مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکتب های دیگر» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳

در باره نامه رهبر انقلاب

 

سه عامل پشت پرده‌ی اسلام‌هراسی

دکتر کوین بَرت، استاد دانشگاه و پژوهشگر آمریکایی، هم از لحاظ پژوهشی و هم از لحاظ شخصی، به آموزه‌های اسلامی علاقه‌مند است. وی یکی از بنیان‌گذاران اتحاد مسلمانان، یهودیان و مسیحیان برای افشای حقیقت ۱۱ سپتامبر است. دکتر برت به‌شکل گسترده‌ای در سرتاسر آمریکا، کانادا و برخی کشورهای اروپایی، و در کالج‌ها و دانشگاه‌های مهمی چون سان‌فرانسیسکو، پاریس و ویسکانسین مدیسن تدریس کرده است. نوشته‌های دکتر بَرت به‌عنوان یک نویسنده‌ی پُرکار و تحلیل‌گر سیاسی، همواره در داخل و خارج از آمریکا مورد توجه بسیار قرار داشته است.
*به نظر شما، چرا آیت‌الله خامنه‌ای شخصاً اقدام به نوشتن نامه برای آگاه کردن جوانان اروپا و آمریکای شمالی کرده‌اند و چرا مخاطبان این نامه، جوانان این مناطق بوده‌اند و سیاست‌مداران آن‌ها مخاطب قرار نگرفته‌اند؟
رهبر معظم ایران، آیت‌الله خامنه‌ای تشخیص دادند که علی‌رغم قدرت زیاد از حد پروپاگاندیست‌های سازمان‌دهی‌شده، تعداد روزافزونی از شهروندان غربی در حال بیدار شدن از واقعیت کاذبی هستند که در آن زندانی شده‌اند.


متن کامل را از اینجا بخوانید

 
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۴
فتحی
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳

چرایی نامه به جوانان غرب

 چرایی نامه‌نگاری رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکا

حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

1-    خدای مهربان و منّان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید، ایشان با «برتراند راسل» فیلسوف بلندآوازه انگلیسی درباره برخی از مسائل فلسفی و عقاید اسلامی مکاتباتی داشت. «راسل» در الهیات اهل شک -SCEPTICISM - بود. مرحوم علامه در یکی از نامه‌های خود به ایشان نوشته بود؛ شما در الهیات مؤمن‌تر از ما هستید، زیرا ما به خدایی که شما توصیف می‌کنید کفر می‌ورزیم و جنابعالی در وجود او تردید دارید! (نقل به مضمون.)

 استاد در کلاس‌های جمعه شب خود برای دانشجویان - خیابان زیبا، کوچه حاج‌قاضی - بعد از شرح ماجرای یاد شده، این سروده را زمزمه می‌کردند؛
صورتگر نقاش چین

رو صورت یارم ببین

یا صورتی برکش چنین

یا ترک‌ کن صورتگری

می‌گفتند؛1 زنان مصر، بی‌آن که یوسف(ع) را دیده باشند، زبان به ملامت زلیخا گشوده بودند و می‌خواندند؛

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی

روا بود که ملامت کنی زلیخا را


۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۱۵
فتحی
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳

جوانان امریکای شمالی و اروپا

متن پیام مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا


بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم.

//bayanbox.ir/view/7982160412081551108/aaa.jpg

 

همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
سخن من با شما درباره‌ی اسلام است
. . . . .


متن کامل را از اینجا بخوانید

۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۸
فتحی
پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳

فریب داعش

روایت خواندنی فریب یک زن جوان سوری از سوی داعش

خدیجه دختر ریز اندام ۲۵ ساله یکی از زنانی است که زمانی در شهر رقه سوریه عضو بریگاد زنان برای نظارت بر اجرای احکام شریعت حکومت داعش از سوی زنان گمارده شده بود، اما در نهایت با دیدن خشونت های گروه داعش و وحشی گری این گروه از دست این گروه می گریزد و به ترکیه می آید. خبرنگار سی ان ان در مصاحبه ای اختصاصی با خدیجه (نام مستعار) در هتلی در عورفا ترکیه ماجرای جذب خدیجه به گروه تروریستی داعش و پیوستن او  به این گروه و سپس فرار او به ترکیه را از زبان او روایت می کند.

خدیجه در مصاحبه با خبرنگار سی ان ان در هتلی در شهر عورفا ترکیه



۱ نظر ۱۷ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۵
فتحی
شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۱

اعتراف معروفترین کافر جهان

معروف‌ترین کافر جهان:  اطمینان ندارم که خدایی وجود ندارد

ایندیپندنت: پروفسور ریچارد داوکینز را بزرگ‌ترین
غیر معتقد به خدا محسوب می‌کنند ولی او جمعه شب پدیرفت که نمی‌تواند با اطمینان بگوید که خدا وجود ندارد.او به دکتر روان ویلیامز اسقف اعظم کانتربری گفت ترجیح می‌دهد به جای اینکه خودش را منکر وجود خدا (آتئیست) بداند خودش را آگنوستیک (‌ندانم گرا) قلمداد کند. این دو در جریان یک گفت و گوی عمومی درباره نقش مذهب در زندگی عمومی در دانشگاه آکسفورد در پایان هفته جاری به مناظره پرداختند. این گفت و گو در شرایطی برگزار شد که هفته قبل، بارونز وارسی، رئیس حزب محافظه‌کار انگلیس از افزایش نوعی سکولاریسم نظامی صحبت کرده بود که بنیان جامعه انگلیس را به چالش کشیده است.

متن کامل را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۱۷
فتحی
دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۰

بت پرستی مدرن

« فنگ‌شویی » ؛ بت‌پرستی مدرن قرن 21


در تعریف فنگ‌شویی آورده‌اند؛ به معنای باد و آب است، یک فلسفه و فن باستانی در چین است و برای پیدا کردن دکوراسیون مناسب و چیدمان درست اشیا در ساختمان‌های مسکونی، تجاری، باغ و غیره استفاده می‌شود تا بهترین اثر را بر سلامتی، شادی، موفقیت، هماهنگی و به طور کلی انرژی مثبت «چی» داشته باشد. البته امروزه به طور رسمی در چین فنگ‌شویی را خرافات می‌دانند.
«اژدها» و «بودا» از نمادهای اصلی فنگ‌شویی است. هنگامی که به برخی فروشگاه‌های عرضه محصولات فنگ‌شویی مراجعه می‌کنیم، با این جملات روبه‌رو می‌شویم: «این اجناس باعث آمدن برکت به خانه شما می‌شود؛ این نشان‌ها می‌تواند رابطه شما را با همسرتان بهتر کند؛ این مجسمه شب‌ها روح خود را در اتاق به حرکت در می‌آورد و انرژی‌ آن را عوض می‌کند»!
صاحب مغازه‌ای در یکی از نقاط شمالی تهران، که به طور عمده نشان‌ها و مجسمه‌های فنگ‌شویی را به فروش می‌رساند، درباره فعالیتش‌ می‌گوید: حدود 25 سال است که در کار فروش وسایل فنگ‌شویی هستم و مردم به خوبی از این نمادها استقبال می‌کنند. بیشتر مشتری‌هایم را نیز خانم‌ها تشکیل می‌دهند. وقتی از او درباره میزان اعتقادش به فنگ‌شویی سؤال می‌شود در پاسخ می‌گوید: اعتقادی به فنگ‌شویی ندارم و خرافه‌ای بیش نیست! اما خانم دیگری که کنجکاوانه به صحبت‌های ما گوش می‌داد با شور و هیجان خاصی می‌گوید: «خانم! فنگ‌شویی حقیقت دارد، از زمانی که من در دکوراسیون خانه‌ام تغییرات ایجاد کردم و از این مجسمه‌ها استفاده کردم، زندگی‌ام از این رو به آن رو شده‌است!» از او پرسیدم با فنگ‌شویی کجا آشنا شدید پاسخ داد: در کلاس یوگا! مربی در خصوص نقش فنگ‌شویی در تحول زندگی صحبت کرد و جزوه‌ای هم برای آشنایی بیشتر به ما داد.
 برخی برگزارکنندگان کلاس‌ها با اینکه اعلام می‌کنند دارای مجوز هستند، فقط از افرادی که توسط آشناها معرفی شوند، ثبت‌نام می‌کنند!
به‌راستی در فنگ‌شویی چه چیزی مطرح است که اینچنین برخی افراد را مجذوب خود کرده است؟ برای درک بهتر موضوع مناسب است با برخی از نمادهای فنگ‌شویی آشنا شویم.

در فنگ‌شویی برای نشان دادن نحوه درست تقسیم انرژی از این نمادها استفاده می‌کنند:
«اژدها» سمبل انرژی؛
«ببر» دارای انرژی «یین» است؛
 نشانه فلزی «لاک‌پشت» نیز نشان ثبات و استحکام قسمت پشتی زمین و بناست؛
«ققنوس سرخ» نیز در مقابل لاک‌پشت، حیوانی افسانه‌ای بسیار فعال، به عنوان سمبل آسایش مادی در زندگی است.
سمبل های دیگر : «درنا» «اردک مندارین»  «نماد دو ماهی» «نیلوفر آبی یا لتوس»  «گل صدتومانی یا پونی»  «پرتقال»  «هلو» «صدف مارپیچ»  «خمره»  «وزغ سه پا» «کریستال کوارتز صورتی» ،
و  بودا نیز از نمادهای اصلی فنگ‌شویی است.
«مجید ابهری» عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی در پاسخ به اینکه از منظر اسلامی باید چه رویکردی به فنگ‌شویی داشت، بیان می‌دارد:
آثار مثبت محیط منظم، پاک و شاد بر روحیه انسان و رشد تعالی رفتار وی غیرقابل انکار است، با توجه به اینکه مکتب اسلام قبل از بروز پدیده فنگ‌شویی تاکیدات مکرری بر پاک بودن محیط زندگی، تنوع آن، ساده‌زیستی و رعایت تعادل چیدمان در زندگی دستورات مؤکدی داشته است. تبلیغ فنگ‌شویی به عنوان تاثیر مثبت بر خوشحالی و یا غم افراد مسئله جدیدی نیست و در واقع تکرار باورهای اسلامی در لباس و قالب دیگری است. پاک نگه داشتن محیط زندگی و تغییرات چیدمانی در آنها و استفاده از ابزار و وسایلی که نیاز واقعی به آنها وجود دارد و خودداری از خرید و نگهداری از وسایلی که مازاد احتیاج است، بیش از ‌هزار سال پیش توسط ائمه(ع) مورد تأکید قرار گرفته است. درباره تأثیر سمبل‌های فنگ‌شویی در افراد، باید دانست که از نظر آسیب‌شناسی رفتاری، استفاده از مجسمه‌های زشت و بدشکل در ضمیر ناخودآگاه افراد اثر منفی گذاشته و حتی ممکن است باعث شباهت جنین انسان به آنها شود؛ بنابراین استفاده از این‌گونه اشیا یعنی مجسمه «سر سگ»، «قورباغه» یا «موش» در محیط خانه فقط باعث اضطراب و دلهره کودکان می‌شود و هیچ نفع دیگری ندارد. دور شدن از باورهای اصیل باعث پناه‌بردن به این گونه طلسم‌ها و خرافه‌ها می‌‌شود؛ مثل مهره خوشبختی، مجسمه گشایش بخت و یا عروسک آورنده خواستگار! این گونه باورها صدها سال است که در جوامع منزوی شده است. . . .  این بخشی از ناتوی فرهنگی است که می‌خواهد بین باورهای اصیل اسلامی و جوانان فاصله ایجاد کنند.
سیدکاظم موسوی، مدیر مؤسسه مطالعاتی روشنگر نیز با اشاره به اینکه فنگ‌شویی از بطن اعتقادی بودا نشأت گرفته و نگاه الوهیتی ندارد، بیان می‌دارد:
در واقع فنگ‌شویی بت‌پرستی مدرن است. در فنگ‌شویی ساده‌زیستی تبلیغ می‌شود، در حالی که اسلام به ساده زیستی به عنوان اصلی اساسی نگاه کرده است، به طوری که ساده‌زیستی در سیره عملی رسول اکرم و ائمه(ع)، به طور نمونه در ساده غذا خوردن، ساده لباس پوشیدن، ساده معاشرت کردن با مردم به وضوح دیده ‌می‌شود.

  منبع:   پایگاه تخصصی بررسی عرفان‌های کاذب

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۵۷
فتحی
جمعه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۰

«خواهر فا‌بیان» مانکن دیروز

«فا‌بیان» دختر ۲۸ ساله فرانسوی که تا چندی قبل مدل لباس بسیار معروفی بود و شرکت‌های بزرگ با او قراردادهای کلانی می‌بستند و عکس او در مجله‌ها و شبکه‌های مختلف تلویزیونی به نمایش در می‌آمد، حالا در روستاهای دور دست افغانستان به درمان بیماران می‌پردازد و از زندگی خودش بسیار راضی و خوشحال است چرا که او حالا اسلام را پذیرفته و یک مسلمان است.
فابیان با اعتماد به نفس کاملی گفت: «اگر لطف و رحمت خداوند شامل من نمی‌شد، هیچ گاه نمی‌توانستم مسلمان شوم و تا آخر عمرم مانند یک حیوان زندگی می‌کردم. من در آن زندگی فقط به دنبال سیراب کردن هوس و شهوت‌های خود بودم و هیچ اصول و ارزشی برای خود نداشتم. از کودکی آرزو داشتم پرستار شوم، اکنون که مسلمان شده‌ام به آرزوی خود رسیده‌ام.» او گفت: «در حال و هوای کودکی همواره خودم را در حالت کمک به کودکان بیمار تخیل می‌کردم اما وقتی بزرگ‌تر شدم، به دلیل زیبایی ظاهری که دارم ناخودآگاه به سمت دنیای مدل کشیده شدم و از شکل من استفاده ابزاری می‌شد، دقیقاً مانند یک وسیله مدت‌دار که بویی از انسانیت در آن نبود. تا اینکه برای شرکت در یکی از برنامه‌ها به بیروت پایتخت لبنان دعوت شدم. وقتی به آنجا سفر کردم، صحنه‌هایی دیدم که در همه عمرم مانند آن را ندیده بودم. در آنجا پیش از گذشته از خودم منفور شدم و کم‌کم به سمت متحول شدن حرکت کردم تا اینکه در نهایت به اسلام که انسانیت واقعی در آن وجود دارد، رسیدم. پس از مسلمان شدن در بیروت به پاکستان سفر کردم و از مرز این کشور به افغانستان رفتم و با کمک به کودکان و مجروحان یکی از آرزوهای دیرینه و کودکی خود را محقق ساختم.»
«فا‌بیان» ادامه داد: «شرکت‌های مدل پس از اینکه از مسلمان شدن من با خبر شدند، سعی کردند مرا به راه قبلی باز گردانند؛ از همین رو هدایای بسیار زیادی برایم فرستادند و پیشنهاد دستمزد سه برابری نسبت به قبل را به من دادند اما من که تازه راه اصلی را یافته بودم، هدایا را پس فرستاده و پیشنهادهای آنان را رد کردم و اکنون احساس می‌کنم که در خوشبختی کامل به سر می‌برم.” خانواده او هم تلاش زیادی کردند جلوی کار او را بگیرند و اما فا‌بیان برای راهی که انتخاب کرده بود مصمم بود. حالا او زندگی‌اش را صرف کمک به دیگران می‌کند تا به ما هم یاد بدهد که مهم‌ترین داشته یک انسان ایمان اوست، به خاطر ایمان حتی می‌شود از ثروت و شهرت هم گذشت. منبع/ مجله معارف
۰ نظر ۲۱ مرداد ۹۰ ، ۱۲:۰۵
فتحی
پنجشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۰

مناظره مذاهب(2)

 دعا و صدا زدن غیر خدا

بن شریح ( وهابی) : قرآن از خواندن غیر خدا نهی کرده است. می فرماید: «وأن المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» مساجد برای خداست پس با خدا کسی را نخوانید(جن/18) حاجت خواستن از پیامبر عبادت اوست پس وقتی ما می گوییم یا رسول الله، یا سیدی، اینها خواندن و دعاست و از مقوله شرک می باشد.

عبدالله ( شیعه ): دعا یک معنی لغوی دارد و یک معنی اصطلاحی. معنای لغوی آن یعنی صدا زدن و فراخواندن و این عبادت نمی باشد. حضرت نوح گفت:« رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا» من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.(نوح/5) آیا نوح قوم خود را عبادت می کرده؟

در جای دیگر فرمود:« لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم» صدا زدن پیامبر را مثل صدازدن افراد عادی قرار ندهید.(نوح/63) آیا خدا میخواهد بگوید پرستیدن پیامبر را مانند پرستیدن یکدیگر قرار ندهیدو پیامبر را به صورت ویژه بپرستید؟ بنا بر این در اینجا هم دعا عبادت نیست.

معنی لغوی دیگر دعا درخواست کردن است. ما از پیامبر یا کسی درخواست می کنیم تا کمک یا دعا کند، و مردم روز مره از یکدیگر کمک خواهی می کنند و این مقدار خواندن عبادت نیست.

اینکه ما میگوییم یا علی ، یا حسین و.... اگر بدون قصد حاجت خواهی باشد،در زبان فارسی صرفا اظهار اشتیاق به ذوی القربی خواهد بود، و این اجرای فرمان خداست که سفارش کرده اجر رسالت را با اظهار محبت به ذوی القربی پرداخت کنیم. زیرا نتیجه محبت پیروی کردن از آنهاست« قل لا أسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» بگو برای رسالتم اجری طلب نمی کنم مگر مودت اهلبیتم را.(شورا/23). و اگر به قصد خواستن حاجت باشد، یا علی مدد،و یا حسین! مریضم را شفا بده. این هم اگر با معرفت به مأذون بودن آنها باشد، عین توحید است و اشکالی ندارد. فقط در صورتی که گوینده آنها را مستقل در تاثیر بداند، شرک است و قابل بخشش نیست.

اینها در باره معنای لغوی دعا بود، اما معنای اصطلاحی دعا عبادت است. مثلا انسان در برابر خدا می ایستد، با این اعتقاد که جهنم و بهشت مال اوست و حیات و مرگ او در اختیار خداست و آنگاه تضرع میکند، این می شود عبادت. حال اگر کسی پیامبر یا فرشته ای را با این تفکر بخواند او را عبادت کرده است.

عمر عبدالوافی (وهابی) : من خودم در مشهد شما دیدم زائران حرم بر آستان درهای ورودی سجده می کردند و این بدترین نوع شرک و امام پرستی است. آنها با این عمل بر قبر ویا برای صاحب قبر سجده آورده اند.

عبدالله ( شیعه ): اگر خوب دقت کنید آنها سجده نمی کنند بلکه آستانه و عتبه را می بوسند. اگر ازآنها بپرسی چرا برای غیر خدا سجده می کنید؟ خواهند گفت: اولا ما سجده نمی کنیم بلکه آستان بوسی می کنیم، وانگهی سجده در نماز عبادت خداست و برای هیچ پیامبری و امامی انجام نمی گیرد و ما آن را کفر می دانیم.البته در طول تاریخ این آستان بوسی ها بوده و از مستحبات و آداب زیارت اهل بیت (ع) محسوب می شود. وهیچگاه کسی تصور شرک هم نمی کرده تا آنکه وهابیت تبلیغات ضد شیعی خود را رواج داد. و از این  رو علمای ما از این کار نهی کردند، زیرا عمل آنها برای کسانی که از نیت و عقایدشان خبر ندارند، به صورت شرک و کفر جلوه می کند.

دعایی که عبادت است این آیه است :« قل ادعو الذین زعمتم من دونه فلا یملکون کشف الضر عنکم » بگو این بت ها را که موثر می دانید بخوانید ولی آنها نمی توانند دفع ضری بکنند.(إسراء/56) این عقیده ی بت پرست است و از آن نهی شده است، ولی موحد وقتی پیامبر را می خواند، به معنای اصطلاحی عبادت که او را خدا بداند، نمی خواند بلکه به یکی از دو وجه معنای لغوی می خواند. یعنی یا برای حاجت می خواند که در این صورت او را موثر استقلالی نمی داند، بلکه مأذون از جانب خدا می داند، و یا برای اظهار اشتیاق و محبت می خواند که مزد رسالت را ادا کرده باشد.   

کتاب : حق با کیست جلد 1 صفحه 41 تا 43

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۶
فتحی
پنجشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۰

مناظره مذاهب -1

درب خانه ی زهرا (سلام الله علیها)


سلف (وهابی): من از این رافضی دروغگو سوالی دارم که حق ندارد در پاسخ به آن طفره برود. او نسبت هایی به بزرگان ما از جمله حضرت عمر بن خطاب می دهد که اصلا واقعیتی ندارد و در شان آن بزرگوار نیست. و بعد پیروان عوام و نا آگاه خود را بر ضد ما تحریک می کند. شما به دروغ می گویید او درب خانه زهرا رضی الله عنها را آتش زده است.


سالم (حنبلی):پناه بر خدا از این تهمت ها، شما ها دنبال جو سازی بر ضد ما هستید بدون اینکه حتی یک حدیث ضعیفی ارائه دهید.


عبدالله ( شیعه ): بنا براین شما اقرار می کنید که اگر چنین حادثه ای حقیقت داشته باشد، گناه بزرگی است و مرتکب آن مورد خشم خدا و رسول است، من می خواهم از این مساله صرفنظر کنیم و سخنی دیگر در میان بیاوریم.


عمر (وهابی ): معلوم می شود که ایراد سلف مورد قبول عبد الله است که اثنی عشری ها بر این تهمت ها هیچ گونه دلیل تاریخی یا حدیث ندارند. من اصراربر این دارم که عبدالله یا سند بیاورد، ولو سند ضعیف باشد و یا توبه کند.


عبد الله (شیعه ): حالا که اصرار می فرمایید برخلاف میلم وارد حریم حضرات خلفا می شوم. معجم طبرانی در احوالات جناب ابوبکر خلیفه اول نقل می کند که دیدند او در بستر افتاده می گوید بار الها! من چند کار انجام داده ام که کاش نمی کردم ، کاش به خانه فاطمه جسارت نمی کردم.


و جسارت در صورتی تحقق دارد که بدون اجازه در خانه کسی را با قهر بگشایند واگر در زده باشند و فاطمه (سلام الله علیها) خود در را گشوده باشدکه پشیمانی ندارد.
در انساب الاشراف، در روایت بلاذری آورده است که خلیغه دوم برای بار دوم وسوم آمد، با او فتیله ای بود وفاطمه گفت ای پسر خطاب آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟ گفت آری، این برای حفظ سنت پدرت لازم تر می باشد. خانه ات را آتش می زنیم تا به سنت حضور در بیعت و نماز جماعت عمل کنید، زیرا شما از بیعت ابوبکر تخلف کرده اید.
البته بعضی ها برای توجیه حادثه می گویند: عمربن خطاب تهدید کرد ولی تهدید خود را عملی نکرد. یعنی کار با تهدید تمام شدو بیعت صورت گرفت.
اما این سخن با پشیمانی ابوبکر به هنگام مرگ آن طوری که توضیح دادیم، سازگار نیست. این واقعه اتفاق افتاده که خلیفه اول هنگام مرگ به سختی نگران آن است.
در صحیح بخاری آمده است که « ما بایع علی حتی توفیت فاطمه » یعنی علی بیعت نکرد تا اینکه فاطمه وفات نمود. و این بعداز ششماه بود. و اودر حال غضب بر جناب ابوبکر وفات یافت.در اینجا جالب خواهد بودکه حدیث معروف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به یاد آوریم که فرمود: رضا و غضب فاطمه (سلام الله علیها)، رضا و غضب خدا و رسول است

 
۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۱
فتحی
يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۸۹

دو حادثه ی عجیب

شیعه شدن دانشمند هسته‌ای کانادا

حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان نقل می‌کند؛ در سفری که به پاریس داشتم به صورت اتفاقی با یکی از دانشمندان معروف هسته‌ای کانادا آشنا شدم که سؤالات فروانی پیرامون اسلام و تشیع داشت که با وجود سفر به سرزمین وحی و پاسخ‌های غیر معقول سعودی‌ها، همچنان ذهن او درگیر پرسش‌ها و ابهامات بی‌پاسخ بود! از آنجایی که او کاملاً به زبان عربی تسلط داشت، در باره دین اسلام و مکتب اهل بیت(ع) سؤالات مهم و جدّی مطرح کرد. این اندیشمند ‌کانادایی، بیش از 5 ساعت درباره دین اسلام و مکتب تشیع با من گفت‌گو کرد و بیش از 30 سؤال مهم اعتقادی و کلامی پرسید و بعد از آنکه با حقایق دین اسلام آشنا شد و مکتب اهل بیت(ع) را شناخت همان‌جا شیعه شد.

قبل از این ملاقات، آن اندیشمند کانادایی به عربستان سفر کرده بود تا با بزرگان دینی آنجا برای پیدا کردن دین حق، گفت‌گو کند. سعودی‌ها که از این موضوع بسیار خوشحال می‌شوند، قبل از گفت‌گو او را به صرف ناهار دعوت می‌کنند، اما از آنجایی که او غربی و چپ دست است، غذا را با دست چپ می‌خورد که با واکنش شدید بزرگان سعودی مواجه می‌شود که باید با دست راست غذا بخوری! او که ذاتاً چپ دست است، امتناع می‌کند و در عوض سعودی‌ها به او می‌گویند: چون بر خلاف سنت نبوی عمل کردی، ابتدا باید دستت را قطع کنیم، بعد با هم گفت‌گو می‌کنیم!! که این موضوع ناراحتی این دانشمند کانادایی و ترک آن مجلس را به دنبال داشته است. (مجله معارف شماره ۸۱- دی ۸۹)

نسل‌کشی سرخ پوستان

تاریخ بومیان آمریکا از جمله داستان‌های تلخی است که کمتر در رسانه‌ها به آن پرداخته می شود. سرگذشت سرخ پوستان آمریکا که آخرین آمارها رقم 112 میلیون را درباره آنان نشان می‌دهد آنقدر تاسف بار است که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‎آورد. این رقم براساس سرشماری جمعیت که در سال 1900 میلادی انجام گرفت، از 112 میلیون به 250 هزار نفر رسیده است! و این جز با یک کشتار وسیع و بی‎رحمانه امکان‎پذیر نیست!

کتاب «نسل‌کشی سرخ پوستان آمریکا» به قلم نویسنده معتبر آن منیر العکش حاوی مطالب مستند به همراه منابع معتبر فراوانی است که چگونگی عملکرد پدران و بنیانگذاران آمریکا را نشان می‌دهد. مطالب این کتاب به قدری تکان دهنده و قابل تامل است که هر سرفصل آن می تواند مبنای نگارش دهها مقاله و چندین تحقیق باشد. این کتاب گزارش می‌دهد که محققی به نام هنری دوبینز انواع جنگ‌های میکروبی فراگیر ضد سرخ پوستان آمریکا در چهار قرن گذشته را مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده که سفید پوستان اروپایی برای نسل کشی سرخ پوستان 97 نوع بیماری مرگبار به کار بردند! که عبارتند از: 41 نوع آبله، 4 نوع طاعون 17 نوع سرخچه، 10 نوع آنفولانزا و 25 نوع سل و دیفتری و کولیرا وبا. نکته تکان دهنده دیگر این است که برخی اقوام و خلق‌های سرخ پوست پیش از دیدن چهره سفید پوستان به وسیله بیماری‏های یاد شده از بین رفتند. (مجله معارف شماره ۸۱- دی ۸۹)

۰ نظر ۱۰ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۲۸
فتحی
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۸۸

نگاهی به تاریخچه وهابیت

 نگاهی به تاریخچه وهابیت

ابن تیمیه زمینه ساز تفکر وهابیت
احمد بن تیمیه درسال 661 در توابع شام متولد شد . در 17 سالگی همراه پدر به دمشق رفت . از آغاز قرن هشتم افکار انحرافی او بروز یافت و با مسلمات اسلام و آرای علما مخالفت کرد.

او حنبلی بود و چند قرن پس از متروک شدن افکار و آرای خوارج، مطالبی در مسائل مختلف اسلامی بیان کرد که موافق با نظریات خوارج بود. علما و پیشوایان دینی افکار او را نقد و رد نموده، به انحراف و ارتداد او فتوا دادند. و پس از بارها زندانی و تبعید شدن در شام و مصر به سال 728 در زندان شام از دنیارفت. مخالفت علما و فقهای سه مذهب شافعی حنفی و مالکی با عقاید ابن تیمیه موجب شد که در مدت کوتاهی عقاید او متروک و از صحنه خارج شود. تا اینکه درقرن یازدهم محمد بن عبدالوهاب نظرات او را تبلیغ و ترویج نمود و عملا اجرا کرد.

ابن تیمیه به علوم مختلف فقه و تفسیر و حدیث آشنا و در فن خطابه مهارت زیادی داشت ،و برخلاف روش علما در مقابل مخالفان خود ادب و احترام را رعایت نمی کرد و الفاظ اهانت آمیز و هتاکانه را به راحتی به کار می گرفت.

او بیشترین مخالفت و اهانتها را در باره شیعیان و بزرگان و پیشوایان شیعه داشته ولی درباره صحابه و علمای اهل سنت هم اعتراضات و جسارتهای فراوانی نموده است. و درباره او گفته اند روحیه معتدل نداشت و با اینکه خود راشیخ الاسلام حنبلی می دانست، تا آخر عمر همسر اختیار نکرد.

وهابیت، تجدید تفکر خوارج و ابن تیمیه
فرقه وهابیت منسوب به شیخ محمدبن عبدالوهاب نجدی است، البته وهابی ها این نسبت را قبول ندارند و خود را گاهی به اعتبار محمدبن عبدالوهاب « محمدی » و گاهی به اعتبار پیروی از صحابه و سلف صالح ، « سلفیه » می نامند.

شیخ محمد فرزند عبدالوهاب ( پدرش قاضی شهر و از علمای حنبلی ) در سال 1115ق در شهر عیینیه از توابع نجد در حجاز متولد شد. فقه حنبلی را نزد پدر آموخت و بعد به شهر مدینه و سپس درنقاط دیگر جهان مسافرت و اقامت نمود. پدرش با عقاید او مخالف بود،او پس از مرگ پدر در 38 سالگی پرده از عقاید خود برداشت. اعتراض مردم زادگاهش او را ناگزیر نمود که شهر را ترک کند و اجبارا به شهری بنام «درعیه» که حاکم آن محمدبن سعود ( جد آل سعود ) بود رفت.

وی دعوت خود را با حاکم درمیان گذاشت و هر دو پیمان بستند دعوت از ابن عبدالوهاب و حکومت و پشتیبانی در دست ابن سعود باشد.

به زودی حمله به قبایل و شهرهای اطراف شروع شد. نتیجه قتل و غارت بی رحمانه مردم به اتهام شرک و کفر،این بود که مخالفان سرکوب و یا تسلیم، وسیل غنیمت و ثروت به سوی وهابی ها  سرازیر شود.

بر خلاف ابن تیمیه که پنج قرن قبل نتوانست اهداف خود را پیش ببرد ابن عبدالوهاب بسرعت پیشرفت و اقتدار بیشتر بدست می آورد زیرا که موقعیت و شیوه های آن دو تفاوت هایی داشت.

دلایل پیشرفت وهابیت:
1- ابن عبدالوهاب بر خلاف ابن تیمیه محل تبلیغ خود را دور از حضور علما و قضات مذاهب سه گانه اهل سنت انتخاب کرد.

2- مردم این منطقه از نظر اقتصادی فقیر بودند و لذا جاذبه غارت اموال و غنیمت و ثروت، آنها را تشویق به همکاری می نمود.

3- حمایت سیاسی و نظامی ابن سعود از ابن عبدالوهاب امتیازی بود که ابن تیمیه از آن بی نصیب بود.

4-قهر و غلبه و بکار گیری قدرت و کشتار، در دل مخالفان ایجاد رعب میکرد و قدرت مخالفت از آنها سلب می شد.

حمله به شهر های بزرگ و مقدس:
در سال 1216ق امیر سعودی با لشکر بزرگی از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه به کربلا حمله کرد و بیشتر مردم کوچه و بازار و خانه ها را به قتل رساند. در این حمله 20 هزار نفر از مردم و زائران کربلا کشته شدند. اموال مردم و خزائن حرم غارت گردید.

در سال 1217ق به طائف حمله کردند مردم را قتل عام نموده و به کوچک و بزرگ رحم نکردند.

در سال 1223ق بار دیگر به کربلا و نجف حمله کردند ولی با آمادگی مردم که به رهبری عالم بزرگ شیخ جعفر کاشف الغطا مقاومت می کردند، وهابی ها با اینکه شهر را به گلوله بستند، نتوانستند وارد شهر شده و عقب نشینی کردند.

عقاید و آراء وهابیان:
وهابی ها عقایدی برخلاف همه مسلمانان شیعه و سنی دارند و این عقاید را از ابن تیمیه فراگرفته و احیا نموده اند.

از نظر آنها خداوند دارای جسم است * مکان و جهت دارد* در بالای عرش قرار دارد و گاهی به آسمان پایین می آید * قابل رویت است و در قیامت همه او را می بینند * دارای دست وساق و قدم و چهره و اعضای بدن است*.

ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب به ظاهر الفاظ قرآن توجه دارند و هر نوع معنی کنایی و مفاهیم استعاری را انکار می کنند.

برخی فتاوای فقهی وهابیان:
در مورد پیامبر اکرم (ص ) شفیع قرار دادن او به پیشگاه خدا، توسل جستن به آن حضرت، مخاطب قرار دادن او با تعبیرهایی مثل « یا رسول الله » ، تبرک جستن به قبر او، نماز و دعا خواندن در کنار قبر، تعظیم و احترام به ایشان، همه اینها شرک و کفر و ارتکاب هریک از این اعمال حرام و بت پرستی است و موجب ارتداد شده جان و مال چنین افرادی اگر توبه نکنند مباح است و باید هرچه سریعتر به قتل برسند. و نیز واجب است که قبر ها و حرم ها که نقش اصنام و اوثان را دارد هرچه زودتر تخریب و آثار آنها محو شود.

چنانکه سفر کردن برای زیارت، ساختن حرم و بارگاه، تعمیر قبور و مشاهد، حرام و منهدم ساختن قبر و گنبد او واجب است. و حرام است تبرک جستن به خاک و لمس نمودن و بوسیدن قبر او، و این قبر یکی از بت های دنیا بلکه بزرگ ترین بتها است. و قبور سایر پیامبران و صالحان نیز چنین است.

بزرگترین جنایت وهابی ها:
در 8 شوال سال 1344 قمری پس از زمینه سازی های لازم آنچه گنبد و ضریح در مدینه و بیرون از این شهر بود ویران و با خاک یکسان نمودند از جمله آنها:

گنبد و بارگاه شریف ائمه بقیع (ع) و گنبد متعلق به عبدالله و آمنه والدین رسول خدا (ص) حرم همسران و دختران ایشان، و حرم ابراهیم فرزند پیامبر (ص) گنبد متعلق به اسماعیل فرزند امام صادق (ع) و همین طور گنبد و حرمها در شهر های دیگر که متعلق به بزرگان اسلام از جمله عبدالله ابن عباس، عبدالمطلب، ابوطالب، خدیجه، محل تولد پیامبر، و حضرت زهرا (س)، و گنبد و قبر حوا و صندوق و ضریح روی این قبور شریف بکلی منهدم گردید.

تنها گنبد حرم مطهر پیامبر (ص) در اثر ترس از اقدام مسلمانان جهان از تعرض و تخریب مصون ماند. گرچه برخی نویسندگان وهابی اعلام کردند که ما این گنبد را به عنوان یکی از گنبد های مسجد می شناسیم و نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پیامبر (ص).

 انتخاب و تلخیص از کتاب « تاریخ حرم ائمه بقیع » نوشته محمد صادق نجمی

۳ نظر ۱۱ مهر ۸۸ ، ۲۰:۳۴
فتحی
چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۸۷

دانشمندان سنی که شیعه شدند-2

دانشمندان سنی که شیعه شده اند -۲

۱۰- مجاهد و رهبر فلسطینی محمد شحّاده:
او کسی است که هنگام گذراندن محکومیّت خود در زندان های اسرائیل با بحث های فراوانی که با شیعیان لبنانی در بند زندان های اسرائیل داشت پی به حقانیت شیعه برد و با انتخاب تشیع و مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از دعوت کنندگان صریح و علنی مردم فلسطین به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است. اینک قسمت هایی از مصاحبه ای را که با او انجام گرفته نقل می نماییم:« بازگشت فلسطین به محمد و علی است.» « من آزاد مردان عالم را به اقتدا و پیروی از امام و پیشوای آزاد مردان حسین ـ علیه السّلام ـ دعوت می کنم.»
و نیز می فرماید:« من هم دردی فراوانی با مظلومیت اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دارم و احساسم این است که علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ حقاً مظلوم بود و این احساس به مظلومیت آن حضرت ـ علیه السّلام ـ در من عمیق تر و ریشه دار تر شده , هر گاه که ظلم اشغالگری در فلسطین بیشتر شود.
جهل من به تشیع عامل این بود که در گذشته در تسنّن باقی بمانم. و امیدوارم که من آخرین کسی نباشم که می گویم: « ثم اهتدیت»؛ آنگاه هدایت شدم. « رجوع من به تشیع هیچ ربطی به مسئله سیاسی ندارد که ما را احاطه کرده است. من همانند بقیة مسلمانان افتخار ها و پیروزی هایی را که مقاومت در جنوب لبنان پدید آورد در خود احساس می کنم, که در درجة اول آن را « حزب الله» پدید آورد. ولی این بدان معنا نیست که عامل اساسی در ورود من در تشیع مسائل سیاسی بوده است, بلکه در برگرفتن عقیدة اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از حانب من, در نتیجه پذیرش باطنی من بوده و تحت تأثیر هیچ چیز دیگری نبوده است. راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ راه حق است که من به آن تمسک کرده ام». « تشیع من عقیدتی است نه سیاسی». « زود است که در نشر مذهب امامی در فلسطین بکوشم و از خداوند می خواهم که مرا در این امر کمک نماید».
« امام قائم آل بیت نبوت ـ علیه السّلام ـ برای ما برکت ها و فیض های دارد که موجب تحرک مردم فلسطین است. و در ما جنب و جوشی دائمی ایجاد کرده, که نصرت و پیروزی را در مقابل خود مشاهده می کنیم و فرج او را نزدیک می بینیم ان شاء الله و من با او از راه باطن ارتباط دارم و با او نجوا می کنم و از او می خواهم که ما را در این موقعیت حساس مورد توجه خود قرار دهد».
« آزاد مردان عالم خصوصاً مسلمانان با اختلاف مذاهب را نصیحت می کنم که قیام حسین ـ علیه السّلام ـ و نهضت او بر ضد ظلم را سرمشق خود قرار داده و هزگز سکوت بر ظلمی را که آمریکا, شیطان بزرگ و اسرائیل آن غدة سرطانی که در کشورهای اسلامی رشد کرده, رو اندازد».
من در کنفرانس ها و جلساتی که در فلسطین تشکیل می شود و مرا برای سخنرانی دعوت می کنند، در حضور هزاران نفر, تمام کلمات و سخنان خود را بر محور مواقف و سیرة اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار می دهم که این سخنان سهم به سزایی در تغییر وضع موجود در جامعة فلسطین رابطه با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ داشته, و این روش را ادامه می دهم تا این که مردم قدر آنان را بدانند و با اقتدا به آنان به اذن مشیت خداوند به پیروزی برسند...».
زود است که با مشیّت خداوند با گروهی از برادران مؤمنم مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را در فلسطین منتشر خواهیم کرد تا این که زمینه ساز ظهور مهدی آل محمد عجل الله تعالی و فرجه الشریف گردد.»
هنگامی که رئیس علمای ازهر مصر به طور صریح به جهت نشر تشیع و دفاع از آن, او را مورد هجوم قرار داد, در جواب فرمود:« من تنها ( این را ) می گویم: بار خدایا قوم مرا هدایت کن, که آنان نمی دانند ... » سپس می گوید: « من مردود کلامی را که به زبان جاری کرد: که جهل و نادانی من نسبت به مذهب شیعه باعث شد که وارد تشیع شوم و تنها بر این نکته تأکید می کنم که در حقیقت این جهل به تشیع بود که مرا در مذهب تسنّن تا به حال باقی گذارد, تا الآن که به حقانیّت آن اعتراف می کنم.»
۱۱- طبیب فلسطینی اسعد وحید قاسم:
او نیز بعد از مطالعات بسیار در رابطة با شیعه, تشیع را انتخاب نمود و از راه های مختلف در صدد اثبات حقانیت و نشر تشیع بر آمد و در این راه سعی و کوشش فراوان نمود. در مصاحبه ای که با او انجام گرفته می گوید:« به عقیدة من تشیع همان اسلام است و اسلام نیز همان تشیع.»او نیز تألیفاتی در دفاع از مذهب تشیع دارد که از آن جمله می توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره کرد.
۱۲-نـویـسـنـده اهـل سـوریـه سـیـد یـاسـیـن مـعـیوف البدرى : که کتابى به نام یا لیت قومى یعلمون (ایکاش قوم من می دانستند)منتشر نموده است .

۱۳-مـحـدث جـلیل القدر ابو النضر محمد بن مسعود بن عیاش :معروف به عیاشى , او قبل از شیعه شـدن , از بـزرگـان عـلـمـاى اهـل سـنـت بوده , واکنون از بزرگان علماى شیعه امامیه است , او تفسیرى ماثور به نام تفسیر عیاشى دارد.
۱۴- شـیخ سلیم بشرى :که از علماى اهل سنت وجماعت بوده ودوبارریاست جامع شریف الازهر را بـه عـهـده گـرفـتـه اسـت , میان اووعبدالحسین شرف الدین که از علماى شیعه است مناظراتى مـتـعـدددر گـرفت که در کتابى به نام المراجعات جمع آورى شده واین مناظرات فقهى سبب تشیع شیخ سلیم بشرى گشت .
او در اولین مناظره اعلام کرد که متعصب نبوده ومى گوید: من تنها جوینده یک گمشده وخواهان یک حقیقت مى باشم , پس اگر حق آشکار شد,مسلما پیروى از حق سزاواتر است , واگر نشد من مانند گوینده این بیتم : نحن بما عندنا وانت بما عندک راض والراى مختلف
(هر یک از ما وشما به آنچه دارد راضى است , هر چند که آراءمختلف باشد).
ایـن مناظرات بیانگر دانش , بزرگوارى , اخلاق وحقیقت جویى دوطرف بوده ودر پایان مناظرات شیخ سلیم بشرى اعلام مى دارد: پـوشـیـده هـا نـمـایان , حقیقت از مخفى گاه خود ظاهر وروشنایى صبح براى هر بینائى پدیدار گـشـت , خدا را شکر مى کنم که ما را به دین خود هدایت وتوفیق عمل در راه خود را به ما عنایت نمودوصلوات وسلام خدا بر پیامبر وآل او باد.
۱۵-شیخ محمود ابوریه : دانشمند ونویسنده مصرى , که داراى کتابهاونوآورى هاى فراوانى است , از جمله : اضواء على السنة المحمدیه وکتاب ابوهریره شیخ المضیره

۱۶-احمد حسین یعقوب :با خواندن ماجرای کربلا اشک از چشمان احمد حسین جاری شد و انقلابی عاطفی در وی پدید آمد و این آغازی بود برای کنکاش فکری و مطالعات عمیق و دقیق کتاب ها وی منابع گوناگون را یکی پس از دیگری مو شکافانه قرائت،بررسی و تحلیل نمود و پس از طی سیر و سلوک فکری خویش و دریافت حقیقت با خدای خویش پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود جایگاه اهل بیت علیهم السلام را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون باشد و به راستی تا پایان بر این پیمان وفادار باقی ماند.اوکتابهاى النظام الـسـیـاسـى فـی الاسـلام , نـظـریه عدالة الصحابه و الخط السیاسیه لتوحید الامة الاسلامیه را به نگارش در آورده است .
۱۷-نویسنده وخبرنگار سید ادریس حسینى: از مغرب عربى , داراى کتابهاى لقد شیعنى الحسین , الخلافة المغتصبه وهکذا عرفت الشیعه

۱۸- سـعید ایوب :داراى کتاب عقیدة المسیح الدجال , او در اول کتابش مى گوید: خود را هنگام تحقیق دیدم , که چگونه سعى مى کنم حقایق را از زیر آوار بیرون آورده , تا حقیقت در برابر چشم ها وعـقـل ها آشکار گردد .
این آوار توسط اساتید حقپوش , در طول تاریخ انسانیت بوجود آمده است ! هـنـگـامى که تبر را به دست گرفته تا دریچه هاى گمراهى را از میان بردارم , وسایل کافى براى انجام این کار در اختیار داشتم
او کتاب معالم الفتن را در دو جلدنوشته است .
۱۹-نویسنده مصرى صالح الوردانى : داراى کتابهاى : الخدعه رحلتى من السنة الى الشیعه حرکة اهـل الـبـیـت (ع ) الـشیعة فی مصرعقائد السنة وعقائد الشیعه التقارب والتباعد السیف والسیاسة واهل السنة شعب اللّه المختار دفاع عن الرسول

۲۰- شـیـخ عـبـداللّه نـاصـر از کنیا :او شیعه شد پس از آنکه از بزرگان شیوخ وهابیت بود, ایشان چـنـدیـن کـتـاب در ایـن زمینه نوشته است مانند: الشیعة والقرآن , الشیعة والحدیث , الشیعة والصحابه , الشیعة والتقیه والشیعة والامامة .
۲۱- محمد عبدالحفیظ نویسنده مصرى:مولف کتاب لماذا اناجعفرى
۲۲-دانـشمند, سخنور ومرد بحث ومناظره جناب سید على بدرى :او پس از شیعه شدن , خدمت بزرگى در نشر مذهب اهل بیت (ع )نموده است , او به دور جهان گشته ومناظره هاى متعددى بر پـاکـرده اسـت , وبـه دنبال آن کتاب بزرگى تحت عنوان احسن المواهب فی حقائق المذاهب را نوشته که بزودى به چاپ مى رسد.

۲۳-دکتر عصام العماد:شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی (ع) و امام حسین(ع) را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند
۲۴-عبدالمجیدمحمد فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر:او در مورد علت شیعه شدنش می گوید:دلایل متعددى وجود دارد و فردى که به دنبال حقیقت است، باید کتاب‏هاى اصیل تاریخى از قبیل تاریخ طبرى، الکامل ابن اثیر، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و محمد عبدُه و... را که به وسیله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه کند. علاوه بر این یک دلیل بسیار ساده وجود دارد و آن این است که در زبان عربى مى‏گویند: «اهل البیت أدرى بما فى البیت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند.» چنان که صاحب خانه بهتر مى‏داند وسایل و ظروف خانه در کجا قرار دارد؛ اهل بیت نبوت«ع» هم به مسائل و احکام دین آگاه‏ترند؛ البته علماى دیگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بیت«ع» آگاهى ندارند. دلایل بسیارى دارد که در این مجال کوتاه نمى‏گنجد.
۲۵-محمد سعید دحدوح: از دانشمندان و امام جمعه و جماعت اهل سنت‏حلب بود و پس از خواندن الغدیر با پدرش محمد بشیر و فرزندانشان و به گفته خودش بزرگان شهرستان حلب علنا شیعه شده و از مروجین مذهب شیعه جعفری شدند.
لازم به ذکر است که حقانیت تشیع باعث گرایش تعداد فراوان از پیروان اهل سنّت و سایر ادیان به این مذهب گردیده و انسانهای پاک نهاد و حقیقت گرا؛ پس از درک حقانیّت شیعه, پیرو این مکتب پویا و مقدس می شوند. و همین عالمان که نام برده شدند با تالیفات خود میلیونها نفر را شیعه کرده اند.
آن چه در این مختصر آورده شد, تنها به عنوان نمونه مطرح گردید.

************  منبع :  سایت غدیر خم

http://ghadirekhom.com/modules/smartsection/item.php?itemid=177

۰ نظر ۰۴ دی ۸۷ ، ۱۳:۵۰
فتحی
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۸۷

دانشمندان سنی که شیعه شدند- 1

دانشمندان سنی که شیعه شدند

السلام علیک یا امیرالمومنین
با تبریک عید بزرگ غدیر به همه دوستان و شیعیان امام علی (علیه السلام)مطلبی را  در چند سایت معتبر دیدم در موردچگونگی شیعه شدن  چند تن از علمای اهل سنت ، به شما عزیزان تقدیم می کنم .

تعدادى ازعلما و نخبه گان اهل سنت توانستند زنجیرهاى خود را شکسته واز موانع خفقان تـبـلـیـغـاتـى عـبور کنند  و فریاد حق سر داده وخود را پیرو و مبلغ مکتب اهل بیت (ع ) اعلام کنند.
ایـن جـریـان شـامـل هزاران روشنفکر ونویسنده قدیم ومعاصرمى شود که مجال ذکر اسامى همه آنها نیست و تنها به چند نمونه از میان آنان اکتفا مى کنیم :

۱-علامه شیخ محمّد مرعی, امین انطاکی: فارغ التحصیل جامع الازهر که در حلب مقام قاضى القضاة را بـه عـهـده داشته است .
او داراى موقعیت علمى واجتماعى بوده , که خداوند متعال او را به پیروى ازمـکـتـب اهـل بیت (ع ) هدایت نمود .
او کتابى دارد به نام لماذا اخترت مذهب الشیعه که چاپ ومنتشر شده است وهمراه با او هزاران نفراز اهالى حلب شیعه شدند.
او در عوامل و اسبابی که منجر به تمسک به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شد می گوید:
اولاً: مشاهده کردم که علم به مذهب شیعه مجزی است و ذمة مکلف را به طور قطع بری می کند. بسیاری از علمای اهل سنت ـ از گذشته و حال ـ نیز به صحت آن فتوا داده اند ...
ثانیاً: با دلایل قوی, برهان های قطع آور و حجت های واضع , که مثل خورشید درخشان در وسط روز است, ثابت شد حقانیت مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و این که آن مذهب همان مذهبی است که شیعه آن را از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اخذ کرده واهل بیت نیز از رسول خدا و او از جبرائیل و او از خداوند جلیل اخذ کرده است ...
ثالثاً: وحی در خانة آنان نازل شد و اهل خانه از دیگران بهتر می دانند که در خانه چیست. لذا بر عاقل مدبّر است که دلیل هایی که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده رها نکرده, و نظر بیگانگان را دنبال نکنند.
رابعاً: آیات فراوانی در قرآن کریم وارد شده که دعوت به ولایت و مرجعیت دینی آنان نموده است.
خامساً: روایات فراوانی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که ما را به تعبد به مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دعوت می کند, که بسیاری از آنها را در کتاب الشیعه و حججهم فی التشیع آورده ام. 
۲- علامه شیخ احمد امین انطاکی:
او برادر شیخ محمد امین است که بعد از مطالعة کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی و تدبر و تفکّر در مطالب آن, از مذهب خود عدول کرده, مذهب تشیع را انتخاب نموده است. او نیز در مقدمة کتابش فی طریقی إلی التشیع می گوید: « سبب تشیع من گفتاری است از پیامبر اکرم که تمام مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است, هر کسی بر آن سوار شد نجات یافت هر کسی از آن سرپیچی کرد غرق شد». ملاحظه کردم که اگر از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پیروی کرده و احکام دینم را از آنان اخذ کنم بدون شک نجات یافته ام. اگر آنان را رها کرده و احکام دین خود را از غیر آنان اخذ نمایم, از گمراهان خواهم بود ... ».
و نیز می فرماید: « با تمسک به مذهب جعفری, ضمیر و درونم آراشم یافت. مذهبی که در حقیقت مذهب آل بیت نبوت ـ علیهم السّلام ـ است, که درود و سلام خدا تا روز قیامت بر آنان باد. به عقیده ام از عذاب خداوند متعال با پذیرفتن ولایت آل رسول ـ علیهم السّلام ـ نجات یافته ام, زیرا نجات جز با ولایت آنان نیست .
۳- دکتر محمد تیجانی سماوی:
او در تونس متولد شد. و بعد از گذر از ایام طفولیت , به کشورهای غربی مسافرت نمود, تا بتواند از شخصیتهای مختلف علمی بهره مند شود. در مصر, علمای الزهر از او دخواست کردند که در آنجا بماند و طلاب الأزهر را از علم فراوان خود بهره مند سازد, ولی قبول نکرد و در عوض سفری که به عراق داشت, با مباحثات فراوان با علمای شیعة امامیة , مذهب تشیع را انتخاب نمود و الآن در دنیا از مروجین تشیع شناخته می شود و کتابهایی را نیز در دفاع از این مذهب تألیف نموده است.
او در بخشی از کتابش می گوید:« شیعه ثابت قدم بوده و صبر کرده و به حقّ تمسک کرده است ... و من از هر عالمی تقاضا دارم که با علمای شیعه مجالست کرده و با آنان بحث نماید: که به طور قطع از نزد آنان بیرون نمی آید جز آن که به مذهب آنان که همان تشیع است, بصیرت خواهد یافت ... آری من جایگزینی برای مذهب سابق خود یافتم و سپاس خداوند را که مرا بر این امر هدایت نمود و اگر هدایت و عنایت او نبود, هرگز بر این امر هدایت نمی یافتم.
ستایش و سپاس خدایی را سزاست که مرا بر فرقة ناجیه راهنمایی کرد؛ فرقه ای که مدتها با زحمت فراوان در پی آن بودم. هیچ شک ندارم هر کس به ولای علی و اهل بیتش تمسک کند به ریسمان محکمی چنگ زده که گسستنی نیست. روایات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این مورد بسیار است, روایاتی که مورد اجماع مسلمین است. عقل نیز به تنهایی بهترین راهنما برای طالب حق است ... آری, جایگزین را یافتم, و در اعتقاد به امیر المؤمنین و سید الوصیین امام علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ, به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اقتدا کردم و نیز در اعتقاد به دو سیّد جوانان اهل بهشت و دو دسته گل از این امّت امام ابو محمّد حسن زکّی و امام ابو عبدالله حسین , و پاره تن مصطفی خلاصة نبوت, مادر امامان و معدت رسالت و کسی که خداوند عزیز به غضب او غضبناک می شود, بهترین زنان, فاطمة زهراء.
به جای امام مالک, با استاد تمام امامان امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ و نه نفر از امام معصوم از ذریة حسین و امامان معصوم را برگزیدم .. ».
او بعد از ذکر حدیث « باب مدینه العلم » می گوید: « چرا در امور دین و دنیای خود از علی ـ علیه السّلام ـ تقلید نمی کنید, اگر معتقدید که او باب مدینة علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است؟ چرا باب علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را عمداً ترک کرده و به تقلید از ابو حنیفه و مالک شافعی و احمد بن حنبل ابن تیمیه پرداخته اید, کسانی که هرگز در علم, عمل, فضل و شرف به او نمی رسند؟
آن گاه خطاب به اهل سنت نموده می گوید:« ای اهل و عشیرة من! شما را به بحث و کوشش از حقّ و رها کردن تعصّب دعوت می کنم، ما قربانیان بنی امیه و بنی عباسیم، ما قربانیان تاریخ سیاهیم. قربانی ها ی جمود و تحجر فکری هستیم که گذشتگان برای ما به ارث گذاشته اند.
او کتاب هایی در دفاع از تشیع نوشته که برخی از آنها عبارت از: ثم اهتدیت, لأکون مع الصادقین, فاسألوا أهل الذکر, الشیعه هم أهل السنة, اتقوا الله و یا قومنا أجیبوا داعی الله, که زیر چاپ است.
۴- نویسنده معاصر, صائب عبد الحمید :
او شخصی عراقی است که با سفر به ایران و تحقیقات فراوان, با عنایات خداوند مذهب اهل سنت را رها و تشیع را انتخاب نموده است. او در بخشی از کتاب خود می نویسد: « من اعتراف می کنم بر نفس خود که اگر رحمت پرور دگار و توفیقات او مرا شامل نمی شد, به طور حتم نفس معاندم مرا به زمین میزد. این امر نزدیک بود وحتی یک بار نیز اتفاق افتاد. ولی خداوند مرا کمک نمود. با اطمینان خاطر به هوش آمدم در حالی که خود را در وسط کشتی نجات می یافتم , مشغول به آشامیدن آب گوارا شدم و الآن با تو از سایه های بهاری آن گلها سخن می گویم.
بعد از اطلاع دوستانم از این وضع همگی مرا رها نموده به من جفا کردند. یکی از آنان که از همه داناتر بود به من گفت: آیا می دانی که چه کردی؟ گفتم: آری, تمسک کردم به مذهب امام جعفر صادق , فرزند محمد باقر, فرزند زین العابدین, فرزند سید جوانان بهشت, فرزند سید وصیین و سیدة زنان عالمیان و فرزند سید مرسلین. او گفت: چرا این گونه ما را رها کردی, و می دانی که مردم در حقّ ما حرف ها می زنند؟ گفتم: من آن چه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده می گویم. گفت چه می گویی: گفتم: سخن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را می گویم که فرمود: من در میان شما چیزهایی قرار می دهم که با تمسک به آنها بعد از من گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم , اهل بیتم» گفتار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق اهل بیتش که فرمود: « اهل بیتم کشتی های نجات اند, که هر کس بر آن ها سوار شود, نجات یابد.» صائب عبد الحمید کتاب هایی را نیز در دفاع از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و تشیع نوشته که برخی از آنها عبارتند از: منهج فی الانتماء المذهبی و ابن تیمیه, حیاته, عقائده و تاریخ الاسلام الثقافی و السیاسی. 
۵- استاد عبد المنعم حسن:
او نیز از جمله کسانی است که با مطالعات فراوان پی به حقانیت تشیع برده, او مذهب اهل سنت را رها کرده تشیع را انتخاب می کند. او از جمله کسانی است که بدون خوف و ترس از کسی , به طور علنی اعتراف به تشیع نموده و مردم را نیز درمصر به آن مذهب دعوت می نماید.
در بخشی از کتاب خود الخدعة, رحلتی من السنة الی الشیعة می نویسد:« در مدتی که سنی بودم, مردم را به عقل گرایی دعوت کرده و شعار عقل را سر دادم, ولی در میان قوم خود جایگاهی نیافتم و از هرطرفی تهمت ها و شایعات علیه خود شنیدم ... و من به خوبی می دانستم که کوتاه آمدن از عقل یعنی ذوب شدن در پیشینیان و در نتیجه انسان بدون هیچ شخصیتی خواهد بود که واقع را بر او روشن کند... من هرگز چیزی را بدون تحقیبق و دقت نظر نمی گویم... عقل گرایی من عامل اساسی و تمایلم به سوی تشیع و خط اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و اختیار مذهب آنان بود...»
۶- استاد معتصم سید احمد سودانی:
او با مطالعات فراوان در تاریخ و حدیث, به حقانتی مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی برده و با رها کردن مذهب خود, تشیع را انتخاب می کند. او در توصیف و وجه نام گذاری کتابش, بنور فاطمه اهتدیت می گوید:« هر انسانی در اندرون خود نوری را احساس می کند که راهنمای به حق است, ولی هواهای نفسانی و پیروی ازگمان بر آن نور پرده می اندازد, لذا انسان نیازمند تذکر و بیداری است و فاطمه ـ علیها السّلام ـ اصل آن نور است. من آن نور را دائماً در وجود خود احساس می کنم...»
او نیز دربارة نظریة عدالت صحابه می گوید: « عدالت صحابه نظریه ای است که اهل سنت در مقابل عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جعل نمودند, و چقدر بین این دو فرق است. عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حقیقتی است قرآنی و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز بر آن تأکید دارد و در واقع نیز تحقق پیدا کرده است. اما نظریة عدالت صحابه, مخالف قرآن کریم است. همان گونه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح به خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح بر خلاف آن نموده است, بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نیز بعد از آن ایجاد کردند, اقرار نمودند.»
و نیز می فرماید: « من در وجود خود چیزی می یابم و احساس می کنم, که نمی توانم توصیفش کنم. ولی نهایت تعبیری که می توانم از آن داشته باشم این که: هر روز احساس می کنم که به جهت تمسک به ولای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود قرب بیشتری به خداوند متعال پیدا کرده ام, و هر چه در کلمات آنان بیشتر تدبر می کنم معرفت و یقینم به دین بیشتر می شود. معتقدم اگر تشیع نبود, از اسلام خبری نبود. و هر گاه در صدد تطبیق و پیاده کردن تعلیمات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود بر می آیم, لذت ایمان و لطافت یقین را در خود احساس می کنم.و هنگامی که دعاهای مبارکی را که از طریق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده و در هیچ مذهبی یافت نمی شود, قرائت می کنم, شیرینی مناجات پروردگار را می چشم...»
۷- وکیل مشهور مصری, دمرداش عقالی:
او از شخصیت های مشهور و بارز مصری است که در شغل وکالت مدت هاست فعالیت می کند. هنگام تحقیق در یک مسئله فقهی و مقایسة آرا در آن مسئله , فقه و استنباط های شیعة امامیه را از دیگر مذاهب فقهی قوی تر می یابد و همین مسئله فاصله دارد تشیع را در دلش روشن می گرداند, تا این که حادثه ای عجیب سر نوشت او را به کلی عوض کرده و او را مفتخر به ورود در مذهب تشیع می نماید و آن , این بود که: وقتی گروهی از حجّاج ایرانی همراه با حدود بیش از بیست کارتن کتاب اعتقادی وارد عربستان می شوند. تمام کتاب ها از طرف حکومت مصادره می شود. سفیر ایران در زمان شاه, موضوع را با ملک فیصل در میان می گذارد . او نیز به وزارت کشور عربستان می نویسد تا به موضع رسیدگی کنند. وزیر کشور دستور می دهد که تمام کتا بها را بررسی کرده, اگر مشکلی ندارد آن را به صاحبش برگردانند. در آن زمان « دمرداش عقالی » در حجاز به سر می برد, از او خواستند که این کتاب ها را بررسی کند و در نهایت رأی و نظر قانونی خود را بدهد.او با مطالعه این کتاب ها به حقانیّت تشیع پی می برد و از همان موقع قدم در راه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می گذارد...»
۸- علامه دکتر محمد حسن شحّاته:
او نیز که استاد سابق دانشگاه ازهر است پس از مطالعات فراوان در رابطة با شیعة امامیة پی به حقانیت این فرقه برده و در سفری که به ایران داشت در سخنرانی خود برای مردم اهواز می گوید:
« عشق به امام حسین ـ علیه السّلام ـ سبب شد که از تمامی موقعیت هایی که داشتم دست بردارم.» و در قسمتی دیگر ازسخنانش می گوید: « اگر از من سؤال کنند: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در شرق یا غرب می توان یافت؟ من جواب می دهم که امام را می توان در درون قلب من دید و خداوند توفیق تشرف به ساحت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به من داده است.»
وی در ادامه می گوید: « 50 سال است که شیفتة امام علی ـ علیه السّلام ـ شده ام و سالهاست که هاله ای از طواف پیرامون ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ در خود می بینم.»
۹- عالم فلسطینی شیخ محمد عبد العال:
او کسی است که بعد از مدت ها تحقیق در مذهب تشیع, پی به حقانیّت آن برده, و به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ اقتدا نموده است. در مصاحبه ای می گوید: « ... از مهم ترین کتاب هایی که قرائت کردم کتاب المراجعات بود, که چیزی بر ایمان من نیفزود و تنها بر معلوماتم اضافه شد. تنها حادثه ای که مطلب را نهایی کرده و مرا راه ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رهنمود ساخت . این بود که: روزی در پیاده رو, رو به روی مغازة یکی از اقوامم نشسته بودم, مغازه ای کوچک بود. شنیدیم که آن شخص به یک نفر از نوه های خود امر می کند که به جای او در مغازه بنشیند, تا نماز عصر را به جای آورد. من به فکر فرو رفتم, که چگونه یک نفر مغازه خود را رها نمی کند تا به نماز بایستد, مگر آن کسی را به جای خود قرار دهد که بتواند حافظ اموالش باشد, حال چگونه ممکن است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یک امتی را بدون امام و جانشین رها کند!! به خدا سوگند که هرگز چنین نخواهد بود...
هنگامی که از او سؤال شد که آیا الآن که در شهر غربت لبنان به سر می بری احساس وحشت و تنهایی نمی کنی؟ او در جواب می گوید: « به رغم این که عوارض و لوازم تنهایی زیاد و شکننده است, ولی در من هیچ اثری نگذاشته و هرگز آنها را احساس نمی کنم؛ زیرا در قلبم کلام امیر المؤمنین را حفظ کرده ام که فرمود: « ای مردم هیچ گاه از راه حق به جهت کمی اهلش وحشت نکنید.»
او نیز می گوید:«مردم به خودی خود به دین اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روی خواهند آورد, زیرا دین فطرت است,ولی چه کنیم که این دین در زیر چکمه های حکومت ها قرار گرفته است.»
و نیز در پاسخ این سؤال که آیا ولایت احتیاج به بیّنه و دلیل دارد می گوید:« ما معتقدیم که هر چیزی احتیاج به دلیل دارد مگر ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ , که دلیل محتاج به آن است...»
و نیز می گوید: « هر کسی که دور کعبه طواف می کند ـ دانسته یا ندانسته, جبری باشد یا اختیاری یا امر بین الامری ـ در حقیقت به دور ولایت طواف می کند, زیرا کعبه مظهر است و مولود آن , جوهر, و هر کسی که برگرد مظهر طواف می کند در حقیقت به دور جوهر طواف می کند. »

۰ نظر ۲۸ آذر ۸۷ ، ۱۰:۵۶
فتحی