مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۳ مطلب در خرداد ۱۳۸۷ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۸۷

زندگی نامه و یادی از شهید فتحی

 توراست شادی وصل و مرا غم هجران
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
 از شهدا که نمی شود چیزی گفت . شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقون اند، و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است وعشق. و قلم درترسیمش بر خود می شکافد.
  ( امام خمینی (ره) صحیفه نور-ج 21)
 دیدم به تنهایی وابتدا خودم نمی توانم از شهدا حرف بزنم . از طرفی دلم سخت هوای آنها را داشت ، ونمی توانستم صبرکنم تا مثلا هفته دفاع مقدس ، یا سالگرد شهید عزیزمان « غلامحسین » ، این بود که دست به دامن امام (ره) شدم تا او سخن را شروع کند . و حالا که کلام امام ، امام سخن شد ، به دنبالش و به پیروی از آن عارف بزرگ مختصری زندگی نامه شهید ارجمند  « غلامحسین فتحی » را مرور می کنیم ، تا غبار دلهامان شستشو شود ، و بعد اگر عمری بود و توفیقی داشتم ، در یادداشت بعد وصیت نامه آن گرامی را تقدیم کنم  . ضمنا در یادداشت « قیامت میقات » که در آرشیو است به نحو دیگری شهادت آن عزیز منعکس شده .



 


 


 ابتدا از همه دوستانی که این مطلب را مطالعه می کنند درخواست دارم که صلوات و
فاتحه ای تقدیم روح همه شهیدان خصوصا سید الشهداء (ع ) بنمائید.


زندگی نامه شهید غلامحسین فتحی


شهادت ۲۰/10/1365  شلمچه – عملیات کربلای 5


 شهید غلامحسین فتحی در سال 1344 شمسی در یکی از روستاهای اراک ، در خانواده ای مذهبی و اردتمند به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمد.
در اوایل دوران کودکی اش همراه خانواده به اراک مهاجرت نمودند ، و او تحصیلات خود را در اراک آغاز نمود. در زمان نهضت اسلامی و انقلاب تاریخ ساز امام خمینی (ره) او دانش آموزی بود که در کنار تحصیل ، الفبای عشق و ایمان را می آموخت . و در همان زمان با توجه به فضای دینی و فرهنگی خانواده ، و زمینه های انقلابی جامعه ، عشق و علاقه و پیوند جاودانی با اسلام عزیز دل و جانش را سیراب می نمود. و در همین حال و هوا شاهد پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم ظلم و ستم شاهنشاهی بود.
با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله در بسیج مدرسه و پایگاه مقاومت مسجد عضویت و همکاری خود را آغاز کرد، و از سوی دیگر حضور در مجالس و هیئتهای مذهبی که باعث افزایش آگاهی او نسبت به معارف اسلامی و آشنایی با امامان معصوم (علیهم السلام)  خصوصا شهیدان کربلا می شد ، برایش شیرین ترین کارها بود.
در سال 1361 به آموزش نظامی بسیج  و پس از آن به جبهه اعزام گردید. پس از دوبار شرکت در جبهه های جنوب و غرب ، در سال 1362 عضو تمام وقت  بسیج شد وهمکاری خود را با واحد آموزش عقیدتی سپاه ادامه داد. شوق و علاقه وافر او به انقلاب اسلامی و وظیفه شناسی که داشت ، سبب شد که با توجه به حساسیت زمان و ضرورت دفاع از اسلام ، تحصیل خود را رها نموده و عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید، و خدمت عاشقانه خود را در لباس مقدس پاسداری ادامه داد.
با توجه به زمینه مناسب و علاقه و آمادگی که غلامحسین نسبت به معارف قرآن و اسلام داشت ، به دوره آموزش مربی قرآن در قم اعزام شد ، و پس از موفقیت در این دوره با تشکیل کلاسهای قرآن و عقیدتی برای پاسداران و بسیجیان فعالیت خود را ادامه داد . اما عطش سیری ناپذیر غلامحسین به جهاد و شهادت در راه خدا آرامش را از او سلب کرده بود ودر جستجوی گمشده و معشوقش همراه با گردان امام حسین (ع) حضور خود را در جبهه بیشتر کرد و بارها در عملیاتهای مختلف شرکت نمود.
در عملیات کربلای چهار(دی ماه 1365)  مجروح و در بیمارستان بستری شد. اما پس از مدتی اندک در حالی که هنوز بهبود نیافته بود ، بیمارستان را ترک و حتی بدون مراجعه به منزل ، مسقیما به جبهه رفت ،و آماده شرکت در عملیات کربلای پنج شد.
در عملیات کربلای پنج معاون فرمانده گروهان بود ، و با مجروح شدن فرمانده ،مسئولیت فرماندهی گروهان به او واگذار شد. او بوی وصل را استشمام می کرد ، یار چهره ای به او نشان داده و قرارش را ربوده بود. شور و شوق وصال در سحرگاه روز بیستم دی ماه بی تابش کرد .و در ادامه عملیات کربلای پنج ، زمانی که فقط بیست ویک بهاردر عمرش دیده بود ، در حالی که نام مقدس حضرت زهرا (س) را برلب داشت ، گلوله تیربار به سینه اش اصابت نمود و با سینه خونین به دیدار محبوب شتافت و به وصال رفیق اعلی رسید.

**********************************
روحش شاد و یادش جاویدان

۰ نظر ۲۳ خرداد ۸۷ ، ۰۴:۳۷
فتحی
جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۸۷

شرح شهادت زهرای مرضیه

شرح شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 

 

ضمن عرض تسلیت به حضرت امام زمان (عج)و رهبر عزیزمان و همه برادران و خواهران مسلمان ،اخیرا توفیقی پیش آمد و با جمعی همدل مسائل مربوط به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مورد مطالعه قرارگرفت . مطلبی که تقدیم می شود خلاصه قسمتهایی است که در این کتابها مطالعه شد:
1- فاطمه از ولادت تا شهادت – آیت الله سید محمد کاظم قزوینی
2- زندگی حضرت فاطمه - آیت الله شهید دستغیب شیرازی
3- سوگنامه آل محمد – محمد محمدی اشتهاردی
4- نهج البلاغه

*********************************
در روز آخر، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساعتی خوابید، در خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را دید، پدرش فرمود :
-  به سوی من بیا که مشتاق دیدار توام.
- پدرجان به خدا سوگند من به دیدار شما شور و شوق بیشتری دارم.
- دخترم امشب نزد من خواهی بود.

حضرت از خواب بیدار شد. حال خوشی داشت ، چون موقع دیدار پدر رسیده بود. و غمگین بود ، چون علی و فرزندان خرد سالش (علیهم السلام) را در موج غمها تنها می گذاشت. با سختی از جا برخاست . لباسهای بچه ها را با دستان لرزان شست. و خود فرزندانش را شستشو داد. در این اثنا علی (علیه السلام) رسید، وقتی این حالت رادید ، سوال کرد :
- چکار میکنی؟ چرا از بستر بلند شدی ؟
- خواستم خودم کارهای فرزندانم را انجام بدهم .امروز آخر عمر من است ، پدرم به من خبر داده . . .

و خواب خود را برای علی (علیه السلام) گفت.
بعد ازانجام کارها به بسترش رفت و با علی (علیه السلام) به گفتگو پرداخت :

- امروز ازجهان می روم ، می خواهم وصیت کنم .
- خدا به تو سلامتی بدهد ، هرچه دوست داری بگو.
- یابن عم ماعهدتنی کاذبه ولا خائنه و لا خالفتک منذ عاشرتنی .
- پناه برخدا ! به خدا سوگند توداناتر و با تقواتر و بزرگوارتر از آنی که من بجز آنچه گفتی بنگرم . . . . فاطمه جان دوری و جدایی تو برای من خیلی گران است . . . . به خدا با شهادتت مصیبت جانسوز رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم )را بر من تجدید می کنی ، وفات و فقدان تو خیلی برای من سنگین است ، انالله و انا الیه راجعون.

ساعتی هردو گریستند. . . . علی (علیه السلام) سر زهرا (سلام الله علیها) را به سینه چسبانید وفرمود هروصیتی داری بقرما ، و فاطمه (س) دعایش کرد و اینگونه وصیت کرد:
اول - اینکه پس ازمن همسری اختیار کن (و کسی را معرفی کرد ) که با فرزندان من مهربان است.
دوم – مبادا کسانی که به من ستم کردند به جنازه من حاضر شوند . . . فانهم عدوی وعدورسول الله (ص) ولا تترک أن یصلی علی احد منهم ولا من اتباعهم . . . وشب مرا غسل بده و شب کفن کن و به خاک بسپار . . . .

* (در وصیت دیگری هم آمده) مرا زیر پوشش پیراهنم غسل بده و از حنوط باقیمانده از پدرم حنوط کن و خودت و افراد نزدیک برمن نماز بگذار ، و پنهانی در شب به خاک بسپار و قبرم را مخفی کن ، مبادا از آنها کسی در تشییع من شرکت کند. . . . و نوشته اند که حضرت (سلام الله علیها) این اشعار را خواند:
أبکنی إن بکیت یا خیر هادی              و اسبل الدمع فهو یوم الفراق
یا قرین البتول اوصیک بالنسل           فقد اصبح حلیف اشتیاق
ابکنی وابک للیتامی و لا تنس            قتیل العدی بطف العراق

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده:
حضرت زهرا در لحظات آخر گریه کرد.
علی (علیه السلام) سئوال کرد چرا گریه میکنی؟
- به ظلمی که پس از من به تو می شود گریه می کنم.
- . . . این رنج ها چون در راه خدا است بر من آسان است.

 

************************

عصر آن روز حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سلمی (همسر ابن رافع) فرمود مقداری آب حاضر کند، و خودش را شستشو کرد ، غسل نمود و لباس پاکیزه پوشید، و روبه قبله در بستر خوابید. قبل از آن هم دخترانش را به خانه بستگان فرستادتا در موقع وفات کنار مادرشان نباشند.
در لحظات آخر که فقط اسما (و طبق نقلی فضه هم ) در خانه بودند. یک مرتبه به اطراف نگاه کرد وفرمود :
السلام علی جبرئیل،السلام علی رسول الله ، الهم مع رسولک، الهم فی رضوانک و جوارک و دارک دارالسلام. بعد به زنها فرمود : اترون ما اری ؟ پرسیدند مگر شما چه می بینید ؟ فرمود:هذه مواکب اهل السماوات و هذا جبرئیل، و هذا رسول الله (ص) . . .  پدرم می گوید دختر عزیزم بشتاب نزد ما. . .   

پس چشمان مبارکش را بست و از دنیا رحلت فرمود. * * * * * *
اسماء گریان شد، ناله می زد و بدن حضرت را می بوسید . ودر این لحظه حسنین (علیهما السلام) آمدند . پرسیدند اسماء مادر ما که این وقت روز نمی خوابید چه شده است که خوابیده ؟  اسماء جریان را به آنها گفت و ایشان نالان و گریان کنار بدن مادر آمدند هرکدام در حال گریه و ناله با مادر درد دلی داشتند . . . .

********************
در تاریکی شب طبق سفارش حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدن مبارک را علی (علیه السلام) با کمک اسماء غسل دادند ، و کفن کردند . . . در این لحظات علی (علیه السلام) رو به فرزندان نمود و فرمود : هلموا و تزودوا من امکم فهذاالفراق و اللقاء فی الجنه
بچه ها به کنار بدن مادر آمدند و با سوز و آه، گریه و با مادر خدا حافظی می کردند. نقل شده است که حضرت علی (علیه السلام) فرمودند :

اشهد الله انها حَنَّت و انَّت و اخرجت یدیها من الکفن و ضمّتهما الی صدرها . . .و در این لحظه ملائکه ندا دادند:
یا علی کودکان را از سینه زهرا (سلام الله علیها) بردار فرشتگان آسمان به گریه در آمدند.  . . . .

****************************

با تعداد اندک نماز بر بدن زهرای اطهر (س) خواندند و شبانه تشییع کردند و به خاک سپردند. . . .
*****   طبق خطبه 202 نهج البلاغه هنگام دفن حضرت فاطمه (س) امیرالمومنین(ع)  با پیامبر(ص)  چنین نجوا فرمود :

 ای رسول خدا از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت قرارگرفته و به سرعت بر تو ملحق شده سلام . ای پیامبر از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته . . . اما پس از رحلت تو هر مصیبتی به من برسد کوچک است ،. . . .  ای پیامبر امانتی که به من سپرده بودی هم اکنون باز داده شد و گروگان باز پس دادم ، اما اندوهم همیشگی است و شبهایم همراه بیداری ،تا آن دم که خداوند سر منزل تو را که در آن اقامت گزیده ای برایم انتخاب کند .
بزودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وی اجتماع کرده بودند، سرگذشت وی را از او بی پرده بپرس . . . . . سلام من به هردوی شما باد . . . . . .

۰ نظر ۱۷ خرداد ۸۷ ، ۰۵:۳۵
فتحی
سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۸۷

ناله حیدر - - - - قربانی امامت

السلام علی الصدیقه الشهیده

با عرض سلام به پیشگاه مقدس حضرت زهرای مرضیه و تسلیت ایام شهادت آن بزرگوار به محضر رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) خصوصا حضرت بقیه الله (عج) و تسلیت به دوستان و شیعیان آن بزرگوار 

*****************

قربانی امامت

من مرغ پرشکسته باغ رسالتم
قربانی و فدایی نخل امامتم
بعد از پدر چه ظلم و ستمها که دیده ام
گویی نه من امانت ختم نبوتم
احمد بگفت فاطمه ام بضعه من است
اما سیه زضربت سیلی است صورتم
آتش زدند خانه ما را منافقان
پهلوو سینه است گواه صداقتم
شد محسنم میانه دیوار ودر فدا
جز فضه کس نبود نماید حمایتم
گریان و دست بسته علی بود شاهدم
زان لحظه نزد همسر خود در خجالتم
بازوی خود زچشم علی می کنم نهان
خواهد گریست در شب غسل شهادتم
مظلوم تر زشوهر من نیست در جهان
گریان برای حافظ بیت ولایتم
(عارف
(

*********************

این دوبیت از امام علی علیه السلام نقل شده است

نفسی علی زفراتها محبوسه
یالیتها خرجت مع زفراتی 

لا خیر بعدک فی الحیاه فانما
ابکی مخافه تطول حیاتی

********

ناله حیدر

ای باصفا از نور رویت خانه من
برخیز و در ماتم نگر کاشانه من

 

رفتی و من تنها شدم ای هم نوایم
با چاه می گویم پس از تو راز هایم

 

بی تو چراغ خانه ام گردیده خاموش
هرگز نمی گردد غمت از دل فراموش

 

جسمم شده زندان روح بی قرارم

ایکاش بیرون آیدازتن جان زارم

 

بی تو ندارد زندگی لطف و صفایی

 ترسم که طولانی شود فصل جدایی

 

داغت نشسته بردلم ای دل نوازم
همواره از هجرتو در سوز و گدازم

 «عارف »

******************

 

۰ نظر ۰۷ خرداد ۸۷ ، ۱۱:۲۶
فتحی