زندگی نامه و یادی از شهید فتحی
توراست شادی وصل و مرا غم هجران
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
از شهدا که نمی شود چیزی گفت . شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقون اند، و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است وعشق. و قلم درترسیمش بر خود می شکافد.
( امام خمینی (ره) صحیفه نور-ج 21)
دیدم به تنهایی وابتدا خودم نمی توانم از شهدا حرف بزنم . از طرفی دلم سخت هوای آنها را داشت ، ونمی توانستم صبرکنم تا مثلا هفته دفاع مقدس ، یا سالگرد شهید عزیزمان « غلامحسین » ، این بود که دست به دامن امام (ره) شدم تا او سخن را شروع کند . و حالا که کلام امام ، امام سخن شد ، به دنبالش و به پیروی از آن عارف بزرگ مختصری زندگی نامه شهید ارجمند « غلامحسین فتحی » را مرور می کنیم ، تا غبار دلهامان شستشو شود ، و بعد اگر عمری بود و توفیقی داشتم ، در یادداشت بعد وصیت نامه آن گرامی را تقدیم کنم . ضمنا در یادداشت « قیامت میقات » که در آرشیو است به نحو دیگری شهادت آن عزیز منعکس شده .
ابتدا از همه دوستانی که این مطلب را مطالعه می کنند درخواست دارم که صلوات و
فاتحه ای تقدیم روح همه شهیدان خصوصا سید الشهداء (ع ) بنمائید.
زندگی نامه شهید غلامحسین فتحی
شهادت ۲۰/10/1365 شلمچه – عملیات کربلای 5
شهید غلامحسین فتحی در سال 1344 شمسی در یکی از روستاهای اراک ، در خانواده ای مذهبی و اردتمند به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمد.
در اوایل دوران کودکی اش همراه خانواده به اراک مهاجرت نمودند ، و او تحصیلات خود را در اراک آغاز نمود. در زمان نهضت اسلامی و انقلاب تاریخ ساز امام خمینی (ره) او دانش آموزی بود که در کنار تحصیل ، الفبای عشق و ایمان را می آموخت . و در همان زمان با توجه به فضای دینی و فرهنگی خانواده ، و زمینه های انقلابی جامعه ، عشق و علاقه و پیوند جاودانی با اسلام عزیز دل و جانش را سیراب می نمود. و در همین حال و هوا شاهد پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم ظلم و ستم شاهنشاهی بود.
با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله در بسیج مدرسه و پایگاه مقاومت مسجد عضویت و همکاری خود را آغاز کرد، و از سوی دیگر حضور در مجالس و هیئتهای مذهبی که باعث افزایش آگاهی او نسبت به معارف اسلامی و آشنایی با امامان معصوم (علیهم السلام) خصوصا شهیدان کربلا می شد ، برایش شیرین ترین کارها بود.
در سال 1361 به آموزش نظامی بسیج و پس از آن به جبهه اعزام گردید. پس از دوبار شرکت در جبهه های جنوب و غرب ، در سال 1362 عضو تمام وقت بسیج شد وهمکاری خود را با واحد آموزش عقیدتی سپاه ادامه داد. شوق و علاقه وافر او به انقلاب اسلامی و وظیفه شناسی که داشت ، سبب شد که با توجه به حساسیت زمان و ضرورت دفاع از اسلام ، تحصیل خود را رها نموده و عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید، و خدمت عاشقانه خود را در لباس مقدس پاسداری ادامه داد.
با توجه به زمینه مناسب و علاقه و آمادگی که غلامحسین نسبت به معارف قرآن و اسلام داشت ، به دوره آموزش مربی قرآن در قم اعزام شد ، و پس از موفقیت در این دوره با تشکیل کلاسهای قرآن و عقیدتی برای پاسداران و بسیجیان فعالیت خود را ادامه داد . اما عطش سیری ناپذیر غلامحسین به جهاد و شهادت در راه خدا آرامش را از او سلب کرده بود ودر جستجوی گمشده و معشوقش همراه با گردان امام حسین (ع) حضور خود را در جبهه بیشتر کرد و بارها در عملیاتهای مختلف شرکت نمود.
در عملیات کربلای چهار(دی ماه 1365) مجروح و در بیمارستان بستری شد. اما پس از مدتی اندک در حالی که هنوز بهبود نیافته بود ، بیمارستان را ترک و حتی بدون مراجعه به منزل ، مسقیما به جبهه رفت ،و آماده شرکت در عملیات کربلای پنج شد.
در عملیات کربلای پنج معاون فرمانده گروهان بود ، و با مجروح شدن فرمانده ،مسئولیت فرماندهی گروهان به او واگذار شد. او بوی وصل را استشمام می کرد ، یار چهره ای به او نشان داده و قرارش را ربوده بود. شور و شوق وصال در سحرگاه روز بیستم دی ماه بی تابش کرد .و در ادامه عملیات کربلای پنج ، زمانی که فقط بیست ویک بهاردر عمرش دیده بود ، در حالی که نام مقدس حضرت زهرا (س) را برلب داشت ، گلوله تیربار به سینه اش اصابت نمود و با سینه خونین به دیدار محبوب شتافت و به وصال رفیق اعلی رسید.
**********************************
روحش شاد و یادش جاویدان