مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۱

خطبه فدکیه حضرت فاطمه(س)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)

 

 

(توحید پروردگار )

 

خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر مى کنم، و بر مواهبى که ارزانى داشته، ثنا مى خوانم. بر نعمت هاى گسترده اى که از آغاز به ما داده و بر مواهب بى حسابى که به ما حسان فرموده. و بر عطایاى پى در پى که همواره ما را مشمول آن ساخته. نعمت هایى که از شماره واحصا بیرون است. و بخاطر گستردگى در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست. وانتهاى آن از ادراک انسان ها  خارج است.

 

 

بندگان را براى افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده. و خلایق را براى تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده. و آنان را براى بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده. و من شهادت مى دهم که معبودى جز خداوند یکتا نیست. بى مثال است، و شریک و مانند  ندارد. این سخنى است که روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن در  افکار پرتوافکن شده. خدایى که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است، و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدّسش براى عقل و اندیشه ها ممتنع است. موجودات جهان هستى را ابداع فرمود، بى آن که چیزى پیش از آن وجود داشته باشد. و همه آنها را ایجاد کرد، بى آن که الگو و مثالى قبل از آن موجود باشد. آنها را به قدرتش تکوین نمود، و به اراده اش خلق کرد، بى آن که به آفرینش آنها نیاز داشته باشد، یا فایده اى از صورت بندى آنها عائد ذات پاکش شود. جز این که مى خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد و مردم را به اطاعتش دعوت کند. قدرت بى پایان خود را از این دریچه نشان دهد. خلایق را به عبودیت خود رهنمون گردد. و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگى تکوین و تشریع قوت بخشد. سپس براى اطاعتش پاداش ها مقرّر فرموده، و براى معصیتش کیفرها. تا بندگان را بدینوسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایى بخشد، و به سوى باغ هاى بهشت و کانون رحمتش سوق دهد.

 

 نبوت

 

و گواهى مى دهم که پدرم محمّد(صلى الله علیه وآله)بنده و فرستاده اوست; پیش از آن که او را بفرستد، برگزید; و پیش از آن که او را بیافریند، براى این مقام نامزد فرمود; و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود،در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند، و در پشتِ پرده هاى هول انگیز نیستى

 

پوشیده و به آخرین سر حدّ عدم مقرون بودند. این بخاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدرات را به خوبى مى دانست. او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند،و حکمش را اجرا نماید، و مقدرات حتمى اش را نفوذ بخشد.

 

هنگامى که مبعوث شد، امّت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده اى را برگزیده اند: گروهى بر گرد آتش طواف مى کنند، و گروهى در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند، و با این که با قلبِ خود خدا را شناخته اند، او را انکار مى کنند.

 

خداوند به نور محمّد(صلى الله علیه وآله) ظلمت ها را برچید، و پرده هاى ظلمت را از دل ها کنار زد، و ابرهاى تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت. او براى هدایت مردم قیام کرد، و آنها را از گمراهى وغوایت رهایى بخشید، و چشمهایشان را بینا ساخت، و به آیین محکم و پابرجاى اسلام رهنمون گشت،  و آنها را به راه راست دعوت فرمود. سپس خداوند او را با نهایت محبّت و اختیار خود و از روى رغبت و ایثار قبض روح کرد، سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد و هم اکنون در میان فرشتگان، و خشنودى پروردگار غفّار و در جوار قرب خداوند جبّار قرار دارد.

 

درود خدا بر پدرم پیامبر(صلى الله علیه وآله) امین وحى، و برگزیده او از میان خلایق باد، و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش.

سپس رو به اهل مجلس کرد و مسئولیت سنگین مهاجران و انصار را بر شمرد و فرمود:

شما اى بندگان خدا! مسئولان امر و نهى پروردگار و حاملان دین و وحى او هستید، و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوى امّت ها مى باشید. پاسدار حق الهى در میان شما، و حافظ پیمان خداوند که در دسترس  همه شماست و آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله)بعد از خود درمیان امت به یادگار گذارده، کتاب الله ناطق، و قرآن صادق، و نور آشکار و روشنایى پر فروغ است.

 

واجبات و محرمات

کتابى که دلایلش روشن،باطنش آشکار،ظواهرش پرنور،وپیروانش پر افتخار. کتابى که عاملان خود را به بهشت فرا مى خواند، ومستمعینش رابه ساحل نجات رهبرىمى کند.از طریق آن به دلایل روشن الهى مى توان نائل گشت،و تفسیر واجبات او را دریافت، و شرح محرمات را در آن خواند، و براهین روشن و کافى را بررسى کرد، و دستورات اخلاقى و آنچه مجاز و مشروع است در آن مکتوب یافت.

سپس افزود: خداوند «ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده. و «نماز» را وسیله پاکى از کبر و غرور. «زکات» را موجب تزکیه نفس و نموّ روزى. «روزه» را عامل تثبیت اخلاص.  «حجّ» را وسیله تقویت آیین اسلام. «عدالت» را مایه هماهنگى دل ها. «اطاعت» ما را باعث نظام ملت اسلام. و «امامت» ما را امان از تفرقه و پراکندگى. «جهاد» را موجب عزّت اسلام. «صبر و شکیبایى» را وسیله اى براى جلب پاداش حق. «امربه معروف» را وسیله اى براى اصلاح توده هاى مردم. «نیکى به پدر و مادر» را موجب پیشگیرى از خشم خدا. «صله رحم» را وسیله افزایش جمعیّت و قدرت. «قصاص» را وسیله حفظ نفوس. «وفاى به نذر» را موجب آمرزش. «جلوگیرى ا ز کم فروشى» را وسیله مبارزه با کمبودها. «نهى از شرابخوارى» را سبب پاکسازى از پلیدى ها. «پرهیز از تهمت و نسبت هاى ناروا» را حجابى در برابر غضب پروردگار. «ترک دزدى» را براى حفظ عفت نفس.  و «تحریم شرک» را براى اخلاص بندگى و ربوبیت حق.

 

اکنون که چنین است تقواى الهى پیشه کنید، و آنچنان که شایسته مقام اوست، از مخالفت فرمانش بپرهیزید،وتلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید. خدا را در آنچه امر یا نهى فرموده، اطاعت کنید ـ و راه علم و آگاهى را پیش گیرید ـ چرا که: از میان بندگان خدا،  تنها عالمان و آگاهان از او مى ترسند و احساس مسئولیت مى کنند.

 

معرفی خویش

سپس فرمود: اى مردم! بدانید من فاطمه ام! و پدرم محمّد است که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد. آنچه مى گویم آغاز و انجامش یکى است ـ و هرگز ضد و نقیض در آن راه ندارد ـ و آنچه را مى گویم غلط نمى گویم، و در اعمالم راه خطا نمى پویم. به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. هر گاه نسبت او را بجویید مى بینید او پدر من بوده است، نه پدرزنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه پر افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد! آرى او آمد و رسالت خویش را به خوبى انجام داد، و مردم را به روشنى انذار کرد، از طریقه مشرکان روى بر تافت، و بر گردنهایشان کوبید، و گلویشان را فشرد ـ تا از شرک دست بردارند و در راه توحیدگام بگذارند ـ او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت مى کرد. بت ها رادرهم مى شکست، و مغزهاى متکبّران را مى کوبید، تا جمع آنها متلاشى شد، و تاریکى ها برطرف گشت، صبح فرا رسید، و حق آشکارشد، نماینده دین به سخن درآمد، و زمزمه هاى شیاطین خاموش گشت. افسر نفاق بر زمین فرو افتاد، گره هاى کفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به کلمه اخلاص (لا اله الا الله) گشودید، در حالى که گروهى اندک و تهیدست بیش نبودید!

 

آرى شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید، و از کمىِ نفرات همچون جرعه اى براى شخص تشنه، ویا لقمه اى براى گرسنه، و یا شعله آتشى براى کسى که شتابان به دنبال آتش مى رود، بودید، و زیر دست و پاها له مى شدید! در آن ایّام آب نوشیدنى شما متعفن و گندیده بود، و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید، و پیوسته از این مى ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!

 

معرفی امیرالمونین علیه السلام

 اما خداوند تبارک و تعالى شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد بعد از آن همه ذلّت و خوارى و ناتوانى نجات بخشید، او با شجاعان درگیر شد، و با گرگ هاى عرب و سرکشان یهود و نصارى پنجه در افکند، ولى هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد.

 

و هر گاه شاخ شیطان نمایان مى گشت و فتنه هاى مشرکان دهان مى گشود، پدرم برادرش على(علیه السلام) را در کام آنها مى افکند، وآنها را بوسیله او سرکوب مى نمود،و او هرگز ازاین مأموریت هاى خطرناک باز نمى گشت مگر زمانى که سرهاى دشمنان را پایمال مى کرد و آتش جنگ را با شمشیرش خاموش مى نمود او (على(علیه السلام)) در راه خشنودى خدا متحمّل رنج و سختى گردید و در راه انجام دستورات الهى تلاش مى نمود و به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نزدیک و سیّد و سالار اولیاى خدا بود. او همیشه آماده (فعالیت) و خیرخواه مردم بود و با جدیت و زحمت تلاش مى نمود

 

واین در حالى بود که شما در رفاه و خوشگذرانى، آسایش،نعمت و امنیت بسر مى بردید و انتظار مى کشیدید که براى ما (اهل بیت(علیهم السلام)) حوادث ناگوار پیش آید و توقّع شنیدن اخبار (بد درباره ما) داشتید و هنگام جنگ عقب نشینى مى کردید و از نبرد فرارمى کردید!

 

حوادث بعد از رسول خدا

اما هنگامى که خداوند سراى پیامبران را براى پیامبرش برگزید، و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان کینه هاى درونى و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت، وپرده دین کنار رفت، گمراهان به صدا درآمدند، و گمنامان فراموش شده سربلند کردند، نعره هاى باطل برخاست ودر صحنه اجتماع شما به حرکت درآمدند. شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوى خود دعوت نمود، و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت ومنتظر فریبش! سپس شما را دعوت به قیام کرد و سبکبار براى حرکت یافت! شعله هاى خشم و انتقام را در دل هاى شما برافروخت و آثار غضب در شما نمایان گشت. و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید، و سرانجام به غصب حکومت پرداختید ـ . در حالى که هنوز چیزى از رحلت پیامبر نگذشته بود، زخم هاى مصیبت ما وسیع و جراحات قلبى ما التیام نیافته، وهنوز پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاک سپرده نشده بود. بهانه شما این بود که «مى ترسیم فتنه اى برپا شود!»، و چه فتنه اى از این بالاتر که در آن افتادید؟ و همانا دوزخ به کافران احاطه دارد.

 

چه دور است این کارها از شما! راستى چه مى کنید؟ و به کجا مى روید؟ با این که کتاب خدا ـ قرآن ـ  در میان شماست، همه چیزش پر نور، نشانه هایش درخشنده، نواهى اش آشکار،اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افکنده اید! آیا از آن روى برتافته اید؟ یا به غیر آن حکم مى کنید؟ آه که ستمکاران جانشین بدى را براى قرآن برگزیدند. و هر کس آیینى غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است. آرى، شما ناقه خلافت را در اختیار گرفتید، حتى این اندازه صبر نکردید که رام  گردد، و تسلیمتان شود، ناگهان آتش فتنه ها را برافروختید، و شعله هاى آن را به هیجان درآوردید و نداى شیطان اغواگر را اجابت نمودید، و به خاموش ساختن انوار تابان آیین حق و از میان بردن سنّت هاى پیامبر پاک الهى پرداختید. به بهانه گرفتن کف ـ از روى شیر ـ آن را به کلى تا ته مخفیانه نوشیدید. ـ ظاهراً سنگ دیگران را به سینه مى زدید اما باطناً در تقویت کار خود بودید. ـ براى منزوى ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید، ما نیز چاره اى جز شکیبایى ندیدیم، همچون کسى که خنجر بر گلوى او و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد!

 

عجب این که شما چنین مى پندارید که خداوند ارثى براى ما قرار نداده ـ و ما از پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارث نمى بریم! ـ . آیا از حکم جاهلیّت پیروى مى کنید؟ چه کسى حکمش از خدا بهتر است براى آنها که اهل یقینند؟ آیا شما این مسائل را نمى دانید؟ آرى مى دانید، و همچون آفتاب براى شما روشن است که من دختر اویم.

 

شما اى مسلمانان!  آیا باید ارث من به زور گرفته شود; اى فرزند ابى قحافه! به من پاسخ ده! آیا  در قرآن است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثى نبرم؟  چه سخن ناروایى! آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟ در حالى که مى فرماید: «و سلیمان وارث داود شد». و در داستان یحیى بن زکریا مى گوید: «(خداوندا!) تو از نزد خود جانشینى به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد». و نیز مى فرماید: «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامى که خدا مقرّر داشته (از دیگران) سزاوارترند». و نیز مى گوید: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى کند که سهم (میراث) پسر به اندازه سهم دو دختر باشد». و نیز فرموده: «(اگر کسى مالى از خود بگذارد براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت کند، این حقى است بر پرهیزکاران». شما چنین پنداشتید که من هیچ بهره و ارثى از پدرم ندارم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندى در میان ما نیست؟! آیا خداوند آیه اى مخصوص شما نازل کرده است  که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گویید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمى برند، و من با پدرم  یک مذهب نداریم؟ یا این که شما به عام و خاص  قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟

 

 حال که چنین است پس بگیر آن ـ ارث مرا ـ که همچون مرکب آماده و مهار شده آماده بهره بردارى است و بر آن سوار شو،  ولى بدان در قیامت تو را دیدار مى کند و بازخواست مى نماییم، و در آن روز چه جالب است که داور خداست، و مدّعىِ تو محمّد(صلى الله علیه وآله)، و موعدِ داورى، رستاخیز، و در آن روز باطلان زیان خواهند دید، اما پشیمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!

 

 بدانید: «هر چیزى ـ که خداوند به شما داده سرانجام ـ قرارگاهى دارد ـ و در موعد خود انجام مى گیرد ـ و بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد»

 

 سپس بانوى اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته با آهنگى رسا و محکم و کوبنده ادامه سخن داد و چنین فرمود: اى جوانمردان! و اى بازوان توانمند ملت و یاران اسلام! این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوى شما چیست؟ این چه تغافلى است که در برابر ستمى که بر من وارد شده نشان مى دهید؟! آیا پدرم نمى فرمود: «احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟» چه زود اوضاع را دگرگون ساختید، و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با این که توانایى بر احقاق حق من دارید، و نیروى کافى بر آنچه مى گویم در اختیار شماست. آیا مى گوئید: محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت ـ و همه چیز تمام شد، و خاندان او باید فراموش شوند؟ ـ مرگ او مصیبت و ضربه دردناکى بر جهان اسلام بود که شکافش هر روز آشکارتر، و گسستگى آن دامنه دارتر، و وسعتش فزونتر مى گردد، زمین از غیبت او تاریک، و ستارگان براى مصیبتش بى فروغ، و امیدها به یأس مبدل گشت، کوه ها متزلزل گردید و احترام افراد پایمال شد و با مرگ او حرمتى باقى نماند! به خدا سوگند این حادثه اى است عظیم،  و مصیبتى است بزرگ، و ضایعه اى است جبران ناپذیر. ولى فراموش نکنید اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)رفت قرآن مجید قبلا از آن خبر داده بود، همان قرآنى که پیوسته در خانه هاى شماست، و صبح و شام با صداى بلند و فریاد ـ و یا ـ آهسته و با الحان مختلف در گوش ما خوانده مى شود، پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت روبه رو شده بودند چرا که مرگ فرمان تخلف ناپذیر الهى است. آرى قرآن صریحاً گفته بود: «محمّد(صلى الله علیه وآله) فقط فرستاده خداست، و پیش از او فرستادگان دیگرى نیز بودند، آیا اگر او بمیرد  و یا کشته شود شما به عقب بر مى گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب بازگردد هرگز به خداوند ضررى نمى زند و خداوند بزودى شاکران (و استقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد».

 

عجبا! اى فرزندان «قیله»!آیا ارث من باید پایمال گردد و شما آشکارا مى بینید و مى شنوید، و درجلسات و مجمع شما این معنا گفته مى شود و اخبارش به خوبى به شما مى رسد و باز هم خاموش نشسته اید؟ با این که داراى نفرات کافى و تجهیزات و نیروى وسیع و سلاح و سپر هستید، دعوت مرا مى شنوید و لبیک نمى گویید؟ و فریاد من در میان شما طنین افکن است و به فریاد نمى رسید؟ با این که شما در شجاعت زبانزد مى باشید در خیر و صلاح معروفید، و شما برگزیدگان اقوام و قبائل هستید. با مشرکان عرب پیکار کردید و رنج ها و محنت ها را تحمل نمودید، شاخ هاى گردنکشان را درهم شکستید، و با جنگجویان بزرگ دست و پنجه نرم کردید، و شما بودید که پیوسته با ما حرکت مى کردید، و در خط ما قرار داشتید،دستورات ما را گردن مى نهادید و سر بر فرمان ما داشتید، تا آسیاى اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد، و شیر در پستان مادر روزگار فزونى گرفت، نعره هاى شرک در گلوها خفه شد و شعله هاى دروغ فرو نشست، آتش کفر خاموش گشت، و دعوت به پراکندگى متوقف شد و نظام دین محکم گشت.

 

پس چرا بعد از آن همه بیانات قرآن وپیامبر(صلى الله علیه وآله) امروز حیران مانده اید؟ چرا حقایق را بعد ازآشکار شدن مکتوم مى دارید و پیمان هاى خود را شکسته اید، و بعد از ایمان راه شرک پیش گرفته اید؟ «آیا با گروهى که پیمان هاى خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر(صلى الله علیه وآله)گرفته اند پیکار نمى کنید؟ در حالى که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند، آیا از آنها مى ترسید؟ با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید». آگاه باشید من چنین مى بینم که شما رو به راحتى گذارده اید، و عافیت طلب شده اید، کسى را که از همه براى زعامت و اداره امور مسلمین شایسته تر بود دور ساختید، و به تن پرورى و آسایش در گوشه خلوت تن دادید، و از فشار و تنگناى مسئولیت ها به وسعت بى تفاوتى روى آوردید. آرى آنچه را از ایمان و آگاهى در درون داشتید بیرون افکندید،و آب گوارایى را که نوشیده بودید به سختى از گلو برآوردید! اما فراموش نکنید خداوند مى فرماید: «اگر شماو همه مردم روى زمین کافر شوید (به خدا زیانى نمى رسد، چرا که) خداوند بى نیاز وشایسته ستایش است». بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم، گفتم، با این که بخوبى مى دانم ترک یارى حق با گوشت و پوست شما آمیخته، و عهدشکنى قلب شما را فرا گرفته است ولى چون قلبم از اندوه پر بود ـ و احساس مسئولیت شدیدى مى کردم ـ کمى از غم هاى درونى ام بیرون ریخت، و اندوهى که در سینه ام موج مى زد خارج شد، تا با شما اتمام حجت کنم و عذرى براى احدى باقى نماند.

 

اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما، محکم بچسبید ولى بدانید این مرکبى نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید: پشتش زخم، و کف پایش شکسته است! داغ ننگ بر آن خورده، و غضب خداوند علامت آن است، و رسوایى ابدى همراه آن، و سرانجام به آتش برافروخته خشم الهى که از دل ها سر بر مى کشد خواهد پیوست! فراموش نکنید آنچه را انجام مى دهید در برابر خداست. «آنها که ستم کردند بزودى مى دانند که بازگشتشان به کجاست!» و من دختر پیامبرى هستم که شما را در برابر عذاب شدید انذار کرد، «آنچه از دست شما بر مى آید انجام دهید، ما هم انجام مى دهیم; و انتظار بکشید، ما هم منتظریم!».

 

متن کامل و توضیحات خطبه را از اینجا یا از پیوند های روزانه بخوانید

۹۱/۰۱/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی