مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰

صلح قیام آفرین امام حسن(ع)

2- بى نتیجه بودن جنگ
تـفـاوت دوم ایـن بـود که گرچه نیروهاى کـوفـه ضـعیف شده بود اما این نه بدان معنى است که به کلى از میان رفته بود، و اگر معاویه همین طور مى آمد یکجا فتح مى کرد؛البته در کوفه یک چند دستگى پیدا شده بود. مـعـاویـه در کـوفـه یـک پـایـگـاه درسـت کـرده بـود ، جاسوسهایى مرتب مى فرستاد به کوفه ، پولهاى فـراوانـى پـخـش مـى کـرد و از طرف دیگر شایعه پراکنى هاى زیاد مى کردند و روحیه ها را خراب مى نمودند. در عین حـال اگـر امـام حـسـن ایـسـتـادگـى مـى کـرد یـک لشـکـر شاید ـ آن طور که در تواریخ نوشته اند ـ تا صد هـزار هـم امـام حسن مى توانست لشکر فراهم کند برابرلشکر جرار صـد و پـنـجـاه هـزار نـفـرى مـعـاویه . نتیجه چه بود؟

اگـر امام حسن مى جنگید، یک جنگ چند ساله اى میان دو گروه عظیم مسلمین شام و عراق رخ مى داد و چـنـدیـن ده هزار نفر مردم از دو طرف تلف مى شدند بدون آن که یک نتیجه نهایى در کار باشد.
احتمال پیروزی نیست و احتمال بیشتر این است که در نهایت امر شکست از آن امام حسن باشد. این چه افتخارى بود بـراى امام حسن که دو سه سال جنگى بکند که در این جنگ از دو طرف چندین ده هزار نـفـر و شـاید متجاوز از صدهزار نفر آدم کشته بشوند و نتیجه نهائیش خستگى دو طرف ، و یا مغلوبیت امام حسن و کشته شدنش در مسند خلافت ؟

 امـا امـام حـسـیـن علیه السلام یک جمعیتى دارد که همه آن هفتاد و دو نفر است ، تازه آنها را هم مرخص مى کند، مى گوید: مى خواهید بروید بروید من خودم تنها هستم . آنها ایستادگى مى کنند تا کشته مى شوند، یک کشته شدن صددرصد افتخارآمیز.

 3- مسئله بیعت
یک عامل قـیـام امـام حسین این بود که حکومت ستمکار وقت از امام حسین بیعت مى خواست » خذ الحسین بالبیعة اخذا شدیدا لیس فیه رخصة.»
از نـظـر ایـن عامل ، امام حسین جوابش فقط این بود: نه ، بیعت نمى کنم ، و نکرد. جوابش منفى بود.
امـام حـسن چطور؟ آیا معاویه از امام حسن تقاضاى بـیـعـت کـرد ؟ نه ، بلکه جزء مواد صلح بود که تقاضاى بیعت نباشد و ظاهرا احدى از مـورخین هم ادعا نکرده است. ابدا صحبت بیعت در میان نیست .
بـنـابراین مسئله بیعت که یکى از عواملى بود که امام حسین را وادار کرد مقاومت شدید بکند، در جریان کار امام حسن نیست  .

 4- مسئله دعوت
عامل  دیگرقیام امام حسین ، دعوت کوفه بود به عنوان یک شهر آماده . بعد از بیست سال حکومت معاویه ومظالم معاویه واقـعـا بـى تـاب شـده بودند، مـردم کـوفـه هـجـده هـزار نـامـه مـى نـویـسـنـد بـراى امـام حـسـیـن و اعـلام آمـادگـى کامل مى کنند. حال که امام حسین آمد و مردم کوفه یارى نکردند، البته همه مى گویند: پس زمـیـنـه کـاملا آماده نبوده ؛ ولى از نظر تاریخى اگر امام حسین به آن نامه ها ترتیب اثر نمى داد مسلم در مقابل تاریخ محکوم بود، مى گفتند: یک زمینه بسیار مساعدى را از دست داد.

و حـال آنـکـه برای امـام حسن ، اوضاع درست برعکس بود، یک کوفه خسته و ناراحت ، یـک کـوفه متفرق و متشت بود، یک کوفه اى بود که در آن هزار جور اختلاف عقیده پیدا شده بود. اتمام حجت عجیبى بر امام حسین شد که فرضا هم زمینه آماده نباشد او نمى تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد.
در زمان امام حسن اتمام حجت ، بر خلاف شده بود، یعنى مردم کوفه نـشـان داده بودند که ما آمادگى نداریم . آن چنان وضع داخلى کوفه بد بود که امام حسن خودش از بسیارى از مردم کوفه محترز بود و وقتى که بیرون مى آمد ـ حتى وقتى که به نـمـاز مـى آمد ـ در زیر لباسهاى خود زره مى پوشید و خطر کشته شدن ایشان وجود داشت ، و یک دفعه (نیز) حضرت در حال نماز بود که به طرفش تیراندازى شد، ولى چون در زیر لباسهایش زره پوشیده بود، تیر کارگر نشد.

 5- مسئله امر به معروف و نهى از منکر
عـامـل سـوم قـیـام امـام حـسـیـن عـلیـه السـلام ، امـر بـه مـعروف و نهى از منکر بود، یعنى قطع نظر از این که از امام حسین بیعت مى خـواسـتـنـد و او حاضر نبود بیعت کند، و قطع نظر از این که مردم کوفه از او دعوت کرده بـودنـد و اتـمـام حـجـتـى بـر امـام حسین شده بود ، مسئله دیگرى وجود داشت که امام حـسـین تحت آن عنوان قیام کرد. مسئله امر به معروف و نهى از منکر.

 معاویه از روزى که به خـلافـت رسـیـده اسـت ، در مـدت ایـن بـیـسـت سـال هـر چـه عمل کرده است بر خلاف اسلام عمل کرده است ، حالا هـم پسر شرابخوار قمارباز سگباز خودش را به زور سر جاى خودش نشانده است ، بر ما لازم است که به اینها اعتراض کنیم ، چون پیغمبر فرمود: « مـن راءى سـلطـانـا جـائرا مـسـتـحـلا لحـرام الله ، نـاکـثـا عـهـده ، مـخـالفـا لسـنـة رسـول الله ، یـعـمـل فـى عـبـاد الله بـالاثـم و العـدوان ، فـلم یـغـیـر عـلیـه بـفـعل و لا قول ، کان حقا على الله ان یدخله مدخله » اگر کسى حاکم ستمگرى را به این وضع و آن وضع و با این نشانى ها ببیند و اعتراض نـکـند به عملش یا گفته اش ، آن چنان مرتکب گناه شده است که سزاوار است خدا او را به همان عذابى معذب کند که آن حکمران جائر را معذب مى کند.
اما در زمان امام حسن ، معاویه بالقوه همین طور بود و براى خود امام حسن مـحـل تـردیـد نـبود که معاویه چه ماهیتى دارد، ولى معاویه در زمان على علیه السـلام مـعـتـرض بـوده اسـت کـه مـن فـقـط مـى خـواهـم خـونـخـواهـى عـثـمـان را بـکـنـم ، و حـال مـى گـویـد: مـن حـاضرم به کتاب خدا و به سنت پیغمبر و به سیره خلفاى راشدین صـددرصـد عـمـل بـکـنـم ، بـراى خـودم جـانـشـیـن مـعـیـن نـمـى کـنـم ، بـعـد از مـن خـلافـت مـال حسن بن على است و حتى بعد از او مال حسین بن على است ، یعنى به حق آنها اعتراف مى کـنـد.

معاویه کاغذسفیدی را امضا کرد، گفت : هر شرطى که حـسـن بـن عـلى خـودش مـایـل اسـت در ایـنـجـا بـنـویـسـد، مـن قـبـول مـى کـنـم ؛ مـن بـیـش از ایـن نـمى خواهم که من زمامدار باشم والا من به تمام مقررات اسلامى صددرصد عمل مى کنم . تا آن وقت هم ماهیت معاویه برای مردم علنی نشده بود.
فـرض کـنیم الآن ما در تاریخ این جور می دیدیم  که معاویه آمد یک چـنـیـن کـاغـذ سـفـیـد امـضـائى بـراى امـام حـسـن فـرسـتـاد و چـنـیـن تـعـهـداتـى را قـبـول کـرد، گـفـت : تـو بـرو کـنـار، مگر تو خلافت را براى چه مى خواهى ؟ مگر غیر از عـمـل کردن به مقررات اسلامى است ؟ من مجرى منویات تو هستم . اگـر امـام حـسـن بـا ایـن شـرایـط، تـسـلیـم امـر نـمـى کـرد، جنگ را ادامه مى داد، دو سه سـال مـى جـنـگـید، دهها هزار نفر آدم کشته مى شدند، ویرانى ها پیدا مى شد و عاقبت امر هم خـود امـام حـسـن کـشته مى شد، امروز، تاریخ امام حسن را ملامت مى کرد، مى گفت : در یک چنین شرایطى (باید صلح مى کرد) پیغمبر هم در خیلى موارد صلح کرد.

اگر امام حسن با این شرایط (صـلح را) قـبـول نـمـى کـرد امـروز در مـقـابـل تـاریـخ مـحـکـوم بـود. قبول کرد، وقتى که قبول کرد، تاریخ آن طرف را محکوم کرد.
مـعـاویـه همین قدر که مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد تمام مواد قرارداد را زیر پا گذاشت و به هیچ کدام از اینها عمل نکرد و ثابت کرد که آدم دغلبازى است.
واقـعـا چـه فـرقـى هست میان معاویه و عثمان ؟ هیچ فرقى نیست ، ولى عثمان کم و بیش مقام خـود را در مـیـان مـسلمین (غیر شیعه ) حفظ کرد به عنوان یکى از خلفاى راشدین که البته لغـزشـهـایـى هـم داشـتـه اسـت ، ولى مـعـاویـه از هـمـان اول به عنوان یک سیاستمدار دغلباز معروف شد که از نظر فقها و علماى اسلام عموما (نه فـقـط مـا شیعیان) معاویه و بعد از او، از ردیف خـلفـا، و کسانى که جانشین پیغمبرند به کلى خارج شدند.
بنابراین وقتى که ما وضع امام حسن را با وضع امام حسین مقایسه مى کنیم که اینها از هیچ جـهـت قـابل مقایسه نیستند.

 ایـن اسـت که مى گویند: صلح امام حسن زمینه را براى قیام امام حسین فراهم کرد. لازم بود کـه امـام حـسـن یـک مدتى کناره گیرى بکند تا ماهیت امویها که بر مردم مخفى و مستور بود آشکار شود، تا قیامى که بناست بعد انجام گیرد از نظر تاریخ ، قیام موجهى باشد.
پس ، از همین قرارداد صلح که بعد معلوم شد معاویه پایبند این مواد نیست عده اى از شیعیان آمدند به امام حسن عرض کردند: دیگر الان این قرارداد صلح کاءن لم یکن است ـ و راست هم مى گفتند زیرا معاویه آن را نقض کرد
و بـنـابـرایـن شـما بیایید قیام کنید. فرمود: نه ، قیام براى بعد از معاویه ، یعنى کمى بـیـش از ایـن ، باید به اینها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن کنند، آن وقت وقت قـیـام اسـت .

بنابراین از نظر عواملى که انگیزه هاى صحیح و مشروع و جدى قیام امام حسین بود، وضـع امـام حـسـن بـا وضـع امـام حـسـین کاملا متفاوت و متغایر بود: از او تقاضاى بیعت مى کردند و از این بیعت نمى خواستند. براى امام حسین از ناحیه مردم کوفه ، اتمام حجتى شده بود.ایـن دعوتها براى امام حسین اتمام حجت بود. براى امام حسن برعکس بود، هر کس وضع کوفه را مشاهده مى کرد مى دید کوفه هیچ آمادگى ندارد.
وسـوم ، مـسئله فساد عملى حکومت است. معاویه هنوز در زمان امام حسن دست به کار نـشـده اسـت تـا مـاهـیـتـش آشکار گردد، وبرای امر به معروف و نهى از منکر تـکـلیـفـى بالفعل به وجود آید، ولى در زمان امام حسین صددرصد این چنین بود.

مواد قرارداد صلح

مواد قرارداد را به این شکل نوشته اند:

ماده1- حـکـومـت بـه معاویه واگذار مى شود بدین شرط که به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره خلفاى شایسته عمل کند
(( این ماده قرارداد است و در واقع امام حسن این چنین قرارداد مى بندد: مادامى که ظلم فقط بـه مـن اسـت و مـرا از حق خودم محروم کرده اند ولى آن غاصب متعهد است که امور مسلمین را در مجراى صحیح اداره کند من به این شرط حاضرم کنار بروم .))

ماده2- پس از معاویه حکومت متعلق به حسن است و اگر براى او حادثه اى پیش آمد متعلق به حـسـین است.

((این جمله مفهومش این است که صلح یک مدت موقتى دارد، ایـن صـلح تـا زمـان مـعـاویـه اسـت ، شامل بعد از زمان معاویه نمى شود، پس معاویه حق ندارد براى بعد از زمان خودش توطئه اى بچیند و کسى را به جانشینى خود انتخاب کند))

 ماده 3- معاویه باید ناسزا به امـیـرالمؤ منین و لعنت بر او را در نمازها ترک کند و على را جز به نیکى یاد ننماید .

 (مـعـاویـه در شـام لعـن و نـاسـزاى بـه امـیـرالمـؤ مـنـیـن را رسم کرده بود. این را در متن صـلحـنـامـه قـیـد کـردند که باید این عمل زشت موقوف باشدو این را هم معاویه تعهد و امضاء کرد. اینها روى على تبلیغ مى کردند، مى گفتند: على را ما بـه ایـن دلیـل لعـنـت مـى کنیم که ـ العیاذبالله ـ او از دین اسلام خارج شده بود. آدمى که ایـنـجـا امـضـا مى دهد، لااقل این مقدار اتمام حجت بر او شده که تو اگر على را یک آدمى مى خوانى که واقعا مستحق لعن است پس چرا متعهد مى شوى که او را جز به نیکى یاد نکنى ، و اگـر مـسـتـحـق لعـن نـیـسـت و آن طـور کـه مـتـعـهـد شـده اى درسـت اسـت پـس چـرا ایـن طـور عـمـل مـى کـنـى ؟! کـه بـعـد، ایـن را هـم زیـر پـا گـذاشـت و تـا 90 سال این کار ادامه پیدا کرد.))

 ماده 4- بیت المال کوفه که موجودى آن پنج میلیون درهم است مستثنى است وتسلیم حکومت شـامـل آن نمى شود و معاویه باید هر سالى دو میلیون درهم براى حسن بفرستد.

(( این قـیـد را کـرده بـودنـد بـراى هـمـین که مى خواستند نیاز شیعیان را از دستگاه حکومت معاویه رفـع کـنـنـد کـه اینها مجبور نباشند، و بدانند اگر نیازى داشته باشند مى شود خود امام حـسـن و امـام حـسین مرتفع کنند. و بنى هاشم را از بخششها و هدیه ها بر بنى امیه امتیاز دهـد و یـک مـیـلیـون درهـم در میان بازماندگان شهدایى که در کنار امیرالمؤ منین در جنگهاى جـمـل و صـفـیـن کـشـتـه شـده انـد تـقـسـیـم کـنـد.))

 ماده5- مـردم در هـر گـوشـه از زمـین هاى خدا، شام یا عراق یا یمن و یا حجاز، باید در امن و امـان بـاشند و سیاهپوست و سرخپوست از امنیت برخوردار باشند و معاویه باید لغزشهاى آنـان را نـادیـده بـگیرد. و هیچ کس‍ را بـر خـطـاهـاى گـذشـتـه اش مـؤاخـذه نکند، و مردم عراق را به کینه هاى گذشته نگیرد. اصحاب على در هر نقطه اى که هستند در امن و امان باشند و کسى از شیعیان على مورد آزار واقـع نـشـود، و یـاران عـلى بـر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند، و کسى ایـشـان را تـعـقیب نکند و صدمه اى بر آنان وارد نسازد، و حق هر حق دارى بدو برسد، و هر آنـچـه در دسـت اصحاب على است از آنان باز گرفته نشود.

به قصد جان حسن بن على و بـرادرش حسین و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا توطئه اى در نهان و آشکار چیده نشود. و در هـیـچ یـک از آفـاق عـالم اسلام ارعاب و تهدیدى نسبت به آنان انجام نگیرد.

((این مـواد، مـخـصـوصـا مـاده 5 و مـاده 3، که مسئله لعن امیرالمؤ منین است ـ اگر چه از همان شرط اول تـاءمـیـن شـده زیرا وقتى که او متعهد مى شود که به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره خـلفـاى راشـدین عمل کند، طبعا اینها در آن مستتر است ، ولى مع ذلک اینها را که مى دانستند مـورد تـوجـه خـاص مـعـاویـه اسـت و برخلاف عمل مى کند، براى این که بعدها هیچ گونه تاءویل و توجیهى در خصوص این کارها به کارنبرد، به طور خصوصى در مواد قرارداد گـنـجـانـدنـد ، وخواستند نشان بدهند که ما از حالا به روش تو بدبین هستیم ))

 اینها بود مجموع مواد این قرارداد.
معاویه نماینده اى داشت به نام عبدالله بن عامر. او را با نامه اى که زیر آن را امضا کرده بـود فرستاد نزد امام حسن و گفت : شرایط، همه همان است که تو مى گویى ، هر چه تو در آن صـلحـنـامـه بـگـنـجـانـى مـن آن را قبول دارم . امام حسن هم این شرایط را در صلحنامه گـنـجـانـید. بعد هم معاویه با قسم هاى خیلى زیادى که من خدا و پیغمبر را ضامن قرار مى دهـم ، اگـر چنین نکنم چنان ، اگر چنین نکنم چنان ، همه این شرایط را گفت و این قرارداد را امضا کردند.
بنابراین به نظر نمى رسد در صلح امام حسن ، در آن شرایطى که ایشان مى زیست ایـرادى بـاشـد، و مـقـایـسـه کـردن میان صلح امام حسن در مسند خلافت با قیام امام حسین به عـنـوان یـک معترض ، با این همه اختلافات دیگرى که عرض کردم مقایسه صحیحى نیست ، یعنى به نظر این جور مى رسد که اگر امام حسن در آن وقت نبود و بعد از شهادت امیرالمؤ مـنـیـن ، امـام حـسـین خلیفه شده بود، قرارداد صلح امضا مى کرد، و اگر امام حسن تا بعد از معاویه زنده بود، مثل امام حسین قیام مى کرد، چون شرایط مختلف بوده است .

۹۰/۰۵/۲۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی