مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳

لحظاتی با سخن خدا

اخبار آسمانی ، آن جهانی ، قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم

فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿١٣﴾

چون در صور یک بار دمیده شود ، «13»

وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً ﴿١٤﴾

و زمین و کوه‏ها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها یک باره درهم کوبیده و ریز ریز گردند !«14»

فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿١٥﴾

 آن روز است که آن واقعه بزرگ واقع می شود ؛«15»

وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ﴿١٦﴾

و آسمان بشکافد و در آن روز است که از هم گسسته و متلاشى گردد ؛«16»

وَالْمَلَکُ عَلَىٰ أَرْجَائِهَا ۚ وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ ﴿١٧﴾

و فرشتگان )براى اجراى دستورهاى حق( بر کناره‏ ها و اطراف آسمان قرار می گیرند ، ودر آن روز هشت فرشته ، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند .«17»

یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَىٰ مِنْکُمْ خَافِیَةٌ ﴿١٨﴾

آن روز (همه شما براى حسابرسى به پیشگاه خدا) عرضه می شوید در حالى که هیچ )عمل و نیّت) پوشیده ‏اى از شما پنهان نمی ماند .«18»

فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ ﴿١٩﴾

اما کسى که پرونده ‏اش را به دست راستش دهند ، می گوید : )اى مردم !) پرونده مرا بگیرید و بخوانید .«19»

 إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ ﴿٢٠﴾

من یقین داشتم که حساب اعمالم را می بینم (به این سبب همه اعمالم را هماهنگ با احکام خدا انجام دادم و کردار بدم را اصلاح کردم) «20»

فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ﴿٢١﴾

 نهایتاً او در یک زندگى خوش و پسندیده ‏اى است .«21»

 فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ﴿٢٢﴾

در بهشتى برین«22»

قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ﴿٢٣﴾

که میوه‏ هایش در دسترس است .«23»

کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ ﴿٢٤﴾

(به آنان گویند) بخورید و بیاشامید ، گوارایتان باد به سبب اعمالى که در ایام گذشته انجام دادید ؛«24»

 وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ ﴿٢٥﴾

و اما کسى که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند ، میگوید : اى کاش پرونده‏ ام را دریافت نمی کردم ،«25»

وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ﴿٢٦﴾

و نمیدانستم حساب من چیست ؟«26»

یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ﴿٢٧﴾

اى کاش همان مرگ اول (که مرا از دنیا به آخرت انتقال داد) کارم را یکسره می کرد (و در نیستى ابد قرارم می داد )، «27»

 مَا أَغْنَىٰ عَنِّی مَالِیَهْ ۜ ﴿٢٨﴾

 ثروتم عذاب را از من دفع نکرد ،«28»

هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ ﴿٢٩﴾

قدرت و توانم از دست رفت .«29»

 خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾

(فرمان آید) او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید ،«30»

ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾

آن گاه به دوزخش دراندازید ،«31»

ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ ﴿٣٢﴾

سپس او را در زنجیرى که طولش هفتاد ذرع است به بند کشید ،«32»

 إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ﴿٣٣﴾

زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمی آورده«33»

 وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣٤﴾

و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمی کرده .«34»

 فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ ﴿٣٥﴾

پس امروز او را در اینجا دوست مهربان و حمایت گرى نیست ؛«35»

 وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ ﴿٣٦﴾

و نه غذایى مگر چرکاب و کثافاتى(از بدن اهل دوزخ) «36»

 لَا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ ﴿٣٧﴾

که آن را جز خطاکاران نمی خورند . «37»

آیات 13 الی 37 سوره مبارکه الحاقه با ترجمه استاد انصاریان

۲۰ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۳۲
فتحی

نصایحی زیبا از پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله)به ابوذر غفاری

عقیق: آنچه در این نوشتار می آید نصیحت های پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر غفاری است. این حدیث در کتاب «مکارم الاخلاق» اثر رضی الدین، حسن بن فضل طبرسی، از علمای قرن ششم هجری، فرزند امین الإسلام طبرسی(صاحب تفسیر مجمع البیان) آمده است.

ایشان این حدیث را از پدرشان با ذکر سلسه سند ذکر می نماید؛[1] سپس این حدیث در کتاب« تنبیه الخواطر و نزهة النواظر» معروف به« مجموعه ورّام» نوشته ورام بن ابی فراس مالکی اشتری (متوفای 605 هجری) آمده است. [2] مرحوم مجلسی نیز این حدیث را به نقل از کتاب«مکارم الاخلاق» در جلد 74 بحار الانوار آورده است. ایشان پس از نقل این روایت، سندهای دیگری را ذکر می نمایند.[3] این روایت از طریق ابو أسود دؤلی نقل شده است.



ابوذر گفت: روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم.در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی ـ علیهما و آلهما السلام ـ کسی دیگر نبود. خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:«ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت. .. مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.»

فرمود: چه خوب، ای ابوذر! تو از مایی.تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می کنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه ای که در بردارنده تمام راه ها و روش های خیر و خوبی است. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند.

۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۸
فتحی