مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۱

یا قاضی الحاجات

مناجات با قاضی الحاجات

باز کن در که گدای سحرت برگشته

عبد عصیان زده و در به درت برگشته

بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته

سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته

 اصلا انگار نه انگار گنه کارم من

به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من

**************
 گرچه آلوده ام و خوار ولی برگشتم

طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم

دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم

دستِ پر هستم و با نام علی برگشتم

 از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر

عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر

**************
 بنده وقتی که فرو رفت به مرداب گناه

خواست از چاله در آید ولی افتاد به چاه

وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه

من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه

 حرف پرواز زد اما همه طنازی بود

دوستت دارمِ آن دوست ،دغل بازی بود

**************
 هیچ کس با دل من هم دل و هم راز نشد

این در آن در زدم اما گره ام باز نشد

این پر سوخته دیگر پرِ پرواز نشد

سدّ راه گنه خانه برانداز نشد

 ناگهان هاتفی از سوی خدا گفت بیا

گفتم آلوده ام و پر ز خطا گفت بیا

**************
 حال من آمده ام حالِ مرا بهتر کن

دیگر از دست خودم خسته شدم باور کن

با چنین بنده که داری به مدارا سر کن

دم افطارمرا مست می کوثر کن

 کوثر از اشک حسین است خدا میداند

که علی ریخته و فاطمه میگریاند

**************
 گرچه اندازه ی یک کوه گنه سنگین است

آشتی با تو همیشه مزه اش شیرین است

سفره ای را که تو چیدی چقدر رنگین است

آخر کار هر آن کس که بیاید این است

 اولین قطره ی اشکی که ز چشمش ریزد

بهر امداد به او فاطمه بر می خیزد

اگر شاعر این شعر را می شناسید لطفا اطلاع دهید

۹۱/۰۵/۱۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی