مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۰

شهادت امانت رسول الله (ص)

 شهادت محبوبه خدا

 

در لحظات آخر که فقط اسما (و طبق نقلی فضه هم ) در خانه بودند. یک مرتبه به اطراف نگاه کرد وفرمود : السلام علی جبرئیل،السلام علی رسول الله ، الهم مع رسولک، الهم فی رضوانک و جوارک و دارک دارالسلام. بعد به زنها فرمود : اترون ما اری ؟ پرسیدند مگر شما چه می بینید ؟ فرمود:هذه مواکب اهل السماوات و هذا جبرئیل، و هذا رسول الله (ص) . . .  پدرم می گوید دختر عزیزم بشتاب نزد ما. . .   پس چشمان مبارکش را بست و از دنیا رحلت فرمود.

* * * * * *

اسماء گریان شد، ناله می زد و بدن حضرت را می بوسید . ودر این لحظه حسنین (علیهما السلام) آمدند . پرسیدند اسماء مادر ما که این وقت روز نمی خوابید چه شده است که خوابیده ؟  اسماء جریان را به آنها گفت و ایشان نالان و گریان کنار بدن مادر آمدند هرکدام در حال گریه و ناله با مادر درد دلی داشتند . . .

********************

در تاریکی شب طبق سفارش حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدن مبارک را علی (علیه السلام) با کمک اسماء غسل دادند ، و کفن کردند . . . در این لحظات علی (علیه السلام) رو به فرزندان نمود و فرمود : هلموا و تزودوا من امکم فهذاالفراق و اللقاء فی الجنه
بچه ها به کنار بدن مادر آمدند و با سوز و آه، گریه و با مادر خدا حافظی می کردند. نقل شده است که حضرت علی (علیه السلام) فرمودند :
اشهد الله انها حَنَّت و انَّت و اخرجت یدیها من الکفن و ضمّتهما الی صدرها . . . خدا شاهد است که فاطمه دستانش را از کفن بیرون آورد و بچه هایش را به سینه چسبانید

 

و در این لحظه ملائکه ندا دادند:
یا علی کودکان را از سینه زهرا (سلام الله علیها) بردار فرشتگان آسمان به گریه درآمدند. . .

 

****************************

با تعداد اندک نماز بر بدن زهرای اطهر (س) خواندند و شبانه تشییع کردند و به خاک سپردند. . . .
*****   طبق خطبه 202 نهج البلاغه هنگام دفن حضرت فاطمه (س) امیرالمومنین(ع)  با پیامبر(ص)  چنین نجوا فرمود :
 ای رسول خدا از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت قرارگرفته و به سرعت بر تو ملحق شده سلام . ای پیامبر از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته . . . اما پس از رحلت تو هر مصیبتی به من برسد کوچک است ،. . . .  ای پیامبر امانتی که به من سپرده بودی هم اکنون باز داده شد و گروگان را باز پس دادم ، اما اندوهم همیشگی است و شبهایم همراه بیداری ،تا آن دم که خداوند سر منزل تو را که در آن اقامت گزیده ای برایم انتخاب کند .
بزودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وی اجتماع کرده بودند، سرگذشت وی را از او بی پرده بپرس . . . . . سلام من به هردوی شما باد . . . . . .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی