شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
حال عاشقی
حال عاشقی
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
اویس قرنی در بعضی از شب ها می گفت : امشب شب رکوع است . و تمام شب را در یک رکوع به سر می برد .
در شب دیگر می فرمود : امشب شب سجود است . و شب را به یک سجود به صبح می رسانید.
کسی به او گفت : ای اویس چگونه طاقت داری که شب ها به این درازی را به یک حالت می گدرانی ؟
اویس گفت : کجا شب دراز است ؟ کاشکی از ازل تا ابد یک شب بود تا من به یک سجود آن را به آخر ببرم و در آن ناله های زار و گریه های بی شمار نمایم .
۸۴/۰۵/۱۵