مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۸۹

آغاز امامت حضرت مهدى (عج)

 

 ( مَن یُعَظِّمْ شَعائِراللّه فَاِنَّها مِن تَقْوى القُلوبِ . . . )

 خوشا به حال کسى که شعائر دین خدا را بزرگ و محترم شمارد ; زیرا این صفت ، ویژگى دل هاى پرهیزگار است .

 نهم ربیع الاول آغاز دوره ى امامت امام مهدى (عج) ، از حوادث مهم و حساس تاریخ تشیع به شمار مى رود . مطلب زیر را به عنوان اظهار ارادت به پیشگاه آن حضرت تقدیم مى داریم . امید است همیشه یاد آن عزیز پنهان در پس پرده ى غیبت را در دل هایمان زنده داریم و از وظایف خطیر خویش در این دوره ى سرنوشت ساز غافل نباشیم .

آغاز امامت حضرت مهدى (عج) :

 پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم ) و ائمه ى اطهار ( علیهم السلام ) ، با تعابیر گوناگون به مسأله ى امامت حضرت مهدى (عج) اشاره کرده و تقریباً اطلاعات لازم را در باره ى چگونگى تولد ، وقایع زندگى و ویژگى هاى حکومت آن حضرت در اختیار مردم قرار داده بودند . براى مثال ، در یک مورد ، پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم ) خطاب به على ( علیه السلام ) فرمودند :

* امامان پس از من دوازده نفرند که اولى آن ها تو هستى و آخر آن ها قائمى است که خداوند به دست او ، شرق و غرب عالم را خواهد گشود * .

و یا در جاى دیگر مى فرمایند :

* ... نهمین نفر از امامان ، قائم اهل بیت من و مهدى این امت است که در رفتار و گفتار و کردار ، شبیه ترین مردم به من است . او پس از یک غیبت طولانى و حیرت و سرگردانى ظهور خواهد کرد و دین خدا را در سرتاسر عالم ، حاکمیت خواهد بخشید . او با نصرت و تأیید هاى پى در پى خداوند متعال ، زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت همان گونه که پیش از آن ، از ظلم و ستم پر شده است * .

 به دلیل شرایط خفقان دوران خلفاى عباسى ، حضرت مهدى (عج) پس از تولد ، یک دوره زندگى نیمه مخفى را آغاز کردند . در این دوره که تا شهادت امام عسکرى ( علیه السلام ) ، ادامه داشت ، تعداد بسیار اندکى از شیعیان ، به دیدار ایشان نایل شدند از آن پس ، دوره ى امامت امام دوازدهم ( علیه السلام ) و مرحله ى خطیر زندگى آن حضرت که به دوره ى غیبت معروف است ، آغاز مى شود .

مسأله ى اقامه ى نماز بر پیکر مطهر امام عسکرى ( علیه السلام ) توسط حضرت مهدى ( علیه السلام ) ، سبب روشنگرى مردم شد و از انحراف هاى بعدى در مسأله ى امامت جلوگیرى کرد .  بدین ترتیب توطئه ى خطرناکى که خلفاى عباسى ، براى نابودى اساس مکتب تشیع طرح ریزى کرده بودند ، خنثى شد .

عوامل حکومت عباسى پس از شهادت امام عسکرى ( علیه السلام ) ، در صدد برآمدند تا کسى را از سوى خلیفه ، مأمور نماز خواندن بر جنازه ى آن حضرت کنند و به پندار باطل خود ، با این کار، خلیفه ى غاصب عباسى را وارث امامت شیعه معرفى کنند ; اما  نقشه ى آنان عملى نشد . هنگامى که فرد مورد نظر حکومت ، آماده ى نماز خواندن بر پیکر امام یازدهم ( علیه السلام ) بود ، ناگهان کودکى در حدود پنج ساله ، با وقار و طمأنینه پیش آمد ، آن فرد را کنار زد و خود به اقامه ى نماز پرداخت . در حالى که به عنایت خداوند متعال ، مأموران حکومتى نتوانستند حتى کوچک ترین عکس العملى از خود نشان دهند . با پایان نماز نیز، آن حضرت از دیدگان غایب شدند . بدین ترتیب ، دوره ى امامت حضرت مهدى (عج) آغاز شد .

 آغاز امامت آن حضرت ، به مشیّت الهى با غیبت همراه بود که به  " غیبت صغرا " مشهور است و تا سال 329 هجرى قمرى به طول انجامید . پس از آن ، مرحله ى جدیدى از غیبت که به دوره ى " غیبت کبرا " معروف است ، آغاز شد که تاکنون نیز ادامه دارد . این دوران ، سخت ترین دوره ى امتحان مردم است ; زیرا ارتباط مستقیم با امام ( علیه السلام ) براى همگان میسر نیست و نایب خاصى نیز وجود ندارد تا مردم به وسیله ى او بتوانند از آن حضرت ، کسب تکلیف و پاسخ پرسش هاى شان را دریافت کنند .

 امید است با انجام وظایف و تکالیف مربوط به دوره ى غیبت ، و اطاعت کامل از ولی فقیه نائب آن حضرت ، بتوانیم در شمار منتظران واقعى آن حضرت باشیم .
 بقیة الله خیر الکم ان کنتم مؤمنین

با استفاده از سایت وفاق

۰ نظر ۲۱ بهمن ۸۹ ، ۰۰:۳۴
فتحی
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۹

خاطره ای از آقامجتبی تهرانی

 یک توصیه آیت الله آقا مجتبی تهرانی

تقی دژاکام در وبلاگ «آب و آتش» به نقل خاطره‌ای عبرت آموز از آیت‌ا... آقا مجتبی تهرانی پرداخته است. وی در این خاطره نوشته است:

خیلی سال پیش، ناگهان متوجه شدم که رفتارهای من عوض شده است. خیلی بد رفتار شده بودم، خیلی گناهانی که پیش‌تر از آن‌ها دوری می‌کردم مرتکب می‌شدم - هم زبانی و هم غیر زبانی - و کلاً متوجه شدم از آن شخص ِ یکی دو ماه پیش، بسیار فاصله گرفته ام. فکر می‌کنم آن روزها حاج آقا مجتبی جلسه نداشت؛ رفتم مسجد جامع چهلستون که ظهرها نماز می‌خواند. بعد از نماز به ایشان ماجرا را گفتم. حاج آقا پرسید: شغلت را عوض کرده‌ای؟ گفتم: نه. دیگر سؤال دوم را نپرسید. گفت: نماز اول وقتت را ترک کرده‌ای. برو رعایت کن، حل می‌شود. ناگهان یادم آمد کلاس‌های کانون زبان که همیشه ساعت یک بعد از ظهر تشکیل می‌شود، به علت تغییر ساعت رسمی کشور در دو نیمسال اول و دوم، درست مصادف شده است با اذان و نماز ظهر و عصر و من نمازم را وقتی به روزنامه می‌رسم، با دو سه ساعتی تأخیر می‌خوانم. همان طور که مسیر بازار تا روزنامه را رکاب می‌زدم، به این فکر می‌کردم که چگونه حاجی مثل یک طبیب، اول یک سؤال کرد و بعد بدون این‌که سؤال دیگری بکند، درد را تشخیص داد و نسخه را پیچید. ( نقل از هفته نامه پرتو سخن - ۱۳/۱۱/۸۹ )

۰ نظر ۱۷ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۴۷
فتحی
يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۸۹

دو حادثه ی عجیب

شیعه شدن دانشمند هسته‌ای کانادا

حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان نقل می‌کند؛ در سفری که به پاریس داشتم به صورت اتفاقی با یکی از دانشمندان معروف هسته‌ای کانادا آشنا شدم که سؤالات فروانی پیرامون اسلام و تشیع داشت که با وجود سفر به سرزمین وحی و پاسخ‌های غیر معقول سعودی‌ها، همچنان ذهن او درگیر پرسش‌ها و ابهامات بی‌پاسخ بود! از آنجایی که او کاملاً به زبان عربی تسلط داشت، در باره دین اسلام و مکتب اهل بیت(ع) سؤالات مهم و جدّی مطرح کرد. این اندیشمند ‌کانادایی، بیش از 5 ساعت درباره دین اسلام و مکتب تشیع با من گفت‌گو کرد و بیش از 30 سؤال مهم اعتقادی و کلامی پرسید و بعد از آنکه با حقایق دین اسلام آشنا شد و مکتب اهل بیت(ع) را شناخت همان‌جا شیعه شد.

قبل از این ملاقات، آن اندیشمند کانادایی به عربستان سفر کرده بود تا با بزرگان دینی آنجا برای پیدا کردن دین حق، گفت‌گو کند. سعودی‌ها که از این موضوع بسیار خوشحال می‌شوند، قبل از گفت‌گو او را به صرف ناهار دعوت می‌کنند، اما از آنجایی که او غربی و چپ دست است، غذا را با دست چپ می‌خورد که با واکنش شدید بزرگان سعودی مواجه می‌شود که باید با دست راست غذا بخوری! او که ذاتاً چپ دست است، امتناع می‌کند و در عوض سعودی‌ها به او می‌گویند: چون بر خلاف سنت نبوی عمل کردی، ابتدا باید دستت را قطع کنیم، بعد با هم گفت‌گو می‌کنیم!! که این موضوع ناراحتی این دانشمند کانادایی و ترک آن مجلس را به دنبال داشته است. (مجله معارف شماره ۸۱- دی ۸۹)

نسل‌کشی سرخ پوستان

تاریخ بومیان آمریکا از جمله داستان‌های تلخی است که کمتر در رسانه‌ها به آن پرداخته می شود. سرگذشت سرخ پوستان آمریکا که آخرین آمارها رقم 112 میلیون را درباره آنان نشان می‌دهد آنقدر تاسف بار است که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‎آورد. این رقم براساس سرشماری جمعیت که در سال 1900 میلادی انجام گرفت، از 112 میلیون به 250 هزار نفر رسیده است! و این جز با یک کشتار وسیع و بی‎رحمانه امکان‎پذیر نیست!

کتاب «نسل‌کشی سرخ پوستان آمریکا» به قلم نویسنده معتبر آن منیر العکش حاوی مطالب مستند به همراه منابع معتبر فراوانی است که چگونگی عملکرد پدران و بنیانگذاران آمریکا را نشان می‌دهد. مطالب این کتاب به قدری تکان دهنده و قابل تامل است که هر سرفصل آن می تواند مبنای نگارش دهها مقاله و چندین تحقیق باشد. این کتاب گزارش می‌دهد که محققی به نام هنری دوبینز انواع جنگ‌های میکروبی فراگیر ضد سرخ پوستان آمریکا در چهار قرن گذشته را مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده که سفید پوستان اروپایی برای نسل کشی سرخ پوستان 97 نوع بیماری مرگبار به کار بردند! که عبارتند از: 41 نوع آبله، 4 نوع طاعون 17 نوع سرخچه، 10 نوع آنفولانزا و 25 نوع سل و دیفتری و کولیرا وبا. نکته تکان دهنده دیگر این است که برخی اقوام و خلق‌های سرخ پوست پیش از دیدن چهره سفید پوستان به وسیله بیماری‏های یاد شده از بین رفتند. (مجله معارف شماره ۸۱- دی ۸۹)

۰ نظر ۱۰ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۲۸
فتحی
چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۸۹

سایت های قرآنی و اهلبیت

سایت های قرآن و اهلبیت علیهم السلام

 

 

۰ نظر ۱۹ آبان ۸۹ ، ۱۲:۳۷
فتحی
يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۸۹

مدح ومرثیه

نظرات مربوط به مدح و مرثیه
۰ نظر ۱۳ تیر ۸۹ ، ۱۱:۳۴
فتحی
دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۸۹

دریافت کتاب و فایل

۰ نظر ۱۰ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۳۹
فتحی
يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹

سایت های مهم علمی و فرهنگی

‎‎

سایت های مهم فرهنگی و دینی

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۳:۰۲
فتحی
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۸۹

کتاب و کتابخانه

۰ نظر ۱۹ فروردين ۸۹ ، ۰۰:۴۱
فتحی
چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۸۹

سایت های دانشگاهی

 

 سایت های دانشگاهی

 

 

۰ نظر ۱۸ فروردين ۸۹ ، ۱۲:۵۲
فتحی

نامه ای از بهشت برای امیرالمومنین علیه السلام

بابا علی جان سلام !

وقتی مادرم گفت که این روزها بابا هم پیش ما می آید ، اول خوشحال شدم . آخر سی سال بود که منتظر بودم . توی این سی سال هر جای بهشت که رفتم صحبت از خوبی های تو بود . اصلا اهل بهشت ذکر فضائل و خوبی هایت را بهترین سخن می دانند . آتها همه به عشق و محبت  و ولایت علی دلخوش هستند.

بابا جان من هم عاشق تو شدم و بیقرار دیدارت بودماین عشق تازگی هم ندارد از همان روزهای اول که اینجا آمدم ایجاد شد . آن روز که صدای در خانه شما بلند شد و مادرم فاطمه آمد پشت در ، مادرم به تو گفت بگذار من بروم شاید از من خجالت بکشند و برگردند. آخر او برای تو احساس خطر کرد و برای همین نمی خواست با آن گروه روبرو شویصحبت هایی شنیده بود که می گفتند هیزم بیاورید . این خانه را آتش می زنیم  . . . .
چند لحظه بعدش من 

۰ نظر ۱۴ بهمن ۸۸ ، ۱۵:۲۴
فتحی
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۸۸

حسین جان

 حسین جان

 ای سلیمان وجود مورچه ای ناچیز ران ملخی را برایت هدیه آورده  

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ

***

امید لطف
غم عشقت به دل دارم حسین جان
زهجران تو بیمارم حسین جان
زشوق وصل رویت هر شب و روز
به لب نام تورا دارم حسین جان

بود نام تو شیرین تر زشکر
همی ذکرت شده کارم حسین جان
تویی آرام جان و قلب عاشق
تویی آگه زاسرارم حسین جان

تهی دستم  ،  فقیرم ،  ناتوانم
گنه کارم ، گنه کارم، حسین جان
بسوزان جان و دل را در عزایت
زدیده اشک غم بارم حسین جان

اگرچه روسیاهم از گناهان
ولی حب تورا دارم حسین جان
به روز حشر  و در میزان اعمال
به راهت دیدة زارم حسین جان

مکن نومیدم از فیض شفاعت
امید لطف تودارم حسین جان
                                                         «عارف»

***
شفای جان
تو بردرد دلها دوایی حسین جان
مرض های جان را شفایی حسین جان
تویی رمز عشق و تویی جان هستی
تومحبوب خلق و خدایی حسین جان

تویی خون حق در رگ و جان هستی
تو فرزند خون خدایی حسین جان
به قلبم نظرکن  مریض گناهم
بده جان و دل را  صفایی حسین جان

قیامت چه آید کتابم  به دستت
مبادا که خوارم  نمایی حسین جان
به میزان و   هنگام  تبلی السرائر
به جز تو ندارم رجایی  حسین جان

اگر حق در آنجا  نبندد  زبانم
به فریاد گویم کجایی حسین جان
                                                       «عارف»

۰ نظر ۱۳ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۳۵
فتحی
دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۸

عشق گوهر شادی

عشق گوهر شادی

اول- آورده اند که گوهر شاد خاتون، همسر شاهرخ، زنی مومن و پارسا بود. می خواست در کنار حرم امام رضا علیه السلام مسجدی بنا کند. چون نیتش عمل صالح بود، به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر می دهم، ولی به شرطی که فقط با وضو کار کنید، ودر حال کار باهم مجادله وبدزبانی نکنید، وبااحترام رفتار کنید. واخلاق اسلامی و یاد خدا رارعایت کنید.

دوم- گفته اند او به کسانی که به وسیله حیوانات مصالح وبار به محل مسجد می آوردند، علاوه بر دستور قبلی گفت سر راه حیوانات آب وعلوفه قرار دهید واین زبان بسته ها رانزنید، و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب وعلف بخورند. به آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. اما من مزد شما را دوبرابر می دهم.

سوم- روایت کرده اند که گوهر شاد روزی طبق معمول برای سرکشی کارها به محل مسجد رفت. دراثر باد مقنعه و حجاب او کمی کناررفت وکارگر جوانی چهره اورا دید. جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهر شاد صبر و طاقت  ازاو ربود تا آنجا که مریض شد،و بیماری او را به مرگ نزدیک کرد.
مادرش که دید فرزندش ازدست می رود، تصمیم گرفت به هر قیمتی شده جریان را به گوش ملکه برساند. او موضوع را به گوهر شاد گفت و منتظر عکس العمل گوهر شاد بود.
ملکه با خوشرویی به مادرگفت به پسرت بگو من برای ازدواج با تو آماده ام ولی قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد، یکی اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول داری به مسجد برو و چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جای آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم.   

 جوان عاشق وقتی پیغام گوهر شاد را شنید ازاین مژده شادشد و گفت چهل روز که چیزی نیست اگر چهل سال هم بگویی حاضرم. او رفت و مشغول نماز درمسجد شد،به امید اینکه پاداش نمازهایش ازدواج و وصال گوهر شاد باشد.
 روز چهلم گوهر شاد قاصدی فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد. قاصد  به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام می شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستی او هم شرط خود را انجام دهد .
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهر شاد به نماز پرداخت، حالا پس از چهل روزحلاوت نماز راچشیده بود، جواب داد: به گوهر شاد خانم بگو اولا از تو ممنونم، ودوم اینکه من دیگر نیازی به ازدواج با تو ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق اونبودی؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهر شاد مرا بیمار وبی تاب کرد، با معشوق حقیقی آشنا نشده بودم. ولی اکنون دلم به عشق خدا می طپد و جز او معشوقی نمی خواهم. من با خدا مانوس شدم و فقط با اوآرام می گیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد.او باعت شد تا معشوق حقیقی را پیدا کنم . . .

۰ نظر ۱۲ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۲۲
فتحی
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۸۸

محرم نامه

  محرم نامه

 

کعبه را بگذار رو کن سوی یار
حائل است این خانه بنگر روی یار 
رو به سوی قبله عشاق کن    
شوق را دروصل او مشتاق کن

کاروان عشق آنک سر رسید
عارفی سر تا به پا محشر رسید
جمله زیبا رخان در هلهله
ماه در خجلت شد از این قافله

خیمه معراج را بر پا ببین
باز سبحان الذی اسری ببین
مسجد الا قصی نه، اینجا کربلاست
این تماشا خانه قالوا بلی است

این منای ذبح اسماعیل نیست
قوس ادنی مسکن جبریل نیست
نی زبان اینجا توانا بر سخن
نی قلم اینجا چراغ انجمن

این زمین کربلا یا محشر است !؟
این ظهورستان عشق داور است !
هر که این می خانه آمد مست شد
وآن دگر سر مست شد، بی دست شد

دست وسر دیگر حجاب ساقی است
ساقی اینجا تشنه تر از باقی است
ای ملائک چشم خود را وا کنید
طفل دردی نوش را معنا کنید

کودک اینجا اگر نابالغ است
رهبر نام آوران عاشق است
تشنگی اینجا برای آب نیست
گاه وصل آمد، کسی را تاب نیست

این که جان تقدیم جانان می کند
عرشیان را مات و حیران می کند
رمز انی اعلم اینجا بر ملاست
این حسین آباد عرش کبریاست 

 ای ملائک سجده بر آدم کنید
دیگر این چون  وچراها کم کنید
این محرم نامه را امضا دهید
جام را بر ساقی جان ها دهید

در نوا با تعزیه داران شوید
انجمن های قلم گریان شوید
این محرم نامه خونین نامه شد
کربلا ورد زبان خامه شد

از محرم عشق جوشان می شود
رود غیرتها خروشان می شود
از محرم دل جلا پیدا کند
تکیه بر پیدا و ناپیدا کند

پیر ما در کربلا پیرانه شد
با محرم فاضل و فرزانه شد
پیر ما می گفت مکتب کربلاست
داستان کربلا در روضه هاست

کربلا را خون عاشق بیمه کرد
خون مگر شمشیرها را نیمه کرد!
این سیاهی ها که بر دیوارها است
رمز استمرار در پیکارها است

این سیه پوشان گریان وغمین
نوحه خوانان شقایق زاردین
از فرات آب عطشان آمدند
مست و سیراب از می جان آمدند

این محرم نامه ها احیا گرند
نوحه ها بیداد را رسوا گرند
سینه زن ها محو عترت می شوند
غرق دریای محبت می شوند

این محرم ها بسیجی پرور است
هر نم اشکی شهیدی دیگر است
شاهد ما خاکریز عاشقان
کربلایی های بی نام و نشان

نینوائی زادگان جبهه ها
راویان قصه قالوا بلی
وه که عشق اینجا عجب زیباستی! 
قصه جف القلم اینجاستی!
     « عارف »


۰ نظر ۱۱ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۴۳
فتحی
شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۸۸

رقیه و بابا

  رقیه و بابا

بابای خوبم   بابا حسینم ، بابای مهربونم  چقدر دلم برات تنگ شده! آخه خیلی وقته ندیدمت.
چه کار خوبی کردی که اومدی .  خوب شد که به ما سر زدی، بابا کجا رفته بودی ؟ چقدر دیر اومدی . آخه من هروقت از عمه می پرسیدم بابا کجاست می گفت بابات رفته سفر.

 بابا اینقدر برات حرف دارم !! ولی باباجونم! اینطورکه تو اومدی من حرفام یادم رفت !  چرا با سرت اومدی ؟ پس بدنت کجاست؟ بابا جون کی رگ های گردنت رو بریده ؟ کی صورتت رو خونی کرده ؟  باباجونم  نکنه از چوب یزید لبهات خونی شده ؟ آخه من دیدم که با چوب به لبهات می زد . خیلی غصه خوردم ولی عمه زینب بیشتر گریه کرد .  بابا جون تو که همیشه می گفتی هرکس قرآن بخونه هدیه بهش میدن؟ پس چرا وقتی قرآن خوندی با چوب زدت ؟ اینقدر قرآن خوندنت رو دوست دارم بابا ! یه بار دیگه قرآن تو رو شنیدم صدات از روی نیزه می اومد. اون بارهم عمه خیلی گریه کرد بابا !

بابا حسین ! صورتم ،بدنم ،  پاهام درد می کنه . آخه زیاد دویدم ! خیلی به من سیلی زدن ! هر وقت من می گفتم بابا !، منو می زدن! اسم شما که بهترین اسمه ! شما بهترین آدم هستی !چرا اینها منو می زدن ؟
بابا جون یک شب توی راه سوارشتر بودم ، داشتم اسم تو رومی بردم- آخه دلم برات تنگ شده بود - اون مرد منو از شتر انداخت روی زمین . چند بار گفت : اسکتی یا بنت الحسین ! اسکتی یا بنت الخارجی ! وقتی من ساکت نشدم، کتکم زد،اما من بازم اسم تو رو می گفتم ، آخرش اون خیلی ناراحت شد منواز بالای شتر انداخت روی زمین ! خیلی بدنم درد گرفت . من پا برهنه بودم ، دویدم پیش عمه ! پاهام روی زمین زخم شد ! آخه زمین پراز خار بود! پیش عمه که رسیدم گفتم  : عمه جون مگه ما بچه های پیغمبر نیستیم ؟ مگه مادر ما حضرت فاطمه نیست ؟ عمه انگار می دونست من چی میخوام بگم . منو بغل کرد و با گریه گفت چرا عزیزم  همین طوره.
 بابا جون بیشتر از همه ما عمه اذیت شد! چون بیشتر وقتا که می خواستند ما رو بزنن  ، عمه خودشو سپر می کرد و تازیانه ها به بدنش می خورد.    بابا اصلا عمه خیلی خوبه! حتی از مادر هم برا ما مهربون تر بود!

میدونی بابا تو که نبودی  ، عمو عباس هم نبود ، داداش اکبر ، پسر عموها ، . . اصلا اون همه مرد که موقع رفتن به کربلا با ما بودن هیچ کدوم موقع برگشتن نبودند! فقط داداش سجادم بود که اون هم مریض شده بود و احتیاج به مراقبت داشت ، تازه عمه به اون هم باید رسیدگی می کرد .

بابا جون آخرین بارکه تو رو دیدم ،خداحافظی کردی و رفتی میدون! اونوقت خیلی تشنه بودی! آخه چند روزآب نخورده بودی ! بابا بعد از اون من هر جا آب دیدم یاد تو بودم.
بابا جون برا همین لبهات اینطور خشک شده؟ قربون لبای خشکت برم بابا!  دوست داشتم وقتی میایی،  منو بغل کنی، نوازش کنی .  . . . ولی انگار من باید تو رو بغل کنم. . .
اما بابا جون این دفعه  دیگه ازت جدا نیمشم! اگه عمه هم بخواد منو جدا کنه نمیذارم بری! باید منم با خودت ببری. . . بابا جون منو با خودت ببر  . . . منو ببر بابا حسین... بابا جون بابا . . .جون . . با. . با . . با

انا لله و انا الیه راجعون

۰ نظر ۱۰ بهمن ۸۸ ، ۲۰:۳۰
فتحی
رهبر عظیم الشأنتان را دوست بدارید؛ او دلداری است که دنیا شکارش نکرده

 حضرت علامه حسن زاده آملی از علمای برجسته وسرشناس حوزه علمیه قم که به جهت مراتب ویژه علمی و عرفانی از استوانه‌های حوزه‌های علمیه به شمار می روند، در انتهای یکی از جلسات سخنرانی خود، عبارات مهمی را در شأن رهبر معظم انقلاب بیان فرموده‌اند:
رهبر عظیم‌الشأن‌تان را دوست بدارید. عالمی، عادلی،‌رهبری، مؤمنی، ‌موحدی،‌سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاک،‌منزه، که دنیا شکارش نکرده من جایی [سراغ] ندارم که عرض کنم.

همان که عرض کردم:
نه شکوفه‌ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را

قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبرِ ولیّ وهمان عبارات که سرور عزیزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند؛ رهبری، ولیی، الهی.

الآن این انسجام ما، تکلیف شرعی ماست. مبادا عزیزان! آقایان مبادا! (این "مبادا" را توجه داشته باشید)

مبادا آقایان! اول انقلاب یادتان هست چند فرقه برخاستند که می‌خواستند کشور را تجزیه کنند؟ حواستان جمع باشد، مبادا این وحدت ما را! مبادا این جمعیت ما را! مبادا این کشور علوی را! مبادا این نعمت ولایت را! از دست شما بگیرند.

خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر سایه این بزرگ‌مرد، این رهبر اصیل اسلامی، حضرت آیت‌الله معظم خامنه‌ای عزیز را مستدام بدار.

و الهی آمین، الهی آمین، الهی آمین. بعدد کلماتت آمین.

تقدیم نامه علامه حسن زاده آملی به مقام معظم رهبری که در ابتدای کتاب " انسان و عرفان "

همچنین حضرت علامه حسن زاده آملی در پی سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب "انسان و عرفان" خود را به ایشان تقدیم کرده‌اند، این متن ادبی و محبت آمیز به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الم تلک آیات الکتاب الحکیم هدی و رحمه للمحسنین

با سلام و دعای خالصانه، و ارائه ارادات بی پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله معظم،جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- ، این اثر نمونه دوران را اعنی،رساله انسان در عرف عرفان را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادمانگی از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالاسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل مازندران ، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلدطیب و خطه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامی و گرانقدر استان مازندران ، به پیشگاه مبارک آن ولی به حق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم می دارم، و عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقه الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم.

یارب دعای خسته دلان مستجاب کن.
20/3/1377 حسن حسن زاده آملی
۰ نظر ۰۸ دی ۸۸ ، ۰۹:۲۰
فتحی
شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۸۸

دو بت شکن

دو امام بت شکن

بت پرستان عقده دارند ازامام بت شکن

لرزه بر اندامشان افتد زنام بت شکن

ظالمان پیوسته در اندیشه تاراج ما

مانع اهدافشان فکر و مرام بت شکن

مردم آزاده در عالم همه سر داده اند

داستان محو طاغوت و قیام بت شکن

آن یکی مومن نما، همداستان با بت پرست

کینه می ورزد بسی با یاد و نام بت شکن

همره دیروز ما، امروز یار خصم شد

دل بریده دیگر از درس و پیام بت شکن

قلب پر حقد وحسد،بیگانه ازفهم حق است

کور کی بیند ولی را بر دوام بت شکن؟

رهبر بیدارما سید علی پاینده باد

رهرو شایسته راه امام بت شکن   

                                               « عارف»

 

۰ نظر ۲۸ آذر ۸۸ ، ۱۳:۳۰
فتحی
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۸

قصه ی روز دانشجو

قصه ی روز دانشجو

روز دانشجو را به تمام دانشجویان فهیم و بیدار و با بصیرت کشور عزیزمان تبریک می گویم
*****

سالهاست که در کشور ما شانزدهم آذر به عنوان روز دانشجو نام گذاری شده، ودر این روز نقش و مسئولیت، جایگاه و ارزش دانشجو مورد توجه و تقدیر قرار می گیرد.
علت این نامگذاری و اقدام، حادثه ای است که 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران اتفاق افتاد. پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد و تسلط آمریکا بر شئون مختلف کشورمان، نیکسون به ایران سفر کرد. و سران حکومت وقت مراتب سر سپردگی ونوکری خود را در مقابل ارباب به جای آوردند.

در مقابل این رفتار حکومت، طبیعتا مردم مسلمان و آزاده ایران، این تحقیر و اهانت را تاب نیاوردند، و به همین دلیل دانشجویان آگاه و با بصیرت، که نماینده واقعی هویت اسلامی و ارزشهای والای ملت خود بودند، دست به اعتراض و تظاهرات زدند.
شاه و همدستانش که نوکر و خادم بی چون و چرای آمریکا بودند، تظاهرات دانشجویان را سرکوب کرده و در نتیجه سه نفر از دانشجویان به دست تفنگداران شاه، به خاک و خون غلطیدند.

آری ، اختصاص این روز به عنوان روز دانشجو، برای بزرگداشت آن سه شهید عزیز و حرکت دانشجویی در مبارزه با زیاده خواهی و رفتار ظالمانه آمریکا بوده است. واکنون که بیش از نیم قرن از آن حادثه می گذرد، هر روز بیش از پیش باطن خبیث و ضد انسانی امریکا روشن شده، و درستی تشخیص و بصیرت آن روز مردم و دانشجویان مسلمان ایران، در مورد خوی تجاوزگری و مستکبرانه آمریکا آشکارتر می گردد.

اگر آن زمان بودند افراد و گروههای نادری که شناخت کاملی از ماهیت استکباری و ضد اسلامی و ضد انسانی آمریکا و همدستانش نداشتند، اما امروز در پرتو انقلاب اسلامی و رهبری پیامبرگونه حضرت امام خمینی (ره)، و خلف صالح ایشان حضرت امام خامنه ای، نه تنها دانشجویان و دانشگاهیان، که تمام اقشار و طبقات ملت عزیزمان، خباثت، دروغگویی، ماهیت استکباری، زورگویی و زیاده خواهی، و بی توجهی به حقوق انسان و ارزشهای انسانی ، و خصوصا اسلام ستیزی را در پس چهره به ظاهر آراسته و متمدن نمای حکومت آمریکا و کشورهای حامی آن کاملا می شناسند.

و در راستای همین بیداری عمومی و بصیرت عمیق ملت بزرگ ایران است که آمریکا و طرفداران ونوکران خارجی و داخلی اش، در نظر همه ملت های آزاده جهان رسواتر از همیشه می باشند.

۰ نظر ۱۶ آذر ۸۸ ، ۲۱:۳۹
فتحی
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۸۸

نگاهی به تاریخچه وهابیت

 نگاهی به تاریخچه وهابیت

ابن تیمیه زمینه ساز تفکر وهابیت
احمد بن تیمیه درسال 661 در توابع شام متولد شد . در 17 سالگی همراه پدر به دمشق رفت . از آغاز قرن هشتم افکار انحرافی او بروز یافت و با مسلمات اسلام و آرای علما مخالفت کرد.

او حنبلی بود و چند قرن پس از متروک شدن افکار و آرای خوارج، مطالبی در مسائل مختلف اسلامی بیان کرد که موافق با نظریات خوارج بود. علما و پیشوایان دینی افکار او را نقد و رد نموده، به انحراف و ارتداد او فتوا دادند. و پس از بارها زندانی و تبعید شدن در شام و مصر به سال 728 در زندان شام از دنیارفت. مخالفت علما و فقهای سه مذهب شافعی حنفی و مالکی با عقاید ابن تیمیه موجب شد که در مدت کوتاهی عقاید او متروک و از صحنه خارج شود. تا اینکه درقرن یازدهم محمد بن عبدالوهاب نظرات او را تبلیغ و ترویج نمود و عملا اجرا کرد.

ابن تیمیه به علوم مختلف فقه و تفسیر و حدیث آشنا و در فن خطابه مهارت زیادی داشت ،و برخلاف روش علما در مقابل مخالفان خود ادب و احترام را رعایت نمی کرد و الفاظ اهانت آمیز و هتاکانه را به راحتی به کار می گرفت.

او بیشترین مخالفت و اهانتها را در باره شیعیان و بزرگان و پیشوایان شیعه داشته ولی درباره صحابه و علمای اهل سنت هم اعتراضات و جسارتهای فراوانی نموده است. و درباره او گفته اند روحیه معتدل نداشت و با اینکه خود راشیخ الاسلام حنبلی می دانست، تا آخر عمر همسر اختیار نکرد.

وهابیت، تجدید تفکر خوارج و ابن تیمیه
فرقه وهابیت منسوب به شیخ محمدبن عبدالوهاب نجدی است، البته وهابی ها این نسبت را قبول ندارند و خود را گاهی به اعتبار محمدبن عبدالوهاب « محمدی » و گاهی به اعتبار پیروی از صحابه و سلف صالح ، « سلفیه » می نامند.

شیخ محمد فرزند عبدالوهاب ( پدرش قاضی شهر و از علمای حنبلی ) در سال 1115ق در شهر عیینیه از توابع نجد در حجاز متولد شد. فقه حنبلی را نزد پدر آموخت و بعد به شهر مدینه و سپس درنقاط دیگر جهان مسافرت و اقامت نمود. پدرش با عقاید او مخالف بود،او پس از مرگ پدر در 38 سالگی پرده از عقاید خود برداشت. اعتراض مردم زادگاهش او را ناگزیر نمود که شهر را ترک کند و اجبارا به شهری بنام «درعیه» که حاکم آن محمدبن سعود ( جد آل سعود ) بود رفت.

وی دعوت خود را با حاکم درمیان گذاشت و هر دو پیمان بستند دعوت از ابن عبدالوهاب و حکومت و پشتیبانی در دست ابن سعود باشد.

به زودی حمله به قبایل و شهرهای اطراف شروع شد. نتیجه قتل و غارت بی رحمانه مردم به اتهام شرک و کفر،این بود که مخالفان سرکوب و یا تسلیم، وسیل غنیمت و ثروت به سوی وهابی ها  سرازیر شود.

بر خلاف ابن تیمیه که پنج قرن قبل نتوانست اهداف خود را پیش ببرد ابن عبدالوهاب بسرعت پیشرفت و اقتدار بیشتر بدست می آورد زیرا که موقعیت و شیوه های آن دو تفاوت هایی داشت.

دلایل پیشرفت وهابیت:
1- ابن عبدالوهاب بر خلاف ابن تیمیه محل تبلیغ خود را دور از حضور علما و قضات مذاهب سه گانه اهل سنت انتخاب کرد.

2- مردم این منطقه از نظر اقتصادی فقیر بودند و لذا جاذبه غارت اموال و غنیمت و ثروت، آنها را تشویق به همکاری می نمود.

3- حمایت سیاسی و نظامی ابن سعود از ابن عبدالوهاب امتیازی بود که ابن تیمیه از آن بی نصیب بود.

4-قهر و غلبه و بکار گیری قدرت و کشتار، در دل مخالفان ایجاد رعب میکرد و قدرت مخالفت از آنها سلب می شد.

حمله به شهر های بزرگ و مقدس:
در سال 1216ق امیر سعودی با لشکر بزرگی از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه به کربلا حمله کرد و بیشتر مردم کوچه و بازار و خانه ها را به قتل رساند. در این حمله 20 هزار نفر از مردم و زائران کربلا کشته شدند. اموال مردم و خزائن حرم غارت گردید.

در سال 1217ق به طائف حمله کردند مردم را قتل عام نموده و به کوچک و بزرگ رحم نکردند.

در سال 1223ق بار دیگر به کربلا و نجف حمله کردند ولی با آمادگی مردم که به رهبری عالم بزرگ شیخ جعفر کاشف الغطا مقاومت می کردند، وهابی ها با اینکه شهر را به گلوله بستند، نتوانستند وارد شهر شده و عقب نشینی کردند.

عقاید و آراء وهابیان:
وهابی ها عقایدی برخلاف همه مسلمانان شیعه و سنی دارند و این عقاید را از ابن تیمیه فراگرفته و احیا نموده اند.

از نظر آنها خداوند دارای جسم است * مکان و جهت دارد* در بالای عرش قرار دارد و گاهی به آسمان پایین می آید * قابل رویت است و در قیامت همه او را می بینند * دارای دست وساق و قدم و چهره و اعضای بدن است*.

ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب به ظاهر الفاظ قرآن توجه دارند و هر نوع معنی کنایی و مفاهیم استعاری را انکار می کنند.

برخی فتاوای فقهی وهابیان:
در مورد پیامبر اکرم (ص ) شفیع قرار دادن او به پیشگاه خدا، توسل جستن به آن حضرت، مخاطب قرار دادن او با تعبیرهایی مثل « یا رسول الله » ، تبرک جستن به قبر او، نماز و دعا خواندن در کنار قبر، تعظیم و احترام به ایشان، همه اینها شرک و کفر و ارتکاب هریک از این اعمال حرام و بت پرستی است و موجب ارتداد شده جان و مال چنین افرادی اگر توبه نکنند مباح است و باید هرچه سریعتر به قتل برسند. و نیز واجب است که قبر ها و حرم ها که نقش اصنام و اوثان را دارد هرچه زودتر تخریب و آثار آنها محو شود.

چنانکه سفر کردن برای زیارت، ساختن حرم و بارگاه، تعمیر قبور و مشاهد، حرام و منهدم ساختن قبر و گنبد او واجب است. و حرام است تبرک جستن به خاک و لمس نمودن و بوسیدن قبر او، و این قبر یکی از بت های دنیا بلکه بزرگ ترین بتها است. و قبور سایر پیامبران و صالحان نیز چنین است.

بزرگترین جنایت وهابی ها:
در 8 شوال سال 1344 قمری پس از زمینه سازی های لازم آنچه گنبد و ضریح در مدینه و بیرون از این شهر بود ویران و با خاک یکسان نمودند از جمله آنها:

گنبد و بارگاه شریف ائمه بقیع (ع) و گنبد متعلق به عبدالله و آمنه والدین رسول خدا (ص) حرم همسران و دختران ایشان، و حرم ابراهیم فرزند پیامبر (ص) گنبد متعلق به اسماعیل فرزند امام صادق (ع) و همین طور گنبد و حرمها در شهر های دیگر که متعلق به بزرگان اسلام از جمله عبدالله ابن عباس، عبدالمطلب، ابوطالب، خدیجه، محل تولد پیامبر، و حضرت زهرا (س)، و گنبد و قبر حوا و صندوق و ضریح روی این قبور شریف بکلی منهدم گردید.

تنها گنبد حرم مطهر پیامبر (ص) در اثر ترس از اقدام مسلمانان جهان از تعرض و تخریب مصون ماند. گرچه برخی نویسندگان وهابی اعلام کردند که ما این گنبد را به عنوان یکی از گنبد های مسجد می شناسیم و نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پیامبر (ص).

 انتخاب و تلخیص از کتاب « تاریخ حرم ائمه بقیع » نوشته محمد صادق نجمی

۳ نظر ۱۱ مهر ۸۸ ، ۲۰:۳۴
فتحی
شنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۸

راه بندگی

باتوجه به علاقه و استقبال دوستان نسبت دستورالعمل قبلی از حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله ) یکی دیگر از دستور العملهای آن بزرگوار را تقدیم عزیزان می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن علی أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:

1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ و ناشناسها همدیگر را نصیحت نمی کنند.

2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.

بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین »
17 ربیع المولود 1419 

۰ نظر ۰۹ خرداد ۸۸ ، ۱۶:۰۲
فتحی
چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۸

بهجت بنده خدابود

انا لله و انا الیه راجعون

روح ملکوتی اُسوه عارفان ، عالم ربانی ، فقیه صمدانی و مرجع تقلید شیعیان حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت « رحمة الله علیه » به ملکوت اعلی پیوست ، این مصیبت عظمی را به ولی الله الاعظم  « عجل الله تعالی فرجه الشریف »، ولی امر مسلمین جهان حضرت امام خامنه ای ، و عموم شیعیان تسلیت عرض می کنم .

 

به عنوان تبرک یکی از دستورالعملهای آن بزرگوار را تقدیم دوستدارانش می کنم

الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العلماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۸:۴۱
فتحی
يكشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸

نظرات

لطفا نظر بدهید

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۳:۵۹
فتحی
جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۸۷

بخدا قسم جز زیبایی ندیدم

تقدیم به بانوی بزرگی که همه مصائب جانگداز کربلا و تحمل اسارت را در راه خدا و حفظ اهداف حجت خدا زیبا می دید. زینب کبرای سلام الله علیها ، عاشق خالص و یار و همراه و همسفر و همدل و همسنگر و خواهر عظیم الشان حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام

مارأیت الّاجمیلا

پرورده عشقم من و فرزند وفایم

پیوسته قرین با صفت صبر و رضایم

صد شکر نه ، بل هر نفسم حمد، خدارا

عمری است که در دامن الطاف خدایم

مام و پدرم زینت والای وجودند

من زینت امّ و أب وهم آل کسایم

در بوته عشق علی و فاطمه رستم

لیک از می صهبای حسینی است بقایم

یک جلوه نمود و دل وجان برد به تاراج

از روز ولادت سر کویش شده جایم

******

سودای غمت را ز ازل چون بگزیدم

جزبارِقه ی دلبر جانانه ندیدم

بال و پر عشقم سفر کرببلا بود

معراج من از مقتل تو تا به خدا بود

محراب غمم طاق دو ابروی تو جانا

نامت همه احوال مرا ذکر و دعا بود

                                    (عارف)

۰ نظر ۱۸ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۵۹
فتحی
چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۸۷

دانشمندان سنی که شیعه شدند-2

دانشمندان سنی که شیعه شده اند -۲

۱۰- مجاهد و رهبر فلسطینی محمد شحّاده:
او کسی است که هنگام گذراندن محکومیّت خود در زندان های اسرائیل با بحث های فراوانی که با شیعیان لبنانی در بند زندان های اسرائیل داشت پی به حقانیت شیعه برد و با انتخاب تشیع و مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از دعوت کنندگان صریح و علنی مردم فلسطین به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است. اینک قسمت هایی از مصاحبه ای را که با او انجام گرفته نقل می نماییم:« بازگشت فلسطین به محمد و علی است.» « من آزاد مردان عالم را به اقتدا و پیروی از امام و پیشوای آزاد مردان حسین ـ علیه السّلام ـ دعوت می کنم.»
و نیز می فرماید:« من هم دردی فراوانی با مظلومیت اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دارم و احساسم این است که علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ حقاً مظلوم بود و این احساس به مظلومیت آن حضرت ـ علیه السّلام ـ در من عمیق تر و ریشه دار تر شده , هر گاه که ظلم اشغالگری در فلسطین بیشتر شود.
جهل من به تشیع عامل این بود که در گذشته در تسنّن باقی بمانم. و امیدوارم که من آخرین کسی نباشم که می گویم: « ثم اهتدیت»؛ آنگاه هدایت شدم. « رجوع من به تشیع هیچ ربطی به مسئله سیاسی ندارد که ما را احاطه کرده است. من همانند بقیة مسلمانان افتخار ها و پیروزی هایی را که مقاومت در جنوب لبنان پدید آورد در خود احساس می کنم, که در درجة اول آن را « حزب الله» پدید آورد. ولی این بدان معنا نیست که عامل اساسی در ورود من در تشیع مسائل سیاسی بوده است, بلکه در برگرفتن عقیدة اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از حانب من, در نتیجه پذیرش باطنی من بوده و تحت تأثیر هیچ چیز دیگری نبوده است. راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ راه حق است که من به آن تمسک کرده ام». « تشیع من عقیدتی است نه سیاسی». « زود است که در نشر مذهب امامی در فلسطین بکوشم و از خداوند می خواهم که مرا در این امر کمک نماید».
« امام قائم آل بیت نبوت ـ علیه السّلام ـ برای ما برکت ها و فیض های دارد که موجب تحرک مردم فلسطین است. و در ما جنب و جوشی دائمی ایجاد کرده, که نصرت و پیروزی را در مقابل خود مشاهده می کنیم و فرج او را نزدیک می بینیم ان شاء الله و من با او از راه باطن ارتباط دارم و با او نجوا می کنم و از او می خواهم که ما را در این موقعیت حساس مورد توجه خود قرار دهد».
« آزاد مردان عالم خصوصاً مسلمانان با اختلاف مذاهب را نصیحت می کنم که قیام حسین ـ علیه السّلام ـ و نهضت او بر ضد ظلم را سرمشق خود قرار داده و هزگز سکوت بر ظلمی را که آمریکا, شیطان بزرگ و اسرائیل آن غدة سرطانی که در کشورهای اسلامی رشد کرده, رو اندازد».
من در کنفرانس ها و جلساتی که در فلسطین تشکیل می شود و مرا برای سخنرانی دعوت می کنند، در حضور هزاران نفر, تمام کلمات و سخنان خود را بر محور مواقف و سیرة اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار می دهم که این سخنان سهم به سزایی در تغییر وضع موجود در جامعة فلسطین رابطه با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ داشته, و این روش را ادامه می دهم تا این که مردم قدر آنان را بدانند و با اقتدا به آنان به اذن مشیت خداوند به پیروزی برسند...».
زود است که با مشیّت خداوند با گروهی از برادران مؤمنم مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را در فلسطین منتشر خواهیم کرد تا این که زمینه ساز ظهور مهدی آل محمد عجل الله تعالی و فرجه الشریف گردد.»
هنگامی که رئیس علمای ازهر مصر به طور صریح به جهت نشر تشیع و دفاع از آن, او را مورد هجوم قرار داد, در جواب فرمود:« من تنها ( این را ) می گویم: بار خدایا قوم مرا هدایت کن, که آنان نمی دانند ... » سپس می گوید: « من مردود کلامی را که به زبان جاری کرد: که جهل و نادانی من نسبت به مذهب شیعه باعث شد که وارد تشیع شوم و تنها بر این نکته تأکید می کنم که در حقیقت این جهل به تشیع بود که مرا در مذهب تسنّن تا به حال باقی گذارد, تا الآن که به حقانیّت آن اعتراف می کنم.»
۱۱- طبیب فلسطینی اسعد وحید قاسم:
او نیز بعد از مطالعات بسیار در رابطة با شیعه, تشیع را انتخاب نمود و از راه های مختلف در صدد اثبات حقانیت و نشر تشیع بر آمد و در این راه سعی و کوشش فراوان نمود. در مصاحبه ای که با او انجام گرفته می گوید:« به عقیدة من تشیع همان اسلام است و اسلام نیز همان تشیع.»او نیز تألیفاتی در دفاع از مذهب تشیع دارد که از آن جمله می توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره کرد.
۱۲-نـویـسـنـده اهـل سـوریـه سـیـد یـاسـیـن مـعـیوف البدرى : که کتابى به نام یا لیت قومى یعلمون (ایکاش قوم من می دانستند)منتشر نموده است .

۱۳-مـحـدث جـلیل القدر ابو النضر محمد بن مسعود بن عیاش :معروف به عیاشى , او قبل از شیعه شـدن , از بـزرگـان عـلـمـاى اهـل سـنـت بوده , واکنون از بزرگان علماى شیعه امامیه است , او تفسیرى ماثور به نام تفسیر عیاشى دارد.
۱۴- شـیخ سلیم بشرى :که از علماى اهل سنت وجماعت بوده ودوبارریاست جامع شریف الازهر را بـه عـهـده گـرفـتـه اسـت , میان اووعبدالحسین شرف الدین که از علماى شیعه است مناظراتى مـتـعـدددر گـرفت که در کتابى به نام المراجعات جمع آورى شده واین مناظرات فقهى سبب تشیع شیخ سلیم بشرى گشت .
او در اولین مناظره اعلام کرد که متعصب نبوده ومى گوید: من تنها جوینده یک گمشده وخواهان یک حقیقت مى باشم , پس اگر حق آشکار شد,مسلما پیروى از حق سزاواتر است , واگر نشد من مانند گوینده این بیتم : نحن بما عندنا وانت بما عندک راض والراى مختلف
(هر یک از ما وشما به آنچه دارد راضى است , هر چند که آراءمختلف باشد).
ایـن مناظرات بیانگر دانش , بزرگوارى , اخلاق وحقیقت جویى دوطرف بوده ودر پایان مناظرات شیخ سلیم بشرى اعلام مى دارد: پـوشـیـده هـا نـمـایان , حقیقت از مخفى گاه خود ظاهر وروشنایى صبح براى هر بینائى پدیدار گـشـت , خدا را شکر مى کنم که ما را به دین خود هدایت وتوفیق عمل در راه خود را به ما عنایت نمودوصلوات وسلام خدا بر پیامبر وآل او باد.
۱۵-شیخ محمود ابوریه : دانشمند ونویسنده مصرى , که داراى کتابهاونوآورى هاى فراوانى است , از جمله : اضواء على السنة المحمدیه وکتاب ابوهریره شیخ المضیره

۱۶-احمد حسین یعقوب :با خواندن ماجرای کربلا اشک از چشمان احمد حسین جاری شد و انقلابی عاطفی در وی پدید آمد و این آغازی بود برای کنکاش فکری و مطالعات عمیق و دقیق کتاب ها وی منابع گوناگون را یکی پس از دیگری مو شکافانه قرائت،بررسی و تحلیل نمود و پس از طی سیر و سلوک فکری خویش و دریافت حقیقت با خدای خویش پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود جایگاه اهل بیت علیهم السلام را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون باشد و به راستی تا پایان بر این پیمان وفادار باقی ماند.اوکتابهاى النظام الـسـیـاسـى فـی الاسـلام , نـظـریه عدالة الصحابه و الخط السیاسیه لتوحید الامة الاسلامیه را به نگارش در آورده است .
۱۷-نویسنده وخبرنگار سید ادریس حسینى: از مغرب عربى , داراى کتابهاى لقد شیعنى الحسین , الخلافة المغتصبه وهکذا عرفت الشیعه

۱۸- سـعید ایوب :داراى کتاب عقیدة المسیح الدجال , او در اول کتابش مى گوید: خود را هنگام تحقیق دیدم , که چگونه سعى مى کنم حقایق را از زیر آوار بیرون آورده , تا حقیقت در برابر چشم ها وعـقـل ها آشکار گردد .
این آوار توسط اساتید حقپوش , در طول تاریخ انسانیت بوجود آمده است ! هـنـگـامى که تبر را به دست گرفته تا دریچه هاى گمراهى را از میان بردارم , وسایل کافى براى انجام این کار در اختیار داشتم
او کتاب معالم الفتن را در دو جلدنوشته است .
۱۹-نویسنده مصرى صالح الوردانى : داراى کتابهاى : الخدعه رحلتى من السنة الى الشیعه حرکة اهـل الـبـیـت (ع ) الـشیعة فی مصرعقائد السنة وعقائد الشیعه التقارب والتباعد السیف والسیاسة واهل السنة شعب اللّه المختار دفاع عن الرسول

۲۰- شـیـخ عـبـداللّه نـاصـر از کنیا :او شیعه شد پس از آنکه از بزرگان شیوخ وهابیت بود, ایشان چـنـدیـن کـتـاب در ایـن زمینه نوشته است مانند: الشیعة والقرآن , الشیعة والحدیث , الشیعة والصحابه , الشیعة والتقیه والشیعة والامامة .
۲۱- محمد عبدالحفیظ نویسنده مصرى:مولف کتاب لماذا اناجعفرى
۲۲-دانـشمند, سخنور ومرد بحث ومناظره جناب سید على بدرى :او پس از شیعه شدن , خدمت بزرگى در نشر مذهب اهل بیت (ع )نموده است , او به دور جهان گشته ومناظره هاى متعددى بر پـاکـرده اسـت , وبـه دنبال آن کتاب بزرگى تحت عنوان احسن المواهب فی حقائق المذاهب را نوشته که بزودى به چاپ مى رسد.

۲۳-دکتر عصام العماد:شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی (ع) و امام حسین(ع) را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند
۲۴-عبدالمجیدمحمد فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر:او در مورد علت شیعه شدنش می گوید:دلایل متعددى وجود دارد و فردى که به دنبال حقیقت است، باید کتاب‏هاى اصیل تاریخى از قبیل تاریخ طبرى، الکامل ابن اثیر، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و محمد عبدُه و... را که به وسیله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه کند. علاوه بر این یک دلیل بسیار ساده وجود دارد و آن این است که در زبان عربى مى‏گویند: «اهل البیت أدرى بما فى البیت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند.» چنان که صاحب خانه بهتر مى‏داند وسایل و ظروف خانه در کجا قرار دارد؛ اهل بیت نبوت«ع» هم به مسائل و احکام دین آگاه‏ترند؛ البته علماى دیگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بیت«ع» آگاهى ندارند. دلایل بسیارى دارد که در این مجال کوتاه نمى‏گنجد.
۲۵-محمد سعید دحدوح: از دانشمندان و امام جمعه و جماعت اهل سنت‏حلب بود و پس از خواندن الغدیر با پدرش محمد بشیر و فرزندانشان و به گفته خودش بزرگان شهرستان حلب علنا شیعه شده و از مروجین مذهب شیعه جعفری شدند.
لازم به ذکر است که حقانیت تشیع باعث گرایش تعداد فراوان از پیروان اهل سنّت و سایر ادیان به این مذهب گردیده و انسانهای پاک نهاد و حقیقت گرا؛ پس از درک حقانیّت شیعه, پیرو این مکتب پویا و مقدس می شوند. و همین عالمان که نام برده شدند با تالیفات خود میلیونها نفر را شیعه کرده اند.
آن چه در این مختصر آورده شد, تنها به عنوان نمونه مطرح گردید.

************  منبع :  سایت غدیر خم

http://ghadirekhom.com/modules/smartsection/item.php?itemid=177

۰ نظر ۰۴ دی ۸۷ ، ۱۳:۵۰
فتحی
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۸۷

دانشمندان سنی که شیعه شدند- 1

دانشمندان سنی که شیعه شدند

السلام علیک یا امیرالمومنین
با تبریک عید بزرگ غدیر به همه دوستان و شیعیان امام علی (علیه السلام)مطلبی را  در چند سایت معتبر دیدم در موردچگونگی شیعه شدن  چند تن از علمای اهل سنت ، به شما عزیزان تقدیم می کنم .

تعدادى ازعلما و نخبه گان اهل سنت توانستند زنجیرهاى خود را شکسته واز موانع خفقان تـبـلـیـغـاتـى عـبور کنند  و فریاد حق سر داده وخود را پیرو و مبلغ مکتب اهل بیت (ع ) اعلام کنند.
ایـن جـریـان شـامـل هزاران روشنفکر ونویسنده قدیم ومعاصرمى شود که مجال ذکر اسامى همه آنها نیست و تنها به چند نمونه از میان آنان اکتفا مى کنیم :

۱-علامه شیخ محمّد مرعی, امین انطاکی: فارغ التحصیل جامع الازهر که در حلب مقام قاضى القضاة را بـه عـهـده داشته است .
او داراى موقعیت علمى واجتماعى بوده , که خداوند متعال او را به پیروى ازمـکـتـب اهـل بیت (ع ) هدایت نمود .
او کتابى دارد به نام لماذا اخترت مذهب الشیعه که چاپ ومنتشر شده است وهمراه با او هزاران نفراز اهالى حلب شیعه شدند.
او در عوامل و اسبابی که منجر به تمسک به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شد می گوید:
اولاً: مشاهده کردم که علم به مذهب شیعه مجزی است و ذمة مکلف را به طور قطع بری می کند. بسیاری از علمای اهل سنت ـ از گذشته و حال ـ نیز به صحت آن فتوا داده اند ...
ثانیاً: با دلایل قوی, برهان های قطع آور و حجت های واضع , که مثل خورشید درخشان در وسط روز است, ثابت شد حقانیت مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و این که آن مذهب همان مذهبی است که شیعه آن را از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اخذ کرده واهل بیت نیز از رسول خدا و او از جبرائیل و او از خداوند جلیل اخذ کرده است ...
ثالثاً: وحی در خانة آنان نازل شد و اهل خانه از دیگران بهتر می دانند که در خانه چیست. لذا بر عاقل مدبّر است که دلیل هایی که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده رها نکرده, و نظر بیگانگان را دنبال نکنند.
رابعاً: آیات فراوانی در قرآن کریم وارد شده که دعوت به ولایت و مرجعیت دینی آنان نموده است.
خامساً: روایات فراوانی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که ما را به تعبد به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دعوت می کند, که بسیاری از آنها را در کتاب الشیعه و حججهم فی التشیع آورده ام. 
۲- علامه شیخ احمد امین انطاکی:
او برادر شیخ محمد امین است که بعد از مطالعة کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی و تدبر و تفکّر در مطالب آن, از مذهب خود عدول کرده, مذهب تشیع را انتخاب نموده است. او نیز در مقدمة کتابش فی طریقی إلی التشیع می گوید: « سبب تشیع من گفتاری است از پیامبر اکرم که تمام مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است, هر کسی بر آن سوار شد نجات یافت هر کسی از آن سرپیچی کرد غرق شد». ملاحظه کردم که اگر از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پیروی کرده و احکام دینم را از آنان اخذ کنم بدون شک نجات یافته ام. اگر آنان را رها کرده و احکام دین خود را از غیر آنان اخذ نمایم, از گمراهان خواهم بود ... ».
و نیز می فرماید: « با تمسک به مذهب جعفری, ضمیر و درونم آراشم یافت. مذهبی که در حقیقت مذهب آل بیت نبوت ـ علیهم السّلام ـ است, که درود و سلام خدا تا روز قیامت بر آنان باد. به عقیده ام از عذاب خداوند متعال با پذیرفتن ولایت آل رسول ـ علیهم السّلام ـ نجات یافته ام, زیرا نجات جز با ولایت آنان نیست .
۳- دکتر محمد تیجانی سماوی:
او در تونس متولد شد. و بعد از گذر از ایام طفولیت , به کشورهای غربی مسافرت نمود, تا بتواند از شخصیتهای مختلف علمی بهره مند شود. در مصر, علمای الزهر از او دخواست کردند که در آنجا بماند و طلاب الأزهر را از علم فراوان خود بهره مند سازد, ولی قبول نکرد و در عوض سفری که به عراق داشت, با مباحثات فراوان با علمای شیعة امامیة , مذهب تشیع را انتخاب نمود و الآن در دنیا از مروجین تشیع شناخته می شود و کتابهایی را نیز در دفاع از این مذهب تألیف نموده است.
او در بخشی از کتابش می گوید:« شیعه ثابت قدم بوده و صبر کرده و به حقّ تمسک کرده است ... و من از هر عالمی تقاضا دارم که با علمای شیعه مجالست کرده و با آنان بحث نماید: که به طور قطع از نزد آنان بیرون نمی آید جز آن که به مذهب آنان که همان تشیع است, بصیرت خواهد یافت ... آری من جایگزینی برای مذهب سابق خود یافتم و سپاس خداوند را که مرا بر این امر هدایت نمود و اگر هدایت و عنایت او نبود, هرگز بر این امر هدایت نمی یافتم.
ستایش و سپاس خدایی را سزاست که مرا بر فرقة ناجیه راهنمایی کرد؛ فرقه ای که مدتها با زحمت فراوان در پی آن بودم. هیچ شک ندارم هر کس به ولای علی و اهل بیتش تمسک کند به ریسمان محکمی چنگ زده که گسستنی نیست. روایات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این مورد بسیار است, روایاتی که مورد اجماع مسلمین است. عقل نیز به تنهایی بهترین راهنما برای طالب حق است ... آری, جایگزین را یافتم, و در اعتقاد به امیر المؤمنین و سید الوصیین امام علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ, به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اقتدا کردم و نیز در اعتقاد به دو سیّد جوانان اهل بهشت و دو دسته گل از این امّت امام ابو محمّد حسن زکّی و امام ابو عبدالله حسین , و پاره تن مصطفی خلاصة نبوت, مادر امامان و معدت رسالت و کسی که خداوند عزیز به غضب او غضبناک می شود, بهترین زنان, فاطمة زهراء.
به جای امام مالک, با استاد تمام امامان امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ و نه نفر از امام معصوم از ذریة حسین و امامان معصوم را برگزیدم .. ».
او بعد از ذکر حدیث « باب مدینه العلم » می گوید: « چرا در امور دین و دنیای خود از علی ـ علیه السّلام ـ تقلید نمی کنید, اگر معتقدید که او باب مدینة علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است؟ چرا باب علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را عمداً ترک کرده و به تقلید از ابو حنیفه و مالک شافعی و احمد بن حنبل ابن تیمیه پرداخته اید, کسانی که هرگز در علم, عمل, فضل و شرف به او نمی رسند؟
آن گاه خطاب به اهل سنت نموده می گوید:« ای اهل و عشیرة من! شما را به بحث و کوشش از حقّ و رها کردن تعصّب دعوت می کنم، ما قربانیان بنی امیه و بنی عباسیم، ما قربانیان تاریخ سیاهیم. قربانی ها ی جمود و تحجر فکری هستیم که گذشتگان برای ما به ارث گذاشته اند.
او کتاب هایی در دفاع از تشیع نوشته که برخی از آنها عبارت از: ثم اهتدیت, لأکون مع الصادقین, فاسألوا أهل الذکر, الشیعه هم أهل السنة, اتقوا الله و یا قومنا أجیبوا داعی الله, که زیر چاپ است.
۴- نویسنده معاصر, صائب عبد الحمید :
او شخصی عراقی است که با سفر به ایران و تحقیقات فراوان, با عنایات خداوند مذهب اهل سنت را رها و تشیع را انتخاب نموده است. او در بخشی از کتاب خود می نویسد: « من اعتراف می کنم بر نفس خود که اگر رحمت پرور دگار و توفیقات او مرا شامل نمی شد, به طور حتم نفس معاندم مرا به زمین میزد. این امر نزدیک بود وحتی یک بار نیز اتفاق افتاد. ولی خداوند مرا کمک نمود. با اطمینان خاطر به هوش آمدم در حالی که خود را در وسط کشتی نجات می یافتم , مشغول به آشامیدن آب گوارا شدم و الآن با تو از سایه های بهاری آن گلها سخن می گویم.
بعد از اطلاع دوستانم از این وضع همگی مرا رها نموده به من جفا کردند. یکی از آنان که از همه داناتر بود به من گفت: آیا می دانی که چه کردی؟ گفتم: آری, تمسک کردم به مذهب امام جعفر صادق , فرزند محمد باقر, فرزند زین العابدین, فرزند سید جوانان بهشت, فرزند سید وصیین و سیدة زنان عالمیان و فرزند سید مرسلین. او گفت: چرا این گونه ما را رها کردی, و می دانی که مردم در حقّ ما حرف ها می زنند؟ گفتم: من آن چه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده می گویم. گفت چه می گویی: گفتم: سخن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را می گویم که فرمود: من در میان شما چیزهایی قرار می دهم که با تمسک به آنها بعد از من گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم , اهل بیتم» گفتار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق اهل بیتش که فرمود: « اهل بیتم کشتی های نجات اند, که هر کس بر آن ها سوار شود, نجات یابد.» صائب عبد الحمید کتاب هایی را نیز در دفاع از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و تشیع نوشته که برخی از آنها عبارتند از: منهج فی الانتماء المذهبی و ابن تیمیه, حیاته, عقائده و تاریخ الاسلام الثقافی و السیاسی. 
۵- استاد عبد المنعم حسن:
او نیز از جمله کسانی است که با مطالعات فراوان پی به حقانیت تشیع برده, او مذهب اهل سنت را رها کرده تشیع را انتخاب می کند. او از جمله کسانی است که بدون خوف و ترس از کسی , به طور علنی اعتراف به تشیع نموده و مردم را نیز درمصر به آن مذهب دعوت می نماید.
در بخشی از کتاب خود الخدعة, رحلتی من السنة الی الشیعة می نویسد:« در مدتی که سنی بودم, مردم را به عقل گرایی دعوت کرده و شعار عقل را سر دادم, ولی در میان قوم خود جایگاهی نیافتم و از هرطرفی تهمت ها و شایعات علیه خود شنیدم ... و من به خوبی می دانستم که کوتاه آمدن از عقل یعنی ذوب شدن در پیشینیان و در نتیجه انسان بدون هیچ شخصیتی خواهد بود که واقع را بر او روشن کند... من هرگز چیزی را بدون تحقیبق و دقت نظر نمی گویم... عقل گرایی من عامل اساسی و تمایلم به سوی تشیع و خط اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و اختیار مذهب آنان بود...»
۶- استاد معتصم سید احمد سودانی:
او با مطالعات فراوان در تاریخ و حدیث, به حقانتی مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی برده و با رها کردن مذهب خود, تشیع را انتخاب می کند. او در توصیف و وجه نام گذاری کتابش, بنور فاطمه اهتدیت می گوید:« هر انسانی در اندرون خود نوری را احساس می کند که راهنمای به حق است, ولی هواهای نفسانی و پیروی ازگمان بر آن نور پرده می اندازد, لذا انسان نیازمند تذکر و بیداری است و فاطمه ـ علیها السّلام ـ اصل آن نور است. من آن نور را دائماً در وجود خود احساس می کنم...»
او نیز دربارة نظریة عدالت صحابه می گوید: « عدالت صحابه نظریه ای است که اهل سنت در مقابل عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جعل نمودند, و چقدر بین این دو فرق است. عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حقیقتی است قرآنی و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز بر آن تأکید دارد و در واقع نیز تحقق پیدا کرده است. اما نظریة عدالت صحابه, مخالف قرآن کریم است. همان گونه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح به خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح بر خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نیز بعد از آن ایجاد کردند, اقرار نمودند.»
و نیز می فرماید: « من در وجود خود چیزی می یابم و احساس می کنم, که نمی توانم توصیفش کنم. ولی نهایت تعبیری که می توانم از آن داشته باشم این که: هر روز احساس می کنم که به جهت تمسک به ولای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود قرب بیشتری به خداوند متعال پیدا کرده ام, و هر چه در کلمات آنان بیشتر تدبر می کنم معرفت و یقینم به دین بیشتر می شود. معتقدم اگر تشیع نبود, از اسلام خبری نبود. و هر گاه در صدد تطبیق و پیاده کردن تعلیمات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود بر می آیم, لذت ایمان و لطافت یقین را در خود احساس می کنم.و هنگامی که دعاهای مبارکی را که از طریق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده و در هیچ مذهبی یافت نمی شود, قرائت می کنم, شیرینی مناجات پروردگار را می چشم...»
۷- وکیل مشهور مصری, دمرداش عقالی:
او از شخصیت های مشهور و بارز مصری است که در شغل وکالت مدت هاست فعالیت می کند. هنگام تحقیق در یک مسئله فقهی و مقایسة آرا در آن مسئله , فقه و استنباط های شیعة امامیه را از دیگر مذاهب فقهی قوی تر می یابد و همین مسئله فاصله دارد تشیع را در دلش روشن می گرداند, تا این که حادثه ای عجیب سر نوشت او را به کلی عوض کرده و او را مفتخر به ورود در مذهب تشیع می نماید و آن , این بود که: وقتی گروهی از حجّاج ایرانی همراه با حدود بیش از بیست کارتن کتاب اعتقادی وارد عربستان می شوند. تمام کتاب ها از طرف حکومت مصادره می شود. سفیر ایران در زمان شاه, موضوع را با ملک فیصل در میان می گذارد . او نیز به وزارت کشور عربستان می نویسد تا به موضع رسیدگی کنند. وزیر کشور دستور می دهد که تمام کتا بها را بررسی کرده, اگر مشکلی ندارد آن را به صاحبش برگردانند. در آن زمان « دمرداش عقالی » در حجاز به سر می برد, از او خواستند که این کتاب ها را بررسی کند و در نهایت رأی و نظر قانونی خود را بدهد.او با مطالعه این کتاب ها به حقانیّت تشیع پی می برد و از همان موقع قدم در راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می گذارد...»
۸- علامه دکتر محمد حسن شحّاته:
او نیز که استاد سابق دانشگاه ازهر است پس از مطالعات فراوان در رابطة با شیعة امامیة پی به حقانیت این فرقه برده و در سفری که به ایران داشت در سخنرانی خود برای مردم اهواز می گوید:
« عشق به امام حسین ـ علیه السّلام ـ سبب شد که از تمامی موقعیت هایی که داشتم دست بردارم.» و در قسمتی دیگر ازسخنانش می گوید: « اگر از من سؤال کنند: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در شرق یا غرب می توان یافت؟ من جواب می دهم که امام را می توان در درون قلب من دید و خداوند توفیق تشرف به ساحت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به من داده است.»
وی در ادامه می گوید: « 50 سال است که شیفتة امام علی ـ علیه السّلام ـ شده ام و سالهاست که هاله ای از طواف پیرامون ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ در خود می بینم.»
۹- عالم فلسطینی شیخ محمد عبد العال:
او کسی است که بعد از مدت ها تحقیق در مذهب تشیع, پی به حقانیّت آن برده, و به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اقتدا نموده است. در مصاحبه ای می گوید: « ... از مهم ترین کتاب هایی که قرائت کردم کتاب المراجعات بود, که چیزی بر ایمان من نیفزود و تنها بر معلوماتم اضافه شد. تنها حادثه ای که مطلب را نهایی کرده و مرا راه ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رهنمود ساخت . این بود که: روزی در پیاده رو, رو به روی مغازة یکی از اقوامم نشسته بودم, مغازه ای کوچک بود. شنیدیم که آن شخص به یک نفر از نوه های خود امر می کند که به جای او در مغازه بنشیند, تا نماز عصر را به جای آورد. من به فکر فرو رفتم, که چگونه یک نفر مغازه خود را رها نمی کند تا به نماز بایستد, مگر آن کسی را به جای خود قرار دهد که بتواند حافظ اموالش باشد, حال چگونه ممکن است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یک امتی را بدون امام و جانشین رها کند!! به خدا سوگند که هرگز چنین نخواهد بود...
هنگامی که از او سؤال شد که آیا الآن که در شهر غربت لبنان به سر می بری احساس وحشت و تنهایی نمی کنی؟ او در جواب می گوید: « به رغم این که عوارض و لوازم تنهایی زیاد و شکننده است, ولی در من هیچ اثری نگذاشته و هرگز آنها را احساس نمی کنم؛ زیرا در قلبم کلام امیر المؤمنین را حفظ کرده ام که فرمود: « ای مردم هیچ گاه از راه حق به جهت کمی اهلش وحشت نکنید.»
او نیز می گوید:«مردم به خودی خود به دین اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روی خواهند آورد, زیرا دین فطرت است,ولی چه کنیم که این دین در زیر چکمه های حکومت ها قرار گرفته است.»
و نیز در پاسخ این سؤال که آیا ولایت احتیاج به بیّنه و دلیل دارد می گوید:« ما معتقدیم که هر چیزی احتیاج به دلیل دارد مگر ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ , که دلیل محتاج به آن است...»
و نیز می گوید: « هر کسی که دور کعبه طواف می کند ـ دانسته یا ندانسته, جبری باشد یا اختیاری یا امر بین الامری ـ در حقیقت به دور ولایت طواف می کند, زیرا کعبه مظهر است و مولود آن , جوهر, و هر کسی که برگرد مظهر طواف می کند در حقیقت به دور جوهر طواف می کند. »

۰ نظر ۲۸ آذر ۸۷ ، ۱۰:۵۶
فتحی
دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۸۷

یا امام هشتم

عید میلاد حضرت امام رضا (علیه السلام )را به همه عزیزان تبریک عرض می کنم امیدوارم در سایه الطاف آن بزرگوار سعادت دنیا و آخرت نصیب شما گردد

 

 مطالبی را این حقیر قبلا در آینه های عارف نوشتم که می توانید ملاحظه بفرمایید اینجا

و نیز شعر زیبایی را در وبلاگ ( کاروان دل آقای یوسف رحیمی ) دیدم که با اجازه ایشان به شما تقدیم می کنم

سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت
هم از شکوه مقامت ، هم از فضائل گفت

شبیه صائبِ صاحب سخن قصیده نوشت
غزل غزل سر زلف تو را چو بیدل گفت

نه چند مثنوی و قطعه و غزل ، باید
که شرح قصة حسن تو در رسائل گفت

عبا ، نه ... اینکه گدای شما شدم کافیست
حدیث
حسن تو کی می توان چو دعبل گفت

تفضلی ! که فقط از تو خوانده ام یک عمر
و من نگفته ام و هر چه بود این دل گفت

زلال اشک مرا از تبار کوثر کن
در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن

به قفل بسته کلید اجابت است اینجا
که آستانة جود و کرامت است اینجا

به دلنوازی جان در رواق او بنشین
چرا که قبر مسیحای عترت است اینجا

بکوش تا پرِ پروانه اش شوی ،‌ زیراپر از تلأ لؤ شمع هدایت است اینجا

زلال اشک تو از چشمة خلوص دل
همیشه إذن دخولِ زیارت است اینجا

نه دیدن حرم و قبر و صحن و گلدسته
هدف وصال حقیقی حضرت است اینجا

دوباره کسبِ ثواب هزار حج کردم
طواف قبرِ تو یا ثامن الحجج کردم

ببین که حال و هوای حرم چه عرفانیست
پر از بلور و کبوتر پر از چراغانیست

به لطف گنبد و گلدسته های زر پوشش‌
همیشه صحن حرم پر فروغ و نورانیست

کجاست روضة رضوان به غیر از این مرقد
کجاست جنت الأعلی اگر که اینجا نیست

صدای پر زدن بال جبرئیل است این
در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانیست

حدیث سلسله از یادمان نخواهد رفت
ولایتت به خدا شرطی از مسلمانیست

هزار مرتبه شکر خدا که نور تو
چراغ زندگی مردمان ایرانیست

کتاب رأفت و مهرت پر از حکایتها
نظیرِ قصة آن پیر مرد سلمانیست

ز یادِ مردمِ سایه نشین ایوانت
نرفته خاطره های نماز بارانت

سلام ! مظهر یکتای « لیس إلا هو »

سلام ! حضرت خورشید ! ماهِ یوسف رو

مقام عصمتتان « إنما یرید الله »
قسم به اشهد أن لا اله الا هو

شبی نشان بده از باب « یطمئن قلوب »
به چشم خسته­ مان گوشه ای از آن ابرو

دخیل گریه ببندید زائران اینجا
به حلقه های ضریح مطهر از هر سو

چگونه ضامن دلهای ما نخواهد شد
رئوف شهر که کرده ضمانت آهو

خوشا به حال کسی که شبیه اهل نظر
به خدمت حرمش گیرد از مژه جارو

غباری از اثر رفت و آمدش شاید
شبیه فرش حرم بر روی سرش باشد

همیشه باغ لبش غنچة تبسم داشت
که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت
تمام عمر شریفش ، مکارم الأخلاق
به لحظه لحظة  اوقات او تجسم داشت

اگر امام رئوف است ، بسکه همواره
به سینه دغدغة مشکلات مردم داشت
           

برای رزق تمامِ کبوتران شهر
حیاط خانة آقا همیشه گندم داشت

هر آنکه جرعه ای از جام معرفت نوشید
سری به خاک قدوم امام هشتم داشت

و هر فرشته برای تبرک بالش
به خاک راه امامِ رضا تیمم داشت

برای ما به جز این آستان پناهی نیست
از آسمانِ حرم تا بهشت راهی نیست


تویی که این همه دارالشفایِ دل داری
نرفته از حرمت نا امید بیماری

دوباره نغمة نقّاره خانه می آید
شفا گرفته کسی با تفضّلت ! آری

کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز
از این ترنم نقاره بانگ بیداری

دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن
ببین برای پریدن عجب سبکباری

دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا
میان صحن حرم شد چه گریه بازاری

دوباره روضه گرفتند زائران اینجا
بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری

رهاست در نفس این حرم شمیم یاس
به یاد علقمه و قبر حضرت عباس

۰ نظر ۲۰ آبان ۸۷ ، ۱۵:۰۹
فتحی
چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷

یاعلی

عمری است که دم بدم علی میگویم

هنگام نشاط و غم علی میگویم

تاحال علی گفتم و انشاءالله

تا آخر عمر هم علی می گویم

یاعلی

۰ نظر ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۴:۴۸
فتحی
شنبه, ۲ شهریور ۱۳۸۷

حرمت مومن

حرمت و ارزش مومن

«هرکس انسانی را بکشد، غیر از قصاص و فساد در زمین، مانند آن است که همه مردم را کشته است. و هرکس انسانی را زنده کند، مانند آن است که همه مردم را زنده کرده است .»
(مائده / 32)

احترام و ارزش انسان در دین مقدس اسلام، بسیار مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است. علاوه بر آیات متعدد قرآن ، معصومین (علیهم السلام) نیز این معنی را در موضوعات مختلف بیان فرموده اند؛ تا مردم بدانند و حرمت و احترام یکدیگر را رعایت کنند. برای اینکه مطلب طولانی نشود از توضیح بیشترخودداری کرده، ونمونه هایی از سخنان ارزشمند ائمه هدی (علیهم السلام) خدمت دوستان تقدیم می کنم. امید است دقت و توجه شایسته شما نیاز به هرگونه توضیح و تفسیر را جبران نماید.

1- ازامام صادق (علیه السلام ) نقل شده: المومن اعظم حرمه من الکعبه  ( بحار الانوار ج64- ص 71) حرمت مومن از خانه کعبه عظیم تر است.

2- روایت شده که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه به کعبه کرده و فرمود : مرحبا بالبیت ما اعظمک و اعظم حرمتک علی الله، والله للمومن اعظم حرمه منک لان الله حرم منک واحده و من المومن ثلاثه : ماله و دمه و أن یظن به ظن السوء. ( بحار الانوار ج64- ص 71) خوشا بر تو ای کعبه چقدر بزرگ هستی و حرمتت بر خدا عظیم است ، به خدا سوگند مومن حرمت عظیم تراز تودارد ، زیرا خداوند یک حرمت بر تو قرارداده درحالی که بر مومن سه حرمت قرار داده : مال او و جان او و اینکه کسی بر او سوء ظن داشته باشد.

3- از امیرالمومنین (علیه السلام ) نقل شده : ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک ما یغلبک منه و لا تظن بکلمه خرجت من اخیک سوءا و انت تجد لها فی الخیر محملا. (اصول کافی ج2 – ص362) هر کاری که از برادر دینی تو سرزند، آن را به بهترین وجه حمل کن تا آنجا که راه توجیه را بر تو بببندد، وهیچگاه به سخنی که از دهان برادرت بیرون آید ، گمان بد مبر، درحالی که برای آن محمل خوبی می یابی.

4- ازامام صادق (علیه السلام ) نقل شده: اذا اتهم المومن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء ( اصول کافی ج4- ص66) هر گاه مومن برادر دینی خود را تهمت زند، ایمان از دلش محو می شود همانطور که نمک در آب .

5- ازامام صادق (علیه السلام ) نقل شده: هرگاه آبرو بریزد، جمع آوری و جبران آن مشکل است. (میزان الحکمه ج8 )

6- ازامام سجاد (علیه السلام ) نقل شده: هرکه از لطمه زدن به آبروی مسلمانان خودداری کند، خدای عزوجل روز قیامت از لغزش او می گذرد. (میزان الحکمه ج8 )

۰ نظر ۰۲ شهریور ۸۷ ، ۰۰:۱۱
فتحی
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۷

جلوه هایی از مهدی (عج)

سیماى قائم آل محمد (عج ) از قلم علامه حسن زاده آملی

دوازدهمین ، موسوم است به نام رسول خدا صلى الله علیه وآله و مکناست به کنیه آن حضرت . رزق و روزى جهانیان به یمن وجود اوست و بقاى دنیا، به یمن برکت و بقاى او.خاتم اوصیا و شرف زمین و آسمان است . و او بقیه الله است در ارضش و منتقم از اعدایش . او حجت آل محمد، صاحب زمان و خلیفه رحمان ، امام و مولایمان فرزند حسن عسکرى علیه السلام است ، که خداى ، فرجش را نزدیک فرماید!
سنش در هنگام وفات پدر بزرگوارش پنج سال بود، ولیکن خداوند در این سن اندک او را رحمت و فصل الخطاب عنایت فرمود و آن حضرت را آیت عالمین قرار داد.
بدو حکمت ارزانى داشت ؛ چنان که با یحیى نیز در کودکى چنین کرد. او را در طفولیت امام قرار داد؛ همچنان که عیسى را در گهواره به پیامبرى رسانید.

او از پلیدى و نا پاکى منزه است و از عصیان و نافرمانى به دور، و سیره اش سیره پدرانش علیهم السلام مى باشد . و کسى است که خداوند به وسیله او زمین را از قسط و عدل پر مى کند؛ همچنان که پیش ‍ از قیامش از ظلم و جور پر مى شود.
اخبار از رسول خدا صلى الله علیه وآله با سندهاى بسیار و طرق متعدد از هر دو فرقه ، بسیار وارد شده است که : مهدى علیه السلام از فرزندان آن حضرت صلى الله علیه وآله و همنام اوست و سلطنتش از مشرق تا مغرب حاکم خواهد شد و خداوند به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل مى کند؛ همچنان که پیش از قیامش پر از ظلم و جور مى شود.

 وانگذاشت پدر بزرگوارش فرزندى به حسب ظاهر و باطن به غیر از آن حضرت . و واگذاشت او را در حالتى که غایب و مستتر بود
همچنان که در پیش ذکر شد. و مولد شریف آن حضرت نیمه شعبان بود از سال دویست و پنجاه و پنجم . مادر معجز پرورش ام ولدى بود که او را نرجس مى گفتند، و سن مبارکش در وقت وفات پدر بزرگوار خود پنج سال بود . و او را در حال طفولیت ظاهره آیت و حجت ساخت ، همچنان که عیسى بن مریم علیه السلام را در گهواره پیغمبر کرد.
و به تحقیق که نص بر آن حضرت در ملت اسلام پیرایه سبقت یافته بود از نبى هدى صلى الله علیه وآله و بعد از آن امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام و پدر بزرگوارش نزد کسانى که محل وثوق و از خاصان شیعه او بودند، نص بر آن حضرت به امامت ، و اشاره به او به خلافت مى فرموده . و پیش از آن که آفتاب جهانتاب وجود لازم السعودش روشنى بخش عرصه امکان شود، خبر در باب غیبت آن سرور ثابت و به دولت او قبل از غیبت مستفیض و متواتر بود. و اوست صاحب سیف از جمله ائمه هدى علیه السلام و قائم به حق و منتظر از براى دولت ایمان .
و او را پیش از قیام و ظهور دو غیبت است که یکى اطول از دیگرى است ، همچنانکه در اخبار بسیار وارد شده ، اما غیبت صغرى پس از وقت ولادت لازم السعادت است تا انقطاع سفارت و رسالت میانه او و شیعیان او، و سفراء به وفات معدوم شدند. و اما غیبت طولى که آنرا غیبت کبرى گویند، پس آن بعد از غیبت اولى است و در آخر غیبت کبرى قیام خواهد فرمود با سیف ، قال الله عزوجل : و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الرض ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین (الایه) ، و قال سبحانه و تعالى : و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (الآیه).
و رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده است که : هرگز منقضى نخواهد شد ایام و لیالى تا این که مبعوث سازد الله تعالى مردى از اهل بیت مرا که اسمش با اسم من موافق باشد، پر میکند زمین را از عدل و داد همچنان که پر شده است از ستم و جور و بیداد.
و باز از جناب مستطاب نبوى صلى الله علیه وآله مروى است که مى فرماید: اگر باقى نماند دنیا مگر یک روز، البته دراز مى کند الله تعالى آن روز را تا این که بر انگیزد در آن روز مردى از اولاد مرا که اسمش همچو اسم من باشد، پر مى کند دنیا را از عدل و قسط همچنانکه پر است از ظلم و جور.

 

(از کتاب : فضائل و سیره چهارده معصوم (علیهم السلام ) در آثار استاد علامه حسن زاده آملى ) (نوشته  ‏عباس عزیزى)

 

همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود

روزى حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در جمع بعضى از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، چنین اظهار نمود:
به خدا سوگند! او را مى بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه مى باشد، در حالتى که پیراهن و عباى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را بر تن ؛ و عمامه آن حضرت را بر سر و کفش هاى وصله دارش را در پاى خود کرده ؛ و نیز چوب دستى او را در دست گرفته و به عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند مى آید تا داخل مکّه گردد
... .
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپرى شده ، امّا با شکل و قیافه جوانى شاداب ظاهر مى گردد و هیچ اثر پیرى در او دیده نمى شود؛ و به تنهائى وارد مسجدالحرام و به کعبه پناهنده مى گردد
.
و چون شب فرا رسد و مردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل و تعدادى از دیگر ملائکه نازل مى شوند و نزد حضرت ولىّ عصر، امام زمان صلوات اللّه علیه مى آیند
.
در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام به صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف گوید: اى سرور من ! گفتار تو مقبول و دستور تو نافذ خواهد بود
.
پس از آن ، امام زمان علیه السلام دستى بر صورت خود مى کشد و اظهار مى دارد: حمد و ستایش مخصوص خداوندى راست که وعده اش فرا رسیده و ما را وارث زمین گردانیده است و جایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را براى عمل کنندگان مخلص قرار داده است
.
بعد از آن ، حضرت بین رکن و مقام مى ایستد و با فریادى رعدآسا ندا مى دهد: اى کسانى که خدا شما را براى یارى من ذخیره داشته است ، به پاخیزید و به سوى من بشتابید و مرا یارى کنید
.
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: صداى امام زمان به گوش همگان در شرق و غرب عالَم خواهد رسید
.
و چون این صدا به گوش همه برسد، تمامى اصحاب و یاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جنگ بدر خواهد بود
.
سپس تمامى افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ و اوّل کسى که دست امام زمان را مى گیرد و بیعت مى کند، جبرئیل امین علیه السلام است و پس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ و سپس جنّیانى که در رکاب آن حضرت باید باشند و بعد از آن ها مؤمنینى که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت مى نمایند.

(از کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان علیه السلام )(مؤلّف : عبداللّه صالحى)

۰ نظر ۲۷ مرداد ۸۷ ، ۱۹:۰۳
فتحی
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۸۷

امام کاظم(ع)

25 رجب روز شهادت جانگداز حضرت امام کاظم (علیه السلام) است، با عرض تسلیت به شیعیان و دوستداران آن حجت خدا، خصوصا به محضر فرزند گرامی اش حضرت امام زمان (علیه السلام) .

 

 

گوشه زندان ویران و خرابم عار نیست

 خوش دلم کاینجا کسی همراه من جز یار نیست

خوش بود گربسته باشد پای من در سلسله
 رشته عشق است این عمامه و دستار نیست

محرم اسرار عشقم کاین چنین زندانی ام 

 کس به غیر از من در اینجا محرم اسرار نیست

گوشه زندان بغداد و غریب و مبتلا
غیر زنجیر جفایم یاور و غمخوار نیست

عاشق روی نگارم در رهش جان می دهم
 جنت و فردوس من غیر از وصال یار نیست

گرچه زندانبان زند با  تازیانه هرشبم
 محو روی دلبرم باکم از این این آزار نیست

یوسف زهرایم و زندان شده چاه غمم
عاشقی باشد گناهم غصه ام در کار نیست

                                             ( ناشناس )

۰ نظر ۰۴ مرداد ۸۷ ، ۱۸:۲۳
فتحی
جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۸۷

یازینب

 این سفر بود که با هستی من بازی کرد

زیر لب زمزمه می کنی : « کاش هزار فرزند می داشتم و همه را فدی یک تار موی حسین می کردم .»

و نام آرام بخش حسین را زیر لب ترنم می کنی :

حسین! حسین! حسین!

حسین اگر بود تحمل همه ین رنج ها و دردها و داغها ینقدر مشکل نبود.حتی داغ علی   اکبر، حتی مصیبت قاسم ، حتی شهادت علی اصغر ، حتی عروج عباس . . .!

عباس ؟! تو با خواهرت چه کردی عباس؟! تو از کجا آمده بودی عباس ؟ تو چگونه خودت را با جگر زینب پیوند زدی ؟

هم اکنون که به مدینه می رسیم ، من به مادرت چه بگویم ؟

بگویم ام البنین!؟  مادر پسران!؟    کدام پسران ؟ کجیند آن چهار سروی که تو روانه کربلا کردی؟

بگویم ام البنین!  همه مادران عالم بید تربیت پسر را از تو یاد بگیرند،همه مردان عالم بید پیش تو درس ادب بخوانند.

حسین! حسین! حسین!

جاذبه عشق تو با ین چهار جوان چه کرد؟ با پیران و سالخوردگان چه کرد ؟ با حبیب چه کرد؟ با مسلم چه کرد ؟

حسین! حسین! حسین!

تو اگر بودی ، سینه تسلی تو اگر بود، نگاه آرام بخش تو اگر بود، همه غمهی عالم قابل تحمل بود.

*******

زینب ! زینب ! زینب !

تو را به خدا خودت را حفظ کن.

کار تو هنوز به اتمام نرسیده است.

تو تازه بید پیام کربلیی ات را از مدینه رسول الله به تمام عالم منتشر کنی.

تو بید خون حسین را تا ابد زنده نگه داری .

. . . . . . .

 پس گریه نکن زینب ! خودت را حفظ کن زینب !

اکنون آرام آرام به مدینه نزدیک می شوی و رسالتی که در مدینه چشم انتظار توست، از آنچه تاکنون بر دوش خود حمل کرده ی ، کمتر نیست.

. . . . . . .

بشیر به تاخت خود را به مدینه می رساند، مقابل مسجد پیامبر می یستد وین دوبیت را فریاد می زند:

«ی اهل یثرب! دیگر مدینه جی ماندن نیست، که حسین به شهادت رسیده است .پس همه چشم ها بید هماره بر او بگریند که حسین در کربلا به خون تپید و سرش بر نیزه ها چرخید.»

و اعلام می کند که: « ی اهل مدینه ! علی، فرزند حسین با عمه ها و خواهرانش به نزدیکی شهر رسیده اند. من جی آنها را به شما نشان خواهم داد .»

خبر، به سرعت باد در همه کوچه پس کوچه ها و خانه هی مدینه می پیچد و شهر یکپارچه، ضجه و ناله می شود.

. . . . . . .

پیش از آنکه بشر بازگردد، مردم ضجه زنان و مویه کنان، از مدینه بیرون می ریزند و با اشک و آه وگریه به استقبال شما می یند.

مدینه جز هنگام ارتحال پیامبر، چنین درد و داغ و آه و شیونی را به خود ندیده است.

زنان ، زنان مدینه، زنان بنی هاشم که چند ماه پیش ، تو را بدرقه کردند اکنون تو را به جا نمی آورند. باور نمی کنند که تو همان زینبی باشی که چند ماه پیش ، از مدینه رفته ی. باور نمی کنند که درد و داغ و مصیبت، در عرض چند ماه بتواند همه موهی زنی را یک دست سپید کند، بتواند چشم ها را ینچنین به گودی بنشاند، بتواند رنگ صورت را برگرداند و بتواند کسی را ینچنین ضعیف و زرد ونزار گرداند. وتازه آنها چگونه می توانند بفهمند که هر مو چگونه سپید گشته است، و هر چروک با کدام داغ ، بر صورت نقش بسته است.

. . . . . . .

مردم کاروان را بر سر دست و چشم خویش به سوی مدینه پیش می برند.

وقتی چشم تو به دروازه مدینه می افتد، زیر لب با مدینه سخن می گویی و به پهنی صورت، اشک می ریزی:

«ما را به خود راه مده ی مدینه ی جد ما، که ما با کوله باری از حزن و حسرت آمده یم.

همه با هم بودیم وقتی که ازپیش تو می رفتیم، اما اکنون بی مرد و فرزند، باز گشته یم.»

********

به حرم پیامبر که می رسی، داخل نمی شوی، دو دست بر چهارچوبه در می گذاری و فریاد می زنی: « یا جداه! من خبر شهادت برادرم حسین را بریت آورده ام. »

و همچون آفتابی که درآسمان عاشورا درخشید، و در کوفه و شام به شفق نشست،در مغرب قبر پیامبر، غروب می کنی.

افتان و خیزان به سمت قبر پیامبر می دوی، خودت را روی قبر می اندازی و درد دلت را با پیامبر، آغاز می کنی. شید به اندازه همه آنچه که در طول ین سفر گریسته ی، پیش پیامبر، گریه می کنی و همه مصائب و حوادث را مو به مو بریش نقل میکنی و به یادش می آوری آن خواب را که او بری تو تعبیر کرد.

انگار که تو هنوز همان کودکی که در آغوش پیامبر نشسته ی و او اشکهی تو را با لبهیش می سترد و خواب تورا تعبیر می کند:

« آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم، که به زودی تند باد اجل اورا از پی در می آورد، و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت مادرت فاطمه می بندی. و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش می کنی و پس از پدر، دل به دو برادر می سپاری که آن دو نیز درپی هم، ترک ین جهان می گویند، و تورا با یک دنیا مصیبت وغربت، تنها می گذارند.»

- تعبیر شد خواب کودکی هی من پیامبر! ومن اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده ام .

( از کتاب: آفتاب درحجاب – سید مهدی شجاعی )

۰ نظر ۲۸ تیر ۸۷ ، ۲۰:۱۹
فتحی
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۸۷

از گلستان حکمت و بلاغت

از گلستان حکمت و بلاغت

ماه رجب باشکوه و عظمت ، و رحمت و برکت همراه خود، دل و جان عاشقان و دلدادگان را سیراب می کند . و لذت دیدار ، وصل ، وبودن در حضور معشوق را به جانهای مشتاق می چشاند.

و نیز نام ماه رجب با خود عطر و روشنی انوار درخشان ولایت و هدایت را دارد . میلاد امامان نور خصوصا ولی الله کامل ، امیر عاشقان و عارفان ، و سرحلقه مومنان و عابدان حضرت علی ابن ابیطالب (ع) ، و همینطور عید بزرگترین نعمت الهی بر همه بندگانش ، عید مبعث اشرف کائنات و خاتم رسولان پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص).

حدیثی نورانی ، و شاخه گلی از باغستان حکمت و بلاغت ، که  در موضوع دعا، توبه ، استغفار و شکراست ، از نهج البلاغه مولای همه عاشقان انتخاب کردم ، که با ماه پر برکت  رجب خصوصا ایام نورانی و خلوت عاشقانه اعتکاف تناسب دارد ، به دوست داران و علاقمندان اهلبیت مطهر پیامبر اکرم (ص)، و دلدادگان ولایت حضرت علی (ع) تقدیم می کنم . این بیان نورانی و هدایت الهی شایسته دل سپردن و توجه خاص است :

قال(علیه السلام): مَنْ أُعْطِیَ أَرْبعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً: مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الاِْجَابَةَ، وَمَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَةَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ، وَمَنْ أُعْطِیَ الاِْسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ، وَمَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ لَمْ یُحْرَمِ الزِّیَادَةَ.

     وتصدیقُ ذَلکَ فی کتَابِ اللهِ، قَالَ اللهُ عزوجل فی الدّعَاء: (ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ)، وقال فی الاستغفار: (وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمّ یَسْتَغْفِرِ اللهَ یَجِدِ اللهَ غَفُوراً رَحِیماً)، وقال فی الشکر: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنّکُمْ)، وقال فی التوبة: (إنّما التّوْبَةُ عَلَى اللهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السّوءَ بِجَهَالَة ثُم یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیب فأُولَئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللهُ عَلِیماً حَکِیماً)              حکمت شماره 130 نهج البلاغه

حضرت علی (علیه السلام) فرمود : کسی که توفیق چهار چیز پیدا کند، از چهار چیز محروم نخواهد شد.
1- کسی که توفیق دعا بیابد ، از اجابت محروم نمی گردد.
2- کسیکه توفیق توبه پیدا کند ، از قبول محروم نمی شود.

3 – کسی که توفیق اسغفار بیابد ، از آمرزش محروم نمی گردد.
4- کسی که توفیق شکر گزاری پیدا کند ، از فزونی روزی محروم نخواهد شد.

** شریف رضی می گوید: قرآن این سخن را تصدیق میکند

چرا که در باره دعا  می فرماید: ( مرا بخوانید شما را اجابت می کنم .  بقره –  آیه 60)

 و راجع به استغفار میگوید : ( آنکس که مرتکب عمل زشتی شود و یا به خود ستم کند سپس از خدا طلب آمرزش کند خداوند را غفور و رحیم خواهد یافت .  نساء –  آیه 110 )

 و در باره شکر فرمود : ( اگر سپاسگزاری کنید ، نعمت را بر شما افزون خواهم کرد . ابراهیم –  آیه  7)

و درباره توبه گفته است : (همانا توبه  در باره کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام می دهند و سپس بزودی توبه می کنند . خداوند توبه چنین اشخاصی را می پذیرد و خداوند دانا و حکیم است . نساء –  آیه 17)

دو مطلب زیراز نوشته های قبلی نیز مرتبط با موضوع این یادداشت است ملاحظه بفرمایید

علی(ع) در نگاه محمد (ص)               نامه ای از بهشت

امیدوارم عاشقان و عارفان و عابدان نیاشگر و خلوت گزیدگان مهمانی خاص اعتکاف ما را هم در دعای خیر خود یاد کنند.   (عارف)

 

۰ نظر ۲۱ تیر ۸۷ ، ۰۷:۲۰
فتحی
سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۸۷

وصیت نامه شهید فتحی

وصیتنامه شهید غلامحسین فتحی

 تولد - 1344 شهادت -20/10/1365- عملیات کربلای5 -  شلمچه

 بسم الله الرحمن الرحیم

کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئا" و هو خیرلکم و عسی ان تحبوا شیئا" و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون.   (بقره/216) 

بنام الله و بیاد الله و برای الله و فتح و نصرت از الله و ستایش و پرستش مخصوص اوست که لباس هستی بر تن ما پوشانید و ما را از جهل و ظلمت بسوی معرفت و روشنایی هدایت کرد و بر ما منت نهاد که در این زمان از زنده کنندگان دین او باشیم و دین او را خفظ کنیم. . . . .  و هم اکنون که کفر سراسر دنیا را گرفته و تمامی کفر در برابر اسلام بسیج شده و صف آرایی کرده تا اسلام را محو کنند ، عده ای بسیار قلیل لباس جهاد و مبارزه را بر تن کرده اند و برای دفاع از اسلام از تمام هستی خود گذشته اند و به این امید می جنگند که تنها محب خدا هستند :

(ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله)

 و به این امید هستند که تکلیف خود را به نحو احسن انجام داده و رضایت خدای خویش را بدست آورند. و این حقیر که خداوند توفیق داده و منت نهاده که لباس سپاه را که لباس جهاد و شهادت است بر تن پوشیده تا از اسلام و انقلاب اسلامی دفاع کنم، با کمال معرفت و شناخت کامل این راه را انتخاب کرده و تا آخرین لحظه زندگی و قطره خونم این راه را دامه داده تا به خیل عزیزان و دوستانم بپیوندم که فراقشان دلم را سوزانده و آتش عشق محبوبشان آرامش را از من گرفته و منتظر ندای حق تعالی هستم که :

(یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی) (فجر/27-30)

 آن عزیزانی که رفتند وظیفه خود را همچون مولا و سرورشان حسین ابن علی (ع) انجام دادند و جنگیدند و حسین وار به شهادت رسیدند و سلاح خونین و آتشین خود را به ما سپردند . و ما باید با قامتی استوار و با توکل بر خداوند انگیزه و هدف آنها را ادامه دهیم ، که اگر ما هم اکنون نفس می کشیم به واسطه خون این عزیزان است . و امروز که دفاع و جهاد بر هر فرد مسلمان واجب است این حقیر که در سنگر جهاد نشسته پیامی و وصیتی دارم که وظیفه خود می دانم تذکر بدهم:

امت حزب الله و شهید پرور! امروز انقلاب ما یک انقلاب اسلامی ،دفاع و جنگ ما دفاع از اسلام و احکام اسلام است . و اطاعت از فرمان حضرت امام بر تمامی مسلمانان خصوصا" شیعیان واجب و لازم است. چرا که امروز مسئله ، مسئله اسلام است و جز این نمی تواند باشد. و امام عزیز تکلیف ما را روشن کرده و هیچ عذری از هیچ کس پذیرفته نیست که مسئله اصلی جنگ است ، و از نماز و احکام اسلام بالاتر است. و این امر بر هیچ کس  پوشیده نیست و از خدا تشکر کنید تا این نعمت بزرگی که به مردم ما داده از ما نگیرد و آن حفظ دین خداست . و بدانید که تکلیف ما را سید الشهداء (ع) معلوم کرده و باید همچون شهدای کربلا از تمام هستی و وجود خود بگذریم که دین خدا را حفظ کنیم. که اگر سهل انگاری شود آنچنان اسلام سیلی می خورد که تا قرنها نمی تواند سرش را بلند کند ، و این عزتی که مسلمانان دارند از بین خواهد رفت. و دیگر اینکه هرگز امام خود را تنها نگذارید که تنها گذاشتن امام کنار گذاشتن اسلام و مسلمانی است. و تا آخرین قطره خون خود مطیع و فرمانبر او باشید. و دیگر اینکه اتحاد و وحدت خود را حفظ کنید که هر جا نفاق و دوگانگی بوجود آید به ضرر اسلام و انقلاب است و باعث شادی دشمنان اسلام خواهد شد.

ووصیت من عمل به وصیت و پیام شهدا است و از کلیه دوستان و آشنایان می خواهم که در زندگی اخلاص و توجه به خداوند را سر منشأ تمام کارها قرار دهید و از کاری که موجب خشم و غضب خداوند است بپرهیزید . و همدیگر را بیشتر دوست داشته باشید ، و منشأ دوستی را حب خداوند قرار دهید .و از غرائز بپرهیزید  و بدانید تنها چیزی که نجاتبخش آخرت ما خواهد شد عمل صالح و حسن عامل است.

و در آخر چند کلامی به پدر و مادر عزیز و مهربانم، که فرزند حقیرتان را حلال کنید، هر چند که حق فرزندی را بخوبی ادا نکردم ولی از شما خواهانم که تمام مشکلات و سختی های دنیایی را بخاطر خدا و رضایت او تحمل کنید. و بدانید که شیرینی آخرت از آن شما است و همه ما رفتنی هستیم . شما خوشحال باشید که فرزندتان بخاطر اسلام و قرآن رفته و شهادت را انتخاب کرده و خدای نخواسته چیزی جز آنکه امام بخواهد شما نخواهید.

از برادران عزیزم علی اکبر و محسن نیز حلالیت می طلبم ، و از آنها خواهانم همانطور که تا بحال برای اسلام از هیچ چیز دریغ نکردید تا آخر زندگی در راه اسلام و انقلاب کوشا باشید، و از خواهرانم نیز حلالیت می طلبم و امیدوارم که در سنگر حجاب تا آخرین لحظه زندگی ،از انقلاب و اسلام دفاع کنید . و فرزندان خود را فقط برای اسلام ترببیت کنید و مانع خدمت آنها به اسلام و انقلاب نباشید .

 و برادران کوچکم محمد و رضا را نیز به نحو احسن تربیت کنید. در آخر از شما می خواهم که برایم طلب مغفرت کنید و دعا کنید پاک از دنیا بروم و گناهانم مانع از رضایت خداوند نباشد.

وا لسلام علیکم و رحمه الله و برکاته -14/10/65- غلامحسین فتحی

****************************
روحش شاد و یادش جاویدان

۰ نظر ۱۱ تیر ۸۷ ، ۰۷:۲۳
فتحی
پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۸۷

مطالب قبلی آینه های عارف

۰ نظر ۰۶ تیر ۸۷ ، ۱۲:۵۶
فتحی
دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۸۷

از فدک تا محشر

 

از فدک تا محشر

سلام و تبریک بر فرزندان حقیقی و معنوی حضرت زهرای مرضیه (س ) خصوصا به محضر حضرت صاحب الزمان (عج)
چند سال قبل تولد حضرت زهرا (س) و هفته بسیج همزمان شده بود ومن توفیق یافتم که مثنوی "از فدک تا محشر" را تقدیم آن بزرگوار کنم . اینک ابیاتی ازآن مثنوی تقدیم شما به عنوان عرض تبریک

**********

فاطمه می آید وگل می دهد
باغ هستی بوی سنبل می دهد

دختر احمد زن خیرالورا
مادر زینب چراغ نینوا
فاطمه دریایی از لطف و صفاست
نسخه ای از «عین ذات » مصطفاست
روز مادر روز کوثر روز عشق
روز میلاد وفا آموز عشق

فاطمه می آید از بام بسیج
عاشقی می بارد از نام بسیج
اسوه ایثار در نزد همه
 سیره ی اول بسیجی « فاطمه »
*******
سیرت زهرا بسیجی بودن است
سر به دامان ولایت سودن است
فاطمه غرق ولایت بود و بس
حامی بیت امامت بود وبس
اولین شرط بسیجی عاشقی است
هر که عاشق نیست زهرا گونه نیست
این بسیج همرنگ وبوی فاطمه است
مستی او از سبوی فاطمه است

یاد زهرا قوت جان بسیج
نام زهرا رمز طوفان بسیج
فاطمه سردار عشق و سنگر است
خاک ریزش از فدک تا محشر است
فاطمه هم سنگر هر عاشق است
همدم زهرا به جنت لایق است
فاطمه یاس گلستان جهان
زینت پیشانی رزمندگان
 *******

  مادرم!  من از دعایت سرخوشم
بی تو در هر جا غریب و خامشم
در میان سنگر و در خاک ریز
کوه و دریا باتو هستم ای عزیز
هر طرف رو می کنم تو با منی
« ثم وجه الله » را دم می زنی
هر جه گویم هستی و با این همه
گفته ای هستی کنیز فاطمه
هر دم از زهرا برایم گفته ای
در غلطان از نگاهت سفته ای

لحظه اعزام جبهه دیدمت
اشک می باریدی و بوسیدمت
زیر لب آهسته کردی زمزمه
رو عزیزم ! در پناه فاطمه !!

*******

همره ما در بهشت جبهه ها
عشق بود و فاطمه بود وخدا
بر جمال حق تماشا داشتیم
اقتداء  بر بیت زهرا داشتیم
آن شب نورانی زیبا رسید
از نیستان رمز« یا زهرا » رسید
نفخه حق در نی جانها دمید
کار عشق آن شب به « او ادنی » رسید
هر که سیراب از می زهرا شدی
پر گرفتی و به آن بالا شدی

من که ماندم پای عشقم لنگ بود
راستی بال و پرم از سنگ بود

*******
عاقبت من ماندم و زخم درون
با دلی پر حسرت و لبریز خون
بال پروازم دگر بشکسته شد
دفتر عشق و شهادت بسته شد
هر چه بود امروز تــنها مانده ام
در میان سجن دنیا مانده ام
بار حسرت را به دوشم می کشم
با بسیج و یاد زهرا دلخوشم
رو نمودم سوی بیت « مرتضی »
از عطای فاطمه گشتم « رضا »      ((عارف ))

 

۰ نظر ۰۳ تیر ۸۷ ، ۰۵:۵۱
فتحی
پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۸۷

زندگی نامه و یادی از شهید فتحی

 توراست شادی وصل و مرا غم هجران
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
 از شهدا که نمی شود چیزی گفت . شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقون اند، و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است وعشق. و قلم درترسیمش بر خود می شکافد.
  ( امام خمینی (ره) صحیفه نور-ج 21)
 دیدم به تنهایی وابتدا خودم نمی توانم از شهدا حرف بزنم . از طرفی دلم سخت هوای آنها را داشت ، ونمی توانستم صبرکنم تا مثلا هفته دفاع مقدس ، یا سالگرد شهید عزیزمان « غلامحسین » ، این بود که دست به دامن امام (ره) شدم تا او سخن را شروع کند . و حالا که کلام امام ، امام سخن شد ، به دنبالش و به پیروی از آن عارف بزرگ مختصری زندگی نامه شهید ارجمند  « غلامحسین فتحی » را مرور می کنیم ، تا غبار دلهامان شستشو شود ، و بعد اگر عمری بود و توفیقی داشتم ، در یادداشت بعد وصیت نامه آن گرامی را تقدیم کنم  . ضمنا در یادداشت « قیامت میقات » که در آرشیو است به نحو دیگری شهادت آن عزیز منعکس شده .



 


 


 ابتدا از همه دوستانی که این مطلب را مطالعه می کنند درخواست دارم که صلوات و
فاتحه ای تقدیم روح همه شهیدان خصوصا سید الشهداء (ع ) بنمائید.


زندگی نامه شهید غلامحسین فتحی


شهادت ۲۰/10/1365  شلمچه – عملیات کربلای 5


 شهید غلامحسین فتحی در سال 1344 شمسی در یکی از روستاهای اراک ، در خانواده ای مذهبی و اردتمند به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمد.
در اوایل دوران کودکی اش همراه خانواده به اراک مهاجرت نمودند ، و او تحصیلات خود را در اراک آغاز نمود. در زمان نهضت اسلامی و انقلاب تاریخ ساز امام خمینی (ره) او دانش آموزی بود که در کنار تحصیل ، الفبای عشق و ایمان را می آموخت . و در همان زمان با توجه به فضای دینی و فرهنگی خانواده ، و زمینه های انقلابی جامعه ، عشق و علاقه و پیوند جاودانی با اسلام عزیز دل و جانش را سیراب می نمود. و در همین حال و هوا شاهد پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم ظلم و ستم شاهنشاهی بود.
با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله در بسیج مدرسه و پایگاه مقاومت مسجد عضویت و همکاری خود را آغاز کرد، و از سوی دیگر حضور در مجالس و هیئتهای مذهبی که باعث افزایش آگاهی او نسبت به معارف اسلامی و آشنایی با امامان معصوم (علیهم السلام)  خصوصا شهیدان کربلا می شد ، برایش شیرین ترین کارها بود.
در سال 1361 به آموزش نظامی بسیج  و پس از آن به جبهه اعزام گردید. پس از دوبار شرکت در جبهه های جنوب و غرب ، در سال 1362 عضو تمام وقت  بسیج شد وهمکاری خود را با واحد آموزش عقیدتی سپاه ادامه داد. شوق و علاقه وافر او به انقلاب اسلامی و وظیفه شناسی که داشت ، سبب شد که با توجه به حساسیت زمان و ضرورت دفاع از اسلام ، تحصیل خود را رها نموده و عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید، و خدمت عاشقانه خود را در لباس مقدس پاسداری ادامه داد.
با توجه به زمینه مناسب و علاقه و آمادگی که غلامحسین نسبت به معارف قرآن و اسلام داشت ، به دوره آموزش مربی قرآن در قم اعزام شد ، و پس از موفقیت در این دوره با تشکیل کلاسهای قرآن و عقیدتی برای پاسداران و بسیجیان فعالیت خود را ادامه داد . اما عطش سیری ناپذیر غلامحسین به جهاد و شهادت در راه خدا آرامش را از او سلب کرده بود ودر جستجوی گمشده و معشوقش همراه با گردان امام حسین (ع) حضور خود را در جبهه بیشتر کرد و بارها در عملیاتهای مختلف شرکت نمود.
در عملیات کربلای چهار(دی ماه 1365)  مجروح و در بیمارستان بستری شد. اما پس از مدتی اندک در حالی که هنوز بهبود نیافته بود ، بیمارستان را ترک و حتی بدون مراجعه به منزل ، مسقیما به جبهه رفت ،و آماده شرکت در عملیات کربلای پنج شد.
در عملیات کربلای پنج معاون فرمانده گروهان بود ، و با مجروح شدن فرمانده ،مسئولیت فرماندهی گروهان به او واگذار شد. او بوی وصل را استشمام می کرد ، یار چهره ای به او نشان داده و قرارش را ربوده بود. شور و شوق وصال در سحرگاه روز بیستم دی ماه بی تابش کرد .و در ادامه عملیات کربلای پنج ، زمانی که فقط بیست ویک بهاردر عمرش دیده بود ، در حالی که نام مقدس حضرت زهرا (س) را برلب داشت ، گلوله تیربار به سینه اش اصابت نمود و با سینه خونین به دیدار محبوب شتافت و به وصال رفیق اعلی رسید.

**********************************
روحش شاد و یادش جاویدان

۰ نظر ۲۳ خرداد ۸۷ ، ۰۴:۳۷
فتحی
جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۸۷

شرح شهادت زهرای مرضیه

شرح شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 

 

ضمن عرض تسلیت به حضرت امام زمان (عج)و رهبر عزیزمان و همه برادران و خواهران مسلمان ،اخیرا توفیقی پیش آمد و با جمعی همدل مسائل مربوط به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مورد مطالعه قرارگرفت . مطلبی که تقدیم می شود خلاصه قسمتهایی است که در این کتابها مطالعه شد:
1- فاطمه از ولادت تا شهادت – آیت الله سید محمد کاظم قزوینی
2- زندگی حضرت فاطمه - آیت الله شهید دستغیب شیرازی
3- سوگنامه آل محمد – محمد محمدی اشتهاردی
4- نهج البلاغه

*********************************
در روز آخر، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساعتی خوابید، در خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را دید، پدرش فرمود :
-  به سوی من بیا که مشتاق دیدار توام.
- پدرجان به خدا سوگند من به دیدار شما شور و شوق بیشتری دارم.
- دخترم امشب نزد من خواهی بود.

حضرت از خواب بیدار شد. حال خوشی داشت ، چون موقع دیدار پدر رسیده بود. و غمگین بود ، چون علی و فرزندان خرد سالش (علیهم السلام) را در موج غمها تنها می گذاشت. با سختی از جا برخاست . لباسهای بچه ها را با دستان لرزان شست. و خود فرزندانش را شستشو داد. در این اثنا علی (علیه السلام) رسید، وقتی این حالت رادید ، سوال کرد :
- چکار میکنی؟ چرا از بستر بلند شدی ؟
- خواستم خودم کارهای فرزندانم را انجام بدهم .امروز آخر عمر من است ، پدرم به من خبر داده . . .

و خواب خود را برای علی (علیه السلام) گفت.
بعد ازانجام کارها به بسترش رفت و با علی (علیه السلام) به گفتگو پرداخت :

- امروز ازجهان می روم ، می خواهم وصیت کنم .
- خدا به تو سلامتی بدهد ، هرچه دوست داری بگو.
- یابن عم ماعهدتنی کاذبه ولا خائنه و لا خالفتک منذ عاشرتنی .
- پناه برخدا ! به خدا سوگند توداناتر و با تقواتر و بزرگوارتر از آنی که من بجز آنچه گفتی بنگرم . . . . فاطمه جان دوری و جدایی تو برای من خیلی گران است . . . . به خدا با شهادتت مصیبت جانسوز رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم )را بر من تجدید می کنی ، وفات و فقدان تو خیلی برای من سنگین است ، انالله و انا الیه راجعون.

ساعتی هردو گریستند. . . . علی (علیه السلام) سر زهرا (سلام الله علیها) را به سینه چسبانید وفرمود هروصیتی داری بقرما ، و فاطمه (س) دعایش کرد و اینگونه وصیت کرد:
اول - اینکه پس ازمن همسری اختیار کن (و کسی را معرفی کرد ) که با فرزندان من مهربان است.
دوم – مبادا کسانی که به من ستم کردند به جنازه من حاضر شوند . . . فانهم عدوی وعدورسول الله (ص) ولا تترک أن یصلی علی احد منهم ولا من اتباعهم . . . وشب مرا غسل بده و شب کفن کن و به خاک بسپار . . . .

* (در وصیت دیگری هم آمده) مرا زیر پوشش پیراهنم غسل بده و از حنوط باقیمانده از پدرم حنوط کن و خودت و افراد نزدیک برمن نماز بگذار ، و پنهانی در شب به خاک بسپار و قبرم را مخفی کن ، مبادا از آنها کسی در تشییع من شرکت کند. . . . و نوشته اند که حضرت (سلام الله علیها) این اشعار را خواند:
أبکنی إن بکیت یا خیر هادی              و اسبل الدمع فهو یوم الفراق
یا قرین البتول اوصیک بالنسل           فقد اصبح حلیف اشتیاق
ابکنی وابک للیتامی و لا تنس            قتیل العدی بطف العراق

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده:
حضرت زهرا در لحظات آخر گریه کرد.
علی (علیه السلام) سئوال کرد چرا گریه میکنی؟
- به ظلمی که پس از من به تو می شود گریه می کنم.
- . . . این رنج ها چون در راه خدا است بر من آسان است.

 

************************

عصر آن روز حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سلمی (همسر ابن رافع) فرمود مقداری آب حاضر کند، و خودش را شستشو کرد ، غسل نمود و لباس پاکیزه پوشید، و روبه قبله در بستر خوابید. قبل از آن هم دخترانش را به خانه بستگان فرستادتا در موقع وفات کنار مادرشان نباشند.
در لحظات آخر که فقط اسما (و طبق نقلی فضه هم ) در خانه بودند. یک مرتبه به اطراف نگاه کرد وفرمود :
السلام علی جبرئیل،السلام علی رسول الله ، الهم مع رسولک، الهم فی رضوانک و جوارک و دارک دارالسلام. بعد به زنها فرمود : اترون ما اری ؟ پرسیدند مگر شما چه می بینید ؟ فرمود:هذه مواکب اهل السماوات و هذا جبرئیل، و هذا رسول الله (ص) . . .  پدرم می گوید دختر عزیزم بشتاب نزد ما. . .   

پس چشمان مبارکش را بست و از دنیا رحلت فرمود. * * * * * *
اسماء گریان شد، ناله می زد و بدن حضرت را می بوسید . ودر این لحظه حسنین (علیهما السلام) آمدند . پرسیدند اسماء مادر ما که این وقت روز نمی خوابید چه شده است که خوابیده ؟  اسماء جریان را به آنها گفت و ایشان نالان و گریان کنار بدن مادر آمدند هرکدام در حال گریه و ناله با مادر درد دلی داشتند . . . .

********************
در تاریکی شب طبق سفارش حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدن مبارک را علی (علیه السلام) با کمک اسماء غسل دادند ، و کفن کردند . . . در این لحظات علی (علیه السلام) رو به فرزندان نمود و فرمود : هلموا و تزودوا من امکم فهذاالفراق و اللقاء فی الجنه
بچه ها به کنار بدن مادر آمدند و با سوز و آه، گریه و با مادر خدا حافظی می کردند. نقل شده است که حضرت علی (علیه السلام) فرمودند :

اشهد الله انها حَنَّت و انَّت و اخرجت یدیها من الکفن و ضمّتهما الی صدرها . . .و در این لحظه ملائکه ندا دادند:
یا علی کودکان را از سینه زهرا (سلام الله علیها) بردار فرشتگان آسمان به گریه در آمدند.  . . . .

****************************

با تعداد اندک نماز بر بدن زهرای اطهر (س) خواندند و شبانه تشییع کردند و به خاک سپردند. . . .
*****   طبق خطبه 202 نهج البلاغه هنگام دفن حضرت فاطمه (س) امیرالمومنین(ع)  با پیامبر(ص)  چنین نجوا فرمود :

 ای رسول خدا از جانب من و دخترت که هم اکنون در جوارت قرارگرفته و به سرعت بر تو ملحق شده سلام . ای پیامبر از فراق دختر برگزیده و پاکت پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته . . . اما پس از رحلت تو هر مصیبتی به من برسد کوچک است ،. . . .  ای پیامبر امانتی که به من سپرده بودی هم اکنون باز داده شد و گروگان باز پس دادم ، اما اندوهم همیشگی است و شبهایم همراه بیداری ،تا آن دم که خداوند سر منزل تو را که در آن اقامت گزیده ای برایم انتخاب کند .
بزودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وی اجتماع کرده بودند، سرگذشت وی را از او بی پرده بپرس . . . . . سلام من به هردوی شما باد . . . . . .

۰ نظر ۱۷ خرداد ۸۷ ، ۰۵:۳۵
فتحی
سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۸۷

ناله حیدر - - - - قربانی امامت

السلام علی الصدیقه الشهیده

با عرض سلام به پیشگاه مقدس حضرت زهرای مرضیه و تسلیت ایام شهادت آن بزرگوار به محضر رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) خصوصا حضرت بقیه الله (عج) و تسلیت به دوستان و شیعیان آن بزرگوار 

*****************

قربانی امامت

من مرغ پرشکسته باغ رسالتم
قربانی و فدایی نخل امامتم
بعد از پدر چه ظلم و ستمها که دیده ام
گویی نه من امانت ختم نبوتم
احمد بگفت فاطمه ام بضعه من است
اما سیه زضربت سیلی است صورتم
آتش زدند خانه ما را منافقان
پهلوو سینه است گواه صداقتم
شد محسنم میانه دیوار ودر فدا
جز فضه کس نبود نماید حمایتم
گریان و دست بسته علی بود شاهدم
زان لحظه نزد همسر خود در خجالتم
بازوی خود زچشم علی می کنم نهان
خواهد گریست در شب غسل شهادتم
مظلوم تر زشوهر من نیست در جهان
گریان برای حافظ بیت ولایتم
(عارف
(

*********************

این دوبیت از امام علی علیه السلام نقل شده است

نفسی علی زفراتها محبوسه
یالیتها خرجت مع زفراتی 

لا خیر بعدک فی الحیاه فانما
ابکی مخافه تطول حیاتی

********

ناله حیدر

ای باصفا از نور رویت خانه من
برخیز و در ماتم نگر کاشانه من

 

رفتی و من تنها شدم ای هم نوایم
با چاه می گویم پس از تو راز هایم

 

بی تو چراغ خانه ام گردیده خاموش
هرگز نمی گردد غمت از دل فراموش

 

جسمم شده زندان روح بی قرارم

ایکاش بیرون آیدازتن جان زارم

 

بی تو ندارد زندگی لطف و صفایی

 ترسم که طولانی شود فصل جدایی

 

داغت نشسته بردلم ای دل نوازم
همواره از هجرتو در سوز و گدازم

 «عارف »

******************

 

۰ نظر ۰۷ خرداد ۸۷ ، ۱۱:۲۶
فتحی
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۷

جابربن عبدالله و مقام صبر

پسندم آنچه را جانان پسندد

جابر ابن عبدالله انصاری یکی از سابقین در اسلام است که از روزهای نخست با پیامبر(ص) بیعت نمود و در اغلب جنگها در رکاب آن حضرت بود .او علاوه بر میدان جنگ و جهاد در میدان علم و معارف الهی نیز چهره ممتازی به شمار می رود، وازعلوم ومعارف خاندان رسالت بهره های زیادی اندوخته ، و در نقل آثار و احادیث پیامبر (ص) و امامان شیعه شهرت فراوانی دارد.
افتخار و سعادت دیگر جابر این است که به سبب عمر طولانی توفیق معاشرت و استفاده از محضر هفت تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) را داشته است . با این مقدمه توجه شما دوستان عزیز را به جریان ملاقات او با حضرت امام باقر (علیه السلام( جلب می کنم :
روی أن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه ابتلی فی آخره بضعف الهرم و العجز فزاره محمد بن علی الباقر (ع) فسأله عن حاله
فقال أنا فی حالة أحب فیها الشیخوخة على الشباب و المرض على الصحة و الموت على الحیاة
فقال (ع) أما أنا یا جابر فإن جعلنی الله شیخا أحب الشیخوخة و إن جعلنی شابا أحب الشیبوبة و إن أمرضنی أحب المرض و إن شفانی أحب الشفاء و الصحة و إن أماتنی أحب الموت و إن أبقانی أحب البقاء
فلما سمع جابر هذا الکلام منه قبل وجهه و قال صدق رسول الله (ص) فإنه قال ستدرک لی ولدا اسمه اسمی یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الأرض فلذلک سمی باقر علم الأولین و الآخرین أی شاقه       

از کتاب مسکن الفئواد – نوشته شهید ثانی - ص87
****************************

ترجمه: جابر در آخر عمر به ضعف و پیری مبتلا شد ، امام باقر (علیه السلام ) به دیدار او رفت و از حال او پرسید. جابر گفت حالی دارم که در این حال پیری را بر جوانی ، و بیماری را بر تندرستی ،ومردن را به زیستن ترجیح می دهم.
امام باقر (علیه السلام ) فرمود : اما من اگر خدا مرا پیر گرداند ، حال پیری را دوست میدارم ،واگر جوان سازد جوانی را. اگر بیمار سازد بیماری را و اگرشفا دهد شفا و سلامتی را دوست دارم ، اگر بمیراند مردن را دوست میدارم و اگر زنده بدارد زندگی را.
جابر چون این سخنان را شنید صورت آن حضرت را بوسید و عرض کرد رسول خدا(ص) راست فرمود . او به من فرمود : یکی از فرزندان مرا خواهی دید که نام او نام من است ، و مشکلات علم را خواهد شکافت چنان شکافتنی که زمین را شخم می زنند . واز این جهت به او لقب باقر علم اولین و آخرین خواهند داد

***************
بعضی بزرگان فرموده اند از این گفتار امام برمی آید که جابر در مقام صبر بوده ولی سخن امام باقر علیه السلام مربوط به مقام رضاست.

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و دردو وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

آری دوستان عزیز می بینیم که حتی جابر ابن عبدالله نیز پس از یک عمر استفاده از آموزش ها و راهنمایی معصومین به قله نهایی تکامل نمی رسد و از «استاد خاص» که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده بی نیاز نمی شود . پس وضع ما چگونه خواهد بود ؟ !!

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۱:۲۶
فتحی
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۷

بی نیازی از انسان کامل ؟؟!!

بی نیازی از انسان کامل در کدام مرحله ؟؟

 در یادداشت قبل به این نکته اشاره شد که عالم ما ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن با علم و تجربه دانشمندان قابل شناخت و بررسی است . و از راه این علوم می توان قواعد و فرمول زندگی در طبیعت را به تدریج و با آزمون وخطا بدست آورد.
چنانکه دانشمندان پدیده های مختلف را در شرایط مشخص شناسایی و یا تجزیه و ترکیب نموده و مورد استفاده قرار می دهند. و انسانها به کمک علوم از نعمتهای ارزشمند طبیعت در زمین و دریا و هوا بهره مند می شوند . دستاوردهای علم در رشته های گوناگون تجربی ، تولیدی ، صنعتی ، کشاورزی ، علوم پایه و غیره حاصل تلاش انسان در همین راستا بوده ، و البته مفید و شایسته شکرگزاری است .
اما باطن این عالم  (که در وجودش هیچ تردیدی نیست ) نه با علوم عادی قابل شناخت است و نه قابل کنترل و استفاده . در میان انسانها کسانی هستند که عالم به تعلیم الهی شده اند و خدای حکیم به آنها عطا فرموده آنچه را که بشر هرگز قادر به درک آن نبود . که نمونه کامل و اتم این بزرگان حضرات معصومین (سلام الله علیهم ) می باشند . آنها با اذن الهی علاوه بر  ظاهر عالم ، هم  باطن عالم و هم قواعد و قوانین روابط و اسرار باطنی عالم را شناخته اند .  چنانکه
حضرت علی (علیه السلام ) فرمود من به راههای آسمان آشناتر از راههای زمین هستم .
و یشر تنها از طریق راهنمایی و دستگیری این بزرگان می تواند به آنچه که نیاز دارد اما هیچگاه برایش قابل حصول نیست دست یابد .
(( و علمکم ما لم تکونوا تعلمون ))

عارف و مفسر و فیلسوف بزرگ شیعه ، حضرت علامه طباطبایی با تعبیر "استاد خاص " از این پاکان و راهنمایان بی بدیل یاد می فرماید : « و اما استاد خاص آن است که بخصوصه منصوص به ارشاد و هدایت است و آن رسول خدا و خلفای خاصه حقه او هستند و سالک را در هیچ حالی از احوال از مرافقت وهمراهی استاد خاص گزیری نیست ، اگرچه به وطن مقصود رسیده باشد .» 
                                       ( از رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب )
آری انسان کامل که که معصوم و پاک از هر رجس و پلیدی است ،بر همه عوالم وجود و ظاهر و باطن و روابط و اسرارهمه موجودات عالم آگاه است، و نیاز ما و امثال ما به او هیچ پایان و حدی ندارد . یعنی در هیچ مرحله ای از مراحل پیشرفت و تکامل بی نیاز ازدستگیری و راهنمایی آن بزرگان نخواهیم بود حتی اگر سالهای طولانی عمر خود را از تعالیم و ارشاد آنها بهره مند شده باشیم .
در این باب توجه عزیزان همراه را به قضیه تاریخی برخورد یک شاگرد خوب و مطیع و با سعادت مکتب معصومین (علیهم السلام ) جلب میکنم . کسی که از میان چهارده نور پاک عصمت با هفت تن از آنان معاشرت و موانست و همنشینی داشته یعنی جابر ابن عبدالله انصاری . او که در جوانی از یاران پیامبر اکرم (ص) بود و تمام عمر خود را در ارتباط و خدمت اهلبیت ایشان گذراند ، دراواخر عمر برخوردی با حضرت امام باقر (علیه السلام ) داشت و طی گفتگویی با ایشان برایش معلوم شد که پس از این همه سال هنوز پله های بسیاری از راه تکامل را طی نکرده و در حضور امام نه می تواند اظهار وجود کند و نه به هیچ وجهی با معصوم قابل مقایسه است .
چون قصد من پرهیز از طولانی شدن مطلب است ،دوستان می توانند برای اطلاع به کتاب مسکن الفواد نوشته شهید ثانی مراجعه فرمایند . امیدوارم همه عزیزان در راه رشد و رسیدن به قله های بلند انسانیت با عنایت خدای متعال مورد توجه و لطف وجود مقدس معصومین (علیهم السلام ) قرار گیرند . محتاج دعای همه شما - التماس دعا

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۵:۳۸
فتحی
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۷

نوشته های قبلی مهر خوبان

نوشته های قبلی مهر خوبان

وبلاگ آینه های عارف از تاریخ ۸/۴/۸۴ در بلاگفا راه اندازی شد که تاریخ و  لیست یاد داشتها اینجاست

اسفند 1384

بهمن 1384

دی 1384

آذر 1384

آبان 1384

مهر 1384

شهریور 1384

مرداد 1384

تیر 1384

******************

مدتی نیز علاوه بر بلاگفا در پارسی بلاگ هم  می نوشتم که تاریخ و لیست آنها این است :

یکشنبه 29/8/1384] مهر خوبان

دوشنبه 23/8/1384] او برتر از یک فرشته بود

یکشنبه 15/8/1384] بیا ساقی

سه‏شنبه 10/8/1384] عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

شنبه 7/8/1384] نامه ای از بهشت

یکشنبه 1/8/1384] سی هزار شب ؟؟؟؟؟؟

دوشنبه 25/7/1384] کریم آل طاها خوش آمدی

شنبه 16/7/1384] جرعه ای از جام ابو حمزه

سه‏شنبه 12/7/1384] نذر جمال تو

یکشنبه 10/7/1384] دعوت نامه برای بندگان خدا

شنبه 9/7/1384] یک مهمانی با حال

چهارشنبه 6/7/1384] تشکر از پارسی بلاگ

سه‏شنبه 5/7/1384] درد دلی با محبوبم

جمعه 1/7/1384] رو نما

دوشنبه 28/6/1384] سلام و تبریک

یکشنبه 23/11/1384] یا حسین یا حسین یا حسین

چهارشنبه 12/11/1384] بابا جون منو با خودت ببر

یکشنبه 9/11/1384] هیئت دل ها

چهارشنبه 28/10/1384] علی در نگاه محمد

دوشنبه 26/10/1384] کلاس ولایت

دوشنبه 19/10/1384] قیامت میقات

شنبه 17/10/1384] سلام بر مروج علم اولین و آخرین

یکشنبه 11/10/1384] دریای پاکی و علم در کودکی

سه‏شنبه 6/10/1384] در حسرت دیدار

سه‏شنبه 29/9/1384] دلم برای خودم تنگ شده

چهارشنبه 23/9/1384] آقاجان سلام - 2

چهارشنبه 23/9/1384] آقاجان سلام -1

شنبه 19/9/1384] شهید محراب - گناهان کبیره

سه‏شنبه 15/9/1384] قاب خیال

سه‏شنبه 8/9/1384] اسوه راستگویی

پنجشنبه 5/2/1387] ملک و ملکوت

یکشنبه 26/12/1386] عید الزهراء مبارکباد

پنجشنبه 12/11/1385] باباجون منو تنها نذار

دوشنبه 18/10/1385] عید ولایت مبارک

جمعه 19/8/1385] یا علی

یکشنبه 25/4/1385] سلام و تبریک

چهارشنبه 20/2/1385] همنشین

شنبه 27/12/1384] اربعین و نوروز

یکشنبه 21/12/1384] خورشید بر نیزه

چهارشنبه 17/12/1384] اگر نمی دانید . . . .

یکشنبه 14/12/1384] مناسک عشق

سه‏شنبه 9/12/1384] امید لطف ---- شفای جان

شنبه 6/12/1384] . . . . ویران کننده کاخ یزید

چهارشنبه 3/12/1384] ای زبان علی در کام

جمعه 28/11/1384] آیه های کربلایی

دوشنبه 3/4/1387] از فدک تا محشر

پنجشنبه 23/3/1387] زندگی نامه و یادی از شهید فتحی

جمعه 17/3/1387] شرح شهادت حضرت زهرا (س)

سه‏شنبه 7/3/1387] قزبانی امامت . . . . . . . . ناله حیدر

جمعه 20/2/1387] پسندم آنچه را جانان پسندد

جمعه 13/2/1387] بی نیازی از انسان کامل ؟؟

یکشنبه 24/4/1386] برای دخترم

جمعه 19/3/1385] دو خاطره از دو رهبر عزیز

دوشنبه 3/11/1384] محرم نامه

چهارشنبه 2/9/1384] جلوه های عشق

چهارشنبه 20/7/1384] عشق گوهرشادی

*******************

ولی پس از مدتی که پیگیری نکرده بودم رمز وبلاگ بلاگفا را فراموش کردم و فقط پارسی بلاگ را ادامه دادم تا اینکه ناچار شدم در بلاگفا وبلاگ جدیدی را شروع کنم که فعلا ملاحظه می کنید

امیدوارم در فرصت مناسب بتوانم یادداشت ها را سرو سامانی بدهم که راحت در دسترس باشد

۶/۴/۸۷ عارف

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۱:۳۹
فتحی
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۷

ملک و ملکوت

ملک و ملکوت

آنچه در عالم هستی موجود است دوچهره دارد : چهره ظاهر و چهره باطن . ظاهر عالم که ما با آن مانوس هستیم ، طبیعت و عالم ملک است . عالم طبیعت درهمه پدیده هایش نظم و دقت و حساب و کتاب باور نکردنی دارد. و همین خاصیت طبیعت در بسیاری از موارد برای انسانها شاهدی و آیتی برای شناختن و پی بردن به مدیر و مدبرو حکیم و ناظم آن می باشد .
و آنها که دیده عبرت بین دارند در این عالم با این نگاه در هرجایی نقشی از روی باغبان را مشاهده می کنند :

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل         سیر کن نقش خدا را در پر پروانه ها

اشیاء و عناصر و ذرات طبیعت با یکدیگر نیز روابطی بسیار منظم و حیرت آور دارند و اصل علیت که در همه جلوه ها وچهره های زیبای طبیعت جاری است ، براساس همین قوانین و روابط دقیق که به تعبیر کلام خداوندی سنت الله نام دارد، دانشمندان و عالمان رشته های گوناگون علوم طبیعی را یاری می کند تابتوانند از کوچکترین ذرات عالم ماده تا بزرگترین ثوابت و سیارات و کهکشانها را مورد مطالعه قرار دهند ، و عالم طبیعت را در تسخیر انسان قرار دهند تا زندگی اش آسانتر ، زیباتر ، شیرینتر ، مفیدتر و بهتر گردد.    «سخر لکم ما فی السموات وما فی الارض »

اما به تعبیر بزرگان انسانیت همه ذرات عالم و همه پدیده ها و حرکتها چنانکه ظاهری دارند ، باطنی هم دارند و این باطن را ملکوت عالم می گویند و البته انسان عادی که راه درکش فقط محدود به حس و عقل است به ملکوت دسترسی ندارد. وهیچ شاخه ای از علوم حصولی و کسبی را به آن سراپرده راهی نیست
« ولله غیب السموات والارض » .
دسترسی و درک و شهود عالم بالا فقط نصیب کسانی می شود که ماذون به اذن الهی و با صاحب این خانه محرم باشند.
آنها که به این سراپرده راه می یابند نه با علم و قدرت خود که با تعلیم الهی و دستگیری پروردگار رمز و رموز وچهره حقیقی و باطنی عالم آشنا را در می یابند.

رموز علم ادریسی                       بود ذوقی نه تدریسی

« وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض و لیکون من الموقنین » که ابراهیم (علیه السلام) محرم حرم شد و به دیدار مفتخر .که ابراهیم (علیه السلام) نیز با عنایت الهی به مشاهده ملکوت رسید . و حتی بالاتر و والاتر از حضرت ابراهیم (علیه السلام) نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که به لطف و عنایت خاص میزبان به معراج رفت و آنچه را که برای دیگران نادیدنی بود مشاهده فرمود « سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا »

شاید از نظر برخی این مطالب و این ظاهر و باطن ، وملک و ملکوت ،وحرم و محرم ، وعروج و شهود باور کردنی نباشد ، که البته همیشه چنین افرادی بوده اند .

هرکه شد محرم دل درحرم یار بماند                وانکه این کار ندانست در انکار بماند

اما شواهد و قرائن عقلی و نقلی تردید ناپذیر حکایت از صدق و ثبوت این خبرها دارد و همانطور که دانشمندان طبیعی ویژگی روابط و رموز این عالم را شناسایی و گزارش می کنند ، پاکان و خاصانی که به تعلیم الهی عالم شده اند و آنها که به نسبت براین سراپرده آگاهی یافته اند ، حقایقی را از آسمان و زمین و دل و جان عالم و آدم فرموده اند و آثار و نتیجه بسیاری از اعمال و صفات قلبی و افکار که از دید علم طبیعی پنهان است برای استفاده همه انسانها بیان کرده اند. 
و البته این حقایق که قوانین ثابت ولایتغیر باطن عالم است از دسترس حس و عقل به دور و پنهان است و فقط کسانی که با یقین و اطمینان قلبی به برگزیدگان الهی ایمان دارند بهره مند شده و به راه درست و مطمئن هدایت در باطن زندگی و اعمال خود می رسند
« هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب »

حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) که به فرموده رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) باب مدینه علم است ، در سخنان گهربار خود از این قوانین پرده برداشته که اینک عبارتی کوتاه اما گرانبها از آن ولی خدا تقدیم شما عزیزان می کنیم . اگر بعد از این هم فرصت و عنایتی نصیب ما شد ، نمونه های دیگری تقدیم می شود:

أی بنی لا شرف أعلى من الإسلام و لا کرم أعز من التقوى و لا معقل أحرز من الورع و لا شفیع أنجح من التوبة
فرزند عزیزم شرافتی بالاتر از اسلام نیست ، وکرم و بزرگواری عزیزتر از تقوا نیست ،و پناهگاهی محکمتر از ورع نیست ،و هیچ شفاعت کننده ای کامیاب کننده تر از توبه نیست .
( بحارالأنوار ج : 74 -  و تحف العقول)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۷:۱۴
فتحی
يكشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۸۶

عید الزهراء مبارک

عید الزهراء  مبارک

با عرض تبریک به مناسبت  آغاز ولایت و امامت حضرت صاحب الزمان ( عج ) دو حدیث در باره آن بزرگوار از کتاب ارزشمند قطره  تالیف آیت الله علامه سید احمد مستنبط   که توسط آقای محمد ظریف ترجمه شده است ،خدمت دوستان تقدیم می کنم امیدوارم خداوند به همه ما توفیق دهد که از شیعیان و دوستان واقعی آن حضرت باشیم

1- صفحه 794 حدیث 109 : نقل از : (تفسیر قمی 2/205- تفسیر برهان 1/163ح8 و 3/355ح2 – بحار الانوار52/315- منتخب الاثر 422ح2 ):
علی بن ابراهیم  قمی در تفسیر خود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
به خدا سوگند گویا قائم (علیه السلام) را می بینم  که تکیه بر حجر الاسود داده و مردم را در باره حق خود به خدا سوگند می دهد و می فرماید:
ای مردم کسی که در باره خدا با من محاجه کند (حجت و دلیل آورد ، مناظره و گفتگو کند ) من از هرکس به او نزدیکترم و سزاوازترم . ای مردم هرکس در باره آدم با من گفتگو کند من از هرکس به آدم نزدیکتر و آشنا ترم . ای مردم هرکس بامن در باره نوح  ...... در باره ابراهبم ...... در باره موسی ..... در باره عیسی ....
ای مردم هرکس بامن در باره محمد ( صلی الله علیه و آله وسلم ) گفتگو کند من از هرکس به محمد نزدیکترو سزاوارترم . ای مردم هرکس  در باره کتاب خدا بامن بحث و گفتگو کند من از هرکس به کتاب خدا نزدیکتر و عالم ترم .

سپس به کنار مقام ابراهیم می رود دو رکعت نماز می خواند ودوباره مردم را درباره حق خود به خدا سوگند می دهد .
آنگاه امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم مقصود از مضطر در این آیه شریفه اوست : (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ)
پس اول کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است و پس از او سیصد و سیزده نفر اصحاب او می باشند .هریک از آنها در بین راه باشد فورا به او می رسد ، و هر کس مسیر را طی نکرده از بسترش ناگهان ناپدید می شود ( یعنی بدون اینکه زحمت پیمودن را داشته باشد از میان بستر ناگهان به اعجاز امام (علیه السلام) خدمت آن حضرت می رسد ) و این گفتار امیر المومنین (علیه السلام) است که در باره اصحاب مهدی فرموده است : ( هم المفقودون عن فرشهم ) همانطور که خداوند تبارک وتعالی فرموده است :(فاستبقوا الخیرات اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا ) در خیرات و کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید ، هرکجا باشید خداوند همه شما را گرد آورد.

فرمود مقصود از این خیرات ولایت ما اهلبیت است . 

2-    صفحه 756 حدیث 66 نقل از ( اثبات الرجعه ح12- اثبات الهداه 3/700ح 136 ):
شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداه می گوید : فضل ابن شاذان در کتاب اثبات الرجعه از ابراهیم بن محمد نقل کرده است که گفت :
هنگامی که عمروبن عوف حاکم آن وقت تصمیم به قتل من گرفت ،ترس فراوانی به من دست داد با اهل و عیال خود وداع کردم و به طرف خانه مولایم امام عسکری (علیه السلام) آمدم تا با آن حضرت نیز وداع کنم و با خود نیت کرده بودم که فرار کنم .

چون خدمت آن حضرت (علیه السلام) رسیدم پسر بچه ای را دیدم در کنار او نشسته بود که چهره اش مانند ماه شب چهارده نورانی و درخشان بود بطوری که مرا متحیر کرد و نزدیک بود آنچه می دانستم فراموش کنم ، به من فرمود :
ای ابراهیم فرار نکن ، زیرا خداوند شر اورا از تو کفایت میکند .
سرگردانی و تحیرم بیشتر شد. به امام عسکری (علیه السلام) عرض کردم : مولای من ای فرزند رسولخدا ( صلی الله علیه و آله وسلم ) این پسر بچه کیست که ازباطن من و آنچه در خاطر داشتم خبر داد؟

فرمود : هو ابنی و خلیفتی من بعدی . او فرزند من است و پس از من جانشین من خواهد بود . 

۰ نظر ۲۶ اسفند ۸۶ ، ۰۶:۱۲
فتحی
يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۸۶

برای دختر عزیزم

برای دخترم

فردای تو پیداست در آئینه رنجم

زیباتر و شاداب تر و پاک تر اما

امروز حکایتگر فردای توام من

تاریکتر و تیره تر از آنچه تو فردا

طرحی که از این جان پر افسوس بخوانی

راهی است به پیش تو ولی روشن و شاداست

من دفتر عمرم چو نظر می کنم امروز

هر صفحه آن خاطره ای رفته به باد است

هر گام تو یک مرحله از سیر کمالی

هر لحظه من سوختن از شعله حسرت

جامی که شده سهم تو در میکده عشق

هر جرعه آن توشه ای از گنج سعادت

امروز نصیب تو می و مستی و ساقی

غافل مشو از باده و پیمانه و دلبر

نوری است وجود تو زمحبوبه خالق

من چشم امیدم به سوی ساقی کوثر

(عارف)

۰ نظر ۲۴ تیر ۸۶ ، ۱۱:۰۹
فتحی
دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۸۵

عید ولایت و اخوت

عید برادری و سروری مبارک

عاشقان عیدتان مبارک باد
عید بر عاشقان مبارک باد
بر همه شیعیان شیر خدا
بر همه عارفان مبارک باد

 

عمری است که دم به دم علی می گویم

هنگام نشاط و غم علی می گویم

تا حال علی گفتم و انشاءالله

تا آخر عمر هم علی می گویم

۰ نظر ۱۸ دی ۸۵ ، ۱۱:۰۷
فتحی
يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۸۵

تبریک وعذر خواهی

 تبریک وعذر خواهی

سلام  به همه دوستان خوب و عزیز که دلم برای همه تون تنگ شده
عید میلاد حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را به فرزند عزیزش (مهدی عج  (و رهبر عزیزمان و علما و مراجع بزرگوار و مردم خوب و ولایت مدار تبریک عرض می کنم

اما تبریک مخصوص به شما وبلاگ نویسهای نازنین گلهای معطری که در یک سال گذشته چقدر از افکار زیبا و نوشته های قشنگتان استفاده کردم  ، مهربانی هاتون ، ابراز محبت تون ، بعضی موقع ها اخم تون ، و . . . . امیدوارم تا سال دیگر روز تولد خانم دو عالم همیشه تندرست و سلامت ، موفق و پیروز و شاد و مسرور باشید
عزیزانی که واقعا به خاطر مشکلات نتونستم به تک تک وبلاگ هاتون سر بزنم امیدوارم منو ببخشید

اسم وبلاگ هاتون را اینجا میذارم که بدونید چقدر دوستتون دارم  و حسرت روزهای گذشته و ارتباط با شما را می خورم ، نویسندگان وبلاگ های خوب:   منتظر   نجوا    غروب کارون    یه دل خسته   شاعرانه 2   تا بی نهایت    ورق پاره هایم    روح زندگی  با سید علی تا فتح قدس و مکه.        بهارستان   شبرنگ         عشق ملکوتی        لحظه     به امید وصال       پرستوهای مهاجر     آه عاشقان     رد پای احساس     ققنوس    منتظر یار        همسفر مهتاب       بچه های باصفا     هیئت عاشقان       سجاده نور      در انتظار ظهور   نجوا      بوی ظهور          یادگار شاپرکها            یا عباس              منتظر عاشق        سکوت شبانه        نسیم حیات           خرابه کوچه کربلا      به یاد او   کیمیای ناب     بوی مهربانی        پروانه محبت        عبدالقادر     سجاد     عطش    کمالی     زیتون
امیدوارم کوتاهی منو که واقعا عمدی نیست ببخشید  و شما لطفتون را قطع نکنید  این مشکل من هم انشاءالله حل میشه و مثل گذشته شما را زیارت خواهم کرد

۰ نظر ۲۵ تیر ۸۵ ، ۱۱:۰۵
فتحی
جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۵

دو کلمه با دو رهبر

دو کلمه با دو رهبر

 

اول =  تهران16/خرداد/68 - وقتی  که از تشییع پیکر امام راحل بر می گشتیم :

 

ساقی عشق

رفتم من و ماند بر زمین پیکر تو
شد خاک بهشت شهدابسترتو
من می روم از کوی تو اما دل من
چون کاسه خون فتاده  اندر برتو

دوری تو بر باد دهد عمرمرا
ایکاش بمیرم که بمانم  برتو
من مست تو بودم همه ای ساقی عشق
دیگر نرسد به کام من ساغر تو

ایکاش مرا همره خود می بردی
می سوخت همه هستی من آذر تو
در غیبتت ای ماه ، دلم تاریک است
سرداست و سیه زمانه بی اختر تو

ای مرغ بهشتی زچه صیاد زمان
بشکست به سنگ کینه بال و پرتو
ای روح خدا زجای خیز و بنگر
گریان زعزای تواست هریاورتو

گویی که نداشت آسمان تاب غمت
بارید سرشک حسرتش بر سرتو


 

          دوم = 12 آبان 71  - پس از دیداری که با رهبرعزیزداشتیم :


         چشمه کوثر

از افق سرزد رخ جانانه تو یا علی
پرشد از فیض رضا پیمانه تو یاعلی
ای گل زهراکه داری عطربستان حسین
بوی مهدی می دهد کاشانه تو یا علی

ازکلامت می رسدصوت خمینی برجهان
چون شود گویا لب مستانه تو یا علی
دیدن رویت صفای تازه می بخشدبه جان
قلب هر عاشق بود پروانه تو یاعلی

بی نصیب از عقل باشدآنکه شیدای تونیست
عاقل است آن کس که شد دیوانه تو یاعلی
مست صهبای ولایت بی نیاز از عالم است 
چشمه کوثر بود خمخانه تو یا علی

ساقی میخانه رفت و میگساران در نوا
چشم ما بر ساغر جانانه تو یا علی
                                           (عارف)

۰ نظر ۱۹ خرداد ۸۵ ، ۰۶:۰۴
فتحی
چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۵

همنشین

بسم الله الرحمن الرحیم

همنشین

امام رضا علیه السلام از حضرت عیسی سلام الله علیه نقل فرمودند :
همانا شخص بدکار بدی اش سرایت می کند و همنشین بد انسان را به هلاکت افکند ، پس بنگر با چه کسی همنشین می شوی
                                   (اصول کافی - ج 4 - ص 453)

خداوند به همه ما کمک کند تا با همنشین خوب معاشرت کنیم و نیز این توفیق را داشته باشیم که برای دوستان خود همنشین خوبی باشیم
از همه دوستان عزیزم التماس دعا دارم - یا علی مدد

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۸۵ ، ۱۱:۰۳
فتحی
شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۸۴

اربعین و نوروز

اربعین و نوروز 

روز بیستم صفر روز اربعین و روز بازگشت حرم امام حسین علیه السلام است از شام . و روز وُرُود جابربن عبدالله انصارى است به کربلا برای زیارت امام حسین علیه السلام و او اوّل زائر آن حضرت است و زیارت آن حضرت در این روز مستحب است .

 حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام  فرمود علامات مؤ من پنج چیز است  :
- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز گذاردن 
-  زیارت اربعین 
-  انگشتر بر دست راست کردن 
-  پیشانی  را در سجده بر خاک گذاشتن
-  بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن

                 ***********

امسال عید نوروز با ایام عزای امام حسین (علیه السلام) مصادف شده و از طرفی در آستانه شهادت امام حسن مجتبی  و رحلت رسول اکرم  و شهادت امام رضا (صلوات الله علیهم ) می باشد .


نیز این روزها به خاطر جسارت و بی حرمتی دشمنان اسلام به حرم دو امام بزرگوار حضرت امام هادی و امام عسگری (علیهما السلام) و هتک حرمت قبر مقدس حضرت حکیمه خاتون و حضرت نرجس (سلام الله علیهما)  قلب امام زمان (عج ) و شیعیان جریحه دار است بنابر این شایسته است مردم عزیز و با صفای ایران اسلامی برنامه ها و رفت و آمد های خود را طوری انجام دهند که به اولیای خداوند بی حرمتی و بی احترامی نشود

البته به دیدار نزدیکان رفتن و صله رحم چیزی است که مورد پسند اسلام عزیز است اما باید مراقب باشیم که ملاحظه قلب داغدار امام زمان و حضرت فاطمه ( سلام الله علیهما ) باشیم
از خدای بزرگ سلامتی و موفقیت و سربلندی همه عزیزان را در سال جدید آرزو می کنم و از همه شما التماس دعا  دارم

دوستان خوبم     من به علت کار های پایان سال و وظایفی که بر عهده داشتم موفق نشدم به وبلاگ های زیبا و پر محتوای شما سر بزنم امیدوارم پس از ایام شهادت امام رضا علیه السلام بتوانم از نوشته های خوب شما بهره مند شوم - شاد و سر بلند و سلامت و موفق باشید   عارف

۰ نظر ۲۷ اسفند ۸۴ ، ۱۰:۵۷
فتحی
يكشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۸۴

خورشید بر نیزه

خورشید بر نیزه

از استاد علی معلم ‌دامغانی

روزی که در جام شفق مل کرد خورش
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه گوئی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟ آری این‌چنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
بر صخره از سیب ز نخ بر می‌توان دید
خورشید را بر نیزه کم‌تر می‌توان دید

در جام  من می بیش‌تر کن ساقی امشب
با من مدارا بیش‌تر کن ساقی امشب
بر آبخورد آخر مقدم تشنگانند
می ده حریفانم صبوری می‌توانند
این تازه رویان کهنه رندان زمینند
با ناشکیبایان صبوری را قرینند
من صحبت شب تا سحوری کی توانم
من زخم دارم من صبوری کی توانم
تسکین ظلمت شهر کوران را مبارک
ساقی سلامت این صبوران را مبارک

من زخم‌های کهنه دارم بی‌شکیبم
من گر چه این‌جا آشیان دارم غریبم
من با صبوری کینه‌ی دیرینه دارم
من زخم داغ آدم اندر سینه دارم
من زخم‌دار تیغ قابیلم برادر
میراث‌خوار رنج ِ هابیلم برادر
یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه
یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه
از نیل با موسی بیابانگرد بودم
بر دار با عیسی شریک درد بودم

من با محمد از یتیمی عهد کردم
با عاشقی میثاق خون در مهد کردم
بر ثور شب با عنکبوتان می‌تنیدم
در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم
بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم
عمار وش چون ابر و دریا مویه کردم
تاوان مستی هم‌چو اشتر باز راندم
با میثم از معراج دار آواز خواندم

من تلخی صبر خدا در جام دارم
صفرای رنج مجتبی در کام دارم
من زخم خوردم صبر کردم دیر کردم
من با حسین از کربلا شبگیر کردم
آن روز در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
فریادهای خسته سر بر اوج می‌زد
وادی به وادی خون پاکان موج می‌زد

بی درد مردم، ما خدا ، بی درد مردم
نامرد مردم ، ما خدا ، نامرد
از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم
زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علم‌دار خدا را قطع کردند
نوباوه‌گان مصطفی را سر بریدند
مرغان بستان خدا را سر بریدند
در بر گ ریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
**************

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

۰ نظر ۲۱ اسفند ۸۴ ، ۱۸:۵۵
فتحی
چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۸۴

اگر نمی ‏دانید . . .

اگر نمی ‏دانید  . . .

در قرآن کریم دو مورد آمده است که  اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ) و این چیزی است که عقل هم آن را می پذیرد و تایید می کند و انسانهای عاقل نیز بر این روال عمل می کنند
ائمه معصومین (علیهم السلام ) نیزاین نکته را فرموده اند که مردم غیرمتخصص در امر دین به متخصصان مراجعه نمایند و از آنها پیروی کنند
من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه
هر یک از فقیهان ـ کسانى که در روایات اهل بیت درنگ کرده و حکم الهى را از آنها بدست آورده اند که داراى این شرایط باشدـ : خود نگهدار بوده و نگاهبان دین خود باشد (حرفى نزده و یا کارى نکند که مایع تضعیف دین خدا شود) با خواهشهاى نفسانى خود مخالفت کند (تهذیب نفس کرده باشد) و در همه ى امور مطیع محض اوامر الهى باشد. پس بر کسانى که احکام الهى را نمى دانند، لازم است در مسائل از او تقلید کنند (به نظرات او عمل کنند)

البته از آنجا معصومین (علیهم السلام ) حجت های الهی هستند و نهایت دلسوزی و مهربانی را نسبت به انسانها دارند در راهنمایی خود فرموده اند شما به کسانی مراجعه کنید که علاوه بر آگاهی صفاتی نظیر دلسوز و امین و باتقوا و .  . . نیز داشته باشند
پس در هر کار و مسئله ای که انسان از آن آگاهی ندارد لازم است به آگاهان و کارشناسان مراجعه و از از آنها کمک بگیرد
این مسئله در زبان دین و فقه اصطلاحا « تقلید » نامگذاری شده است و غالبا در ابتدای رساله های توضیح المسائل که برای راهنمایی مردم در انجام تکالیف عمومی نوشته می شود، عبارتی به این مضمون  آمده است : مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد و در فروع دین یا خودش مجتهد باشد و یا از یک مجتهد دارای شرایط تقلید کند .
این قضیه ی کاملا عقلانی و تایید شده از طرف خدا و اولیای خدا را برخی نمی پذیرند و تصور می کنند تقلید یک نوع اهانت به افراد و کوچک شمردن آنهاست . وحتی برخی افراد غافل عبارات زشتی برای این موضوع به کار بردند که عکس العمل شدید علمای بزرگ دینی را در پی داشت .

اما همه ما عملا در کارهای دیگر زندگی خود این کار ار کاملا عادی می دانیم مثلا برای تعمیر یک دستگاه و یا ساختن یا خانه و  . . . به افراد متخصص مراجعه می کنیم . چون اعتقاد داریم  که کار مورد نظر  باید صحیح انجام شود و برای صحت کار یا خود باید تخصص و اطلاع کافی داشته باشیم و یا از افراد آگاه و متخصص کمک بگیریم .. . . .
همه می دانیم که اگر مراجع محترم تقلید با دلسوزی و آگاهی و تقوا و بصیرت خاص خود در قضایای اهانت به مرقد مطهر  امامان عسگریین (علیهما السلام ) راهنمایی نمی کردند ، امکان ایجاد اختلاف در میان مسلمانان بود ، و احتمال  بالا گرفتن اختلاف و حتی شروع یک برادر کشی بود ، که نتیجه ای جز شکست و ضعف میان مسلمین و خوشحالی و موفقیت دشمنان قسم خورده نبود . اما هوشیاری و اعلام نظر مراجع بزرگوار باعث شد توطئه دشمن به ضرر خودش و به نفع وحدت و انسجام و اقتدار بیش از پیش مسلمانان تمام شود     فاعتبروا یا اولی الابصار

۰ نظر ۱۷ اسفند ۸۴ ، ۱۰:۵۴
فتحی