مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۲۳ مطلب با موضوع «اخلاق و عرفان» ثبت شده است

پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶

حضرت ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل

حضرت ابراهیم و قربانی کردن حضرت اسماعیل

حضرت اسماعیل و مادرش در مکه بودند اما حضرت ابراهیم در شام بود. وی برای دیدن زن و فرزند به مکه آمد. در آن زمان اسماعیل 13 ساله بود. در آنروز اسماعیل از شکار برمی گشت. ابراهیم فرزندش را دید که مانند ماه شب چهارده می درخشید، پدر و فرزند همدیگر را در آغوش کشیدند و ...


چند روز گذشت و شب هشتم ذیحجه شد. در آن شب ابراهیم (ع) در خواب دید که به او ندا دادند: دعوی محبت ما را داری اما مهر فرزند در دل خود راه می دهی؟
اگر در دعوی خود صادقی برخیز و فرزند عزیزت را قربانی کن!
ابراهیم (ع) از خواب پرید و تمام روز در فکر این خواب بود. با خود می اندیشید که آیا این دستور خداوند است یا وسوسه شیطان؟! شب بعد دوباره همین خواب را دید و فردای آنروز که روز عرفه بود، فهمید که این خواب خوابی رحمانی است.
دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شده است. صبح روز بعد به هاجر گفت: برخیز و به فرزندت لباس های ارزشمند و فاخر بپوشان!

۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۳۲
فتحی
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵

آداب قرآنی

فساد اخلاقی دیگران حتی دشمنمان را بیان نکنیم

آداب قرآنی

این حدیث را ذکر کرده بودیم که قرآن ادبستان خداست؛ "القرآن مأدُبَةُ الله".

یکی از بحث‌های اخلاقی قرآن، ادب قرآن است. یک وقت می‌گوییم آداب تلاوت، آداب نگارش؛ این‌ یک بحث است، یک وقت می‌گوییم ادب قرآن. ادب قرآن در محاوره و گفت‌وگو با مردم چگونه است؟ قرآن با مخالفین خودش چگونه حرف می‌زند؟ ادب را یاد بگیریم. قرآن می‌فرماید: «انّا او ایّاکم لعلی هدیً او فی ضلالٍ مبین» یا ما، یا شما، یا بر هدایت، یا بر ضلالت. خوب! چرا این‌گونه می‌فرماید؟ قرآن حتی وقتی با مشرکین هم مواجه می‌شود، ادبش این‌گونه است. همین طوری صریحاً نمی‌گوید آن شخص در ضلالت است، آن شخص در کفر به سر می‌برد. ادب قرآن این است که "انّا او ایّاکم... ." قرآن خیلی ادب را رعایت می‌کند.

۰ نظر ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۷
فتحی
پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵

بهترین بندگان خدا

بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، الحمدلله رب العالمین

عَن أَبِی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ عَلَیه‌ِالسَّلَام قَال سُئِلَ رَسُولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه عَن خِیارِ العِباد؛ فَقَال أَلَّذِینَ إِذَا أَحسَنُوا إِستَبشَرُوا، وَ إِذَا أَسَاءُوا إِستَغفَرُوا، وَ إِذَا أُعطُوا شَکَرُوا، وَ إِذَا ابتلوا صَبرُوا، وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا، الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی۶۰)

بهترین بندگان چه کسانی هستند؟ این را از پیغمبر اکرم کسی سؤال کرد؛

فَقَال أَلَّذِینَ
]حضرت در پاسخ فرمودند: بهترین بندگان کسانی هستند که:[

إِذَا أَحسَنُوا إِستَبشَرُوا
وقتی کار نیک می‌کنند خوشحالند که کار خوب کرده‌اند. این خوشحالی ارتباطی ندارد به اینکه انسان غرور پیدا کند و عُجب به کار خیر پیدا کند.

۰ نظر ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۲
فتحی
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵

صفحه ای از چهل حدیث

صفحه ای از چهل حدیث

. . . . ما بیچاره ها که از مشاهدات و تجلیات به کلی محرومیم از ایمان به این معانی هم، که خود یک درجه از کمال نفسانی است و ممکن است ما را به جایی برساند، دوریم. از مرتبه علم که شاید بذر مشاهدات شود، نیز فرار می کنیم، و چشم و گوش خود را به کلی می بندیم و پنبه غفلت در گوش ها می گذاریم که مبادا حرف حق در آن وارد شود. 
اگر یکی از حقایق را از لسان عارف شوریده یا سالک دلسوخته یا حکیم متألهی بشنویم، چون سامعه ما تاب شنیدن آن ندارد و حب نفس مانع شود که به قصور خود حمل کنیم، فوراً او را مورد همه طور لعن و طعن و تکفیر و تفسیقی قرار می دهیم و از هیچ غیبت و تهمتی نسبت به او فروگذار نمی کنیم.

۰ نظر ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۴۱
فتحی
پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴

حقیقت بهار و چگونگی رسیدن به

در محضر آیت الله سید مهدی میرباقری

حقیقت بهار و چگونگی رسیدن به «احسن الحال» از زبان استاد میرباقری

«راه رسیدن به احسن الحال این است که انسان وقتی بهار فرا می‌رسد متوجه شود که یک نفس رحمانی در عالم طبیعت دمیده و عالم را زنده کرده و حقیقت بهار، همان نفس رحمان الهی است.

بهار حاصل فعل و انفعالات طبیعی نیست، بلکه یک نفس رحمانی از عالم بالا دمیده می‌شود و ظهور پیدا می کند و درنتیجه، بهار حاصل می شود؛ از این رو آنچه که سرچشمه حیات است بهار حقیقی نیز آنجاست.

۱ نظر ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۰
فتحی

نصایحی زیبا از پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله)به ابوذر غفاری

عقیق: آنچه در این نوشتار می آید نصیحت های پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر غفاری است. این حدیث در کتاب «مکارم الاخلاق» اثر رضی الدین، حسن بن فضل طبرسی، از علمای قرن ششم هجری، فرزند امین الإسلام طبرسی(صاحب تفسیر مجمع البیان) آمده است.

ایشان این حدیث را از پدرشان با ذکر سلسه سند ذکر می نماید؛[1] سپس این حدیث در کتاب« تنبیه الخواطر و نزهة النواظر» معروف به« مجموعه ورّام» نوشته ورام بن ابی فراس مالکی اشتری (متوفای 605 هجری) آمده است. [2] مرحوم مجلسی نیز این حدیث را به نقل از کتاب«مکارم الاخلاق» در جلد 74 بحار الانوار آورده است. ایشان پس از نقل این روایت، سندهای دیگری را ذکر می نمایند.[3] این روایت از طریق ابو أسود دؤلی نقل شده است.



ابوذر گفت: روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم.در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی ـ علیهما و آلهما السلام ـ کسی دیگر نبود. خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:«ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت. .. مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.»

فرمود: چه خوب، ای ابوذر! تو از مایی.تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می کنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه ای که در بردارنده تمام راه ها و روش های خیر و خوبی است. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند.

۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۸
فتحی
پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳

دوستی- 3

22 مانع دوستى

الف * سرشت پلید

* امام على علیه السّلام : شما در حقیقت ، برادران دینى یکدیگرید و جز سرشت هاى پلید و نهادهاى بد ، میان شما جدایى نیفکنده است، در نتیجه ، نه یکدیگر را یارى مى کنید ، و نه خیرخواه یکدیگرید ، و نه به یکدیگر چیزى مى بخشید ، و نه با یکدیگر دوستى مى کنید.

ب * بدخویى

* امام على علیه السّلام : هرکه بدخو شود ، مصاحب و رفیقش دشمنش گردند.

 * امام على علیه السّلام : هرکه درشت خویى کند ، پیرامونش [از دوستان] تهى گردد.

ج * عیبجویى

 *امام على علیه السّلام : هرکه عیب هاى نهانى را بکاود ، خداوند از دوستى دل ها محرومش کند.

 *امام صادق علیه السّلام : نهان مردم را مکاو ، که بى دوست مى مانى.

 *امام صادق علیه السّلام ـ به ابو بصیر ـ : اى ابو محمّد! از دین مردمان بازجویى مکن ، که بى دوست مى مانى .

*امام صادق علیه السّلام : هرکه تنها با افراد بى عیب برادرى کند ، دوستانش اندک شوند .

 *امام صادق علیه السّلام : در دنیا جویاى چهار چیز مباش که آنها را نخواهى یافت ، حال آن که به آنها نیازمندى : عالمى که علم خود را به کار بندد، پس بى عالم مى مانى ؛ عملى پاک از ریاکارى ، که در این صورت ، بى عمل مى مانى ؛ غذایى دور از شبهه [حُرمت] ، که بى غذا مى مانى ؛ و دوستى بى عیب ، که بى دوست مى مانى .

د * خرده گیرى

 *امام على علیه السّلام : هرکه در کار برادرانش خرده گیرى کند ، دوستانش کم شوند .

 *امام على علیه السّلام : هرکه بر دوستش خرده گیرى کند [و بخواهد مو را از ماست بکشد]، دوستى اش گسسته مى شود .

 *امام على علیه السّلام : آن که بر اثر هر گناهى از برادرانش کناره گیرى کند ، دوستانش کم شوند .

هـ * ستیزه گرى

 *امام على علیه السّلام : با ستیزه گرى ، دوستى در کار نیست .

 *امام على علیه السّلام : با ستیزه گرىِ بسیار ، دوستى در کار نیست .

و * نابردبارى

 *امام على علیه السّلام : از نابردبارى بپرهیز که دوستان را مى رماند .


ز * خجالت دادن

 *امام على علیه السّلام : هرگاه شخص مؤمن ، برادرش را خجالت دهد ، از او جدا شده است .

 *امام صادق علیه السّلام : هرکه برادرش را خجالت دهد ، پیوند با او نارواست و هرکه غمگینش سازد ، حرمتش مى شکند .

*امام صادق علیه السّلام : هرگاه شخص [از سر تنگدلى و درد] به برادر مؤمنش اُف بگوید ، از [حریم] دوستى اش بیرون مى رود .

لطفا بقیه را در ادامه مطلب بخوانید


۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۲
فتحی
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲

دعای افتتاح

نگاهی به دعای افتتاح

 

پیشوایان معصوم علیهم السلام ، پرچمداران دین، ترجمان قرآن، رکن توحید، جانشینان خداوند، درهاى ایمان، امینان پروردگار، وارثان پیامبر، جایگاه شناخت خدا، کانون برکت و حکمت، حافظان اسرار الهى، و در یک کلام، آینه تمام نماى حق مى‏باشند و معرفى مقامات و جایگاه والاى آنان، در حقیقت، معرفى و شناساندن دین حق و شریعت الهى است. شخصى از امام حسن عسکرى علیه السلام  درخواست کرد که ایشان چگونگى صلوات و درود بر معصومین علیهم السلام  را به او بیاموزد. آن حضرت چگونگى آن را به او آموخت و هنگامى که به نام پاک خود رسید، سکوت کرد. راوى نحوه صلوات بر خود آن حضرت و امام بعد از ایشان را نیز درخواست کرد. حضرت عسکرى علیه السلام  فرمودند: «اگر نه این بود که این کار (صلوات بر خودم و بیان فضایل و کمالاتم)، از معالم و معارف دین است و خداوند به ما امر فرموده تا آن را به اهلش برسانیم، دوست داشتم ساکت باشم و چیزى در این مورد نگویم. »
دعاى افتتاح، در شب‏هاى ماه مبارک رمضان خوانده مى‏شود و دربردارنده چندین بخش است:
1. حمد و ثناى الهى و بیان کمالات و صفات جمال و جلال حق و لطف و احسان او به بندگانش. به چند قسمت از این بخش اشاره مى‏شود:
1-1. «اللهم إنّى افتتح الثناء بحمدک و انت مسدّد للصواب بمنّک و ایقنت انّک ارحم الراحمین فى موضع العفو و الرحمة و اشدّ المعاقبین فى موضع النکال و النقمة و اعظم المتجبّرین فى موضع الکبریاء و العظمة؛ خدایا من مدح و ثناى ذات پاکت را با حمد و ستایش تو آغاز مى‏کنم و تو با لطف و کرمت، کار درست و نیک را استوار ساخته و استحکام مى‏بخشى، و من یقین دارم که تو در جایگاه گذشت و رحمت، از همه مهربان‏تر و در هنگام کیفر و انتقام، از همه سخت‏گیرتر و در بزرگى و عظمت، از همه سرآمدى».

 


2- 1. «الحمد لله الفاشى فى الخلق امره و حمده، الظاهر بالکرم مجده، الباسط بالجود یده الذى لاتنقص خزائنه ولا تزیده کثرة العطاء الّا جوداً و کرماً انّه هو العزیز الوهاب؛ ستایش از آن خداوندى است که فرمان و ستایشش، در میان آفریدگان، گسترده و عظمت و بزرگى‏اش با لطف و کرمش هویدا گشته است. خدایى که گنجینه‏هایش بى‏پایان است و فزونى بخشش و عطاى او، بر سخاوت و لطفش مى‏افزاید. بى‏تردید، او قدرتمند و بسیار بخشنده است».

 

لطفا بقیه را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۰
فتحی
شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲

مژده رسول خدا (ص)

 در آخرین جمعه ماه شعبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطبه ای فرمودند
 و مردم را به مهمانی خدا مژده دادند :

خطبه شعبانیه پیامبر اکرم ( ص)

ای مردم!
ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است.
ماهی که نزد خدا، بهترین ماههاست و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعتهایش بهترین ساعتهاست.

ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند و شما در آن از اهل کرامت خدا شده اید.
نفسهای شما در آن ثواب تسبیح و ذکر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.
اعمال شما در آن پذیرفته است و دعاهای شما مستجاب، پس، از پروردگار خویش با نیت های راستین و دلهای پاک، بخواهید که توفیق روزه این ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنایت فرماید.

 شقی و بدبخت، آن کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خدا بی بهره شود.
در این ماه با گرسنگی و تشنگیتان، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را بیاد آورید.
به فقیران و درماندگان کمک و تصدیق کنید.
   به پیران و کهنسالان احترام و ارج بنهید.

لطفا بقیه را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۰:۰۵
فتحی
شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲

عاشق شو


عاشق شو

 خداوند انسان را آفرید تا از رحمت ویژه او نصیب برد. پس، اساس و انگیزه آفرینش انسان رحمت است .
الا من رحم ربک و لذلک خلقهم
و رحمت ویژه خداوند ریشه در عشق او به انسان دارد.
و این عشق تنها در صورتی تحقق می یابد که از سوی انسان نیز عشق و محبتی صورت پذیرد.
یحبهم و یحبونه
در حقیقت محبت خداوند به انسان مثل تصویر انسان در آیینه است هم چنان که محبت انسان به خداوند, شبیه فاصله انسان با آیینه می باشد پس همان طوری که تصویر در آیینه تابع انسان است به گونه ای که هر چه انسان به آیینه نزدیک شود، تصویر وی نزدیک شده، و هر چه دور شود تصویر او نیز دور خواهد شد. همین طور محبت خداوند نیز تابع محبت انسان می باشد. از این رو انسان باید محبت و عاشقی را شیوه خود سازد. 

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی

 

 

البته، کسی نیست که عاشق نباشد، زیرا عشق لازمه زندگی است، از این رو دست کم هر کسی عاشق هر چه نباشد عاشق خود هست، ولی این عشق ها سرانجامی جز زیان، خسارت و ندامت در پی ندارد. از این رو چنین عشق هایی در نگاه حافظ بی رنگ و بی حقیقت و دردآلود و ناصاف است، و عشق حقیقی جز عشق خداوند نیست و این را تنها کسانی فهم و ادراک می کنند که عشق های دیگر را تجربه کرده باشند، و بر همین اساس است که حافظ دنیا را به کارگاه هستی تعبیر می کند یعنی جایی که انسان بر روی هر چیزی کار می کند ولی سرانجام نتیجه خواهد گرفت که محبت را خرج هر چیز جز خداوند نماید بی حاصل و بیهوده است.
و از یاد نبریم عشق از هر نوعی که باشد زمینه مستی را فراهم می کند و تعجب اینجاست که کسانی که با چند دانه ای از انگور- که چیزی نیست- مست می شوند، انکار می کنند که انسان با عشق خداوند- که همه چیز است- مست شود! ولی این مستی جای هیچ تعجب و شگفتی ندارد، بلکه تا آنجاست که انسان حاضر است تیغ بر گلوی فرزند دلبند خویش نهد و این، همان تسلیم است و اسلام جز تسلیم نیست.
فلما اسلما و تله للجبین     (
از کتاب درس سحر – آیت الله حائری شیرازی )

۰ نظر ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۲:۵۳
فتحی
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲

این الرجبیون ؟

در آستانه ماه مبارک رجب هستیم ، ماهی که مقدمه ی ماه شعبان و ماه رمضان است . این سه ماه روی هم یک اردو ویک برنامه فشرده از مجموعه اعمال و اذکاری است که نتیجه آن می تواند خود سازی و پاک سازی درونی، کسب معرفت ، عبادت و در نهایت تقرب خدای متعال و محبوب حقیقی باشد. نگاهی گذرا و سریع به فضیلت های ماه رجب، و مناسبت ها و اعمال و اذکار ویژه هریک، موید این نظر است.

 

ویژگی ها و فضیلت های ماه مبارک رجب:

1-                 رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در احترام و فضیلت به آن نمى‏رسد

2-                 رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امّت من است،

3-                 روزه یک روز از ماه رجب ،مستحقّ خشنودى بزرگ خدا شده و خشم حق از او دور مى‏گردد

4-                 هرکه یک روز از ماه رجب را روزه بدارد بهشت بر او واجب مى‏شود.

5-                 رجب نام نهرى در بهشت که از شیر سپیدتر و از عسل شیرین‏تر است،هرکه یک روز از رجب را روزه بدارد به یقین از آن نهر بیاشامد.

6-   ماه رجب ماه استغفار امّت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزگار و مهربان است

7-   بسیار بگویید،استغفر اللّه و اساله التّوبة  

                                                                      

                    

 

                                                      لطفا متن کامل را در ادامه مطلب بخوانید      

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۴۲
فتحی
شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱

دوست واقعی

ویژگی‌های دوست واقعی

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ بیستم دی‌ماه 89 (پنجم صفر 1432).

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات» 
شافی، ص 651
فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت(1) مرزهائى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه.        (متن کامل در ادامه مطلب)

۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۰۵
فتحی
سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۱

ماه خدا ایام وصال

ماه مبارک رمضان ماه با عظمتی است . فضیلت های این ماه را دربرخی سخنان و دعاهای معصومین ( علیهم السلام) مطالعه می کنیم :

 

 اول - پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله)
ایشان در آخرین جمعه ماه شعبان خطبه ای درفضیلت ماه مبارک رمضان ایراد و به خصوصیات این ماه اشاره کردند. اوصافی که برای ماه رمضان بیان کردند چنین است:

1- ماه خدا
2- ماه برکت و رحمت و آمرزش
3- نزد خدا، بهترین ماههاست
4- روزهایش بهترین روزها
5- شبهایش بهترین شبها
6- ساعتهایش بهترین ساعتها

7- شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند
8- شما از اهل کرامت خدا شده اید
9- نفسهای شما ثواب تسبیح دارد
10- خواب شما ثواب عبادت دارد
11-اعمال شما در آن پذیرفته است
12- دعاهای شما مستجاب است
13- ماه  روزه
14- ماه تلاوت قرآن
15- ماه بزرگ
16- درهای بهشت در این ماه گشوده است
17- درهای جهنم در این ماه بسته است
18- شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متن کامل خطبه شعبانیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را را از اینجا مطالعه فرمایید

 

دوم – حضرت سجاد علیه السلام

آن بزرگوار در دعای 44 صحیفه سجادیه در هنگام فرا رسیدن ماه رمضان و نیز در دعای 45

لطفا بقیه را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۲۷ تیر ۹۱ ، ۱۵:۲۴
فتحی
يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۱

شیطان در نقش استاد عرفان

خاطره ای از عالم ربانی آیت‌الله سید موسی زرآبادی(ره)

زمانی که در قزوین امام جماعت بودم، به سیر و سلوک عرفانی می‌پرداختم. در این مسیر تا آنجا پیش رفتم که پرده‌ها از جلوی چشم من برداشته شد و دیگر دیوار، حائل برای من نبود؛ و به‌راحتی از داخل خانه، رهگذران را در کوچه و خیابان می‌دیدم!!
روزی در کنار سجاده نشسته بودم که صدایی از سقف آمد و می‌گفت: "حالا که به این مقام رسیدی اگر بخواهی به مقام‌های بالاتر برسی فقط یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است." (یعنی نماز، روزه، خمس و.... را باید ترک کنی!!) من گفتم: "اما من با استدلالات قطعی شرعی به این احکام رسیده‌ام و باید واجبات را تا زنده‌ام به‌جا آورم و هرگز حاضر نیستم آنها را ترک کنم. "آن صدا گفت: "پس کراماتی که به تو دادیم، پس می‌گیریم"!! گفتم: "به جهنم!"
تا این جمله را گفتم، تمام آن حال به‌ظاهر عرفانی از من گرفته شد! ولی آنچه بیشتر مرا عذاب می‌داد این بود که فهمیدم شیطان در حقیقت با این سیر و سلوک مرا بازیچه خودش قرار داده است!
بعد از یک هفته ناراحتی و غم زیاد، تصمیم گرفتم به رسول اکرم حضرت محمد(ص) متوسل شوم. توسلم نتیجه داد و غم و اندوه از من رفت. بعد از آن تلاش فوق‌العاده‌ای در انجام واجبات و مستحبات به‌کار بستم و از فضل پروردگار به چیزهایی رسیدم که حالات قبلی پیش آن ناچیز بود.

 ( منبع: مجله معارف)

۰ نظر ۰۶ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۲۶
فتحی
دوشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۰

به استقبال عرفه

بخشهایی از دعای عرفه امام حسین (علیه السلام)

ای آن که سپاسگزاریم به درگاه وی اندک است، اما او محرومم نمی سازد و گناهانم بسیارند لکن مرا به فضیحت و رسوایی نمی کشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان می نگرد، اما هیچ گاه به خواری مرا نمی راند!

ای آن که در کودکی مرا محافظت فرمودی و در هنگام پیری بی روزیم نگذاشتی. ای آن که الطاف و نعمتهایت در نزد من بیرون از شمارند و توان شکرگزاری آنها را ندارم.

. . .  ای مولای من، تویی که نعمت دادی، تویی که احسان کردی، تویی که به نیکی رفتار نمودی، تویی که کرامت فرمودی، تویی که فضیلت بخشیدی، تویی که فضل خود را به اتمام رسانیدی، تویی که روزی عطا فرمودی، تویی که کرم کردی، تویی که توانمندم ساختی، تویی که سرمایه ام دادی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت کردی،تویی که هدایت کردی، تویی که از گناه بازداشتی، تویی که گناهان را پوشیدی، تویی که گناهان را بخشیدی، تویی که عذر پذیرفتی،تویی که مکنت و جاه بخشیدی، تویی که عزت دادی، تویی که پشتیبان بودی، تویی که تاییدم کردی، تویی که یاری رساندی، تویی که شفابخشیدی، تویی که عافیت دادی، تویی که اکرام کردی، خجسته و بلندمرتبه ای ای پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست.

اما من ای خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشای! منم که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانی کردم، منم که به سوی گناه شتافتم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تواعتماد کردم، منم که در عین دانایی گناه کردم، منم که وعده هادادم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرم خود اقرار کردم.

بارالها، من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم; تو نیز مرا بیامرز.

. . . . غیر تو خدایی نبود، یگانه ای و تو را همتایی نیست، فرمانروایی توراست و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایی، ای خدا،ای خدا، ای خدا.

خدایا، من در آن حال که بی نیاز و توانمندم، به تو نیازمندم،پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من که در عین دانایی، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!

. . . . خدایم! چقدر تو به من نزدیکی و من از تو دورم! و چقدر نسبت به من مهربانی. پس چیست که بین من و تو حجاب افکنده است!؟

. . . . خدایا، آن کس که زیباییهایش در حقیقت زشتی است، چگونه زشتیهای رفتار وی زشت و ناپسند نباشد و آن کس که سخنان حق گونه او ادعایی بیش نیست چسان ادعاهایش، ادعا نباشد.

خدایا، فرمانهای تاثیرگذار و اراده مسلط تو برای سخن گویی،گفتاری باقی نمی گذارد و صاحب توانایی را ناتوان می سازد.

بارالها، توجه من به مخلوقات تو سبب می گردد که از مشاهده جمالت محروم بمانم، پس مرا در پیشگاه خویش به عبادتی بگمار که به وصال تو رساندم! چگونه برای اثبات وجود شریفت به چیزی دلیل آورده شود که در هستی خود محتاج توست، آیا برای غیر تو ظهوری است که برای تو نیست تا وجود غیر، آشکار کننده جمال تو باشد؟

تو کی پنهان بوده ای که برای عیان ساختنت نیاز به دلیلی باشد که تو را اثبات نماید، کی دور بوده ای که کاینات راه رسیدن به توباشند. کور باد آن چشم که تو را نگاهبان خود نبیند! و چه زیانبار است معامله بنده ای که از محبت تو وی را بهره ای نیست!

خدایا، خواری و پستی ام در برابر تو هویداست و احوال من بر توپوشیده نیست.

وصالت را از تو می طلبم و به یاری وجود شریفت، بر هستی توگواهی می دهم. مرا با نور خود به ذات پاکت راهنمایی فرمای و باصدق عبودیت در پیشگاهت برپای دار.

. . . .  آن کس که تو را از دست داد، چه کسی را یافت و آن که تو رایافت که را از دست داد! به راستی که زیانکار است آن کس که به جای تو دیگری را برگزیند و بسی خسران زده است آن که بکوشد تااز تو جدا گردد. چسان به غیر تو امیدوار شوم، در حالی که تورشته احسان را نگسسته ای و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر توبطلبم و حال آن که عادت بخشندگی خویش را دگرگون نساخته ای!

ای کسی که شیرینی موانست خویش را به عاشقانت چشانیده ای، پس آنان در برابر تو تملق کنان برپای ایستاده اند! ای کسی که پرده های هیبت خود را بر دوستانت افکنده ای و آنان هراسناک درمقابل تو پوزش می طلبند.

تو بندگانت را به یاد می آوری پیش از آن که دیگران از آنهایادی کنند و آغازگر هر بخشش و احسانی قبل از آن که عبادت کنندگان رو به سوی تو آورند و بخشنده و عطا کننده ای، پیش از آن که خواهندگان از تو بخواهند و چه شگفت است این که بسیارمی بخشی، آن گاه از آنچه بخشیده ای از ما وام طلب می کنی!

خداوندا، من را به کمند مهربانی خویش به سوی خود آر تا وصال تو را دریابم و با جاذبه الطاف خویش مرا درکش تا به سوی تو روی آورم!

خدایا، رشته امیدم از تو نمی گسلد گرچه تو را سرکشی نموده ام وهرچند تو را عبادت کنم باز دهشت مرا رها نمی سازد. کاینات مرابه سوی تو رهنمون می گردند و یقینی که به کرم تو دارم مرا به سویت می کشاند.

خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن که تو امید منی و چگونه به خواری تن دردهم در حالی که تو تکیه گاه منی. . . خدای من . . . . (مجله پاسدار اسلام، شماره ۲۲۰)


بخوانید . . . قیامت میقات (عرفه سال ۸۴)

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۰ ، ۰۵:۵۲
فتحی
پنجشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۰

چند کتاب اخلاقی

معرفی چند کتاب در موضوع اخلاق اسلامی

لازم به ذکر است آدرس اینتر نتی برخی از این کتابها را که دراینترنت موجود است و من می دانستم ،
در همین فهرست قرار دادم که برای مشاهده و مطالعه قابل استفاده باشد. امیدوارم موفق باشید.

1-                  معراج السعاده - ملا احمد نراقی

2-                  مقامات العالیه ( مختصر معراج السعاده) قابل مشاهده

2- چهل حدیث - حضرت امام خمینی مشاهده

3-اخلاق الهی - حضرت آیت الله مجتبی تهرانی

4- قلب سلیم - آیت الله شهید دستغیب

5-اخلاق اسلامی - آیت الله شهید دستغیب ( مشاهده )

6-اخلاق در قرآن - آیت الله مکارم شیرازی (مشاهده  جلد اول - جلد دوم - جلد سوم )

7- اخلاق اسلامی - استاد حسین انصاریان

8- شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه - استاد حسین انصاریان  ( مشاهده 14 جلد )

9- اخلاق در قرآن - آیت الله مصباح یزدی (مشاهده  جلد اول - جلد دوم )

10-اخلاق اسلامی - آیت الله مشکینی

11-اخلاق اسلامی - ایت الله حائری شیرازی

12-اخلاق اسلامی - محمد تقی فلسفی

13- اخلاق حسنه - ملامحسن فیض کاشانی

14- محجة البیضاء - ملامحسن فیض کاشانی

15-حکمت عملی ( اخلاق ناصری ) سید محمد رضا غیاثی کرمانی ( مشاهده )


مشاهده کتابخانه اخلاق در سایت غدیر

۰ نظر ۰۲ تیر ۹۰ ، ۰۹:۲۱
فتحی
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۹

خاطره ای از آقامجتبی تهرانی

 یک توصیه آیت الله آقا مجتبی تهرانی

تقی دژاکام در وبلاگ «آب و آتش» به نقل خاطره‌ای عبرت آموز از آیت‌ا... آقا مجتبی تهرانی پرداخته است. وی در این خاطره نوشته است:

خیلی سال پیش، ناگهان متوجه شدم که رفتارهای من عوض شده است. خیلی بد رفتار شده بودم، خیلی گناهانی که پیش‌تر از آن‌ها دوری می‌کردم مرتکب می‌شدم - هم زبانی و هم غیر زبانی - و کلاً متوجه شدم از آن شخص ِ یکی دو ماه پیش، بسیار فاصله گرفته ام. فکر می‌کنم آن روزها حاج آقا مجتبی جلسه نداشت؛ رفتم مسجد جامع چهلستون که ظهرها نماز می‌خواند. بعد از نماز به ایشان ماجرا را گفتم. حاج آقا پرسید: شغلت را عوض کرده‌ای؟ گفتم: نه. دیگر سؤال دوم را نپرسید. گفت: نماز اول وقتت را ترک کرده‌ای. برو رعایت کن، حل می‌شود. ناگهان یادم آمد کلاس‌های کانون زبان که همیشه ساعت یک بعد از ظهر تشکیل می‌شود، به علت تغییر ساعت رسمی کشور در دو نیمسال اول و دوم، درست مصادف شده است با اذان و نماز ظهر و عصر و من نمازم را وقتی به روزنامه می‌رسم، با دو سه ساعتی تأخیر می‌خوانم. همان طور که مسیر بازار تا روزنامه را رکاب می‌زدم، به این فکر می‌کردم که چگونه حاجی مثل یک طبیب، اول یک سؤال کرد و بعد بدون این‌که سؤال دیگری بکند، درد را تشخیص داد و نسخه را پیچید. ( نقل از هفته نامه پرتو سخن - ۱۳/۱۱/۸۹ )

۰ نظر ۱۷ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۴۷
فتحی
دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۸

عشق گوهر شادی

عشق گوهر شادی

اول- آورده اند که گوهر شاد خاتون، همسر شاهرخ، زنی مومن و پارسا بود. می خواست در کنار حرم امام رضا علیه السلام مسجدی بنا کند. چون نیتش عمل صالح بود، به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر می دهم، ولی به شرطی که فقط با وضو کار کنید، ودر حال کار باهم مجادله وبدزبانی نکنید، وبااحترام رفتار کنید. واخلاق اسلامی و یاد خدا رارعایت کنید.

دوم- گفته اند او به کسانی که به وسیله حیوانات مصالح وبار به محل مسجد می آوردند، علاوه بر دستور قبلی گفت سر راه حیوانات آب وعلوفه قرار دهید واین زبان بسته ها رانزنید، و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب وعلف بخورند. به آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. اما من مزد شما را دوبرابر می دهم.

سوم- روایت کرده اند که گوهر شاد روزی طبق معمول برای سرکشی کارها به محل مسجد رفت. دراثر باد مقنعه و حجاب او کمی کناررفت وکارگر جوانی چهره اورا دید. جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهر شاد صبر و طاقت  ازاو ربود تا آنجا که مریض شد،و بیماری او را به مرگ نزدیک کرد.
مادرش که دید فرزندش ازدست می رود، تصمیم گرفت به هر قیمتی شده جریان را به گوش ملکه برساند. او موضوع را به گوهر شاد گفت و منتظر عکس العمل گوهر شاد بود.
ملکه با خوشرویی به مادرگفت به پسرت بگو من برای ازدواج با تو آماده ام ولی قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد، یکی اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول داری به مسجد برو و چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جای آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو، من باید از شوهرم طلاق بگیرم.   

 جوان عاشق وقتی پیغام گوهر شاد را شنید ازاین مژده شادشد و گفت چهل روز که چیزی نیست اگر چهل سال هم بگویی حاضرم. او رفت و مشغول نماز درمسجد شد،به امید اینکه پاداش نمازهایش ازدواج و وصال گوهر شاد باشد.
 روز چهلم گوهر شاد قاصدی فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد. قاصد  به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام می شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستی او هم شرط خود را انجام دهد .
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهر شاد به نماز پرداخت، حالا پس از چهل روزحلاوت نماز راچشیده بود، جواب داد: به گوهر شاد خانم بگو اولا از تو ممنونم، ودوم اینکه من دیگر نیازی به ازدواج با تو ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق اونبودی؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهر شاد مرا بیمار وبی تاب کرد، با معشوق حقیقی آشنا نشده بودم. ولی اکنون دلم به عشق خدا می طپد و جز او معشوقی نمی خواهم. من با خدا مانوس شدم و فقط با اوآرام می گیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد.او باعت شد تا معشوق حقیقی را پیدا کنم . . .

۰ نظر ۱۲ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۲۲
فتحی
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۷

بی نیازی از انسان کامل ؟؟!!

بی نیازی از انسان کامل در کدام مرحله ؟؟

 در یادداشت قبل به این نکته اشاره شد که عالم ما ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن با علم و تجربه دانشمندان قابل شناخت و بررسی است . و از راه این علوم می توان قواعد و فرمول زندگی در طبیعت را به تدریج و با آزمون وخطا بدست آورد.
چنانکه دانشمندان پدیده های مختلف را در شرایط مشخص شناسایی و یا تجزیه و ترکیب نموده و مورد استفاده قرار می دهند. و انسانها به کمک علوم از نعمتهای ارزشمند طبیعت در زمین و دریا و هوا بهره مند می شوند . دستاوردهای علم در رشته های گوناگون تجربی ، تولیدی ، صنعتی ، کشاورزی ، علوم پایه و غیره حاصل تلاش انسان در همین راستا بوده ، و البته مفید و شایسته شکرگزاری است .
اما باطن این عالم  (که در وجودش هیچ تردیدی نیست ) نه با علوم عادی قابل شناخت است و نه قابل کنترل و استفاده . در میان انسانها کسانی هستند که عالم به تعلیم الهی شده اند و خدای حکیم به آنها عطا فرموده آنچه را که بشر هرگز قادر به درک آن نبود . که نمونه کامل و اتم این بزرگان حضرات معصومین (سلام الله علیهم ) می باشند . آنها با اذن الهی علاوه بر  ظاهر عالم ، هم  باطن عالم و هم قواعد و قوانین روابط و اسرار باطنی عالم را شناخته اند .  چنانکه
حضرت علی (علیه السلام ) فرمود من به راههای آسمان آشناتر از راههای زمین هستم .
و یشر تنها از طریق راهنمایی و دستگیری این بزرگان می تواند به آنچه که نیاز دارد اما هیچگاه برایش قابل حصول نیست دست یابد .
(( و علمکم ما لم تکونوا تعلمون ))

عارف و مفسر و فیلسوف بزرگ شیعه ، حضرت علامه طباطبایی با تعبیر "استاد خاص " از این پاکان و راهنمایان بی بدیل یاد می فرماید : « و اما استاد خاص آن است که بخصوصه منصوص به ارشاد و هدایت است و آن رسول خدا و خلفای خاصه حقه او هستند و سالک را در هیچ حالی از احوال از مرافقت وهمراهی استاد خاص گزیری نیست ، اگرچه به وطن مقصود رسیده باشد .» 
                                       ( از رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب )
آری انسان کامل که که معصوم و پاک از هر رجس و پلیدی است ،بر همه عوالم وجود و ظاهر و باطن و روابط و اسرارهمه موجودات عالم آگاه است، و نیاز ما و امثال ما به او هیچ پایان و حدی ندارد . یعنی در هیچ مرحله ای از مراحل پیشرفت و تکامل بی نیاز ازدستگیری و راهنمایی آن بزرگان نخواهیم بود حتی اگر سالهای طولانی عمر خود را از تعالیم و ارشاد آنها بهره مند شده باشیم .
در این باب توجه عزیزان همراه را به قضیه تاریخی برخورد یک شاگرد خوب و مطیع و با سعادت مکتب معصومین (علیهم السلام ) جلب میکنم . کسی که از میان چهارده نور پاک عصمت با هفت تن از آنان معاشرت و موانست و همنشینی داشته یعنی جابر ابن عبدالله انصاری . او که در جوانی از یاران پیامبر اکرم (ص) بود و تمام عمر خود را در ارتباط و خدمت اهلبیت ایشان گذراند ، دراواخر عمر برخوردی با حضرت امام باقر (علیه السلام ) داشت و طی گفتگویی با ایشان برایش معلوم شد که پس از این همه سال هنوز پله های بسیاری از راه تکامل را طی نکرده و در حضور امام نه می تواند اظهار وجود کند و نه به هیچ وجهی با معصوم قابل مقایسه است .
چون قصد من پرهیز از طولانی شدن مطلب است ،دوستان می توانند برای اطلاع به کتاب مسکن الفواد نوشته شهید ثانی مراجعه فرمایند . امیدوارم همه عزیزان در راه رشد و رسیدن به قله های بلند انسانیت با عنایت خدای متعال مورد توجه و لطف وجود مقدس معصومین (علیهم السلام ) قرار گیرند . محتاج دعای همه شما - التماس دعا

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۵:۳۸
فتحی
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۷

ملک و ملکوت

ملک و ملکوت

آنچه در عالم هستی موجود است دوچهره دارد : چهره ظاهر و چهره باطن . ظاهر عالم که ما با آن مانوس هستیم ، طبیعت و عالم ملک است . عالم طبیعت درهمه پدیده هایش نظم و دقت و حساب و کتاب باور نکردنی دارد. و همین خاصیت طبیعت در بسیاری از موارد برای انسانها شاهدی و آیتی برای شناختن و پی بردن به مدیر و مدبرو حکیم و ناظم آن می باشد .
و آنها که دیده عبرت بین دارند در این عالم با این نگاه در هرجایی نقشی از روی باغبان را مشاهده می کنند :

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل         سیر کن نقش خدا را در پر پروانه ها

اشیاء و عناصر و ذرات طبیعت با یکدیگر نیز روابطی بسیار منظم و حیرت آور دارند و اصل علیت که در همه جلوه ها وچهره های زیبای طبیعت جاری است ، براساس همین قوانین و روابط دقیق که به تعبیر کلام خداوندی سنت الله نام دارد، دانشمندان و عالمان رشته های گوناگون علوم طبیعی را یاری می کند تابتوانند از کوچکترین ذرات عالم ماده تا بزرگترین ثوابت و سیارات و کهکشانها را مورد مطالعه قرار دهند ، و عالم طبیعت را در تسخیر انسان قرار دهند تا زندگی اش آسانتر ، زیباتر ، شیرینتر ، مفیدتر و بهتر گردد.    «سخر لکم ما فی السموات وما فی الارض »

اما به تعبیر بزرگان انسانیت همه ذرات عالم و همه پدیده ها و حرکتها چنانکه ظاهری دارند ، باطنی هم دارند و این باطن را ملکوت عالم می گویند و البته انسان عادی که راه درکش فقط محدود به حس و عقل است به ملکوت دسترسی ندارد. وهیچ شاخه ای از علوم حصولی و کسبی را به آن سراپرده راهی نیست
« ولله غیب السموات والارض » .
دسترسی و درک و شهود عالم بالا فقط نصیب کسانی می شود که ماذون به اذن الهی و با صاحب این خانه محرم باشند.
آنها که به این سراپرده راه می یابند نه با علم و قدرت خود که با تعلیم الهی و دستگیری پروردگار رمز و رموز وچهره حقیقی و باطنی عالم آشنا را در می یابند.

رموز علم ادریسی                       بود ذوقی نه تدریسی

« وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض و لیکون من الموقنین » که ابراهیم (علیه السلام) محرم حرم شد و به دیدار مفتخر .که ابراهیم (علیه السلام) نیز با عنایت الهی به مشاهده ملکوت رسید . و حتی بالاتر و والاتر از حضرت ابراهیم (علیه السلام) نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود که به لطف و عنایت خاص میزبان به معراج رفت و آنچه را که برای دیگران نادیدنی بود مشاهده فرمود « سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا »

شاید از نظر برخی این مطالب و این ظاهر و باطن ، وملک و ملکوت ،وحرم و محرم ، وعروج و شهود باور کردنی نباشد ، که البته همیشه چنین افرادی بوده اند .

هرکه شد محرم دل درحرم یار بماند                وانکه این کار ندانست در انکار بماند

اما شواهد و قرائن عقلی و نقلی تردید ناپذیر حکایت از صدق و ثبوت این خبرها دارد و همانطور که دانشمندان طبیعی ویژگی روابط و رموز این عالم را شناسایی و گزارش می کنند ، پاکان و خاصانی که به تعلیم الهی عالم شده اند و آنها که به نسبت براین سراپرده آگاهی یافته اند ، حقایقی را از آسمان و زمین و دل و جان عالم و آدم فرموده اند و آثار و نتیجه بسیاری از اعمال و صفات قلبی و افکار که از دید علم طبیعی پنهان است برای استفاده همه انسانها بیان کرده اند. 
و البته این حقایق که قوانین ثابت ولایتغیر باطن عالم است از دسترس حس و عقل به دور و پنهان است و فقط کسانی که با یقین و اطمینان قلبی به برگزیدگان الهی ایمان دارند بهره مند شده و به راه درست و مطمئن هدایت در باطن زندگی و اعمال خود می رسند
« هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب »

حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) که به فرموده رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) باب مدینه علم است ، در سخنان گهربار خود از این قوانین پرده برداشته که اینک عبارتی کوتاه اما گرانبها از آن ولی خدا تقدیم شما عزیزان می کنیم . اگر بعد از این هم فرصت و عنایتی نصیب ما شد ، نمونه های دیگری تقدیم می شود:

أی بنی لا شرف أعلى من الإسلام و لا کرم أعز من التقوى و لا معقل أحرز من الورع و لا شفیع أنجح من التوبة
فرزند عزیزم شرافتی بالاتر از اسلام نیست ، وکرم و بزرگواری عزیزتر از تقوا نیست ،و پناهگاهی محکمتر از ورع نیست ،و هیچ شفاعت کننده ای کامیاب کننده تر از توبه نیست .
( بحارالأنوار ج : 74 -  و تحف العقول)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۷:۱۴
فتحی
سه شنبه, ۶ دی ۱۳۸۴

حسرت دیدار

در حسرت دیدار

دلم هوایی شده بود . میل کعبه داشت ، راهم نمی دادند . که تو در برون چه کردی؟؟؟ . . . .

 به جملاتی از الهی نامه برخوردم خیلی بیشتر از ظرفیت من بود ، به شما تقدیم می کنم :

منتخب از الهی نامه استاد حسن زاده آملی:

الهى! خانه کجا و صاحب خانه کجا؟
 طائف آن کجا و عارف این کجا؟

آن سفر جسمانى است و این روحانى؛
 آن براى دولتمند است و این براى درویش؛

 آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را؛
 آن ترک مال کند و این ترک جان؛

 سفر آن در ماه مخصوص است و این راه همه ماه؛
 و آن را یک بار است و این را همه عمر؛
 آن سفر آفاق کند و این سفر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود؛
 آن مى ‏رود که
برگردد و این مى رود که از او نام و نشانى نباشد؛

 آن فرش پیماید و این عرش؛
 آن مُحرم مى ‏شود و این مَحرم؛
 آن لباس احرام مى‏پوشد و این از خود عارى مى شود؛
آن لبیک مى گوید و این لبیک مى شنود؛

آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد الاقصى بگذرد؛
 آن استلام حجر کند و این اشتقاق قمر؛
آن را کوه صفاست و این را روح صفا؛
 سعى آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعى این، یک مرّه در کشور هستى؛

 آن هروله مى کند و این پرواز؛
 آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم؛
 آن آب زمزم نوشد او این آب حیات؛
 آن عرفات بیند و این عرصات؛

 آن را یک روز وقوف است و این را همه روز؛
 آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر؛
 آن رمى جمرات کند و این رجم
همزات؛
آن حلق رأس کند و این ترک سر؛

آن را «لافسوق و لاجدال فى الحج» است و این را « فى العُمر»؛
 آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین؛
 لاجرم آن حاجى شود و این ناجى؛
 خنک آن حاجى که ناجى است؛

 الهى توانگران را به دیدن خانه خوانده اى و درویشان را به دیدار خداوندِخانه؛
 آنان سنگ و گل دارند و اینان جان ودل؛
 آنان سرگرم درصورتندو اینان ‏محو در معنا؛
 خوشا آن توانگرى که درویش است.

الهى! تن به سوى کعبه داشتن چه سودى دهد آن را که دل به سوى خداوند کعبه ندارد؟

۰ نظر ۰۶ دی ۸۴ ، ۲۱:۱۸
فتحی
يكشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۴

سی هزار شب !!!

سی هزار شب !!!
 

( به نام خداوند رحمان و رحیم - ما این قرآن را در شب قدر نازل کردیم - و تو چه میدانی که شب قدر چیست ؟- شب قدر از هزار ماه بهترو بالاتر است - در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان نازل می شوند- این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه)

  ***********************************

خدای مهربان و کریم که بندگان خود را به مهمانی خاص در ماه مبارک رمضان دعوت کرده ، برای این پذیرایی سنگ تمام گذاشته . در یک شب قیمت همه کار های خوب را تا بیش از سی هزار برابر بالا برده

و اعلام کرده که بشتابید و از مزایای استثنایی بورس بازار خدا استفاده کنید . . . . .
 همه قرآن در شب قدر نازل شده ( و بعد هم به تدریج مناسب با زمان و مکان نازل گردیده )  شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است و در هر سال تکرار می شود ومخصوص سال نزول قرآن نیست . شب قدر از ابتدای خلقت بوده و تا قیامت نیز خواهد بود .

شب اندازه گیری و تقدیر است و خداوند حوادث یک سال را تا شب قدر سال بعد تقدیر می کند یعنی زندگی ، مرگ ، رزق ، سعادت ، شقاوت ، و . . . . در این شب عنایت الهی شامل همه بندگانی که به خدا روی آورند می گردد. و باب نقمت و عذاب بسته است . این که شب قدر از هزار ماه برتر است ، از جهت فضیلت عبادت است که انسانها با عبادت به تکامل می رسند و به قرب الهی نائل می شوند .پس عبادت شب قدر از عبادت سی هزار شب غیر از شب قدر بالاتر است.ادراک حقیقت شب قدر برای پیامبر محقق است ولی برتر از ادراک انسانهای عادی است . تقدیر و تفسیر امور یک سال در این شب باید به حجت خدا و امام زمان نازل شود و در زمینه روحی او محقق گردد. هریک از پیامبران در این شب امر خدا به سویشان آمده که آن را به وصی بعد از خود واگاذار نموده اند.

در شب قدر اعمال صالح و کار نیک قدر و قیمت سی هزار برابر می یابد یعنی کارهایی مانند خدمت به خلق خدا ، صدقه دادن ، صله رحم ، اطعام و دادن غذا ، مطالعه و تفکر علمی ، و  . . . . .لکن انسانهای کامل و معصومین (علیهم السلام ) راهنمایی کرده اند و اعمال مشخصی را یاد ما داده اند که در کتاب های روایتی و خصوصا در مفاتیح الجنان آمده است  مانند :
1-   نماز شب قدر
2-   صد رکعت نماز
3-   دعای مخصوص قرآن به سر گرفتن
4-   زیارت امام حسین (علیه السلام )
5-   خواندن قرآن به خصوص سوره های روم ، دخان ، عنکبوت
6-   دعای امام زمان ( علیه السلام
7-   استغفار و آشتی با خداوند
8-   توبه از کارهای خطا و تفکر در مورد بد حالی خود و اینکه علم و قدرت خداوند می تواند  او را نجات دهد. . . .
9-   و  . . . .

خدایا به همه ما توفیق بهره برداری از لحظه لحظه ی شب قدر را عطا بفرما     ۱/۸/۸۴

۰ نظر ۰۱ آبان ۸۴ ، ۰۷:۵۹
فتحی
شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۴

حال عاشقی

حال عاشقی

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد             حالتی رفت که محراب به فریاد آمد 

اویس قرنی در بعضی از شب ها می گفت : امشب شب رکوع است . و تمام شب را در یک رکوع به سر می برد .

در شب دیگر می فرمود : امشب شب سجود است . و شب را به یک سجود به صبح می رسانید.

کسی به او گفت : ای اویس چگونه طاقت داری که شب ها به این درازی را به یک حالت می گدرانی ؟

اویس گفت : کجا شب دراز است ؟  کاشکی از ازل تا ابد یک شب بود تا من به یک سجود آن را به آخر ببرم و در آن ناله های زار و گریه های بی شمار نمایم .

۰ نظر ۱۵ مرداد ۸۴ ، ۱۲:۵۱
فتحی