مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۱۶ مطلب با موضوع «علماء و شخصیتها» ثبت شده است

شهادت سردار سلیمانی، تلاش چندساله غرب

 

آیت‌الله سیّد محمّدمهدی میرباقری عضو مجلس خبرگان رهبری، سه‌شنبه ۱ بهمن‌ماه 98 در برنامه زنده تلویزیونی عصر که با اجرای نادر طالب‌زاده از شبکه افق پخش شد، در پاسخ به سوالی درباره تقابل تمدن‌ها در عصر کنونی، مقیاس درگیری انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار داد و گفت: از آغاز انقلاب، جز هوشمندان، کسی متوجه نشد که چه اتفاقی رخ داده است. در حالی که معمار بزرگ انقلاب، از ابتدای نهضت گفته بودند که این انقلاب در مسیر ظهور گام بر خواهد داشت.

 

میرباقری با بیان اینکه دشمن بعد از تسخیر لانه جاسوسی متوجه ابعاد انقلاب و مقیاس درگیری آن شد، تصریح کرد: بعد از این ماجرا بود که هژمونی آن‌ها فرو ریخت.

وی ادامه داد: همان جنتلمن‌هایی که به قول رهبر معظم انقلاب، تروریست‌های فرودگاه‌های بغداد هستند، ۱۵۰ میلیون نفر را در جنگ‌های جهانی کشتند. این همان افرادی هستند که حقوق بشر را نوشته‌اند.

 

میرباقری با بیان اینکه ۱۰ سال پس از تسخیر لانه جاسوسی، با فروپاشی شوروی، درگیری وارد مقیاس جدیدی شد، تصریح کرد: غرب متوجه شد که رقیب آن‌ها جدی است و یک رقیب تمدنی دارند. بنابراین وارد درگیری تمدنی شدند. این درگیری بین تمدن اسلام به پرچمداری جمهوری اسلامی و لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا بود.

دریافت فیلم سخنان آیت الله میرباقری

ادامه مطلب را مطالعه فرمایید

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۵۴
فتحی
پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷

رنجنامه سید احمد خمینی

خدمت بزرگ سید احمد خمینی به اسلام و مسلمانان و نظام اسلامی

متن کامل رنجنامه

نامه ی ۹/۲/۶۸ حجة الاسلام سید احمد خمینی به آقای منتظری

 

مقدمه

بسمه تعالی

حضرت آیت الله:

نوشته‌ای که در پیش روی دارید اشاره‌ای است به علل و عوامل و ریشه‌های مسائلی که عدم توجه به آنها و نصایح مکرر حضرت امام موجب واقعه تلخ قائم مقام رهبری گردید.

گرچه نگارش این نامه برای کسی که عمری به جنابعالی عشق ورزیده است بسیار سخت و باورنکردنی است ولی فقط برای ادای دین خود به امام ـ که مظلوم است ـ و همچنین برای خدمت به مردم که مشتاقانه طالب حقیقتند، به چنین نوشته‌ای دست زده‌ام.

از آنجا که در ارسال این نوشته شتاب داشتم از فصل بندی و تنظیم و تبویب مطالب چشم پوشیدم. به همین جهت مطالب این نامه دسته بندی نشده است و در خیلی موارد تکراری است (که البته تکرار آنها را لازم می‌دانستم) دراین نوشته مواد خام این قضیه تلخ است و تحلیل در آن کمتر به چشم می‌خورد. امیدوارم نویسندگان و تحلیلگران در جای خود به آن بپردازند.

ملاک نوشته من رضایت حق است و روشن شدن حقیقت و قدر مسلم این است که پس از این نوشته حرف و حدیثها و تهمت‌ها از طرف همان طیفی که در این نامه از آن سخن رفته است آسوده‌ام نگذارند ولی چه باک، هر چه در باره من بگویند پذیرایم ولی ناسزا مطالب این نامه را تغییر نخواهد داد.

از آنجا که در متن وقایع انقلاب خصوصاً در جزء جزء ماجرای حضرتعالی و برخورد گرم و صمیمانه حضرت امام با شما و تلاش معظم له برای نجاتتان از چنگال توطئه گران و نفوذیها بودم فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام و انقلاب و امام و مردم خیانت کرده‌ام.

چه بسا نسل معاصر و آیندگان براساس ناآگاهی تصور کنند که جنابعالی را یک شبه و بدون مقدمه کنار گذاشته‌اند در حالیکه به هیچ وجه این گونه نبوده است.        لطفا متن کامل را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۰۸
فتحی
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵

آداب قرآنی

فساد اخلاقی دیگران حتی دشمنمان را بیان نکنیم

آداب قرآنی

این حدیث را ذکر کرده بودیم که قرآن ادبستان خداست؛ "القرآن مأدُبَةُ الله".

یکی از بحث‌های اخلاقی قرآن، ادب قرآن است. یک وقت می‌گوییم آداب تلاوت، آداب نگارش؛ این‌ یک بحث است، یک وقت می‌گوییم ادب قرآن. ادب قرآن در محاوره و گفت‌وگو با مردم چگونه است؟ قرآن با مخالفین خودش چگونه حرف می‌زند؟ ادب را یاد بگیریم. قرآن می‌فرماید: «انّا او ایّاکم لعلی هدیً او فی ضلالٍ مبین» یا ما، یا شما، یا بر هدایت، یا بر ضلالت. خوب! چرا این‌گونه می‌فرماید؟ قرآن حتی وقتی با مشرکین هم مواجه می‌شود، ادبش این‌گونه است. همین طوری صریحاً نمی‌گوید آن شخص در ضلالت است، آن شخص در کفر به سر می‌برد. ادب قرآن این است که "انّا او ایّاکم... ." قرآن خیلی ادب را رعایت می‌کند.

۰ نظر ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۷
فتحی
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴

قرآن صاعد

قرآن صاعد

حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این تعبیر را در مواردی برای ادعیه‌ای که از ائمه - علیهم السلام - وارد شده است، ذکر فرموده‌اند:

«... ادعیه ائمه هدی دعاهای آنها، همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می‌کند و همه مطالب را دارد منتها بسیاری‌اش در رمز است که ما نمی‌توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه - علیهم السلام - یک وضع دیگری دارد، به تعبیر شیخ عارف و استاد ما [حضرت آیت الله شاه آبادی - رضوان الله تعالی علیه‌] ادعیه کتاب صاعد است، قرآن صاعد؛ تعبیر می‌فرمود به اینکه قرآن کتاب نازل است که از آن جا نزول کرده است و ادعیه ائمه کتاب صاعد است، همان قرآن است رو به بالا می‌رود ... کسی که بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است، باید رجوع کند به آثار آنها، آثار آنها ادعیه آنهاست، مهمش ادعیه آنهاست و خطابه‌هایی که می‌خواندند ...»

(بیانات حضرت امام در جمع رؤسای سه قوه - ۱۹ / ۸ / ۶۶)

منبع- صحیفه امام خمینی » جلد ۲۱ » صفحه ۳۹۶

۰ نظر ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۶
فتحی
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳

تشیع لندنی = وهابیت

تشیع لندنی به اندازه وهابیت خطرناک است

حسن رحیم پور ازغدی در سخنرانی پیش از خطبه‌های نمازجمعه 23/8/93 درباره شیعیان حقیقی و کسانی که ادعای شیعه بودن دارند سخن گفته است. وی در این سخنان به نکات زیر اشاره کرده است:

* روایات اهل بیت در توصیف شیعیان دو گونه است؛ یک دسته روایاتی که می‌گویند شیعیان چه کسانی هستند و دسته دیگر روایاتی که می‌گویند چه کسانی شیعه نیستند. کسانی که به حسین بن علی(ع) نامه نوشتند و او را دعوت کردند ادعای شیعه بودن داشتند.

* حرف‌هایی را بنده زدم که عده‌ای جاهل و عده‌ای که اسلام‌شان اسلام آمریکایی و تشیع لندنی است درباره آن جنجال به راه انداختند. به جای آن که حرف‌ها را به طور کامل از صداوسیما پیگیری کنند تکه‌های گزینش شده‌ای از آن حرف ها را در شبکه‌های ماهواره ای پخش کردند. 90 درصد هیأت‌های ما برای خدا و به عشق اباعبدالله کار می کنند و اگر هیأت های عزاداری نبودند اصلاً عزاداری اباعبدالله فراموش می شد. اما مجالسی هست که آبروی شیعه را می برد که ان شاالله ریشه این هیأت ها خشک شود.

* برخی از مداحان برای یک دهه عزاداری سی، چهل میلیون پول می‌گیرند. اینها اگر روز عاشورا بودند به صحنه نمی‌آمدند. اینهایی که در مجالس‌شان می گویند من رقاصه عباسم هیچکدام حاضر نیستند با داعش بجنگند. امام حسین(ع) فرمود الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم... فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. هنگامی که باید از جان و آبرو بگذرند فرار می‌کنند. آن کسانی به اباعبدالله(ع) و حضرت محسن ارادت واقعی داشتند که در بدر و خیبر و زیر آتش و بمباران ایستادگی کردند و جنگیدند نه شما شیعه‌های انگلیسی که کمک می کنید به وهابیت و فیلم عزاداری‌های‌تان را در شبکه های ماهواره‌ای پخش می‌کنند. شماها طرفدار حضرت محسن نیستید. کاسب اید    

. . . . . .ادامه دارد



۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۴:۴۸
فتحی
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱

آیت الله خوشوقت

آیت الله خوشوقت از ذخایر معنوی انقلاب و استوانه دیانت و تقوا در جامعه بود

استاد حوزه و دانشگاه گفت: حضرت آیت الله خوشوقت از ذخایر معنوی انقلاب و از استوانه‌های دیانت و تقوا در جامعه بودند.

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در گفت‌وگو با رجانیوز، با بیان اینکه حضرت آیت الله خوشوقت عمری علمدار تقوا در جامعه بودند و تقوا مهمترین سفارش اولیاء خداست، افزود: برای یک جامعه دینی وجود کسی که از تقوا دم می زند  ضروری‎تر از هر عنصر دیگری است که می‌تواند به حیات و پویایی جامعه کمک کند.
 
وی اضافه کرد: شخصیتی مثل حضرت آیت خوشوقت در اوج معرفت و معنویت به عنوان یک عالم دینی در میان مردم بودند و با آنها زندگی می‌کردند و عمری مردم ایشان را از نزدیک دیده‌ و تجربه کرده‌ بودند.
 
پناهیان با بیان اینکه باید تلاش کرد که این الگوها و اسوه‌های معنوی به جامعه شناخته شده و باعث آرامش خاطر مردم شوند، اظهار داشت: وقتی که ما بخواهیم به رشد معنویت کمک کنیم وابسته به این است که الگوهای معنوی در جامعه که به عنوان استوانه‌های معنوی در جامعه عمل می‌کنند، تکریم شوند، بدون تکریم علمداران تقوا نمی‌شود این مباحث را در جامعه ترویج داد.
 
وی در توضیح سخنان رهبرانقلاب که توصیه کرده بودند در طوفان‌ها به حضرت آیت الله خوشوقت مراجعه کنند، گفت: ما هرچه جلوتر می رویم با امتحانات پیچیده‌تر و سخت‌تری مواجه خواهیم شد و این طبیعت یک حرکت تکاملی برای جامعه ماست و طبیعتا موضوع این امتحانات هرچه جلوتر می‌رویم درون دینی‌تر خواهد بود.
 
پناهیان ادامه داد: ممکن است در آینده ما اختلافاتی را در جامعه شاهد باشیم که برخی از اختلافات ممکن است به فتنه‌ها و بحران‌های اجتماعی توسط دشمن تبدیل شود که موضوع این اختلافات معارف و مسائل دینی خواهند بود.
 
وی افزود: ما در گذشته با ضدیت با دین و طرفداری از دین مواجه بودیم، با التقاط و از این طرف خلوص دینی هر چه جلوتر می‌رویم به این می‌رسیم که اختلافات در درون معارف دینی و حوزه ایمانی ایجاد می‌شود و باید ما بتوانیم این اختلافات را عادلانه مدیریت کنیم و برادرانه از آن عبور کنیم.
 
 
پناهیان تصریح کرد: در چنین فضایی که ممکن است اختلافات ناشی از برداشت‌های مختلف از دین باشد اینجا علمای راستین هستند که می‌توانند مردم را راهنمایی کنند و هر کسی که مختصری با دین آشنا باشد نمی تواند مردم را نجات دهد.
 
وی در ادامه با اشاره به تخریب‌های اخیر صورت گرفته، ادامه داد: کسانی که از سر نادانی یا هر غرض ورزی دیگری به تخریب حضرت آیت الله خوشوقت دست زدند، باید بسیار نگران عاقبت خود در دنیا و عقوبت‌های الهی در آخرت باشند.
پناهیان با بیان اینکه حیات و بقای طیف‌های مختلف سیاسی به بقای معنویت و ایمان مردم وابسته است، تصریح کرد: هیچ طیف سیاسی نمی تواند حیات خود را در تضعیف معنویت در این جامعه ببیند، چون تضعیف معنویت موجب می‌شود که دیگر سنگ روی سنگ بند نشود و هیچ کسی از این ماجرا سودی نخواهد برد.
۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۲۰
فتحی
سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۱

جلوه ای از روح خدا

 

گذشتن از برزخ با دست‌خط امام!

در زمان حضرت امام خمینی(ره) هزاران نامه از ایران و سراسر جهان به دفتر معظم‌له می‌رسید که ایشان در حد مقدور به بسیاری از آنها پاسخ داده‌اند. یکی از این نامه‌ها، نامه خواهری به نام مهین محمدی از اهالی کوهدشت لرستان است که با پول و دست خود ژاکتی برای حضرت امام بافته و همراه نامه‌ای خطاب به امام، در مورخه 19/11/1361 به ایشان تقدیم کرده بود.

پاسخ امام خمینی(ره) به نامه سراسر مهر و ارادت آن بانو، چنین بود:

«بسمه تعالی. دخترم؛ نامه محبت آمیز شما با هدیة ارزشمندی که با دست خود بافته‌اید، واصل شد. از ارزش‌های معنوی این نحو هدیه‌ها باید یاد کرد که آن ارزش‌ها نزد خداوند متعال ثبت می‌شود. خداوند تعالی امثال شما فرزندان متعهد را برای اسلام حفظ و افزون نماید، و ماها و شماها را با رحمت خویش قرین فرماید. والسلام علیک و رحمة‌الله 10 جمادی الاولی 1403- روح الله الموسوی الخمینی»

و اما 20 سال بعد، خانم مهین محمدی در یک سانحه دلخراش رانندگی به همراه دو فرزندش در دم جان می‌دهند و همسرش از این حادثه جان سالم به در می‌برد. خانم بتول محمدی، خواهرمرحومه محمدی نقل می‌کند: خانواده ما از این مصیبت سنگین بسیارمتاثر بود و شب اول قبر تا صبح، کنار قبر آن عزیزان از دست رفته به گریه و زاری و خواندن قرآن و دعا مشغول بودیم. تا این‌که نزدیکی‌های صبح برای لحظاتی به خواب فرو رفتم؛ خواهرم را دیدم که با لحنی نگران و عصبانی چیزی را از همسرشان درخواست می‌کردند، و مرتب تکرار می‌کرد که من از همسرشان بگیرم و برایش بفرستم!

بیدار شدم و چیزی نگفتم و دوباره به خواب فرو رفتم و باز هم ایشان را دیدم که هم چنان با سماجت و نگرانی به من اصرار می‌کرد و می‌گفت از علی(همسرش) بگیر و برایم بیاور! وقتی بیدار شدم، موضوع را با مادرم در میان گذاشتم. بلافاصله با همسر خواهرم تماس گرفتند و ماجرای خواب مرا برای او تعریف کردند. علی آقا که در این حادثه مجروح و در بیمارستان بستری بود گفت؛ همسرم سال‌ها پیش، نامه‌ای به امام(ره) نوشته و جواب دریافت نموده و وصیت کرده بود که دست‌خط حضرت امام(ره) را به منظور شفاعت به همراهشان دفن کنند. به این طریق از جریان نامه و وصیت ایشان باخبر شدیم، و موضوع را با یکی از روحانیون معزز در میان گذاشتیم و گفت، چون وصیت کرده، باید نامه همراه میت دفن شود. دست‌خط نامه مبارک امام خمینی(ره) را پیدا کرده و با ایجاد شکافی کوچک، آن را در قبر مرحومه مهین محمدی قرار دادیم. پس از مدتی آن مرحومه به خواب من آمد وگفت: «من که باید می‌رفتم! الان از هفت مرحله به راحتی گذشتم.» 

(مجله معارف)

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۰:۳۱
فتحی
پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۰

علامه طباطبایی و هانری کربن

دیدارهای علامه طباطبایی و پروفسور کربن

 

پروفسور هانری کربن استاد فلسفة دانشگاه سوربن فرانسه و از برجسته‌ترین مفسران غربی حکمت معنوی و فلسفه اسلامی، چهارم آوریل 1903‌م در پاریس به دنیا آمد. وی سال 1925م در دانشگاه سوربن فرانسه لیسانس گرفت، یک سال بعد گواهینامه عالی فلسفه و در سال 1928م دیپلم تتبعات عالی دانشگاه پاریس و در سال 1929م دیپلم "مدرسة السنه شرقی" پاریس را اخذ نمود و در همین ایام با زبان‌های عربی، فارسی و پهلوی آشنا شد. کربن بعدها نزد لویی ماسینیون - اسلام‌شناس اروپایی - رفت و او نسخه‌ای از حکمة‌الاشراق سهروردی را به کربن داد که این عمل تأثیر روحی فراوانی بر وی گذاشت و او را راهی شرق کرد. اولین مقالة کربن در نشریة بررسی‌های فلسفی در بارة یکی از آثار سهروردی چاپ شد و نخستین اثر مستقل وی به زبان فرانسه راجع به سهروردی در سال 1939م تحت عنوان "سهروردی مؤسس حکمت اشراق" منتشر شد.
کربن مدت‌ها عهده‌دار ریاست انستیتو فرانسه و ایران بود، . . . .

سپس پروفسور کربن چون آوازة عرفان و فلسفة مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایی را شنید، شیفتة عظمت علمی و کمالات معنوی این سید وارسته گردید. وی که به منظور شناخت تشیع سالی چند ماه از پاریس به ایران می‌آمد و به پژوهش و تحقیق در مورد شیعه‌شناسی می‌پرداخت، به وسیله برخی اساتید دانشگاه از محضر علامه طباطبایی تقاضا نمود در این باره به وی کمک کند. علامه طباطبایی نیز که از فعالیت‌های علمی و برخی فضایل انسانی این محقق با خبر بود، درخواست وی را اجابت نمود.

باغ تأمل
یکی از پژوهشگران معاصر که در جلسه گفتگوی علامه طباطبایی و هانری کربن حضور داشته، گفته است: "در محفلی که "حلقه اصحاب تأویل" نام داشت دیدار منظم این دو شخصیت صورت می‌گرفت. علی‌رغم وجود مشکل ارتباط و صافی ترجمه، جریان میان دو بزرگوار به خوبی می‌گذشت. هر دو بر یک طول موج بودند و در بارة سرنوشت فلسفه در ایران هم عقیده بودند.
  . . . . 

 لطفا بقیه را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۰ ، ۲۲:۱۱
فتحی
جمعه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۰

مهر خوبان

شعری از عارف و فیلسوف و مفسر عالیقدر


مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی


مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد
رخ شــــطرنج نبرد 
آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خود مجنون گـشت
از ســمک 
تا به سمایش کِشش لیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خود بـردم راه
ذره ای  بــــــودم و مــهر تو مـــرا بالا بـــرد


*****


من خسی بی ســر و پایم که به سیل  افــــتادم
او که مـی رفـــــــت مرا هم به دل دریا بـرد
جام صهبا ز کــجا بـود؟ 
مگر دســت کــه بود
که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابــــروی تو بود
و کــف میــــنوی تو بود
که دریـــــن بزم بـــگردید و دل شیدا بـرد


*****


خودت آموختی ام مهر و خودت سوخـــتی ام
با برافروخـــــته رویی که قرار از ما بــــرد
همه
یاران به ســـــر راه تـــو بودیم ولــــــی
غــــم روی تو مرا دید و دلم یــغما
بــرد
همه دل باخته بودیم و پریشان که غمت
همه را پشت ســر انداخت مرا تنــها برد



۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۲۰
فتحی
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۹

خاطره ای از آقامجتبی تهرانی

 یک توصیه آیت الله آقا مجتبی تهرانی

تقی دژاکام در وبلاگ «آب و آتش» به نقل خاطره‌ای عبرت آموز از آیت‌ا... آقا مجتبی تهرانی پرداخته است. وی در این خاطره نوشته است:

خیلی سال پیش، ناگهان متوجه شدم که رفتارهای من عوض شده است. خیلی بد رفتار شده بودم، خیلی گناهانی که پیش‌تر از آن‌ها دوری می‌کردم مرتکب می‌شدم - هم زبانی و هم غیر زبانی - و کلاً متوجه شدم از آن شخص ِ یکی دو ماه پیش، بسیار فاصله گرفته ام. فکر می‌کنم آن روزها حاج آقا مجتبی جلسه نداشت؛ رفتم مسجد جامع چهلستون که ظهرها نماز می‌خواند. بعد از نماز به ایشان ماجرا را گفتم. حاج آقا پرسید: شغلت را عوض کرده‌ای؟ گفتم: نه. دیگر سؤال دوم را نپرسید. گفت: نماز اول وقتت را ترک کرده‌ای. برو رعایت کن، حل می‌شود. ناگهان یادم آمد کلاس‌های کانون زبان که همیشه ساعت یک بعد از ظهر تشکیل می‌شود، به علت تغییر ساعت رسمی کشور در دو نیمسال اول و دوم، درست مصادف شده است با اذان و نماز ظهر و عصر و من نمازم را وقتی به روزنامه می‌رسم، با دو سه ساعتی تأخیر می‌خوانم. همان طور که مسیر بازار تا روزنامه را رکاب می‌زدم، به این فکر می‌کردم که چگونه حاجی مثل یک طبیب، اول یک سؤال کرد و بعد بدون این‌که سؤال دیگری بکند، درد را تشخیص داد و نسخه را پیچید. ( نقل از هفته نامه پرتو سخن - ۱۳/۱۱/۸۹ )

۰ نظر ۱۷ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۴۷
فتحی
رهبر عظیم الشأنتان را دوست بدارید؛ او دلداری است که دنیا شکارش نکرده

 حضرت علامه حسن زاده آملی از علمای برجسته وسرشناس حوزه علمیه قم که به جهت مراتب ویژه علمی و عرفانی از استوانه‌های حوزه‌های علمیه به شمار می روند، در انتهای یکی از جلسات سخنرانی خود، عبارات مهمی را در شأن رهبر معظم انقلاب بیان فرموده‌اند:
رهبر عظیم‌الشأن‌تان را دوست بدارید. عالمی، عادلی،‌رهبری، مؤمنی، ‌موحدی،‌سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاک،‌منزه، که دنیا شکارش نکرده من جایی [سراغ] ندارم که عرض کنم.

همان که عرض کردم:
نه شکوفه‌ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را

قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبرِ ولیّ وهمان عبارات که سرور عزیزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند؛ رهبری، ولیی، الهی.

الآن این انسجام ما، تکلیف شرعی ماست. مبادا عزیزان! آقایان مبادا! (این "مبادا" را توجه داشته باشید)

مبادا آقایان! اول انقلاب یادتان هست چند فرقه برخاستند که می‌خواستند کشور را تجزیه کنند؟ حواستان جمع باشد، مبادا این وحدت ما را! مبادا این جمعیت ما را! مبادا این کشور علوی را! مبادا این نعمت ولایت را! از دست شما بگیرند.

خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر سایه این بزرگ‌مرد، این رهبر اصیل اسلامی، حضرت آیت‌الله معظم خامنه‌ای عزیز را مستدام بدار.

و الهی آمین، الهی آمین، الهی آمین. بعدد کلماتت آمین.

تقدیم نامه علامه حسن زاده آملی به مقام معظم رهبری که در ابتدای کتاب " انسان و عرفان "

همچنین حضرت علامه حسن زاده آملی در پی سفر رهبر معظم انقلاب به شهرستان آمل در سال 1377 کتاب "انسان و عرفان" خود را به ایشان تقدیم کرده‌اند، این متن ادبی و محبت آمیز به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الم تلک آیات الکتاب الحکیم هدی و رحمه للمحسنین

با سلام و دعای خالصانه، و ارائه ارادات بی پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله معظم،جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- ، این اثر نمونه دوران را اعنی،رساله انسان در عرف عرفان را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادمانگی از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالاسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل مازندران ، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلدطیب و خطه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامی و گرانقدر استان مازندران ، به پیشگاه مبارک آن ولی به حق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم می دارم، و عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقه الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم.

یارب دعای خسته دلان مستجاب کن.
20/3/1377 حسن حسن زاده آملی
۰ نظر ۰۸ دی ۸۸ ، ۰۹:۲۰
فتحی
شنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۸

راه بندگی

باتوجه به علاقه و استقبال دوستان نسبت دستورالعمل قبلی از حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله ) یکی دیگر از دستور العملهای آن بزرگوار را تقدیم عزیزان می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن علی أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:

1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ و ناشناسها همدیگر را نصیحت نمی کنند.

2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.

بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین »
17 ربیع المولود 1419 

۰ نظر ۰۹ خرداد ۸۸ ، ۱۶:۰۲
فتحی
چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۸

بهجت بنده خدابود

انا لله و انا الیه راجعون

روح ملکوتی اُسوه عارفان ، عالم ربانی ، فقیه صمدانی و مرجع تقلید شیعیان حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت « رحمة الله علیه » به ملکوت اعلی پیوست ، این مصیبت عظمی را به ولی الله الاعظم  « عجل الله تعالی فرجه الشریف »، ولی امر مسلمین جهان حضرت امام خامنه ای ، و عموم شیعیان تسلیت عرض می کنم .

 

به عنوان تبرک یکی از دستورالعملهای آن بزرگوار را تقدیم دوستدارانش می کنم

الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العلماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۸:۴۱
فتحی
شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۸۴

شهید محراب - گناهان کبیره

شهید محراب - گناهان کبیره
 

20 آذر 1360 حضرت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب نماینده امام و امام جمعه شیراز توسط منافقین در نماز جمعه به شهادت رسید 

او از یارن مخلص وهمدل و همرا ه امام خمینی ( ره ) بود و شهادتش برای امام بسیار تلخ و غم افزا بود. و در مدت عمر پر برکت خود هم در پرورش شاگردان شایسته وهم در نشر و ترویج تعالیم مقدس اسلام بسیار موفق بود . در سال های اول انقلاب به خصوص پس از شهادتش ، بیشتر افراد اهل مطالعه و علاقمند به اسلام با کتاب ها و نوشته هایش انس خاصی داشتند . بیانات شیوا و رسا و دل پاک و نیت خالصش این جاذبه را مضاعف می کرد . حدود به چهل عنوان کتاب ازآن بزگوار به چاپ رسیده . و در میان کتابهایش‌ " گناهان کبیره " از همه بیشتر مورد توجه و مطالعه قرار گرفت . روح مطهرش شاد و با اجداد معصومش محشور باد                             برای شادی روحش صلوات و فاتحه 

 کتابهای شهید:
    1- ایمان   2- بندگی راز آفرینش ( شرح خطبه فدکیه )  3 -  گناهان کبیره ( 2 جلد )  4- توحید 5- آدابی از قرآن ( تفسیر سوره حجرات )  6- اخلاق اسلامی  7- نبوت  8- راز گویی و قرآن ( تفسیر سوره مجادله )  9- مظالم  10- معاد  11- حقایقی از قرآن ( تفسیر سوره قمر )  12- نفس مطمئنه  13 – عدل 14- قیامت و قرآن ( تفسیر سوره طور )   15- شرح خطبه شعبانیه  16-  امامت  17- قلب قرآن ( تفسیر سوره یس )  18- صلواة الخاشعین  19- فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) 20- معراج ( تفسیر سوره النجم )  21- استعاذه  22- سید الشهداء (علیه السلام )  23- معارفی از قرآن ( تفسیر سوره حدید )  24- 82 پرسش 25- زینب کبری (سلام الله علیها )  26- سرای دیگر ( تفسیر سوره واقعه )  27- داستانهای شگفت  28- مهدی موعود  29- بهشت جاویدان ( تفسیر سوره الرحمن )  30- فاتحة الکتاب  31- قیام حسینی  32- قلب سلیم ( 2 جلد )    33- خطبه های جمعه

کتاب گناهان کبیره

گناه کبیره چیست ؟
 
1- هر گناهی که در قرآن و حدیث به کبیره آن تصریح شده باشد
 
2- هر معصیتی که در قرآن یا سنت معنبر صریحا برای ارتکاب آن وعده آتش رسیده باشد
 
3- گناهی که در قران و سنت معتبر از گناه کبیره مسلم بزرگتر شمرده شود ( مثلا = فتنه از قتل بزرگتر است )
 4- گناهی که دین داران آن را بزرگ می دانند 

 از آنجا که دانستن گناهان کبیره بر هر مسلمانی واجب است تا از آنها پرهیز کند ، گناهانی که کبیره بودنش مسلم است و در این کتاب مشروحا بیان شده است  فهرست وار ذکر می گردد

گناهان کبیره: 
1-    
شرک و ریاء  2- یاس از رحمت خداوند 3- بدگمانی به خدا 4- نترسیدن از قهر خداوند 5- آدم کشی 6- عقوق والدین 7-قطع رحم  8- خوردن مال یتیم 9- ربا خواری 10- زنا 11-لواط  12- قذف 13- شراب خواری 14- قمار 15- سرگرمی به لهویات و.. 16- غناء 17- دروغ 18- سوگند دروغ 19- شهادت دروغ 20- گواهی ندادن  21- پیمان شکنی 22- خیانت به امانت 23- دزدی  24- کم فروشی 25- حرام خواری 26- حبس حقوق 27- فرار از جهاد 28- تعرب بعد از هجرت 29- کمک به ستمگران 30- کمک نکردن به ستمدیدگان 31- سحر و جادو 32- اسراف  33- تکبر ورزیدن 34- جنگ با مسلمانان 35- خوردن مردار و گوشت خوک 36- ترک عمدی نماز  37- ندادن زکات  38- سبک شمردن حج  39- ترک یکی از واجبات  40- اصراربرگناه و کوچک شمردن گناه  41- ستم کردن به ورثه در وصیت  42- غیبت  43- نمامی  44- استهزاء مومن  45- سب و طعن مومن 46- خوارکردن مومن 47- رسوا کردن مومن  48- هجو مومن با شعر و نثر 49- اذیت مومن  50- همسایه آزاری  51- مکر و نیرنگ  52- دورویی  53- احتکار  54- حسد  55- دشمنی با مومن  56- مساحقه  57- قیادت و دیاثت  58- استمناء  59- بدعت  60- حکم ناحق  61- جنگ در ماه حرام  62- بازداشتن از راه خدا  63- کفران نعمت  64- فتنه انگیزی 65- فروختن اسلحه به کفار  66-بهتان و سوء ظن  67- هتک قرآن  68- هتک کعبه  69- هتک مساجد  70- هتک مشاهد مشرفه و تربت امام حسین ( ع )

گناهانی که احتمالا کبیره است:
دانستن سایر محرمات که ممکن است مورد ابتلاء مومن واقع شود ، ضروری وواجب است که آنها را دررساله های توضیح المسائل بیان کرده اند.  
( شهید دستغیب در این مورد هم 22عنوان را بیان کرده اند که برای اختصار ذکرنکردم )  خداوندا توفیق شناخت گناهان و دوری از آنها را به ما عطا بفرما              ۱۹-۹-۸۴
۰ نظر ۱۹ آذر ۸۴ ، ۱۲:۵۰
فتحی
دوشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۸۴

او از فرشته بر تر بود

او از فرشته بر تر بود

سال 1281 شمسی در تبریز به دنیا آمد و او را محمد حسین نامیدند
از طرف پدر اولاد امام حسن مجتبی (علیه اسلام ) و از مادر اولاد امام حسین علیه السلام  بود . در 5 سالگی مادر و در 9 سالگی پدرش را از دست داد.

سید محمد حسین طباطبایی در تبریزبه تحصیل پرداخت وپس از فراگرفتن قرآن و ادبیات فارسی به حوزه علمیه رفت و تحصیل علوم دینی را آغاز کرد . در دوره نوجوانی به همراه برادرش برای ادامه تحصیل به حوزه نجف هجرت نمود  و پس از ده سال به علت مشکلات معیشت ناچار به تبریز بازگشت . و تا ده سال در این شهر به کار کشاورزی پرداخت و در سال 1325 شمسی به حوزه علمیه قم مهاجرت نمود . در قم به همراه خانواده زندگی بسیار ساده ای را در دو اتاق اجاره ای که با پرده ای جدا شده بودند ادامه داد.

در مدت تحصیل زیر نظر استادان ارزشمند و مبرز مدارج کمال را طی نمود ودر فلسفه - فقه - حدیث- تفسیر - عرفان و سیرو سلوک - در صرف و نحو - معانی و بیان - اصول و کلام - اخلاق  - ریاضی ( حساب ، هندسه ، جبر ) - ستاره شناسی - به مقامات عالی استادی رسید و به حق شایستگی عنوان علامه را داشت .
علامه طباطبایی  در خطاطی - نقاشی - طراحی- سرودن شعر- تیر اندازی- سوارکاری نیز تبحر داشت .

آن یگانه عزیز در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانی از عارف کامل سید علی آقا قاضی ( ره ) بهره برد . خودش در این باره فرموده : پس از ورودم به نجف اشرف به بارگاه امیرالمومنین علیه السلام رو کرده و از ایشان استمداد کردم . در پی آن آقای قاضی نزدم آمد و فرمود (شما به حضرت علی علیه السلام عرض حال کردید و ایشان مرا فرستادند . از این پس هفته ای دو جلسه خواهیم داشت )
در قم پس از بررسی نیازهای جامعه اسلامی و وضعیت حوزه علمیه  تدریس فلسفه و تفسیر را پیش گرفت و شاگردان شایسته ای که در دوران حاضر هریک شخصیت ارزشمندی برای اسلام هستند تربیت نمود .

برخی آثارو خدمات و ابتکارات علمی علامه :
1- به صحنه آوردن قرآن و درس تفسیر قرآن به طور مستقل و شایسته .
2- تدریس فلسفه اسلامی به طور رسمی که تا آن زمان مهجور و منزوی و راکد بود
3- با محتوای فلسفه اسلامی  پوچی و بی ارزشی فلسفه مادی را اثبات نمود
4- طرح مسائل و شبهه های فکری مورد نیاز و ارئه پاسخ های عمیق با استفاده از فلسفه و معارف اسلام
5- آسان کردن کتابهای درسی فلسفی
6- بیان و روشن نمودن پیوند ناگسستنی دین و فلسفه
7- تالیف بیش از سی کتاب ارزشمند و ماندگار که یکی از آنها تفسیر قیم و ابتکاری المیزان است و نیز کتاب های :  سنن النبی - خلاصه تعالیم اسلام - مصاحبه ها با پرفسور کربن فرانسوی - قرآن در اسلام - شیعه در اسلام  - بدایة الحکمه - نهایة الحکمه - اصول فلسفه و روش رئالیسم - علی و فلسفه الهی - ولایت نامه - تعلیقه بر اسفار ملاصدرا - تعلیقه بر بحارالانوار - و  . . . .

علامه بزرگوار طباطبایی پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه بندگی خدا و نشر اسلام عزیز در روز یکشنبه (18 محرم 1402 ) 24 آبان 1360 شمسی به محضرپروردگار و رفیق اعلی رحلت فرمود .  قبر او در مسجد بالاسر حضرت معصومه سلام الله علیها است و زیارتگاه اهل ولا.
از معنویت ، اخلاق ، و عرفان ایشان داستانها نقل شده و ارادت ایشان به اهلبیت عصمت زبانزد اهل دل است .
**** یک هفته مانده به رحلت دیگر جواب کسی را نمی داد . و سخن نمی گفت . فقط زیر لب (لا اله الا الله ) را زمزمه می کرد
**** در روزهای آخر کسی از او پرسید در چه مقامی هستید؟ فرمود : مقام تکلم . پرسید تکلم با چه کسی ؟   فرمود :با حق ****آخرین بار که حالش بد شد و راهی بیمارستان شد به همسرش فرمود : من دیگر بر نمی گردم
****ارادت ایشان به اهلبیت زبانزد بود . می فرمود :
باطن دنیا صلوات بر محمد و آل محمد  صلوات الله علیهم اجمعین  است .
**** هر سال در ایام فاطمیه ده روز در خانه اش عزا می گرفت.
**** میفرمود :
همه امامان علیهم السلام لطف دارند اما لطف امام رضا علیه السلام  محسوس است .
**** می فرمود :
من به حال این مردم که اینطور عاشقانه ضریح را می بوسند غبطه می خورم .
**** جایی فرموده بود : ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بودم .
**** در مجلس عزای امام حسین علیه السلام می رفت و می فرمود :
ما برای سیاهی لشگر بودن شرکت می کنیم .
**** ایشان اشعار زیبایی هم دارند ولی  یک شعراز ایشان نقل می کنم و در صورت توفیق در فرصت دیگر شعری از آن عزیز درج می کنم

مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد
رخ شــــطرنج نبرد آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خود مجنون گـشت
از ســمک تا به سمایش کِشش لیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خود بـردم راه
ذره ای بــــــودم و مــهر تو مـــرا بالا بـــرد
من خسی بی ســر و پایم که به سیل افــــتادم
او که مـی رفـــــــت مرا هم به دل دریا بـرد
جام صهبا ز کــجا بـود؟ مگر دســت کــه بود
که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابــــروی تو بود و کــف میــــنوی تو بود
که دریـــــن بزم بـــگردید و دل شیدا بـرد
خودت آموختی ام مهر و خودت سوخـــتی ام
با برافروخـــــته رویی که قرار از ما بــــرد
همه یاران به ســـــر راه تـــو بودیم ولــــــی
غــــم روی تو مرا دید و دلم یــغما بــرد
همه دل باخته بودیم و پریشان که غمت
همه را پشت ســر انداخت مرا تنــها برد

۰ نظر ۲۳ آبان ۸۴ ، ۱۲:۰۰
فتحی
سه شنبه, ۳ خرداد ۱۳۸۴

دنیای بی ثبات

دنیا متحول است و ثبات و قرار ندارد

 
روِیَ عَن رسولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
الدُّنْیَا دُوَلٌ فَمَا کَانَ لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ.[1]
ترجمه حدیث: از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) منقول است که فرمود: دنیا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه که براى تو مقرّر شده است به تو خواهد رسید، گرچه در نهایت ضعف و ناتوانى باشى؛ و آنچه که به ضرر و زیان تو باشد باز هم به تو خواهد رسید، گرچه در کمال قدرت و نیرومندى باشى و هرگز جلوی آن را نتوانى گرفت. و هر کس که امید خود را از آنچه که از دست رفته قطع کند، بدنش آسایش خواهد داشت و آن کس که راضى باشد به آنچه که خدا روزى او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد.
شرح حدیث: «الدُّنْیَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان می­فرمایند. دنیا در گردش است. یعنی دنیا هیچ­گاه برای هیچ‏کس ثابت نیست. دنیا هیچ ثبوت و قراری برای هیچ‏کس ندارد. این وضع دنیا است.
«فَمَا کَانَ لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ». آنچه که خدا تقدیر کرده به تو خواهد رسید گرچه در نهایت ضعف و ناتوانى باشى. چه بسا انسان فکر می­کند که از نظر امور دنیایی توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولی چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.
«وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ» در جایی هم که مواردی به ضرر و زیان تو باشد باز به تو خواهد رسید هر چند تو در کمال قدرت و نیرومندى باشى؛ هرگز نمی­توانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابر این، تو نه می‏توانی برای خودت ‌جلب منفعت کنی و نه می­توانی از خودت دفع ضرر کنی.
«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چیزهایی که دلش می­خواسته به دست بیاورد امّا ‌به دست نیاورده قطع امید کند، بدنش راحت می­شود. به عبارت ساده ‌ضعف اعصاب نمی‏گیرد! یعنی در فکر این نباش که ای کاش به دست می­آوردم! ‌ای وای که فلان چیز از دستم رفت!... این افکار و خیالات، باعث فشار عصبی و ‌روحی برای تو می‏شود. این به نفع تو است که به چیزهایی که به آن دست پیدا نکردی امید نبندی. به دست نیامده که نیامده! نشد که نشد!
«وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ». اگر کسی به آنچه که خدا داده است ‌خشنود باشد، چشمش روشن می‏شود. چون خدا داده است خوشحال هم می­شود.
هسته مرکزی این جملات چیست؟ این است که خیال نکن که تو می‏توانی کاری انجام بدهی. نافع خدا است، ‌ضارّ‌ هم خدا است. او است که امور را برای تو تقدیر می­کند. بی­جهت خودت نقشه نکش. اگر نقشه بکشی،‌ خدا به نقشه ات ضربه می­زند. بنابر این، ‌تو ‌برو به وظیفه‏ات عمل کن. این چیزها را به او واگذار کن. برو سراغ خودش که سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. این را بدان که تو هیچ کاره‏ای. او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزی برو، تو هم بگو چشم! بقیه‏اش را به او واگذار کن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، ‌از او این را هم بخواه که ضررها را از تو دفع کند.
روی خودت، ‌توانت و‌ فکرت هیچ‏وقت تکیه نکن. هنگامی هم که ‌او برای تو تدبیر کرد و ‌به دستت رسید، آن را که به تو داده قبول کن، ‌خوشحال شو و راضی شو. اگر این رضایت باشد، آن‏وقت یک زندگی شیرین پیدا می‏کنی؛ نه ضعف اعصاب می­گیری،‌ نه بی­جهت دنبال دنیا می­دوی، بی­جهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نمی­کنی. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضی هستی و چشمت روشن می­شود.
اینها همه در صورتی است که به او اتکا کرده باشی. از او خواستی، ‌او هم به تو عطا کرده است. و ‌آنچه را هم که به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر این حالت در تو باشد زندگی تو در همین نشئه دنیایت،‌ همراه با خوشی درونی و حتی خوشی بیرونی خواهد بود و ناخوشی بیرونی هم به سراغ تو نمی­آید.                     از سایت آیت الله مجتبی تهرانی
 
[1]. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 145                                                     
۰۳ خرداد ۸۴ ، ۲۳:۳۰
فتحی