مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درجات ایمان» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۱

ماه خدا ایام وصال

ماه مبارک رمضان ماه با عظمتی است . فضیلت های این ماه را دربرخی سخنان و دعاهای معصومین ( علیهم السلام) مطالعه می کنیم :

 

 اول - پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله)
ایشان در آخرین جمعه ماه شعبان خطبه ای درفضیلت ماه مبارک رمضان ایراد و به خصوصیات این ماه اشاره کردند. اوصافی که برای ماه رمضان بیان کردند چنین است:

1- ماه خدا
2- ماه برکت و رحمت و آمرزش
3- نزد خدا، بهترین ماههاست
4- روزهایش بهترین روزها
5- شبهایش بهترین شبها
6- ساعتهایش بهترین ساعتها

7- شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند
8- شما از اهل کرامت خدا شده اید
9- نفسهای شما ثواب تسبیح دارد
10- خواب شما ثواب عبادت دارد
11-اعمال شما در آن پذیرفته است
12- دعاهای شما مستجاب است
13- ماه  روزه
14- ماه تلاوت قرآن
15- ماه بزرگ
16- درهای بهشت در این ماه گشوده است
17- درهای جهنم در این ماه بسته است
18- شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متن کامل خطبه شعبانیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را را از اینجا مطالعه فرمایید

 

دوم – حضرت سجاد علیه السلام

آن بزرگوار در دعای 44 صحیفه سجادیه در هنگام فرا رسیدن ماه رمضان و نیز در دعای 45

لطفا بقیه را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۲۷ تیر ۹۱ ، ۱۵:۲۴
فتحی
دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۸

عشق گوهر شادی

عشق گوهر شادی

اول- آورده اند که گوهر شاد خاتون، همسر شاهرخ، زنی مومن و پارسا بود. می خواست در کنار حرم امام رضا علیه السلام مسجدی بنا کند. چون نیتش عمل صالح بود، به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر می دهم، ولی به شرطی که فقط با وضو کار کنید، ودر حال کار باهم مجادله وبدزبانی نکنید، وبااحترام رفتار کنید. واخلاق اسلامی و یاد خدا رارعایت کنید.

دوم- گفته اند او به کسانی که به وسیله حیوانات مصالح وبار به محل مسجد می آوردند، علاوه بر دستور قبلی گفت سر راه حیوانات آب وعلوفه قرار دهید واین زبان بسته ها رانزنید، و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب وعلف بخورند. به آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. اما من مزد شما را دوبرابر می دهم.

سوم- روایت کرده اند که گوهر شاد روزی طبق معمول برای سرکشی کارها به محل مسجد رفت. دراثر باد مقنعه و حجاب او کمی کناررفت وکارگر جوانی چهره اورا دید. جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهر شاد صبر و طاقت  ازاو ربود تا آنجا که مریض شد،و بیماری او را به مرگ نزدیک کرد.
مادرش که دید فرزندش ازدست می رود، تصمیم گرفت به هر قیمتی شده جریان را به گوش ملکه برساند. او موضوع را به گوهر شاد گفت و منتظر عکس العمل گوهر شاد بود.
ملکه با خوشرویی به مادرگفت به پسرت بگو من برای ازدواج با تو آماده ام ولی قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد، یکی اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول داری به مسجد برو و چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جای آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم.   

 جوان عاشق وقتی پیغام گوهر شاد را شنید ازاین مژده شادشد و گفت چهل روز که چیزی نیست اگر چهل سال هم بگویی حاضرم. او رفت و مشغول نماز درمسجد شد،به امید اینکه پاداش نمازهایش ازدواج و وصال گوهر شاد باشد.
 روز چهلم گوهر شاد قاصدی فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد. قاصد  به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام می شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستی او هم شرط خود را انجام دهد .
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهر شاد به نماز پرداخت، حالا پس از چهل روزحلاوت نماز راچشیده بود، جواب داد: به گوهر شاد خانم بگو اولا از تو ممنونم، ودوم اینکه من دیگر نیازی به ازدواج با تو ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق اونبودی؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهر شاد مرا بیمار وبی تاب کرد، با معشوق حقیقی آشنا نشده بودم. ولی اکنون دلم به عشق خدا می طپد و جز او معشوقی نمی خواهم. من با خدا مانوس شدم و فقط با اوآرام می گیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد.او باعت شد تا معشوق حقیقی را پیدا کنم . . .

۰ نظر ۱۲ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۲۲
فتحی
شنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۸

راه بندگی

باتوجه به علاقه و استقبال دوستان نسبت دستورالعمل قبلی از حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله ) یکی دیگر از دستور العملهای آن بزرگوار را تقدیم عزیزان می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن علی أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:

1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ و ناشناسها همدیگر را نصیحت نمی کنند.

2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.

بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین »
17 ربیع المولود 1419 

۰ نظر ۰۹ خرداد ۸۸ ، ۱۶:۰۲
فتحی
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۷

جابربن عبدالله و مقام صبر

پسندم آنچه را جانان پسندد

جابر ابن عبدالله انصاری یکی از سابقین در اسلام است که از روزهای نخست با پیامبر(ص) بیعت نمود و در اغلب جنگها در رکاب آن حضرت بود .او علاوه بر میدان جنگ و جهاد در میدان علم و معارف الهی نیز چهره ممتازی به شمار می رود، وازعلوم ومعارف خاندان رسالت بهره های زیادی اندوخته ، و در نقل آثار و احادیث پیامبر (ص) و امامان شیعه شهرت فراوانی دارد.
افتخار و سعادت دیگر جابر این است که به سبب عمر طولانی توفیق معاشرت و استفاده از محضر هفت تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) را داشته است . با این مقدمه توجه شما دوستان عزیز را به جریان ملاقات او با حضرت امام باقر (علیه السلام( جلب می کنم :
روی أن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه ابتلی فی آخره بضعف الهرم و العجز فزاره محمد بن علی الباقر (ع) فسأله عن حاله
فقال أنا فی حالة أحب فیها الشیخوخة على الشباب و المرض على الصحة و الموت على الحیاة
فقال (ع) أما أنا یا جابر فإن جعلنی الله شیخا أحب الشیخوخة و إن جعلنی شابا أحب الشیبوبة و إن أمرضنی أحب المرض و إن شفانی أحب الشفاء و الصحة و إن أماتنی أحب الموت و إن أبقانی أحب البقاء
فلما سمع جابر هذا الکلام منه قبل وجهه و قال صدق رسول الله (ص) فإنه قال ستدرک لی ولدا اسمه اسمی یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الأرض فلذلک سمی باقر علم الأولین و الآخرین أی شاقه       

از کتاب مسکن الفئواد – نوشته شهید ثانی - ص87
****************************

ترجمه: جابر در آخر عمر به ضعف و پیری مبتلا شد ، امام باقر (علیه السلام ) به دیدار او رفت و از حال او پرسید. جابر گفت حالی دارم که در این حال پیری را بر جوانی ، و بیماری را بر تندرستی ،ومردن را به زیستن ترجیح می دهم.
امام باقر (علیه السلام ) فرمود : اما من اگر خدا مرا پیر گرداند ، حال پیری را دوست میدارم ،واگر جوان سازد جوانی را. اگر بیمار سازد بیماری را و اگرشفا دهد شفا و سلامتی را دوست دارم ، اگر بمیراند مردن را دوست میدارم و اگر زنده بدارد زندگی را.
جابر چون این سخنان را شنید صورت آن حضرت را بوسید و عرض کرد رسول خدا(ص) راست فرمود . او به من فرمود : یکی از فرزندان مرا خواهی دید که نام او نام من است ، و مشکلات علم را خواهد شکافت چنان شکافتنی که زمین را شخم می زنند . واز این جهت به او لقب باقر علم اولین و آخرین خواهند داد

***************
بعضی بزرگان فرموده اند از این گفتار امام برمی آید که جابر در مقام صبر بوده ولی سخن امام باقر علیه السلام مربوط به مقام رضاست.

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و دردو وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

آری دوستان عزیز می بینیم که حتی جابر ابن عبدالله نیز پس از یک عمر استفاده از آموزش ها و راهنمایی معصومین به قله نهایی تکامل نمی رسد و از «استاد خاص» که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده بی نیاز نمی شود . پس وضع ما چگونه خواهد بود ؟ !!

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۱:۲۶
فتحی
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۷

بی نیازی از انسان کامل ؟؟!!

بی نیازی از انسان کامل در کدام مرحله ؟؟

 در یادداشت قبل به این نکته اشاره شد که عالم ما ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن با علم و تجربه دانشمندان قابل شناخت و بررسی است . و از راه این علوم می توان قواعد و فرمول زندگی در طبیعت را به تدریج و با آزمون وخطا بدست آورد.
چنانکه دانشمندان پدیده های مختلف را در شرایط مشخص شناسایی و یا تجزیه و ترکیب نموده و مورد استفاده قرار می دهند. و انسانها به کمک علوم از نعمتهای ارزشمند طبیعت در زمین و دریا و هوا بهره مند می شوند . دستاوردهای علم در رشته های گوناگون تجربی ، تولیدی ، صنعتی ، کشاورزی ، علوم پایه و غیره حاصل تلاش انسان در همین راستا بوده ، و البته مفید و شایسته شکرگزاری است .
اما باطن این عالم  (که در وجودش هیچ تردیدی نیست ) نه با علوم عادی قابل شناخت است و نه قابل کنترل و استفاده . در میان انسانها کسانی هستند که عالم به تعلیم الهی شده اند و خدای حکیم به آنها عطا فرموده آنچه را که بشر هرگز قادر به درک آن نبود . که نمونه کامل و اتم این بزرگان حضرات معصومین (سلام الله علیهم ) می باشند . آنها با اذن الهی علاوه بر  ظاهر عالم ، هم  باطن عالم و هم قواعد و قوانین روابط و اسرار باطنی عالم را شناخته اند .  چنانکه
حضرت علی (علیه السلام ) فرمود من به راههای آسمان آشناتر از راههای زمین هستم .
و یشر تنها از طریق راهنمایی و دستگیری این بزرگان می تواند به آنچه که نیاز دارد اما هیچگاه برایش قابل حصول نیست دست یابد .
(( و علمکم ما لم تکونوا تعلمون ))

عارف و مفسر و فیلسوف بزرگ شیعه ، حضرت علامه طباطبایی با تعبیر "استاد خاص " از این پاکان و راهنمایان بی بدیل یاد می فرماید : « و اما استاد خاص آن است که بخصوصه منصوص به ارشاد و هدایت است و آن رسول خدا و خلفای خاصه حقه او هستند و سالک را در هیچ حالی از احوال از مرافقت وهمراهی استاد خاص گزیری نیست ، اگرچه به وطن مقصود رسیده باشد .» 
                                       ( از رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب )
آری انسان کامل که که معصوم و پاک از هر رجس و پلیدی است ،بر همه عوالم وجود و ظاهر و باطن و روابط و اسرارهمه موجودات عالم آگاه است، و نیاز ما و امثال ما به او هیچ پایان و حدی ندارد . یعنی در هیچ مرحله ای از مراحل پیشرفت و تکامل بی نیاز ازدستگیری و راهنمایی آن بزرگان نخواهیم بود حتی اگر سالهای طولانی عمر خود را از تعالیم و ارشاد آنها بهره مند شده باشیم .
در این باب توجه عزیزان همراه را به قضیه تاریخی برخورد یک شاگرد خوب و مطیع و با سعادت مکتب معصومین (علیهم السلام ) جلب میکنم . کسی که از میان چهارده نور پاک عصمت با هفت تن از آنان معاشرت و موانست و همنشینی داشته یعنی جابر ابن عبدالله انصاری . او که در جوانی از یاران پیامبر اکرم (ص) بود و تمام عمر خود را در ارتباط و خدمت اهلبیت ایشان گذراند ، دراواخر عمر برخوردی با حضرت امام باقر (علیه السلام ) داشت و طی گفتگویی با ایشان برایش معلوم شد که پس از این همه سال هنوز پله های بسیاری از راه تکامل را طی نکرده و در حضور امام نه می تواند اظهار وجود کند و نه به هیچ وجهی با معصوم قابل مقایسه است .
چون قصد من پرهیز از طولانی شدن مطلب است ،دوستان می توانند برای اطلاع به کتاب مسکن الفواد نوشته شهید ثانی مراجعه فرمایند . امیدوارم همه عزیزان در راه رشد و رسیدن به قله های بلند انسانیت با عنایت خدای متعال مورد توجه و لطف وجود مقدس معصومین (علیهم السلام ) قرار گیرند . محتاج دعای همه شما - التماس دعا

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۵:۳۸
فتحی
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۷

ملک و ملکوت

ملک و ملکوت

آنچه در عالم هستی موجود است دوچهره دارد : چهره ظاهر و چهره باطن . ظاهر عالم که ما با آن مانوس هستیم ، طبیعت و عالم ملک است . عالم طبیعت درهمه پدیده هایش نظم و دقت و حساب و کتاب باور نکردنی دارد. و همین خاصیت طبیعت در بسیاری از موارد برای انسانها شاهدی و آیتی برای شناختن و پی بردن به مدیر و مدبرو حکیم و ناظم آن می باشد .
و آنها که دیده عبرت بین دارند در این عالم با این نگاه در هرجایی نقشی از روی باغبان را مشاهده می کنند :

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل         سیر کن نقش خدا را در پر پروانه ها

اشیاء و عناصر و ذرات طبیعت با یکدیگر نیز روابطی بسیار منظم و حیرت آور دارند و اصل علیت که در همه جلوه ها وچهره های زیبای طبیعت جاری است ، براساس همین قوانین و روابط دقیق که به تعبیر کلام خداوندی سنت الله نام دارد، دانشمندان و عالمان رشته های گوناگون علوم طبیعی را یاری می کند تابتوانند از کوچکترین ذرات عالم ماده تا بزرگترین ثوابت و سیارات و کهکشانها را مورد مطالعه قرار دهند ، و عالم طبیعت را در تسخیر انسان قرار دهند تا زندگی اش آسانتر ، زیباتر ، شیرینتر ، مفیدتر و بهتر گردد.    «سخر لکم ما فی السموات وما فی الارض »

اما به تعبیر بزرگان انسانیت همه ذرات عالم و همه پدیده ها و حرکتها چنانکه ظاهری دارند ، باطنی هم دارند و این باطن را ملکوت عالم می گویند و البته انسان عادی که راه درکش فقط محدود به حس و عقل است به ملکوت دسترسی ندارد. وهیچ شاخه ای از علوم حصولی و کسبی را به آن سراپرده راهی نیست
« ولله غیب السموات والارض » .
دسترسی و درک و شهود عالم بالا فقط نصیب کسانی می شود که ماذون به اذن الهی و با صاحب این خانه محرم باشند.
آنها که به این سراپرده راه می یابند نه با علم و قدرت خود که با تعلیم الهی و دستگیری پروردگار رمز و رموز وچهره حقیقی و باطنی عالم آشنا را در می یابند.

رموز علم ادریسی                       بود ذوقی نه تدریسی

« وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض و لیکون من الموقنین » که ابراهیم (علیه السلام) محرم حرم شد و به دیدار مفتخر .که ابراهیم (علیه السلام) نیز با عنایت الهی به مشاهده ملکوت رسید . و حتی بالاتر و والاتر از حضرت ابراهیم (علیه السلام) نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که به لطف و عنایت خاص میزبان به معراج رفت و آنچه را که برای دیگران نادیدنی بود مشاهده فرمود « سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا »

شاید از نظر برخی این مطالب و این ظاهر و باطن ، وملک و ملکوت ،وحرم و محرم ، وعروج و شهود باور کردنی نباشد ، که البته همیشه چنین افرادی بوده اند .

هرکه شد محرم دل درحرم یار بماند                وانکه این کار ندانست در انکار بماند

اما شواهد و قرائن عقلی و نقلی تردید ناپذیر حکایت از صدق و ثبوت این خبرها دارد و همانطور که دانشمندان طبیعی ویژگی روابط و رموز این عالم را شناسایی و گزارش می کنند ، پاکان و خاصانی که به تعلیم الهی عالم شده اند و آنها که به نسبت براین سراپرده آگاهی یافته اند ، حقایقی را از آسمان و زمین و دل و جان عالم و آدم فرموده اند و آثار و نتیجه بسیاری از اعمال و صفات قلبی و افکار که از دید علم طبیعی پنهان است برای استفاده همه انسانها بیان کرده اند. 
و البته این حقایق که قوانین ثابت ولایتغیر باطن عالم است از دسترس حس و عقل به دور و پنهان است و فقط کسانی که با یقین و اطمینان قلبی به برگزیدگان الهی ایمان دارند بهره مند شده و به راه درست و مطمئن هدایت در باطن زندگی و اعمال خود می رسند
« هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب »

حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) که به فرموده رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) باب مدینه علم است ، در سخنان گهربار خود از این قوانین پرده برداشته که اینک عبارتی کوتاه اما گرانبها از آن ولی خدا تقدیم شما عزیزان می کنیم . اگر بعد از این هم فرصت و عنایتی نصیب ما شد ، نمونه های دیگری تقدیم می شود:

أی بنی لا شرف أعلى من الإسلام و لا کرم أعز من التقوى و لا معقل أحرز من الورع و لا شفیع أنجح من التوبة
فرزند عزیزم شرافتی بالاتر از اسلام نیست ، وکرم و بزرگواری عزیزتر از تقوا نیست ،و پناهگاهی محکمتر از ورع نیست ،و هیچ شفاعت کننده ای کامیاب کننده تر از توبه نیست .
( بحارالأنوار ج : 74 -  و تحف العقول)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۷:۱۴
فتحی
شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۸۴

اربعین و نوروز

اربعین و نوروز 

روز بیستم صفر روز اربعین و روز بازگشت حرم امام حسین علیه السلام است از شام . و روز وُرُود جابربن عبدالله انصارى است به کربلا برای زیارت امام حسین علیه السلام و او اوّل زائر آن حضرت است و زیارت آن حضرت در این روز مستحب است .

 حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام  فرمود علامات مؤ من پنج چیز است  :
- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز گذاردن 
-  زیارت اربعین 
-  انگشتر بر دست راست کردن 
-  پیشانی  را در سجده بر خاک گذاشتن
-  بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن

                 ***********

امسال عید نوروز با ایام عزای امام حسین (علیه السلام) مصادف شده و از طرفی در آستانه شهادت امام حسن مجتبی  و رحلت رسول اکرم  و شهادت امام رضا (صلوات الله علیهم ) می باشد .


نیز این روزها به خاطر جسارت و بی حرمتی دشمنان اسلام به حرم دو امام بزرگوار حضرت امام هادی و امام عسگری (علیهما السلام) و هتک حرمت قبر مقدس حضرت حکیمه خاتون و حضرت نرجس (سلام الله علیهما)  قلب امام زمان (عج ) و شیعیان جریحه دار است بنابر این شایسته است مردم عزیز و با صفای ایران اسلامی برنامه ها و رفت و آمد های خود را طوری انجام دهند که به اولیای خداوند بی حرمتی و بی احترامی نشود

البته به دیدار نزدیکان رفتن و صله رحم چیزی است که مورد پسند اسلام عزیز است اما باید مراقب باشیم که ملاحظه قلب داغدار امام زمان و حضرت فاطمه ( سلام الله علیهما ) باشیم
از خدای بزرگ سلامتی و موفقیت و سربلندی همه عزیزان را در سال جدید آرزو می کنم و از همه شما التماس دعا  دارم

دوستان خوبم     من به علت کار های پایان سال و وظایفی که بر عهده داشتم موفق نشدم به وبلاگ های زیبا و پر محتوای شما سر بزنم امیدوارم پس از ایام شهادت امام رضا علیه السلام بتوانم از نوشته های خوب شما بهره مند شوم - شاد و سر بلند و سلامت و موفق باشید   عارف

۰ نظر ۲۷ اسفند ۸۴ ، ۱۰:۵۷
فتحی
چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۸۴

اگر نمی ‏دانید . . .

اگر نمی ‏دانید  . . .

در قرآن کریم دو مورد آمده است که  اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ) و این چیزی است که عقل هم آن را می پذیرد و تایید می کند و انسانهای عاقل نیز بر این روال عمل می کنند
ائمه معصومین (علیهم السلام ) نیزاین نکته را فرموده اند که مردم غیرمتخصص در امر دین به متخصصان مراجعه نمایند و از آنها پیروی کنند
من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه
هر یک از فقیهان ـ کسانى که در روایات اهل بیت درنگ کرده و حکم الهى را از آنها بدست آورده اند که داراى این شرایط باشدـ : خود نگهدار بوده و نگاهبان دین خود باشد (حرفى نزده و یا کارى نکند که مایع تضعیف دین خدا شود) با خواهشهاى نفسانى خود مخالفت کند (تهذیب نفس کرده باشد) و در همه ى امور مطیع محض اوامر الهى باشد. پس بر کسانى که احکام الهى را نمى دانند، لازم است در مسائل از او تقلید کنند (به نظرات او عمل کنند)

البته از آنجا معصومین (علیهم السلام ) حجت های الهی هستند و نهایت دلسوزی و مهربانی را نسبت به انسانها دارند در راهنمایی خود فرموده اند شما به کسانی مراجعه کنید که علاوه بر آگاهی صفاتی نظیر دلسوز و امین و باتقوا و .  . . نیز داشته باشند
پس در هر کار و مسئله ای که انسان از آن آگاهی ندارد لازم است به آگاهان و کارشناسان مراجعه و از از آنها کمک بگیرد
این مسئله در زبان دین و فقه اصطلاحا « تقلید » نامگذاری شده است و غالبا در ابتدای رساله های توضیح المسائل که برای راهنمایی مردم در انجام تکالیف عمومی نوشته می شود، عبارتی به این مضمون  آمده است : مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد و در فروع دین یا خودش مجتهد باشد و یا از یک مجتهد دارای شرایط تقلید کند .
این قضیه ی کاملا عقلانی و تایید شده از طرف خدا و اولیای خدا را برخی نمی پذیرند و تصور می کنند تقلید یک نوع اهانت به افراد و کوچک شمردن آنهاست . وحتی برخی افراد غافل عبارات زشتی برای این موضوع به کار بردند که عکس العمل شدید علمای بزرگ دینی را در پی داشت .

اما همه ما عملا در کارهای دیگر زندگی خود این کار ار کاملا عادی می دانیم مثلا برای تعمیر یک دستگاه و یا ساختن یا خانه و  . . . به افراد متخصص مراجعه می کنیم . چون اعتقاد داریم  که کار مورد نظر  باید صحیح انجام شود و برای صحت کار یا خود باید تخصص و اطلاع کافی داشته باشیم و یا از افراد آگاه و متخصص کمک بگیریم .. . . .
همه می دانیم که اگر مراجع محترم تقلید با دلسوزی و آگاهی و تقوا و بصیرت خاص خود در قضایای اهانت به مرقد مطهر  امامان عسگریین (علیهما السلام ) راهنمایی نمی کردند ، امکان ایجاد اختلاف در میان مسلمانان بود ، و احتمال  بالا گرفتن اختلاف و حتی شروع یک برادر کشی بود ، که نتیجه ای جز شکست و ضعف میان مسلمین و خوشحالی و موفقیت دشمنان قسم خورده نبود . اما هوشیاری و اعلام نظر مراجع بزرگوار باعث شد توطئه دشمن به ضرر خودش و به نفع وحدت و انسجام و اقتدار بیش از پیش مسلمانان تمام شود     فاعتبروا یا اولی الابصار

۰ نظر ۱۷ اسفند ۸۴ ، ۱۰:۵۴
فتحی
يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۴

دعوت نامه رسول خدا برای همه

دعوت نامه


در آخرین جمعه ماه شعبان پیامبر اکرم مردم را به مهمانی خدا دعوت کردند 

 

ای مردم!
ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است.
ماهی که نزد خدا، بهترین ماههاست و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعتهایش بهترین ساعتهاست.

ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند و شما در آن از اهل کرامت خدا شده اید.
نفسهای شما در آن ثواب تسبیح و ذکر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.
اعمال شما در آن پذیرفته است و دعاهای شما مستجاب، پس، از پروردگار خویش با نیت های راستین و دلهای پاک، بخواهید که توفیق روزه این ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنایت فرماید. شقی و بدبخت، آن کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خدا بی بهره شود.
در این ماه با گرسنگی و تشنگیتان، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را بیاد آورید.
به فقیران و درماندگان کمک و تصدیق کنید.
  
به پیران و کهنسالان احترام و ارج بنهید.
به کودکانتان ملاطفت و مهربانی کنید.

۰ نظر ۱۰ مهر ۸۴ ، ۱۱:۲۳
فتحی
شنبه, ۹ مهر ۱۳۸۴

یک مهمانی با حال

یک مهمانی با حال

سلام به تو یار همدل و همراه
دوس داری توی  یه مهمونی باحال شرکت کنی ؟
دلت می خواد اونی که از همه بیشتر تو رو دوس داره و از همه هم بیشتر به تو خوبی کرده ، حالا سر سفره ش بشینی ؟

آخ خ خ خ که چه مهمونی باصفایی !!!!  فکرشو بکن ، در همه عالم ، از اول تا حالا ، چقدر مهمونی برگزار شده ؟ صاحب خونه ها کیا بودن ؟ چه آدمایی توی مهمونی ها شرکت کردن ؟ پذیرایی ها چه جوری و با چی بوده ؟؟
همه ی اونا رو که مقایسه کنی ( البته اگر بتونی ، من که نمی تونم . فکرشو که می کنم سرم سوت می کشه ) اما اگر بشه و بتونی مقایسه کنی و نمره بدی ، کدوم مهمونی بیشترین نمره رو می گیره ؟

کدوم مهمونی ؟ کدوم صاحب خونه ؟ کدوم پدیرایی ؟؟؟
معمولا تو پذیرایی هایی که میشه ، چه چیزایی به مهمون میدن ؟ بهترین چیزی که میدن فایدش چقدره ؟ تا کی اثرش میمونه ؟ ضرر هم داره یانه ؟؟   
حالا یه مهمونی رو در نظر بگیر که لذتش موندنیه ، از بین نمیره و برا همیشه می مونه  (مگر من و تو خودمون بخوایم ازبین ببریم )  با بهترین دوستها و بهتریت آدم ها همنشین بشی .

وای ی ی ی ی ی  که چه حالی داره !!
می خوای توی این مهمونی شرکت کنی ؟  لذت ببری ؟ حال کنی ؟؟ با کسانی سر سفره همنشین بشی که تو تموم عالم بهتر از اونا نیست . دوس داری ؟؟؟
یه کارت دعوت برات اومده . بخونش  . آماده شو برو مهمونی . مواظب باش جانمونی . دست خالی بر نگردی !!!

( متن کارت دعوت چون کمی طولانی بود من اونو اینجا ننوشتم . توی پستهای دیگه قبلی  و اینجا هست بخونش و بعد هم اگه نظری داشتی بگو)

دوست دارم منم به این مهمونی بیام – خدا کنه ببینمت – یا علی مدد

۰ نظر ۰۹ مهر ۸۴ ، ۰۷:۲۲
فتحی