مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۲ مطلب در بهمن ۱۳۸۴ ثبت شده است

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۳۸۴

آیه های کربلایی

آیه های کربلایی

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله و سلم )  برای تضمین سعادت امت دو یادگار سنگین و ارزشمند از خود به یادگار گذاشت که کتاب خدا و اهلبیت عصمت ( علیهم السلام ) بوده است . واین دویادگار تا قیامت از هم جدا نمی شوند. و هرگاه فرد و یا جامعه ای یکی از آن دو را رها کند ، به گمراهی دچار می شود.
در آموزه های دیگری که از معصومین ( علیهم السلام ) رسیده است ، به مردم سفارش شده که قرآن برای شما سخن نمی گوید وتفسیر آیات الهی را نخواهید دریافت مگر اینکه از ما بگیرید . که معانی و تفسیر ثقل اکبر فقط از ثقل دیگر ساخته است ولا غیر.
از مطالعه در زندگی اهلبیت ( علیهم السلام ) به دست می آید که مسلمانان در هر زمینه و موضوعی که نیاز به راهنمایی داشتند و مسئله ای برایشان مطرح بود ، مرجع قابل اعتماد و معصومانه برای بیان و توضیح مسئله و پاسخ گویی به مسائل مردم تنها اهلبیت و امامان معصوم ( علیهم السلام ) بودند .و در حدود دویست و پنجاه سال پس از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ، قول و فعل و تقریر و در واقع سنت معصومین ( علیهم السلام ) جامعه انسانی را از نور و روشنی و هدایت برخوردار می نمود .

حضرت ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) نیز که لحظه لحظه زندگی سراسر نور او به اراده پروردگار از رجس و پلیدی و گمراهی مبرا بود ، همه سخن و عمل و تصمیم ایشان آمیخته با قرآن و هماهنگ با کتاب خدا بود. و به حق او خود قرآن مجسم و قرآن ناطق بود .
بنا براین نهضت مقدس کربلا که زیبا ترین حماسه عشق و عرفان و بندگی حق است ، به یقین بهترین و کاملترین تفسیر و بیان برای آیات نورانی قرآن و کلام پروردگار است .
اما علاوه بر اعمال و رفتار، و تصمیم و اقدام آن سرور عاشقان که مطابق و مفسر قرآن است ، آن بزرگوار در مراحل و مقاطع متعددی از قیام کربلا  آیات قرآن را برای مخاطبان تلاوت فرموده اند که این موارد درخشندگی و حلاوت خاصی دارد . در این یادداشت برخی موارد که از ایشان نقل شده است تقدیم عاشقان قرآن و عترت می کنیم :

 

(1) هنگام خروج از مکه زمانی که کاروان حسینی حج را نیمه تمام گذاشت و به سوی کوفه حرکت نمود، از طرف فرماندار مکه کسانی آمدند و به امام ( علیه السلام ) گفتند آیا از خدا نمی ترسی که در بین امت پیامبر تفرقه می اندازی؟
امام ( علیه السلام ) این آیه را تلاوت کرد:
« لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بریء مما تعملون- یونس/41» عمل من از آن من است و عمل شما از آن شما؛ شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید و من از آنچه شما می کنید بیزارم. ( ابی مخنف – 277 )
(2)  در یکی از منازل قبل از رسیدن به کربلا ،  افرادی به کاروان امام برخورد کردند که از کوفه می آمدند. امام ( علیه السلام ) از آن ها اوضاع کوفه را جویا شد. در پاسخ گفتند که حضرت مسلم و هانی به شهادت رسیدند و پیکر آن ها را در کوچه و بازار به این سو و آن سو می کشیدند. 
 ابا عبد الله ( علیه السلام ) آیه استرجاع را تلاوت فرمود:
«انا لله و انا الیه راجعون-بقره/56».  ( ابی مخنف – 234 ، منتهی الآمال – 381)
( 3)
 وقتی سپاه کوفه به فرماندهی حر با امام ( علیه السلام ) برخورد کردند و جلوی ایشان را گرفتند، پس از مذاکراتی قرار شداز راهی بروند که به سوی کوفه یا مدینه نباشد. در ادامه راه امام ( علیه السلام ) برای یاران خود وسپاه حر خطبه ای بیان کرد که با این عبارات شروع شد :  ایها الناس إن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) قال : من رأی سلطانا جائرا  . . . . در این خطبه امام ( علیه السلام ) نکات بسیار مهمی را بیان کرد و ازجمله خود را معرفی نمود ، مردم را نصیحت کرد ، و یادآوری نمود که شما نامه نوشتید و مرا دعوت کردید ، و اکنون این عهد شکنی شما بی سابقه نیست . شما با پدرم و برادرم و مسلم نیز چنین کردید . . . . و در ادامه این آیه را تلاوت نمود: « و من نکث فإنما ینکث علی نفسه –فتح/10 » هرکس پیمان شکنی کند درواقع به زیان خودش پیمان شکنی کرده . ( ابی مخنف – 244 )
(4) 
 به امام ( علیه السلام ) خبر دادند که قیس ابن مسهر صیداوی به شهادت رسیده ، و گفتند که عبید الله از قیس خواست بر فراز بام رفته و بر پدرت علی ( علیه السلام ) ناسزا بگوید. اما قیس به پدرت درود گفت و به ابن زیاد و پدرش لعنت فرستاد ومردم را از آمدن شما آگاه کرد و . . . سپس به فرمان ابن زیاد قیس را از بالای بام به پایین انداختند و سرش را از پیکر جدا کردند .
 از شنیدن این خبر امام ( علیه السلام ) چشمان مبارکش پر از اشک شد و این آیه را تلاوت فرمود: « فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلااحزاب / 23 » برخی پیمان خود را به آخر رساندند وبه شهادت رسیدند وبعضی درانتظارند و هیچ تغییری در پیمان خود ندادند . ( ابی مخنف – 248 ، منتهی الآمال – 379 )
(5)  در بین را که امام ( علیه السلام ) برمرکب سوار بود ، لحظاتی به خواب رفت و بیدارشد ، و این آیه را تلاوت فرمود :
« انا لله و انا الیه راجعون ، والحمد لله رب العالمین » و این عبارات را دو سه بار تکرار کرد . فرزندش علی اکبر ( علیه السلام ) عرض کرد پدرجان فدایت شوم چرا جملات استرجاع را فرمودی؟ امام ( علیه السلام ) فرمود : علی جان در خواب کسی را دیدم که می گفت این کاروان به سوی قربانگاه می رود و مرگ نیز به دنبال آنان روان است . علی اکبرگفت : پدر جان آیا ما بر حق نیستیم ؟ امام فرمود : چرا به خدا سوگند ما بر حق هستیم . و علی گفت « اذا لا نبالی بالموت ، نموت محقین » در این صورت از مرگ هراسی نداریم ، می میریم در حالی که بر حق هستیم »  (ابی مخنف – 252 ، منتهی الآمال – 387 )
(6 )
 روز تا سوعا سپاه ابن سعد قصد داشت جنگ را شروع کند ، امام حسین ( علیه السلام ) به حضرت ابالفضل ( علیه السلام ) فرمود «إن استطعت أن تصرفهم عنا فی هذاالیوم فافعل ، لعلنا نصلی لربنا فی هذه اللیله، فإنه یعلم أنی احب الصلاة له و تلاوت کتابه » با آنها صحبت کن وجنگ را تا فردا به تاخیر بینداز ، به این امید که دراین آخرین شب به پیشگاه پروردگار نماز بگذاریم ، و آمرزش بخواهیم . خدا خودش می داند که من چقدر در پیشگاه او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم .  ( ابی مخنف – 278 ، منتهی الآمال – 395 ، لهوف – 164 )
( 7) در شب عاشورا تعدادی سواران دشمن از نزدیک خیمه ها عبور کردند و در هنگام عبور آنها امام حسین ( علیه السلام ) این آیه را تلاوت فرمود :
« ولا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیرا لأنفسهم ، انما نملی لهم لیزدادوا إثما ولهم عذاب مهین – آل عمران/ 178 » آنها که کافر شدند تصور نکنند اگر به آنها مهلت می دهیم به سود ایشان است ، ما به آنها مهلت می دهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوار کننده ای است .   ( ابی مخنف – 288 ) 
(8 )
 صبح روز عاشورا که سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک شد، امام ( علیه السلام ) بر مرکب سوار شد و به آنها چنین فرمود : ایها الناس إسمعوا قولی  . . . . ای مردم سخن مرا گوش دهید و در باره جنگ با من شتاب نکنید تا شما را نصیحت کنم  . . . . و در این خطبه امام ( علیه السلام ) این آیه را تلاوت فرمود : « فأجمعوا أمرکم و شرکائکم ثم لا یکن أمرکم علیکم غمة ثم اقضوا إلی و لا تنظرون – یونس / 71 » شما به اتفاق خدایان باطل خود هر مکر و تدبیری دارید انجام دهید تا امر بر شما پوشیده نباشد ، و در باره من هر مکر و اندیشه ای که دارید به کار ببرید . و در ادامه این آیه را فرمود : « إن ولیی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین – اعراف / 196 » همانا ولی و سر پرست من خدایی است که کتاب قرآن را نازل کرده و او همه صالحان را سر پرستی می کند  ( ابی مخنف – 306 )
(9)  روز عاشورا در یک هجوم سپاه کوفه مسلم ابن عوسجه به شهادت رسید. امام ( علیه السلام ) خود را به بالین او رساند ودر حالی که مسلم هنوز رمقی به تن داشت ، به او فرمود : ای مسلم پروردگارت باران رحمتش را بر تو ببارد. و بعد این آیه را تلاوت فرمود
« فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا – احزاب / 23 »  ( ابی مخنف – 327 ، منتهی الآمال – 418 )
(10)
 زید ابن ارقم می گوید من در غرفه ای نشسته بودم، سر امام حسین ( علیه السلام ) را از آن مکان عبور دادند و شنیدم که سر مبارک این آیه را تلاوت کرد : « أم حسبت أن اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا – کهف/ 9» آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند . ( مقرم – 405 )
(11)
 روایت شده که سر امام ( علیه السلام ) را در محل پر رفت وآمد دمشق نصب کرده بودند و مردم متوجه آن سر شدند . سر مقدس آیات سوره کهف را تا این آیه تلاوت فرمود : إنهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی و لاتزد الظالمین الا ضلالا  در روایت دیگری آمده که سر مقدس امام را به درختی نصب نموده بودند . مردم پیرامون آن را گرفتند و نوری هم از سر مبارک ساطع بود . آنگاه سر مقدس این آیه را تلاوت فرمود و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون – شعرا /227   نها که ستم کردند به زودی خواهند دانست که بازگشت آنها به کجا می باشد ( مقرم – 406 )
(12)
 منهال ابن عمرو می گوید سر حسین ابن علی ( علیه السلام ) را در دمشق بر نیزه دیدم ، در جلوی آن مردی بود که سوره کهف را قرائت می کرد . وقتی به این آیه رسید «أم حسبت أن اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا » سر مبارک به سخن آمد و به زبان فصیح گفت : شگفت انگیز تر از داستان اصحاب کهف کشتن من است .  ( مقرم- 407 ، منتهی الآمال – 494 )

 ***  علاوه بر مواری که آیات قرآن از قول امام حسین ( علیه السلام ) نقل شده است ، در جریان کربلا از یاران واصحاب و اهلبیت آن بزرگوار هم آیات قرآنی روایت شده ، خصوصا خطبه ها و سخنان حضرت سجاد ( علیه السلام ) و حضرت زینب (سلام الله علیها ) که در کوفه و شام ایراد نموده اند اشارات زیادی به آیات نورانی قرآن داشته اند ، که چون بنا بر اختصار بود از ذکر آنها خودداری شد .


السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
-----------------------------------------------------

منابع مورد استفاده :
1-   مقتل الحسین – ابی مخنف – ترجمه علی کرمی
2 -
  منتهی الآمال – شیخ عباس قمی
3- 
 مقتل الحسین – عبد الرزاق الموسوی المقرم – ترجمه عزیز الله عطاردی
4-
  لهوف – سید ابن طاووس- ترجمه محمد طاهر دزفولی

۰ نظر ۲۸ بهمن ۸۴ ، ۱۰:۴۴
فتحی
يكشنبه, ۹ بهمن ۱۳۸۴

هیئت دلها

هیئت دلها

السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفائک

  باز این چه شورش است که در خلق عالم است  
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
 بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

 

این صبح تیره باز دمید از کجا کز او
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین ماه مشرقین
پرورده کنار رسول خدا حسین

بازم ماه محرم اومد ، خیمه های حسینی بر پاشد ، دل و جان عاشقا ماتم گرفت. هر کس توی این عزا خونه بیاد مورد عنایت خدا و امام زمانه . خوشا به حال ما  که این توفیق رو داریم . خدا این نعمت رو از ما نگیره  . . .خدا رو شکر کنیم که یک سال دیگه به ما عمر داد محرم را درک کنیم ، همه سر به سجده بگذاریم خدا را شکر کنیم ، زنده موندیم ، پیرهن مشکی پوشیدیم ، تو مجلس اربابمون حاضر شدیم

اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم   الحمد لله علی عظیم رزیتی . اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهمجهم دون الحسین علیهم السلام

ممنونم آقا جون امام زمان ، ای صاحب عزای اصلی این ماه،  ازت ممنونم دستمو گرفتی تو مجلس بابات آوردی . اگه تو نخوای اگه تو دعوت نکنی کسی موفق به این همه توفیق نمیشه ، آقا جان آجرک الله فی مصیبت جدک الحسین . آقا تسلیت میگم به شما ، قربون اشکای چشمت ، قربون شال عزات برم مولا قربون کرمت . مجلس عزای بابای مظلومت را با نام اولین قربانی قیام حسینی ، اولین فدایی کربلایی  حضرت مسلم شروع می کنیم .

دلها رو روانه کوفه کنید . با پای دل سفر کنید با چشم دل ببینید مسلم وقتی دید گروه گروه مردم کوفه اومدند بیعت کردند . حضرت مسلم نامه نوشت : حسین جان مردم آماده یاری شما هستند بیا کوفه . . . .
اما بمیرم  یه وقت رسید که آقا نماز مغرب و عشا رو خوند  بعد از نماز دید کسی نمونده ، همه رفتند .. .. .با دل شکسته به هر طرف رو می کرد ازش رو می گردوندند . جایی رو نداشت بره مسلم تو کوچه های کوفه غریبانه می رفت و زمزمه می کرد  وای  وای

ای خدا ـ این دلِ شب من چه کنم              یک تن و این همه دشمن چه کنم
صبح، بودند همه یار ـ مرا                 شب به جان، دشمنِ خونخوار مرا
صبح ـ من شمع و همه پروانه                   شام، بیگانه ‌تر از بیگانه
صبح با من همگی پیوستند               شب، درِ خانه به رویم بستند
صبح، همراه مرا فوج سپاه              شب، مرا پیرزنی داد پناه
صبح، بر دامن من چنگ زدند            شام، از بام مرا سنگ زدند
امشب ای طُوعه مرا خانه بده                مرغِ بشکسته پرم ـ لانه بده
امشب ای زن به وفا مَردی کن             با من دِلشُده همدری کن
گر چه پیمان شکنی شد با من          رفته تن  ها و شدم تنها من
می کِشی گر چه به پایِ دارم         دست از دوست کجا بردارم

شنیدید با حضرت مسلم چه کردند . با نامردی آقا رو دستگیر کردند با دست بسته می کشیدند طرف دارالاماره ، بعضیها به آقا طعنه می زدند . . .  مردم به او سنگ می زدند . . .

هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
 در راه دوست هرکه نشد کشته مرد نیست
ناصح مده تو پند و غم درد ما مخور 
 ما عاشقیم و در خور ما غیر درد نیست
محنت کش وصالم و در گرد کوچه ها
جز گرد کوچه گرد من کوچه گرد نیست

به من سنگ بزنید من از سنگ هراسی ندارم . هرچه میخواهید سنگ به من بزنید . اما ای مردم دیگه به زینب سنگ نزنید . دیگه بچه های حسین رو سنگ نزنید . . . اما بدونید هرچه به من سنگ بزنید من دست از آقایم حسین بر نمی دارم . . . . . .

بیهوده به سنگم مزنید از در و از بام          من عاشق سر باخته ام دار بیارید

خواهید اگر عاقبت عشق ببینید                فردا همگی روی به بازار بیارید

**************

بذار یک صحنه هم از کاروان کربلا برات بگم . کاروان در یک منزلی توقف کرده بود ، قاصدی از کوفه اومد . اباعبدالله از اوضاع کوفه پرسید . گفت حسین جان کوفیان دلهاشون با شماست ولی شمشیر هاشون بر علیه شماست . من از کوفه بیرون نیومدم مگر اینکه دیدم بدن بی سر مسلم رو از بالای دار الاماره به زمین انداختند .. . . . .  نقل کردند آقا فرمود دختر مسلم رو بیارید  . . .  دختر کوچولوی مسلم رو در آغوش گرفت نوازش می کرد . . . دخترم غصه نخور من تو رو مثل دختر خودم دوست دارم  . . . . . اما این صحنه رو همبازی دختر مسلم یعنی رقیه خانم هم میدید    .  .   .  حسین جان   .   .   .    حسین جان   . . . . .  الا لعنه الله علی القوم الظالمین

۰ نظر ۰۹ بهمن ۸۴ ، ۲۰:۳۸
فتحی