواستن حاجت باشد، یا علی مدد،و یا حسین! مریضم را شفا بده. این هم اگر با معرفت به مأذون بودن آنها باشد، عین توحید است و اشکالی ندارد. فقط در صورتی که گوینده آنها را مستقل در تاثیر بداند، شرک است و قابل بخشش نیست.

اینها در باره معنای لغوی دعا بود، اما معنای اصطلاحی دعا عبادت است. مثلا انسان در برابر خدا می ایستد، با این اعتقاد که جهنم و بهشت مال اوست و حیات و مرگ او در اختیار خداست و آنگاه تضرع میکند، این می شود عبادت. حال اگر کسی پیامبر یا فرشته ای را با این تفکر بخواند او را عبادت کرده است.

عمر عبدالوافی (وهابی) : من خودم در مشهد شما دیدم زائران حرم بر آستان درهای ورودی سجده می کردند و این بدترین نوع شرک و امام پرستی است. آنها با این عمل بر قبر ویا برای صاحب قبر سجده آورده اند.

عبدالله ( شیعه ): اگر خوب دقت کنید آنها سجده نمی کنند بلکه آستانه و عتبه را می بوسند. اگر ازآنها بپرسی چرا برای غیر خدا سجده می کنید؟ خواهند گفت: اولا ما سجده نمی کنیم بلکه آستان بوسی می کنیم، وانگهی سجده در نماز عبادت خداست و برای هیچ پیامبری و امامی انجام نمی گیرد و ما آن را کفر می دانیم.البته در طول تاریخ این آستان بوسی ها بوده و از مستحبات و آداب زیارت اهل بیت (ع) محسوب می شود. وهیچگاه کسی تصور شرک هم نمی کرده تا آنکه وهابیت تبلیغات ضد شیعی خود را رواج داد. و از این  رو علمای ما از این کار نهی کردند، زیرا عمل آنها برای کسانی که از نیت و عقایدشان خبر ندارند، به صورت شرک و کفر جلوه می کند.

دعایی که عبادت است این آیه است :« قل ادعو الذین زعمتم من دونه فلا یملکون کشف الضر عنکم » بگو این بت ها را که موثر می دانید بخوانید ولی آنها نمی توانند دفع ضری بکنند.(إسراء/56) این عقیده ی بت پرست است و از آن نهی شده است، ولی موحد وقتی پیامبر را می خواند، به معنای اصطلاحی عبادت که او را خدا بداند، نمی خواند بلکه به یکی از دو وجه معنای لغوی می خواند. یعنی یا برای حاجت می خواند که در این صورت او را موثر استقلالی نمی داند، بلکه مأذون از جانب خدا می داند، و یا برای اظهار اشتیاق و محبت می خواند که مزد رسالت را ادا کرده باشد.   

کتاب : حق با کیست جلد 1 صفحه 41 تا 43

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۶
فتحی
پنجشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۰

مناظره مذاهب -1

درب خانه ی زهرا (سلام الله علیها)


سلف (وهابی): من از این رافضی دروغگو سوالی دارم که حق ندارد در پاسخ به آن طفره برود. او نسبت هایی به بزرگان ما از جمله حضرت عمر بن خطاب می دهد که اصلا واقعیتی ندارد و در شان آن بزرگوار نیست. و بعد پیروان عوام و نا آگاه خود را بر ضد ما تحریک می کند. شما به دروغ می گویید او درب خانه زهرا رضی الله عنها را آتش زده است.


سالم (حنبلی):پناه بر خدا از این تهمت ها، شما ها دنبال جو سازی بر ضد ما هستید بدون اینکه حتی یک حدیث ضعیفی ارائه دهید.


عبدالله ( شیعه ): بنا براین شما اقرار می کنید که اگر چنین حادثه ای حقیقت داشته باشد، گناه بزرگی است و مرتکب آن مورد خشم خدا و رسول است، من می خواهم از این مساله صرفنظر کنیم و سخنی دیگر در میان بیاوریم.


عمر (وهابی ): معلوم می شود که ایراد سلف مورد قبول عبد الله است که اثنی عشری ها بر این تهمت ها هیچ گونه دلیل تاریخی یا حدیث ندارند. من اصراربر این دارم که عبدالله یا سند بیاورد، ولو سند ضعیف باشد و یا توبه کند.


عبد الله (شیعه ): حالا که اصرار می فرمایید برخلاف میلم وارد حریم حضرات خلفا می شوم. معجم طبرانی در احوالات جناب ابوبکر خلیفه اول نقل می کند که دیدند او در بستر افتاده می گوید بار الها! من چند کار انجام داده ام که کاش نمی کردم ، کاش به خانه فاطمه جسارت نمی کردم.


و جسارت در صورتی تحقق دارد که بدون اجازه در خانه کسی را با قهر بگشایند واگر در زده باشند و فاطمه (سلام الله علیها) خود در را گشوده باشدکه پشیمانی ندارد.
در انساب الاشراف، در روایت بلاذری آورده است که خلیغه دوم برای بار دوم وسوم آمد، با او فتیله ای بود وفاطمه گفت ای پسر خطاب آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟ گفت آری، این برای حفظ سنت پدرت لازم تر می باشد. خانه ات را آتش می زنیم تا به سنت حضور در بیعت و نماز جماعت عمل کنید، زیرا شما از بیعت ابوبکر تخلف کرده اید.
البته بعضی ها برای توجیه حادثه می گویند: عمربن خطاب تهدید کرد ولی تهدید خود را عملی نکرد. یعنی کار با تهدید تمام شدو بیعت صورت گرفت.
اما این سخن با پشیمانی ابوبکر به هنگام مرگ آن طوری که توضیح دادیم، سازگار نیست. این واقعه اتفاق افتاده که خلیفه اول هنگام مرگ به سختی نگران آن است.
در صحیح بخاری آمده است که « ما بایع علی حتی توفیت فاطمه » یعنی علی بیعت نکرد تا اینکه فاطمه وفات نمود. و این بعداز ششماه بود. و اودر حال غضب بر جناب ابوبکر وفات یافت.در اینجا جالب خواهد بودکه حدیث معروف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به یاد آوریم که فرمود: رضا و غضب فاطمه (سلام الله علیها)، رضا و غضب خدا و رسول است

 
۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۱
فتحی
چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۸۷

دانشمندان سنی که شیعه شدند-2

دانشمندان سنی که شیعه شده اند -۲

۱۰- مجاهد و رهبر فلسطینی محمد شحّاده:
او کسی است که هنگام گذراندن محکومیّت خود در زندان های اسرائیل با بحث های فراوانی که با شیعیان لبنانی در بند زندان های اسرائیل داشت پی به حقانیت شیعه برد و با انتخاب تشیع و مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از دعوت کنندگان صریح و علنی مردم فلسطین به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است. اینک قسمت هایی از مصاحبه ای را که با او انجام گرفته نقل می نماییم:« بازگشت فلسطین به محمد و علی است.» « من آزاد مردان عالم را به اقتدا و پیروی از امام و پیشوای آزاد مردان حسین ـ علیه السّلام ـ دعوت می کنم.»
و نیز می فرماید:« من هم دردی فراوانی با مظلومیت اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دارم و احساسم این است که علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ حقاً مظلوم بود و این احساس به مظلومیت آن حضرت ـ علیه السّلام ـ در من عمیق تر و ریشه دار تر شده , هر گاه که ظلم اشغالگری در فلسطین بیشتر شود.
جهل من به تشیع عامل این بود که در گذشته در تسنّن باقی بمانم. و امیدوارم که من آخرین کسی نباشم که می گویم: « ثم اهتدیت»؛ آنگاه هدایت شدم. « رجوع من به تشیع هیچ ربطی به مسئله سیاسی ندارد که ما را احاطه کرده است. من همانند بقیة مسلمانان افتخار ها و پیروزی هایی را که مقاومت در جنوب لبنان پدید آورد در خود احساس می کنم, که در درجة اول آن را « حزب الله» پدید آورد. ولی این بدان معنا نیست که عامل اساسی در ورود من در تشیع مسائل سیاسی بوده است, بلکه در برگرفتن عقیدة اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از حانب من, در نتیجه پذیرش باطنی من بوده و تحت تأثیر هیچ چیز دیگری نبوده است. راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ راه حق است که من به آن تمسک کرده ام». « تشیع من عقیدتی است نه سیاسی». « زود است که در نشر مذهب امامی در فلسطین بکوشم و از خداوند می خواهم که مرا در این امر کمک نماید».
« امام قائم آل بیت نبوت ـ علیه السّلام ـ برای ما برکت ها و فیض های دارد که موجب تحرک مردم فلسطین است. و در ما جنب و جوشی دائمی ایجاد کرده, که نصرت و پیروزی را در مقابل خود مشاهده می کنیم و فرج او را نزدیک می بینیم ان شاء الله و من با او از راه باطن ارتباط دارم و با او نجوا می کنم و از او می خواهم که ما را در این موقعیت حساس مورد توجه خود قرار دهد».
« آزاد مردان عالم خصوصاً مسلمانان با اختلاف مذاهب را نصیحت می کنم که قیام حسین ـ علیه السّلام ـ و نهضت او بر ضد ظلم را سرمشق خود قرار داده و هزگز سکوت بر ظلمی را که آمریکا, شیطان بزرگ و اسرائیل آن غدة سرطانی که در کشورهای اسلامی رشد کرده, رو اندازد».
من در کنفرانس ها و جلساتی که در فلسطین تشکیل می شود و مرا برای سخنرانی دعوت می کنند، در حضور هزاران نفر, تمام کلمات و سخنان خود را بر محور مواقف و سیرة اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار می دهم که این سخنان سهم به سزایی در تغییر وضع موجود در جامعة فلسطین رابطه با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ داشته, و این روش را ادامه می دهم تا این که مردم قدر آنان را بدانند و با اقتدا به آنان به اذن مشیت خداوند به پیروزی برسند...».
زود است که با مشیّت خداوند با گروهی از برادران مؤمنم مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را در فلسطین منتشر خواهیم کرد تا این که زمینه ساز ظهور مهدی آل محمد عجل الله تعالی و فرجه الشریف گردد.»
هنگامی که رئیس علمای ازهر مصر به طور صریح به جهت نشر تشیع و دفاع از آن, او را مورد هجوم قرار داد, در جواب فرمود:« من تنها ( این را ) می گویم: بار خدایا قوم مرا هدایت کن, که آنان نمی دانند ... » سپس می گوید: « من مردود کلامی را که به زبان جاری کرد: که جهل و نادانی من نسبت به مذهب شیعه باعث شد که وارد تشیع شوم و تنها بر این نکته تأکید می کنم که در حقیقت این جهل به تشیع بود که مرا در مذهب تسنّن تا به حال باقی گذارد, تا الآن که به حقانیّت آن اعتراف می کنم.»
۱۱- طبیب فلسطینی اسعد وحید قاسم:
او نیز بعد از مطالعات بسیار در رابطة با شیعه, تشیع را انتخاب نمود و از راه های مختلف در صدد اثبات حقانیت و نشر تشیع بر آمد و در این راه سعی و کوشش فراوان نمود. در مصاحبه ای که با او انجام گرفته می گوید:« به عقیدة من تشیع همان اسلام است و اسلام نیز همان تشیع.»او نیز تألیفاتی در دفاع از مذهب تشیع دارد که از آن جمله می توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره کرد.
۱۲-نـویـسـنـده اهـل سـوریـه سـیـد یـاسـیـن مـعـیوف البدرى : که کتابى به نام یا لیت قومى یعلمون (ایکاش قوم من می دانستند)منتشر نموده است .

۱۳-مـحـدث جـلیل القدر ابو النضر محمد بن مسعود بن عیاش :معروف به عیاشى , او قبل از شیعه شـدن , از بـزرگـان عـلـمـاى اهـل سـنـت بوده , واکنون از بزرگان علماى شیعه امامیه است , او تفسیرى ماثور به نام تفسیر عیاشى دارد.
۱۴- شـیخ سلیم بشرى :که از علماى اهل سنت وجماعت بوده ودوبارریاست جامع شریف الازهر را بـه عـهـده گـرفـتـه اسـت , میان اووعبدالحسین شرف الدین که از علماى شیعه است مناظراتى مـتـعـدددر گـرفت که در کتابى به نام المراجعات جمع آورى شده واین مناظرات فقهى سبب تشیع شیخ سلیم بشرى گشت .
او در اولین مناظره اعلام کرد که متعصب نبوده ومى گوید: من تنها جوینده یک گمشده وخواهان یک حقیقت مى باشم , پس اگر حق آشکار شد,مسلما پیروى از حق سزاواتر است , واگر نشد من مانند گوینده این بیتم : نحن بما عندنا وانت بما عندک راض والراى مختلف
(هر یک از ما وشما به آنچه دارد راضى است , هر چند که آراءمختلف باشد).
ایـن مناظرات بیانگر دانش , بزرگوارى , اخلاق وحقیقت جویى دوطرف بوده ودر پایان مناظرات شیخ سلیم بشرى اعلام مى دارد: پـوشـیـده هـا نـمـایان , حقیقت از مخفى گاه خود ظاهر وروشنایى صبح براى هر بینائى پدیدار گـشـت , خدا را شکر مى کنم که ما را به دین خود هدایت وتوفیق عمل در راه خود را به ما عنایت نمودوصلوات وسلام خدا بر پیامبر وآل او باد.
۱۵-شیخ محمود ابوریه : دانشمند ونویسنده مصرى , که داراى کتابهاونوآورى هاى فراوانى است , از جمله : اضواء على السنة المحمدیه وکتاب ابوهریره شیخ المضیره

۱۶-احمد حسین یعقوب :با خواندن ماجرای کربلا اشک از چشمان احمد حسین جاری شد و انقلابی عاطفی در وی پدید آمد و این آغازی بود برای کنکاش فکری و مطالعات عمیق و دقیق کتاب ها وی منابع گوناگون را یکی پس از دیگری مو شکافانه قرائت،بررسی و تحلیل نمود و پس از طی سیر و سلوک فکری خویش و دریافت حقیقت با خدای خویش پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود جایگاه اهل بیت علیهم السلام را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون باشد و به راستی تا پایان بر این پیمان وفادار باقی ماند.اوکتابهاى النظام الـسـیـاسـى فـی الاسـلام , نـظـریه عدالة الصحابه و الخط السیاسیه لتوحید الامة الاسلامیه را به نگارش در آورده است .
۱۷-نویسنده وخبرنگار سید ادریس حسینى: از مغرب عربى , داراى کتابهاى لقد شیعنى الحسین , الخلافة المغتصبه وهکذا عرفت الشیعه

۱۸- سـعید ایوب :داراى کتاب عقیدة المسیح الدجال , او در اول کتابش مى گوید: خود را هنگام تحقیق دیدم , که چگونه سعى مى کنم حقایق را از زیر آوار بیرون آورده , تا حقیقت در برابر چشم ها وعـقـل ها آشکار گردد .
این آوار توسط اساتید حقپوش , در طول تاریخ انسانیت بوجود آمده است ! هـنـگـامى که تبر را به دست گرفته تا دریچه هاى گمراهى را از میان بردارم , وسایل کافى براى انجام این کار در اختیار داشتم
او کتاب معالم الفتن را در دو جلدنوشته است .
۱۹-نویسنده مصرى صالح الوردانى : داراى کتابهاى : الخدعه رحلتى من السنة الى الشیعه حرکة اهـل الـبـیـت (ع ) الـشیعة فی مصرعقائد السنة وعقائد الشیعه التقارب والتباعد السیف والسیاسة واهل السنة شعب اللّه المختار دفاع عن الرسول

۲۰- شـیـخ عـبـداللّه نـاصـر از کنیا :او شیعه شد پس از آنکه از بزرگان شیوخ وهابیت بود, ایشان چـنـدیـن کـتـاب در ایـن زمینه نوشته است مانند: الشیعة والقرآن , الشیعة والحدیث , الشیعة والصحابه , الشیعة والتقیه والشیعة والامامة .
۲۱- محمد عبدالحفیظ نویسنده مصرى:مولف کتاب لماذا اناجعفرى
۲۲-دانـشمند, سخنور ومرد بحث ومناظره جناب سید على بدرى :او پس از شیعه شدن , خدمت بزرگى در نشر مذهب اهل بیت (ع )نموده است , او به دور جهان گشته ومناظره هاى متعددى بر پـاکـرده اسـت , وبـه دنبال آن کتاب بزرگى تحت عنوان احسن المواهب فی حقائق المذاهب را نوشته که بزودى به چاپ مى رسد.

۲۳-دکتر عصام العماد:شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی (ع) و امام حسین(ع) را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند
۲۴-عبدالمجیدمحمد فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر:او در مورد علت شیعه شدنش می گوید:دلایل متعددى وجود دارد و فردى که به دنبال حقیقت است، باید کتاب‏هاى اصیل تاریخى از قبیل تاریخ طبرى، الکامل ابن اثیر، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و محمد عبدُه و... را که به وسیله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه کند. علاوه بر این یک دلیل بسیار ساده وجود دارد و آن این است که در زبان عربى مى‏گویند: «اهل البیت أدرى بما فى البیت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند.» چنان که صاحب خانه بهتر مى‏داند وسایل و ظروف خانه در کجا قرار دارد؛ اهل بیت نبوت«ع» هم به مسائل و احکام دین آگاه‏ترند؛ البته علماى دیگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بیت«ع» آگاهى ندارند. دلایل بسیارى دارد که در این مجال کوتاه نمى‏گنجد.
۲۵-محمد سعید دحدوح: از دانشمندان و امام جمعه و جماعت اهل سنت‏حلب بود و پس از خواندن الغدیر با پدرش محمد بشیر و فرزندانشان و به گفته خودش بزرگان شهرستان حلب علنا شیعه شده و از مروجین مذهب شیعه جعفری شدند.
لازم به ذکر است که حقانیت تشیع باعث گرایش تعداد فراوان از پیروان اهل سنّت و سایر ادیان به این مذهب گردیده و انسانهای پاک نهاد و حقیقت گرا؛ پس از درک حقانیّت شیعه, پیرو این مکتب پویا و مقدس می شوند. و همین عالمان که نام برده شدند با تالیفات خود میلیونها نفر را شیعه کرده اند.
آن چه در این مختصر آورده شد, تنها به عنوان نمونه مطرح گردید.

************  منبع :  سایت غدیر خم

http://ghadirekhom.com/modules/smartsection/item.php?itemid=177

۰ نظر ۰۴ دی ۸۷ ، ۱۳:۵۰
فتحی
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۸۷

دانشمندان سنی که شیعه شدند- 1

دانشمندان سنی که شیعه شدند

السلام علیک یا امیرالمومنین
با تبریک عید بزرگ غدیر به همه دوستان و شیعیان امام علی (علیه السلام)مطلبی را  در چند سایت معتبر دیدم در موردچگونگی شیعه شدن  چند تن از علمای اهل سنت ، به شما عزیزان تقدیم می کنم .

تعدادى ازعلما و نخبه گان اهل سنت توانستند زنجیرهاى خود را شکسته واز موانع خفقان تـبـلـیـغـاتـى عـبور کنند  و فریاد حق سر داده وخود را پیرو و مبلغ مکتب اهل بیت (ع ) اعلام کنند.
ایـن جـریـان شـامـل هزاران روشنفکر ونویسنده قدیم ومعاصرمى شود که مجال ذکر اسامى همه آنها نیست و تنها به چند نمونه از میان آنان اکتفا مى کنیم :

۱-علامه شیخ محمّد مرعی, امین انطاکی: فارغ التحصیل جامع الازهر که در حلب مقام قاضى القضاة را بـه عـهـده داشته است .
او داراى موقعیت علمى واجتماعى بوده , که خداوند متعال او را به پیروى ازمـکـتـب اهـل بیت (ع ) هدایت نمود .
او کتابى دارد به نام لماذا اخترت مذهب الشیعه که چاپ ومنتشر شده است وهمراه با او هزاران نفراز اهالى حلب شیعه شدند.
او در عوامل و اسبابی که منجر به تمسک به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شد می گوید:
اولاً: مشاهده کردم که علم به مذهب شیعه مجزی است و ذمة مکلف را به طور قطع بری می کند. بسیاری از علمای اهل سنت ـ از گذشته و حال ـ نیز به صحت آن فتوا داده اند ...
ثانیاً: با دلایل قوی, برهان های قطع آور و حجت های واضع , که مثل خورشید درخشان در وسط روز است, ثابت شد حقانیت مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و این که آن مذهب همان مذهبی است که شیعه آن را از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اخذ کرده واهل بیت نیز از رسول خدا و او از جبرائیل و او از خداوند جلیل اخذ کرده است ...
ثالثاً: وحی در خانة آنان نازل شد و اهل خانه از دیگران بهتر می دانند که در خانه چیست. لذا بر عاقل مدبّر است که دلیل هایی که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده رها نکرده, و نظر بیگانگان را دنبال نکنند.
رابعاً: آیات فراوانی در قرآن کریم وارد شده که دعوت به ولایت و مرجعیت دینی آنان نموده است.
خامساً: روایات فراوانی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که ما را به تعبد به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دعوت می کند, که بسیاری از آنها را در کتاب الشیعه و حججهم فی التشیع آورده ام. 
۲- علامه شیخ احمد امین انطاکی:
او برادر شیخ محمد امین است که بعد از مطالعة کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی و تدبر و تفکّر در مطالب آن, از مذهب خود عدول کرده, مذهب تشیع را انتخاب نموده است. او نیز در مقدمة کتابش فی طریقی إلی التشیع می گوید: « سبب تشیع من گفتاری است از پیامبر اکرم که تمام مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است, هر کسی بر آن سوار شد نجات یافت هر کسی از آن سرپیچی کرد غرق شد». ملاحظه کردم که اگر از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پیروی کرده و احکام دینم را از آنان اخذ کنم بدون شک نجات یافته ام. اگر آنان را رها کرده و احکام دین خود را از غیر آنان اخذ نمایم, از گمراهان خواهم بود ... ».
و نیز می فرماید: « با تمسک به مذهب جعفری, ضمیر و درونم آراشم یافت. مذهبی که در حقیقت مذهب آل بیت نبوت ـ علیهم السّلام ـ است, که درود و سلام خدا تا روز قیامت بر آنان باد. به عقیده ام از عذاب خداوند متعال با پذیرفتن ولایت آل رسول ـ علیهم السّلام ـ نجات یافته ام, زیرا نجات جز با ولایت آنان نیست .
۳- دکتر محمد تیجانی سماوی:
او در تونس متولد شد. و بعد از گذر از ایام طفولیت , به کشورهای غربی مسافرت نمود, تا بتواند از شخصیتهای مختلف علمی بهره مند شود. در مصر, علمای الزهر از او دخواست کردند که در آنجا بماند و طلاب الأزهر را از علم فراوان خود بهره مند سازد, ولی قبول نکرد و در عوض سفری که به عراق داشت, با مباحثات فراوان با علمای شیعة امامیة , مذهب تشیع را انتخاب نمود و الآن در دنیا از مروجین تشیع شناخته می شود و کتابهایی را نیز در دفاع از این مذهب تألیف نموده است.
او در بخشی از کتابش می گوید:« شیعه ثابت قدم بوده و صبر کرده و به حقّ تمسک کرده است ... و من از هر عالمی تقاضا دارم که با علمای شیعه مجالست کرده و با آنان بحث نماید: که به طور قطع از نزد آنان بیرون نمی آید جز آن که به مذهب آنان که همان تشیع است, بصیرت خواهد یافت ... آری من جایگزینی برای مذهب سابق خود یافتم و سپاس خداوند را که مرا بر این امر هدایت نمود و اگر هدایت و عنایت او نبود, هرگز بر این امر هدایت نمی یافتم.
ستایش و سپاس خدایی را سزاست که مرا بر فرقة ناجیه راهنمایی کرد؛ فرقه ای که مدتها با زحمت فراوان در پی آن بودم. هیچ شک ندارم هر کس به ولای علی و اهل بیتش تمسک کند به ریسمان محکمی چنگ زده که گسستنی نیست. روایات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این مورد بسیار است, روایاتی که مورد اجماع مسلمین است. عقل نیز به تنهایی بهترین راهنما برای طالب حق است ... آری, جایگزین را یافتم, و در اعتقاد به امیر المؤمنین و سید الوصیین امام علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ, به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اقتدا کردم و نیز در اعتقاد به دو سیّد جوانان اهل بهشت و دو دسته گل از این امّت امام ابو محمّد حسن زکّی و امام ابو عبدالله حسین , و پاره تن مصطفی خلاصة نبوت, مادر امامان و معدت رسالت و کسی که خداوند عزیز به غضب او غضبناک می شود, بهترین زنان, فاطمة زهراء.
به جای امام مالک, با استاد تمام امامان امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ و نه نفر از امام معصوم از ذریة حسین و امامان معصوم را برگزیدم .. ».
او بعد از ذکر حدیث « باب مدینه العلم » می گوید: « چرا در امور دین و دنیای خود از علی ـ علیه السّلام ـ تقلید نمی کنید, اگر معتقدید که او باب مدینة علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است؟ چرا باب علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را عمداً ترک کرده و به تقلید از ابو حنیفه و مالک شافعی و احمد بن حنبل ابن تیمیه پرداخته اید, کسانی که هرگز در علم, عمل, فضل و شرف به او نمی رسند؟
آن گاه خطاب به اهل سنت نموده می گوید:« ای اهل و عشیرة من! شما را به بحث و کوشش از حقّ و رها کردن تعصّب دعوت می کنم، ما قربانیان بنی امیه و بنی عباسیم، ما قربانیان تاریخ سیاهیم. قربانی ها ی جمود و تحجر فکری هستیم که گذشتگان برای ما به ارث گذاشته اند.
او کتاب هایی در دفاع از تشیع نوشته که برخی از آنها عبارت از: ثم اهتدیت, لأکون مع الصادقین, فاسألوا أهل الذکر, الشیعه هم أهل السنة, اتقوا الله و یا قومنا أجیبوا داعی الله, که زیر چاپ است.
۴- نویسنده معاصر, صائب عبد الحمید :
او شخصی عراقی است که با سفر به ایران و تحقیقات فراوان, با عنایات خداوند مذهب اهل سنت را رها و تشیع را انتخاب نموده است. او در بخشی از کتاب خود می نویسد: « من اعتراف می کنم بر نفس خود که اگر رحمت پرور دگار و توفیقات او مرا شامل نمی شد, به طور حتم نفس معاندم مرا به زمین میزد. این امر نزدیک بود وحتی یک بار نیز اتفاق افتاد. ولی خداوند مرا کمک نمود. با اطمینان خاطر به هوش آمدم در حالی که خود را در وسط کشتی نجات می یافتم , مشغول به آشامیدن آب گوارا شدم و الآن با تو از سایه های بهاری آن گلها سخن می گویم.
بعد از اطلاع دوستانم از این وضع همگی مرا رها نموده به من جفا کردند. یکی از آنان که از همه داناتر بود به من گفت: آیا می دانی که چه کردی؟ گفتم: آری, تمسک کردم به مذهب امام جعفر صادق , فرزند محمد باقر, فرزند زین العابدین, فرزند سید جوانان بهشت, فرزند سید وصیین و سیدة زنان عالمیان و فرزند سید مرسلین. او گفت: چرا این گونه ما را رها کردی, و می دانی که مردم در حقّ ما حرف ها می زنند؟ گفتم: من آن چه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده می گویم. گفت چه می گویی: گفتم: سخن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را می گویم که فرمود: من در میان شما چیزهایی قرار می دهم که با تمسک به آنها بعد از من گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم , اهل بیتم» گفتار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق اهل بیتش که فرمود: « اهل بیتم کشتی های نجات اند, که هر کس بر آن ها سوار شود, نجات یابد.» صائب عبد الحمید کتاب هایی را نیز در دفاع از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و تشیع نوشته که برخی از آنها عبارتند از: منهج فی الانتماء المذهبی و ابن تیمیه, حیاته, عقائده و تاریخ الاسلام الثقافی و السیاسی. 
۵- استاد عبد المنعم حسن:
او نیز از جمله کسانی است که با مطالعات فراوان پی به حقانیت تشیع برده, او مذهب اهل سنت را رها کرده تشیع را انتخاب می کند. او از جمله کسانی است که بدون خوف و ترس از کسی , به طور علنی اعتراف به تشیع نموده و مردم را نیز درمصر به آن مذهب دعوت می نماید.
در بخشی از کتاب خود الخدعة, رحلتی من السنة الی الشیعة می نویسد:« در مدتی که سنی بودم, مردم را به عقل گرایی دعوت کرده و شعار عقل را سر دادم, ولی در میان قوم خود جایگاهی نیافتم و از هرطرفی تهمت ها و شایعات علیه خود شنیدم ... و من به خوبی می دانستم که کوتاه آمدن از عقل یعنی ذوب شدن در پیشینیان و در نتیجه انسان بدون هیچ شخصیتی خواهد بود که واقع را بر او روشن کند... من هرگز چیزی را بدون تحقیبق و دقت نظر نمی گویم... عقل گرایی من عامل اساسی و تمایلم به سوی تشیع و خط اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و اختیار مذهب آنان بود...»
۶- استاد معتصم سید احمد سودانی:
او با مطالعات فراوان در تاریخ و حدیث, به حقانتی مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی برده و با رها کردن مذهب خود, تشیع را انتخاب می کند. او در توصیف و وجه نام گذاری کتابش, بنور فاطمه اهتدیت می گوید:« هر انسانی در اندرون خود نوری را احساس می کند که راهنمای به حق است, ولی هواهای نفسانی و پیروی ازگمان بر آن نور پرده می اندازد, لذا انسان نیازمند تذکر و بیداری است و فاطمه ـ علیها السّلام ـ اصل آن نور است. من آن نور را دائماً در وجود خود احساس می کنم...»
او نیز دربارة نظریة عدالت صحابه می گوید: « عدالت صحابه نظریه ای است که اهل سنت در مقابل عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جعل نمودند, و چقدر بین این دو فرق است. عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حقیقتی است قرآنی و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز بر آن تأکید دارد و در واقع نیز تحقق پیدا کرده است. اما نظریة عدالت صحابه, مخالف قرآن کریم است. همان گونه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح به خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح بر خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نیز بعد از آن ایجاد کردند, اقرار نمودند.»
و نیز می فرماید: « من در وجود خود چیزی می یابم و احساس می کنم, که نمی توانم توصیفش کنم. ولی نهایت تعبیری که می توانم از آن داشته باشم این که: هر روز احساس می کنم که به جهت تمسک به ولای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود قرب بیشتری به خداوند متعال پیدا کرده ام, و هر چه در کلمات آنان بیشتر تدبر می کنم معرفت و یقینم به دین بیشتر می شود. معتقدم اگر تشیع نبود, از اسلام خبری نبود. و هر گاه در صدد تطبیق و پیاده کردن تعلیمات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود بر می آیم, لذت ایمان و لطافت یقین را در خود احساس می کنم.و هنگامی که دعاهای مبارکی را که از طریق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده و در هیچ مذهبی یافت نمی شود, قرائت می کنم, شیرینی مناجات پروردگار را می چشم...»
۷- وکیل مشهور مصری, دمرداش عقالی:
او از شخصیت های مشهور و بارز مصری است که در شغل وکالت مدت هاست فعالیت می کند. هنگام تحقیق در یک مسئله فقهی و مقایسة آرا در آن مسئله , فقه و استنباط های شیعة امامیه را از دیگر مذاهب فقهی قوی تر می یابد و همین مسئله فاصله دارد تشیع را در دلش روشن می گرداند, تا این که حادثه ای عجیب سر نوشت او را به کلی عوض کرده و او را مفتخر به ورود در مذهب تشیع می نماید و آن , این بود که: وقتی گروهی از حجّاج ایرانی همراه با حدود بیش از بیست کارتن کتاب اعتقادی وارد عربستان می شوند. تمام کتاب ها از طرف حکومت مصادره می شود. سفیر ایران در زمان شاه, موضوع را با ملک فیصل در میان می گذارد . او نیز به وزارت کشور عربستان می نویسد تا به موضع رسیدگی کنند. وزیر کشور دستور می دهد که تمام کتا بها را بررسی کرده, اگر مشکلی ندارد آن را به صاحبش برگردانند. در آن زمان « دمرداش عقالی » در حجاز به سر می برد, از او خواستند که این کتاب ها را بررسی کند و در نهایت رأی و نظر قانونی خود را بدهد.او با مطالعه این کتاب ها به حقانیّت تشیع پی می برد و از همان موقع قدم در راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می گذارد...»
۸- علامه دکتر محمد حسن شحّاته:
او نیز که استاد سابق دانشگاه ازهر است پس از مطالعات فراوان در رابطة با شیعة امامیة پی به حقانیت این فرقه برده و در سفری که به ایران داشت در سخنرانی خود برای مردم اهواز می گوید:
« عشق به امام حسین ـ علیه السّلام ـ سبب شد که از تمامی موقعیت هایی که داشتم دست بردارم.» و در قسمتی دیگر ازسخنانش می گوید: « اگر از من سؤال کنند: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در شرق یا غرب می توان یافت؟ من جواب می دهم که امام را می توان در درون قلب من دید و خداوند توفیق تشرف به ساحت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به من داده است.»
وی در ادامه می گوید: « 50 سال است که شیفتة امام علی ـ علیه السّلام ـ شده ام و سالهاست که هاله ای از طواف پیرامون ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ در خود می بینم.»
۹- عالم فلسطینی شیخ محمد عبد العال:
او کسی است که بعد از مدت ها تحقیق در مذهب تشیع, پی به حقانیّت آن برده, و به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اقتدا نموده است. در مصاحبه ای می گوید: « ... از مهم ترین کتاب هایی که قرائت کردم کتاب المراجعات بود, که چیزی بر ایمان من نیفزود و تنها بر معلوماتم اضافه شد. تنها حادثه ای که مطلب را نهایی کرده و مرا راه ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رهنمود ساخت . این بود که: روزی در پیاده رو, رو به روی مغازة یکی از اقوامم نشسته بودم, مغازه ای کوچک بود. شنیدیم که آن شخص به یک نفر از نوه های خود امر می کند که به جای او در مغازه بنشیند, تا نماز عصر را به جای آورد. من به فکر فرو رفتم, که چگونه یک نفر مغازه خود را رها نمی کند تا به نماز بایستد, مگر آن کسی را به جای خود قرار دهد که بتواند حافظ اموالش باشد, حال چگونه ممکن است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یک امتی را بدون امام و جانشین رها کند!! به خدا سوگند که هرگز چنین نخواهد بود...
هنگامی که از او سؤال شد که آیا الآن که در شهر غربت لبنان به سر می بری احساس وحشت و تنهایی نمی کنی؟ او در جواب می گوید: « به رغم این که عوارض و لوازم تنهایی زیاد و شکننده است, ولی در من هیچ اثری نگذاشته و هرگز آنها را احساس نمی کنم؛ زیرا در قلبم کلام امیر المؤمنین را حفظ کرده ام که فرمود: « ای مردم هیچ گاه از راه حق به جهت کمی اهلش وحشت نکنید.»
او نیز می گوید:«مردم به خودی خود به دین اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روی خواهند آورد, زیرا دین فطرت است,ولی چه کنیم که این دین در زیر چکمه های حکومت ها قرار گرفته است.»
و نیز در پاسخ این سؤال که آیا ولایت احتیاج به بیّنه و دلیل دارد می گوید:« ما معتقدیم که هر چیزی احتیاج به دلیل دارد مگر ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ , که دلیل محتاج به آن است...»
و نیز می گوید: « هر کسی که دور کعبه طواف می کند ـ دانسته یا ندانسته, جبری باشد یا اختیاری یا امر بین الامری ـ در حقیقت به دور ولایت طواف می کند, زیرا کعبه مظهر است و مولود آن , جوهر, و هر کسی که برگرد مظهر طواف می کند در حقیقت به دور جوهر طواف می کند. »

۰ نظر ۲۸ آذر ۸۷ ، ۱۰:۵۶
فتحی
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۷

جلوه هایی از مهدی (عج)

سیماى قائم آل محمد (عج ) از قلم علامه حسن زاده آملی

دوازدهمین ، موسوم است به نام رسول خدا صلى الله علیه وآله و مکناست به کنیه آن حضرت . رزق و روزى جهانیان به یمن وجود اوست و بقاى دنیا، به یمن برکت و بقاى او.خاتم اوصیا و شرف زمین و آسمان است . و او بقیه الله است در ارضش و منتقم از اعدایش . او حجت آل محمد، صاحب زمان و خلیفه رحمان ، امام و مولایمان فرزند حسن عسکرى علیه السلام است ، که خداى ، فرجش را نزدیک فرماید!
سنش در هنگام وفات پدر بزرگوارش پنج سال بود، ولیکن خداوند در این سن اندک او را رحمت و فصل الخطاب عنایت فرمود و آن حضرت را آیت عالمین قرار داد.
بدو حکمت ارزانى داشت ؛ چنان که با یحیى نیز در کودکى چنین کرد. او را در طفولیت امام قرار داد؛ همچنان که عیسى را در گهواره به پیامبرى رسانید.

او از پلیدى و نا پاکى منزه است و از عصیان و نافرمانى به دور، و سیره اش سیره پدرانش علیهم السلام مى باشد . و کسى است که خداوند به وسیله او زمین را از قسط و عدل پر مى کند؛ همچنان که پیش ‍ از قیامش از ظلم و جور پر مى شود.
اخبار از رسول خدا صلى الله علیه وآله با سندهاى بسیار و طرق متعدد از هر دو فرقه ، بسیار وارد شده است که : مهدى علیه السلام از فرزندان آن حضرت صلى الله علیه وآله و همنام اوست و سلطنتش از مشرق تا مغرب حاکم خواهد شد و خداوند به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل مى کند؛ همچنان که پیش از قیامش پر از ظلم و جور مى شود.

 وانگذاشت پدر بزرگوارش فرزندى به حسب ظاهر و باطن به غیر از آن حضرت . و واگذاشت او را در حالتى که غایب و مستتر بود
همچنان که در پیش ذکر شد. و مولد شریف آن حضرت نیمه شعبان بود از سال دویست و پنجاه و پنجم . مادر معجز پرورش ام ولدى بود که او را نرجس مى گفتند، و سن مبارکش در وقت وفات پدر بزرگوار خود پنج سال بود . و او را در حال طفولیت ظاهره آیت و حجت ساخت ، همچنان که عیسى بن مریم علیه السلام را در گهواره پیغمبر کرد.
و به تحقیق که نص بر آن حضرت در ملت اسلام پیرایه سبقت یافته بود از نبى هدى صلى الله علیه وآله و بعد از آن امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام و پدر بزرگوارش نزد کسانى که محل وثوق و از خاصان شیعه او بودند، نص بر آن حضرت به امامت ، و اشاره به او به خلافت مى فرموده . و پیش از آن که آفتاب جهانتاب وجود لازم السعودش روشنى بخش عرصه امکان شود، خبر در باب غیبت آن سرور ثابت و به دولت او قبل از غیبت مستفیض و متواتر بود. و اوست صاحب سیف از جمله ائمه هدى علیه السلام و قائم به حق و منتظر از براى دولت ایمان .
و او را پیش از قیام و ظهور دو غیبت است که یکى اطول از دیگرى است ، همچنانکه در اخبار بسیار وارد شده ، اما غیبت صغرى پس از وقت ولادت لازم السعادت است تا انقطاع سفارت و رسالت میانه او و شیعیان او، و سفراء به وفات معدوم شدند. و اما غیبت طولى که آنرا غیبت کبرى گویند، پس آن بعد از غیبت اولى است و در آخر غیبت کبرى قیام خواهد فرمود با سیف ، قال الله عزوجل : و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الرض ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین (الایه) ، و قال سبحانه و تعالى : و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (الآیه).
و رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده است که : هرگز منقضى نخواهد شد ایام و لیالى تا این که مبعوث سازد الله تعالى مردى از اهل بیت مرا که اسمش با اسم من موافق باشد، پر میکند زمین را از عدل و داد همچنان که پر شده است از ستم و جور و بیداد.
و باز از جناب مستطاب نبوى صلى الله علیه وآله مروى است که مى فرماید: اگر باقى نماند دنیا مگر یک روز، البته دراز مى کند الله تعالى آن روز را تا این که بر انگیزد در آن روز مردى از اولاد مرا که اسمش همچو اسم من باشد، پر مى کند دنیا را از عدل و قسط همچنانکه پر است از ظلم و جور.

 

(از کتاب : فضائل و سیره چهارده معصوم (علیهم السلام ) در آثار استاد علامه حسن زاده آملى ) (نوشته  ‏عباس عزیزى)

 

همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود

روزى حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در جمع بعضى از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، چنین اظهار نمود:
به خدا سوگند! او را مى بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه مى باشد، در حالتى که پیراهن و عباى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را بر تن ؛ و عمامه آن حضرت را بر سر و کفش هاى وصله دارش را در پاى خود کرده ؛ و نیز چوب دستى او را در دست گرفته و به عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند مى آید تا داخل مکّه گردد
... .
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپرى شده ، امّا با شکل و قیافه جوانى شاداب ظاهر مى گردد و هیچ اثر پیرى در او دیده نمى شود؛ و به تنهائى وارد مسجدالحرام و به کعبه پناهنده مى گردد
.
و چون شب فرا رسد و مردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل و تعدادى از دیگر ملائکه نازل مى شوند و نزد حضرت ولىّ عصر، امام زمان صلوات اللّه علیه مى آیند
.
در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام به صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف گوید: اى سرور من ! گفتار تو مقبول و دستور تو نافذ خواهد بود
.
پس از آن ، امام زمان علیه السلام دستى بر صورت خود مى کشد و اظهار مى دارد: حمد و ستایش مخصوص خداوندى راست که وعده اش فرا رسیده و ما را وارث زمین گردانیده است و جایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را براى عمل کنندگان مخلص قرار داده است
.
بعد از آن ، حضرت بین رکن و مقام مى ایستد و با فریادى رعدآسا ندا مى دهد: اى کسانى که خدا شما را براى یارى من ذخیره داشته است ، به پاخیزید و به سوى من بشتابید و مرا یارى کنید
.
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: صداى امام زمان به گوش همگان در شرق و غرب عالَم خواهد رسید
.
و چون این صدا به گوش همه برسد، تمامى اصحاب و یاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جنگ بدر خواهد بود
.
سپس تمامى افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ و اوّل کسى که دست امام زمان را مى گیرد و بیعت مى کند، جبرئیل امین علیه السلام است و پس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ و سپس جنّیانى که در رکاب آن حضرت باید باشند و بعد از آن ها مؤمنینى که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت مى نمایند.

(از کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان علیه السلام )(مؤلّف : عبداللّه صالحى)

۰ نظر ۲۷ مرداد ۸۷ ، ۱۹:۰۳
فتحی
يكشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۸۶

عید الزهراء مبارک

عید الزهراء  مبارک

با عرض تبریک به مناسبت  آغاز ولایت و امامت حضرت صاحب الزمان ( عج ) دو حدیث در باره آن بزرگوار از کتاب ارزشمند قطره  تالیف آیت الله علامه سید احمد مستنبط   که توسط آقای محمد ظریف ترجمه شده است ،خدمت دوستان تقدیم می کنم امیدوارم خداوند به همه ما توفیق دهد که از شیعیان و دوستان واقعی آن حضرت باشیم

1- صفحه 794 حدیث 109 : نقل از : (تفسیر قمی 2/205- تفسیر برهان 1/163ح8 و 3/355ح2 – بحار الانوار52/315- منتخب الاثر 422ح2 ):
علی بن ابراهیم  قمی در تفسیر خود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
به خدا سوگند گویا قائم (علیه السلام) را می بینم  که تکیه بر حجر الاسود داده و مردم را در باره حق خود به خدا سوگند می دهد و می فرماید:
ای مردم کسی که در باره خدا با من محاجه کند (حجت و دلیل آورد ، مناظره و گفتگو کند ) من از هرکس به او نزدیکترم و سزاوازترم . ای مردم هرکس در باره آدم با من گفتگو کند من از هرکس به آدم نزدیکتر و آشنا ترم . ای مردم هرکس بامن در باره نوح  ...... در باره ابراهبم ...... در باره موسی ..... در باره عیسی ....
ای مردم هرکس بامن در باره محمد ( صلی الله علیه و آله وسلم ) گفتگو کند من از هرکس به محمد نزدیکترو سزاوارترم . ای مردم هرکس  در باره کتاب خدا بامن بحث و گفتگو کند من از هرکس به کتاب خدا نزدیکتر و عالم ترم .

سپس به کنار مقام ابراهیم می رود دو رکعت نماز می خواند ودوباره مردم را درباره حق خود به خدا سوگند می دهد .
آنگاه امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم مقصود از مضطر در این آیه شریفه اوست : (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ)
پس اول کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است و پس از او سیصد و سیزده نفر اصحاب او می باشند .هریک از آنها در بین راه باشد فورا به او می رسد ، و هر کس مسیر را طی نکرده از بسترش ناگهان ناپدید می شود ( یعنی بدون اینکه زحمت پیمودن را داشته باشد از میان بستر ناگهان به اعجاز امام (علیه السلام) خدمت آن حضرت می رسد ) و این گفتار امیر المومنین (علیه السلام) است که در باره اصحاب مهدی فرموده است : ( هم المفقودون عن فرشهم ) همانطور که خداوند تبارک وتعالی فرموده است :(فاستبقوا الخیرات اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا ) در خیرات و کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید ، هرکجا باشید خداوند همه شما را گرد آورد.

فرمود مقصود از این خیرات ولایت ما اهلبیت است . 

2-    صفحه 756 حدیث 66 نقل از ( اثبات الرجعه ح12- اثبات الهداه 3/700ح 136 ):
شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداه می گوید : فضل ابن شاذان در کتاب اثبات الرجعه از ابراهیم بن محمد نقل کرده است که گفت :
هنگامی که عمروبن عوف حاکم آن وقت تصمیم به قتل من گرفت ،ترس فراوانی به من دست داد با اهل و عیال خود وداع کردم و به طرف خانه مولایم امام عسکری (علیه السلام) آمدم تا با آن حضرت نیز وداع کنم و با خود نیت کرده بودم که فرار کنم .

چون خدمت آن حضرت (علیه السلام) رسیدم پسر بچه ای را دیدم در کنار او نشسته بود که چهره اش مانند ماه شب چهارده نورانی و درخشان بود بطوری که مرا متحیر کرد و نزدیک بود آنچه می دانستم فراموش کنم ، به من فرمود :
ای ابراهیم فرار نکن ، زیرا خداوند شر اورا از تو کفایت میکند .
سرگردانی و تحیرم بیشتر شد. به امام عسکری (علیه السلام) عرض کردم : مولای من ای فرزند رسولخدا ( صلی الله علیه و آله وسلم ) این پسر بچه کیست که ازباطن من و آنچه در خاطر داشتم خبر داد؟

فرمود : هو ابنی و خلیفتی من بعدی . او فرزند من است و پس از من جانشین من خواهد بود . 

۰ نظر ۲۶ اسفند ۸۶ ، ۰۶:۱۲
فتحی
چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۴

خدا و خواب

 خدا وخواب

آورده اند که :

قوم موسی به او گفتند که : آیا خدای تو می خوابد ؟

موسی گفت خدایا تو عالم  به سخن این قوم هستی

خطاب آمد که ای موسی یک شبانه روز خواب مکن تا تو را بر این نکته آگاه کنم

موسی امر خدا را اطاعت کرد و یک شبانه روز نخوابید . پس فرشته ای دو ظرف شیشه ای آورد و گفت :

خداوند فرموده است امشب این دو شیشه را در دست خود نگه دار تا روز شود .

موسی به امر الهی آن دو شیشه را در دست نگاه داشت و مراقب خود بود تا خوابش نبرد . عاقبت خواب براو غلبه کرد و دستانش به هم خورد و شیشه ها شکستند .

موسی از خواب بیدار شد و چون شیشه ها را شکسته دید پریشان شد .
جبرئیل آمد و گفت : خداوند می فرماید که تو در خواب نتوانستی دو شیشه را نگه داری  اگر من بخوابم آسمان و زمین را چه کسی نگه داری می کند ؟؟؟

لا تاخده سنة و لا نوم

۰ نظر ۱۹ مرداد ۸۴ ، ۰۷:۵۴
فتحی
سه شنبه, ۳ خرداد ۱۳۸۴

دنیای بی ثبات

دنیا متحول است و ثبات و قرار ندارد

 
روِیَ عَن رسولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
الدُّنْیَا دُوَلٌ فَمَا کَانَ لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ.[1]
ترجمه حدیث: از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) منقول است که فرمود: دنیا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه که براى تو مقرّر شده است به تو خواهد رسید، گرچه در نهایت ضعف و ناتوانى باشى؛ و آنچه که به ضرر و زیان تو باشد باز هم به تو خواهد رسید، گرچه در کمال قدرت و نیرومندى باشى و هرگز جلوی آن را نتوانى گرفت. و هر کس که امید خود را از آنچه که از دست رفته قطع کند، بدنش آسایش خواهد داشت و آن کس که راضى باشد به آنچه که خدا روزى او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد.
شرح حدیث: «الدُّنْیَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان می­فرمایند. دنیا در گردش است. یعنی دنیا هیچ­گاه برای هیچ‏کس ثابت نیست. دنیا هیچ ثبوت و قراری برای هیچ‏کس ندارد. این وضع دنیا است.
«فَمَا کَانَ لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ». آنچه که خدا تقدیر کرده به تو خواهد رسید گرچه در نهایت ضعف و ناتوانى باشى. چه بسا انسان فکر می­کند که از نظر امور دنیایی توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولی چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.
«وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ» در جایی هم که مواردی به ضرر و زیان تو باشد باز به تو خواهد رسید هر چند تو در کمال قدرت و نیرومندى باشى؛ هرگز نمی­توانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابر این، تو نه می‏توانی برای خودت ‌جلب منفعت کنی و نه می­توانی از خودت دفع ضرر کنی.
«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چیزهایی که دلش می­خواسته به دست بیاورد امّا ‌به دست نیاورده قطع امید کند، بدنش راحت می­شود. به عبارت ساده ‌ضعف اعصاب نمی‏گیرد! یعنی در فکر این نباش که ای کاش به دست می­آوردم! ‌ای وای که فلان چیز از دستم رفت!... این افکار و خیالات، باعث فشار عصبی و ‌روحی برای تو می‏شود. این به نفع تو است که به چیزهایی که به آن دست پیدا نکردی امید نبندی. به دست نیامده که نیامده! نشد که نشد!
«وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ». اگر کسی به آنچه که خدا داده است ‌خشنود باشد، چشمش روشن می‏شود. چون خدا داده است خوشحال هم می­شود.
هسته مرکزی این جملات چیست؟ این است که خیال نکن که تو می‏توانی کاری انجام بدهی. نافع خدا است، ‌ضارّ‌ هم خدا است. او است که امور را برای تو تقدیر می­کند. بی­جهت خودت نقشه نکش. اگر نقشه بکشی،‌ خدا به نقشه ات ضربه می­زند. بنابر این، ‌تو ‌برو به وظیفه‏ات عمل کن. این چیزها را به او واگذار کن. برو سراغ خودش که سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. این را بدان که تو هیچ کاره‏ای. او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزی برو، تو هم بگو چشم! بقیه‏اش را به او واگذار کن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، ‌از او این را هم بخواه که ضررها را از تو دفع کند.
روی خودت، ‌توانت و‌ فکرت هیچ‏وقت تکیه نکن. هنگامی هم که ‌او برای تو تدبیر کرد و ‌به دستت رسید، آن را که به تو داده قبول کن، ‌خوشحال شو و راضی شو. اگر این رضایت باشد، آن‏وقت یک زندگی شیرین پیدا می‏کنی؛ نه ضعف اعصاب می­گیری،‌ نه بی­جهت دنبال دنیا می­دوی، بی­جهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نمی­کنی. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضی هستی و چشمت روشن می­شود.
اینها همه در صورتی است که به او اتکا کرده باشی. از او خواستی، ‌او هم به تو عطا کرده است. و ‌آنچه را هم که به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر این حالت در تو باشد زندگی تو در همین نشئه دنیایت،‌ همراه با خوشی درونی و حتی خوشی بیرونی خواهد بود و ناخوشی بیرونی هم به سراغ تو نمی­آید.                     از سایت آیت الله مجتبی تهرانی
 
[1]. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 145                                                     
۰۳ خرداد ۸۴ ، ۲۳:۳۰
فتحی