مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۰

روز آخر عمر زهرا سلام الله علیها

روز آخر عمر زهرا (سلام الله علیها)

 

در روز آخر، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساعتی خوابید، در خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را دید، پدرش فرمود :
-  به سوی من بیا که مشتاق دیدار توام.
- پدرجان به خدا سوگند من به دیدار شما شور و شوق بیشتری دارم.
- دخترم امشب نزد من خواهی بود.
حضرت از خواب بیدار شد. حال خوشی داشت ، چون موقع دیدار پدر رسیده بود. و غمگین بود ، چون علی و فرزندان خرد سالش (علیهم السلام) را در موج غمها تنها می گذاشت. با سختی از جا برخاست . لباسهای بچه ها را با دستان لرزان شست. و خود فرزندانش را شستشو داد. در این اثنا علی (علیه السلام) رسید، وقتی این حالت رادید ، سوال کرد :
- چکار میکنی؟ چرا از بستر بلند شدی ؟
- خواستم خودم کارهای فرزندانم را انجام بدهم .امروز آخر عمر من است ، پدرم به من خبر داده . . .
و خواب خود را برای علی (علیه السلام) گفت.
بعد ازانجام کارها به بسترش رفت و با علی (علیه السلام) به گفتگو پرداخت :
- امروز ازجهان می روم ، می خواهم وصیت کنم .
- خدا به تو سلامتی بدهد ، هرچه دوست داری بگو.
- یابن عم ماعهدتنی کاذبه ولا خائنه و لا خالفتک منذ عاشرتنی .
- پناه برخدا ! به خدا سوگند توداناتر و با تقواتر و بزرگوارتر از آنی که من بجز آنچه گفتی بنگرم . . . . فاطمه جان دوری و جدایی تو برای من خیلی گران است . . . . به خدا با شهادتت مصیبت جانسوز رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم )را بر من تجدید می کنی ، وفات و فقدان تو خیلی برای من سنگین است ، انالله و انا الیه راجعون.
ساعتی هردو گریستند. . . . علی (علیه السلام) سر زهرا (سلام الله علیها) را به سینه چسبانید وفرمود هروصیتی داری بقرما ، و فاطمه (س) دعایش کرد و اینگونه وصیت کرد:
اول - اینکه پس ازمن همسری اختیار کن (و کسی را معرفی کرد ) که با فرزندان من مهربان است.
دوم – مبادا کسانی که به من ستم کردند به جنازه من حاضر شوند . . . فانهم عدوی وعدورسول الله (ص) ولا تترک أن یصلی علی احد منهم ولا من اتباعهم . . . وشب مرا غسل بده و شب کفن کن و به خاک بسپار . . . .
* (در وصیت دیگری هم آمده) مرا زیر پوشش پیراهنم غسل بده و از حنوط باقیمانده از پدرم حنوط کن و خودت و افراد نزدیک برمن نماز بگذار ، و پنهانی در شب به خاک بسپار و قبرم را مخفی کن ، مبادا از آنها کسی در تشییع من شرکت کند. . . . و نوشته اند که حضرت (سلام الله علیها) این اشعار را خواند:

 

 

           أبکنی إن بکیت یا خیر هادی              و اسبل الدمع فهو یوم الفراق
یا قرین البتول اوصیک بالنسل           فقد اصبح حلیف اشتیاق
ابکنی وابک للیتامی و لا تنس            قتیل العدی بطف العراق

 

 

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده: حضرت زهرا در لحظات آخر گریه کرد.
علی (علیه السلام) سئوال کرد چرا گریه میکنی؟
- به ظلمی که پس از من به تو می شود گریه می کنم.
- . . . این رنج ها چون در راه خدا است بر من آسان است.

 

 

عصر آن روز حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سلمی (همسر ابن رافع) فرمود مقداری آب حاضر کند، و خودش را شستشو کرد ، غسل نمود و لباس پاکیزه پوشید، و روبه قبله در بستر خوابید. قبل از آن هم دخترانش را به خانه بستگان فرستادتا در موقع وفات کنار مادرشان نباشند.

 

۹۰/۰۱/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی