مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعرها» ثبت شده است

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳

ولادت اشبه الناس به رسول خدا

 

 

با عرض تبریک میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 تعدادی شعر در این مورد آماده شده که می توانید آنهارا از اینجا دریافت فرمایید

 

التماس دعا

 

 

*******************

عطر گلهای بهشتی همه جا پیچیده

خانه فاطمه چون خلد برین گردیده

گل لبخند به لبهای حسین افتاده

حق به لیلا پسری شبه پیمبر داده

یا حسین ابن علی نذر شما گشته قبول

این پسراشبه خلق است به اوصاف رسول

دیگر از نام علی نیست تهی خانه تو

اسم زیباش بود زینیت کاشانه تو

خلق پیغمبری اش رونق اسلام شود

همه ی حسن در او کامل و اتمام شود

قد و بالاش دل خسته ی تو شاد کند

روی زیباش جهان را علی آباد کند

صوت قرآن علی جان به خلایق بخشد

عمر جاوید به هر عاشق صادق بخشد

در شجاعت مثل کامل جدش حیدر

این علی در عظمت هست علی اکبر

تا که مشتاق شدی رویت پیغمبر را

به تما شا بنشین روی علی اکبر را

این علی هدیه ای از خالق سرمد باشد

یادگاری زکمالات محمد (ص) باشد

*****

یا علی ابن حسین بن علی ای آقا

مرحبا ، بر همه خوبان جهان فخر نما

رخ تو آینه ی دلبری پیغمبر

قد و بالای تو تصویر صفات حیدر

در همه نسل بشر تو مثل اعلایی

چه بگویم ؟ تو رسول و علی و زهرایی

تو نه تنها صفت حیدر و طاها داری

« آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»

تو به خوبی و صفا یوسف یوسف هستی

از صفات علی و خلق محمد (ص) مستی

*****

پدرت دروجنات تو نبی می بیند

مادرت از حرکات تو علی می بیند

همه اهل حرم مات کمالات تواند

عاشق صوت خوش و محو بیانات تواند

هر که را میل به دیدار پیمبر باشد

به تماشای تواش شوق فزونتر با شد

زینب از دیدن تو چشم نمی پوشاند

گویی از زلف تو اسرار مگو می خواند

پدرت عشق به ره رفتن تو می ورزد

می کند سیر، تماشا و گهی می لرزد

توگلی ازچمن کوثر و احمد هستی

حاصل عمر حسین ، عین محمد (ص) هستی

27-3-92

علی اکبر فتحی (عارف)

*************************
۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۵
فتحی
سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳

عید مبعث مبارک

۰ نظر ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۸
فتحی
يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳

شهادت حضرت امام کاظم(ع)

۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۰۰
فتحی
شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳

میلاد ابن الرضا(ع)

السلام علیک یا جوادالائمه

میلاد حضرت امام محمد تقی علیه السلام برهمه دوستداران

و پیروان اهل بیت علیهم السلام مبارک باد

جهت مشاهده اشعار ولادت امام جواد (علیه السلام) از اینجا وارد شوید

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۰۸
فتحی
سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲

که غم با یار گفتن غم نباشد

تو را نادیدن ما غم نباشد ........... که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی........... ولیکن چون تو در عالم نباشد

عجب گر در چمن برپای خیزی........... که سرو راست پیشت خم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ رویی ........... که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد ...........که با من بسته ای محکم نباشد

ندانستم که هرگز سازگاری........... پری را با بنی آدم نباشد

مکن یارا دلم مجروح مگذار........... که هیچم در جهان مرهم نباشد

بیا تا جان شیرین در تو ریزم ........... که بخل و دوستی با هم نباشد

نخواهم بی تو یک دم زندگانی........... که طیب عیش بی همدم نباشد

نظر گویند سعدی با که داری ........... که غم با یار گفتن غم نباشد

حدیث دوست با دشمن نگویم ........... که هرگز مدعی محرم نباشد

 

۱ نظر ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۱
فتحی
چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲

سلام بر حضرت امام عسکری

شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را به

 

 

 امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )

 

 

و همه شیعیان تسلیت عرض می کنم

 

 

 

اشعار شهادت حضرت امام عسکری علیه السلام را از اینجا ببینید

 

 

 

نوحه های شهادت حضرت امام عسکری علیه السلام را از اینجا ببینید

 

 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۲ ، ۲۳:۲۳
فتحی
۰ نظر ۰۷ دی ۹۲ ، ۰۷:۴۰
فتحی
سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲

باز محرم رسید

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۳
فتحی
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲

ای مونس جان می روی؟

 


خداحافظ ای محفل وصل یار
خداحافظ ای ماه پروردگار
خداحافظ ای سر به سرشوروحال
خداحافظ ای لحظه های وصال

 

 

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان

سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان

دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان

بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان

نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان

صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان

شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
علیرضا قروه

لطفا ادامه مطلب را ببینید

۰ نظر ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۶
فتحی
سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲

شهید عدالت و محراب

لاله ‌گون گشت ز خون روی دل‌آرای علی

می‌چکد اشک حسن بر رخ زیبای علی

مـرغ آمیـن بـه دعـای سحـرش پاسخ داد

از خداونـد همیـن بــود تمنـای علی

که گمان داشت که چون فاطمه تنها و غریب

در دل خـاک رود قـامت رعنای علی

جای یک ضربـۀ شمشیر به پیشانی داشت

جای صد زخم، عیان بود به اعضای علی

آسمـان شست مـه روی علـی را از خـون

عوض آن که نهد رو به کف پای علی

هرچه آب است اگر اشک شود باز کم است

در غم فاطمـه و ماتـم عظمای علی

صـورت شیرخـدا سرخ شد از خـون جبین

نیلگون گشت ز سیلی رخ زیبای علی

از جنـان فاطمه آیـد بـه بیابـان نجف

تا کند خون جبین پاک ز سیمای علی

نـخل‌هـا منتظـر بانـگ الهــی العفـو

چاه‌ها منتظر نالـۀ شب‌هـای علی

"میثم" از سوز درون گرید و خواهد ز خدا

ناله‌اش را برسانند به امضای علی
«استاد سازگار»

لطفا ادامه مطلب را ببینید

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۲
فتحی

ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام (کریم اهل بیت ) بر همه شیعیان
و برشما مهمانان عزیز مهر خوبان مبارک باد

 

 

خوش نسیمی می وزد از کوی عشق

مژده می آید ز فیض روی عشق

بر علی داده خدا دردانه ای

شد مشید پرچم اردوی عشق

شکر لله فاطمه مادر شده

بیت احمد جنت مینوی عشق

آمده تاویل کوثر آشکار

حضرت زهرا شده بانوی عشق

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۵
فتحی
جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲

انتظار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مُردم در انتظار رخت ای امام دل

 

 

آیا شود عنایت چشمت به کام دل؟

 

 

نه قابلم که دیدن رویت طلب کنم

 

 

نه طاقتی که دست کشم از مرام دل

 

 

در سوز هجر، جان صبوری به لب رسید

 

 

از دست من برون شده دیگر زمام دل

 

 

عمرم به سر رسید و نمانده است فرصتی

 

 

گویا خدا نموده نگاهت حرام دل

 

 

در حسرت وصال تو طی شد تمام عمر

 

 

ممکن نشد برای تو گویم کلام دل

 

 

این درد را علاج نباشد به روزگار

 

 

باخود به گور می برم آخر پیام دل

 

 

 

24-3-92 عارف

 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۲۴ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۸
فتحی
سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲

ولادت مولا

میلاد حضرت امام حسین علیه السلام مبارک باد

*****************

به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی است

بت بتخانه ورهبان کنشتم لیلی است

خاک من خاک جنون است وسرشتم لیلی است

هرچه درمکتب استاد نوشتم لیلی است

جز به این حرف ندارد قلم من میلی

دفترم پرشده ازلیلی لیلی لیلی

می نویسم لیلی تا که بخوانیم حسین

تا جنون رابه نهایت برسانیم حسین

آنکه بی او نفسی هم نتوانیم حسین

وقت یک ذکرهمه هم ضربانیم :حسین

اوهمان است که هروقت از او می خوانم

ازدل عرش خدافاطمه گوید جانم

گر چه در عشق فقط لاف زدن را بلدیم

گر چه چندیست که بی روح تر از هر جسدیم

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم

جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم

از ازل حلقه به گوش در این خانه شدیم

سجده ی شکر بر اریم که دیوانه شدیم

از همان روز که حُسنش ز تجلّی دم زد

از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

گفت من عشقم ومجنون حسین بن علی

در رگم نیست به جز خون حسین بن علی

آسمان با تپش ماه تماشا دارد

قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد

خاک یک دشت فقط تربت اعلا دارد

عشق با نام حسین است که معنی دارد

تا خدا هست وجهان هست وزمان هست وزمین

نمک  سفره ایجاد حسین است  همین

لبم ازهرچه به جزنام امامم خاموش

آتش عشق نشدیک دم از این دم خاموش

گرچه یک لحظه نبوداست به عالم خاموش

ازقدومش شده یک روز جهنم خاموش

درامالی خودش شیخ صدوق آورده است

روز میلادحسین اتش دوزخ سرداست

شب شوراست که شیرین وغزلخوان شده ام

خیس از بارش احسان فراوان شده ام

جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام

مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام

که شب سوم این ماه حبیب آمده است

باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است

او همان است که احسان قدیمش خوانند

صاحب جام بلایای عظیمش خوانند

در مدینه همه قرآن کریمش خوانند

پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند

از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

درپناهش همه هستندمهیمن هاهم

متوسل به نگاهش شده ضامن هاهم

نه فقط عالم ربانی کاهن هاهم

وقت آن است که گویند موذن هاهم

وقت شرعی اذان برسرگلدسته  ماه

اشهدان حسین بن علی ثارالله

غم عشق است که آتش زده بر بنیادم

تا که در راه محبت بدهد بر بادم

من ملک بودم و فردوس... نه آمد یادم

که من از روز ازل اهل حسین آبادم

منم آن رود که جز جانب دریا نروم

بر دری غیر در خانه ی مولا نروم

ما که بر ساحت این عشق ارادت داریم

ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم

یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم

باز هم در سرمان شور زیارت داریم

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله

کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد

سمان دود زمین در نظرم می سوزد

گوییا معجر بانوی حرم می سوزد

دختری داد زد ای عمه سرم می سوزد

جان خورشیدازاین واقعه برلب برسد

هیچ کس نیست به داد دل زینب برسد

محسن عرب خالقی

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۷
فتحی
شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۲

مولود کعبه

ولادت حضرت امیر المومنین ، امام المتقین ،علی ابن ابیطالب ،
به همه انسان های حقجو خصوصا شیعیان مبارک باد

 

 مولود کعبه

به طوف کعبه زنی پاک و  محترم آمد

میان سینه ی او شعله های غم آمد

دخیل بست به دامان صاحب خانه

به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد

صدا زد ای که مرا میهمان خود کردی

بگیر روی مرا ، لحظه کرم آمد

همین که دلنگران شد خدا اجابت کرد

صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد

قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس

شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد

میان خانه چه ها شد کسی نمی داند

فقط سلام ملک بود دم به دم آمد

سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز

زمان جلوه نمایی دلبرم آمد

میان صورت او هر چه نور منجلی است

همین بس است ز مدحش که نام او علی است

 

ز داغی لب ساقی خرابمان کردند

میان کوزه چهل شب شرابمان کردند

محک زدند به ناز نگار این دل را

برای ناز کشی انتخابمان کردند

قرار شد که دم مرگ روی او بینیم

به شوق وصل ، همه عمر عذابمان کردند

دعا شدیم و سحرها میان نخلستان

به سجده های علی مستجابمان کردند

ابوتراب کرم کرد و بین این همه خلق

مقابل قدم او ترابمان کردند

چو ذره ایم در این وادی و به نام علی

بلند مرتبه چون آفتابمان کردند

همیشه بیشتر از احتیاجمان دادند

همیشه با کرم خویش آبمان کردند

بداند عالم امکان که ما علی داریم

چه غم ز فتنه ایام تا علی داریم

 

میان بزم خراباتیان قراری نیست

به باده نوش که برهان عقل کاری نیست

تمام دلخوشی ما محبت علی است

ز هیچکس بجز آقا امید یاری نیست

کلیمِ طور نشین شاهد کلام من است

به پیشگاه علی سجده اختیاری نیست

قبولی همه اعمال با ولای علیست

به هر چه طاعت بی حـُبش اعتباری نیست

حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم

کریمتر ز علی هیچ سفره داری نیست

تمام نسل علی یذهبٌ مِن الـرَّجسند

به شأن و عزت این خاندان تباری نیست

مقابل حرمش آسمان کند تعظیم

به جز مقابل او جای خاکساری نیست

علی تجلی سبحان ربی الاعلاست

ثواب بردن نامش تبسم زهراست  

 

 

 

ببین که هر چه پس پرده بود افشا شد

دلیل خلقت کون و مکان هویدا شد

برای اینکه کسی شک نیاورد بعداً

شکاف کعبه نیامد به هم معما شد

دعا کنید که امشب خدا خریدار است

دعا کنید که درهای آسمان وا شد

علیست آنکه جهان تحت اختیارش بود

ولی به زُهد و وَرَع بی نیاز دنیا شد

علیست آنکه زمان عروج هر سحرش

تمام عرض و سماوات پیش او پا شد

علیست آنکه به معراج پشت پرده نشست

انیس و هم نفس مصطفی در آنجا شد

علیست آنکه نشان تَـعبُّد محض است

فقط مقابل معبود قامتش تا شد

علیست آنکه به هر رقص ذوالفقار او

گره ز ابروی احمد  به حمله ای وا شد

نرفته از درِ این خانه نا امید کسی

امور خانة این مرد دست زهرا شد

ز راه آمده حیدر ، همه قیام کنید

نهاده دست به سینه به او سلام کنید

 

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف

که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف

تمام صحن علی بوی فاطمه دارد

شمیم سیب بیاید میان راه نجف

صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست

به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف

قدم زده دل شب در میان نخلستان

امان ز کوفه و خون آبه های چاه نجف

قرار ما همه باب الرضا همان جایی

که سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف

قسم به نم نم اشکم  پس از اذان صبح

چقدر بوی حسین میدهد پگاه نجف

شب زیارتی شاه کربلا باشد

دلم هوائی آن صحن با صفا باشد

قاسم نعمتی


۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۴
فتحی
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲

شعر میلاد امام جواد (ع)

تولد حضرت جواد الائمه علیه السلام مبارک باد

 

هر که سر خدمت نگار ندارد

هر چه که هم باشد اعتبار ندارد

بحث سر دیدن کریمی یار است

ور نه گدا بودن افتخار ندارد

وقت کرم دست تو به دست گدا خورد

بهتر از این لطف روزگار ندارد

شانه بزن بیشتر به زلف کمندت

این دل ما ترس تار و مار ندارد

صبح قیامت اگر تو دلبر مایی

هیچ کسی با بهشت کار ندارد

تا که خدا هست و تاکه شاه و گدا هست

شاه اگر یار ماست روزی ما هست

 

لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!

مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!

علت خلقت تویی در عشق و گر نه

جبر کدام است و انتخاب کدام است؟!

چله ای باید گرفت تا که بفهمیم

سرکه کدام است یا شراب کدام است؟!

این پدر پیر تو چگونه بخوابد

پهلوی گهواره ی تو، خواب کدام است؟!

روی تو و روی او... چگونه بفهمیم

در وسط این دو، آفتاب کدام است؟!

هیچ کسی مثل تو وجود ندارد

مثل تو و سفره ی تو جود ندارد

 

باز بینداز سمت ما نظرت را

نوکر دربار کن غلام درت را

جای تو عرش است و خاک قابل تو نیست

این طرفی کرده ای چرا گذرت را؟!

بعد چهل سال گریه کردن و هجران

این همه خوشحال کرده ای پدرت را!

بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش

تا بگذارد به روی سینه سرت را

وای اگر وا شود ز چهره نقابت

پر کنی از کشته کشته دور و برت را

شهر پر است از حسود، حرز بینداز

یا که عوض کن مسیر رهگذرت را

در همه مولودهای قوم پیمبر

هیچ کسی نیست از تو با برکت تر

 

لطف تو را از ازل زیاد نوشتند

آینه ات را خدا نژاد نوشتند

خاک سر راه تو بهانه ی خلق است

خاک مرا از همین بلاد نوشتند

ایل و تبار مرا مرید نوشتند

ایل و تبار تو را مُراد نوشتند

هر چه خدا جود داشت داد به دستت

نام تو را این چنین، جواد نوشتند

یا کرم و یا جواد عبد تو هستم

حضرت باب الجواد عبد تو هستم

 

هفت زمین در خور کبوتر تو نیست

غیر بلندای عرش بستر تو نیست

خواست پدر بوسه اش برای تو باشد

خوب شد این که کسی برادر تو نیست

گر چه علی اکبرِ امامِ رضایی

زخم ولی بر ضریح پیکر تو نیست

این شب جمعه بده جواب همه را

آب مگر مهریه ی مادر تو نیست

از چه علی اصغر از فرات ننوشید

از چه از آن مایه ی حیات ننوشید

علی اکبر لطیفیان

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۵
فتحی
پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲

یا زهرا (س)

 

یا فاطمه الزهرا ادرکنی

 

اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى
عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى

 
زینت عرش
خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى

 
آن که بُد منّت
وجودش بر تمام ما سوى
گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى

 
تاج فرق عالَم و
آدم بود ختم رُسُل
بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى

 
از گلستان تو یک
گُل خامس آل عباست
اى که در آغوش خود خون خدا مى پرورى

 

 

 

 

 

 

 

برای دیدن متن کامل شعر ادامه مطلب را ببینید

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۰۸
فتحی
پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۱

میلاد ضامن آهو

یا ضامن آهو

 

 

 میلاد سراسر نور حضرت امام رئوف و مهربان علی بن موسی الرضا علیه السلام را به همه دوست داران اهل بیت علیهم السلام تبریک می گویم

 

 

زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام

 

 

این زیارتى است که ابن قولویه از بعضى ائمه علیهم السّلام روایت کرده که فرمودند:چون به نزد قبر امام‏ رضا علیه السّلام رفتى بگو:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ .
خدایا درود فرست بر على بن موسى الرّضا،امام پسندیده با تقواى بى‏عیب،و حجّتت بر هر که بر زمین،و هر که زیر زمین است،آن راستگوى شهید،درودى بسیار و کامل،و پاک و به هم پیوسته‏ و پیاپى و در پى هم،مانند برترین درودى که بر یکى از اولیایت فرستادى.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 مطالب دیگر در باره حضرت رضا علیه السلام را در اینجا ببینید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیا ای دل که ذکر هو بگوییم
ثنای ضامن آهو بگوییم
خوشا آنان که دایم با رضایند
کبوتر های آن حال و هوایند
پناه ماسوایی یابن زهرا
گل باغ خدایی یابن زهرا
قلوب عاشقان دیوانه تو
تویی شمع و جهان پروانه تو
نه شرقی و نه غربی اصل نوری
به هر مشکوة داری یک ظهوری

کلام طیبی چون نخل جانی
به اذن حق ثمربخش جهانی

 

 

مزارت کعبه حج فقیران
منای عشق تو سرچشمه جان
همه دل بسته روی چوماهت
همه شیدای یک برق نگاهت
ضریح پاک تو قلب جهان است
مطاف جمله پیغمبران است
ستاره چون به شب دیده گشاید
سلام عشق تقدیمت نماید
به تعظیمت که هرشب ماه خیزد
برآن گلدسته عطر نور ریزد
سحرگه مهر با مژگان نورین
زند جاروب بر ایوان زرین
بهشت ما سرای تو رضاجان
رضای حق رضای تو رضاجان
فدای آن کبوتر های کویت
منم سرمست احسان سبویت
من ودل بسته ی موی تو هستیم
نمک پرورده ی کوی توهستیم
به چشم مست تو حیرانم ای دوست
به کوی عشق تو مهمانم ای دوست
شدم پروانه گل دسته ی تو
منم آن زایر دلخسته ی تو
رضا جان من گدایم من گدایم
گدای یک سبو سلم و رضایم
بده زان می که در خمخانه داری
به این مهمان که می نالد به زاری
سرا پا غرق الطاف تو هستم

 

 

می عشقت نموده مست مستم
ألا یاضامن آهو کرم کن
نگاهی گوشه صحن و حرم کن
منم آهوی دربند و پریشان
تو ضامن شو رهایم کن رضاجان
زخوی تو سخاوت می تراود
زلبهایت کرامت می تراود
به هر دردی دوا خاک مزارت
شفای هر غمی باشد غبارت
منم عبدی که آزاد تو هستم
به هر جا پا نهم یاد تو هستم
شهادت می دهم از روی ایمان
که می دانی مقام و حال مهمان
تو آگاهی به اوراد و کلا مم
جوابت شامل عرض سلا مم
در این درماندگی و بی پناهی
نوازش کن دلم را با نگاهی

 

 

«عارف/۱۳۷۴/ مشهد مقدس»

 

 

۰ نظر ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۱:۵۲
فتحی
يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۱

سلام بر صادق آل محمد

شهادت حضرت امام صادق (علیه السلام ) برحضرت امام زمان (عج)و همه شیعیان آن بزرگوار تسلیت باد

شهادت امام صادق (ع)

سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم
آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا
کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم
دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد
برد از خانه برون وقت نماز سحرم
سال‌ها داغ بنی‌فاطمه را می‌دیدم
کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم
عوض گل جگر پاره برایش ببرم
بارها تیغ کشیدند پی کشتن من
بارها سیل بلا برد به موج خطرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد
یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم
دل شب خصم مرا برد به قصر منصور
یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم
«میثم» از تربت بی‌شمع و چراغم پیداست
که چو جد و پدرم از همه مظلوم‌ترم

غلامرضا سازگار

********************************

 

بارها سینه سوزان مرا سوزاندند

وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند

 

هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند

در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند

 

سر سجاده اهانت به نمازم کردند

بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند

 

پا برهنه برُبودند مرا از حرمم

حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند

 

ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند

به خدا عزت جانان مرا سوزاندند

اشعار کامل را در ادامه مطلب بخوانید

۰ نظر ۱۹ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۱۲
فتحی
سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۱

میلاد خورشید هدایت

عید تولد حضزت امام زمان - مهدی موعود- عجل الله تعالی فرجه را به همه شیعیان و حق طلبان و منتظران وجود مقدسش تبیک می گویم

امشب خبر ز عالم بالا رسیده است

 

 

زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است

 

 

 

 

 

امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری

 

 

با هیبت و شمایل طاها رسیده است

 

 

 

 

 

در او خلاصه گشته خِصال پیمبران

 

 

موسی رسیده است،مسیحا رسیده است

 

 

 

 

 

جبریل با هزار فرشته از آسمان

 

 

کرده نزول،بهر تماشا رسیده است

 

 

 

 

 

سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست

 

 

وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است

 

 

 

 

 

امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان

 

 

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

 

 

 

 

در پیش سَرو قامت تو،تا شدن خوش است

 

 

در فصل غیبت تو شکیبا شدن خوش است

 

 

 

 

 

دست کسی به دامن نرجس نمی رسد

 

 

وقتی صدف به گوهر یکتا شدن خوش است

 

 

 

 

 

روزی امیرزاده و روزی کنیز شد

 

 

حالا عروس حضرت زهرا شدن خوش است

 

 

 

 

 

ما ذرّه ایم و کار شما ذرّه پروری است

 

 

در زیر آفتاب تو پیدا شدن خوش است

 

 

 

 

 

وقتی شناسنامه ی ما مُنتسَب به توست

 

 

در سایه سار مهر تو معنا شدن خوش است

 

 

 

 

 

هرکس شنید نام شما را قیام کرد

 

 

در راه بندگیّ تو آقا شدن خوش است

 

 

 

 

 

در شرح وصف تو چه برآید از این زبان؟!

 

 

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

شعرکامل در ادامه مطلب

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۱ ، ۱۹:۴۸
فتحی
چهارشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۱

نوبهار است . . .

حضرت امام خامنه ای :
ملت آماده، عازم و با نشاط ایران، در فکر تهاجم و تجاوز نیست اما به هستی، ثروت، هویت، اسلام و جمهوری اسلامی خود با تمام وجود دلبسته است و از آنها دفاع خواهد کرد.

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می دهدت پند ولی

وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف

گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

گر چه راهی است پر از بیم ز ما تا بر دوست

رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد

صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

۰ نظر ۰۲ فروردين ۹۱ ، ۱۶:۰۰
فتحی
جمعه, ۱۵ مهر ۱۳۹۰

میلاد امام رئوف مبارک

میلاد حضرت امام رضا علیه السلام را به همه شیعیان و دوستداران ایشان خصوصا خوانندگان این وبلاگ تبریک عرض می کنم .

                                               یا کریم بن کریم

السلام ای چشمه انوار یزدان ، یاکریم بن کریم

 

 

حجت حق مظهر والای قرآن  ، یاکریم بن کریم

 

 

میوه قلب رسول و جان زهرا ،  ای امام بن امام

 

 

هشتمین خورشید ایمان در خراسان  ، یاکریم بن کریم

 

 

 

 

 

چون یدالله باب شهر حکمتی تو  ، ای علی بن علی

 

 

عالم آل محمد نور تابان ،  یاکریم بن کریم

 

 

بارگاه تو بهشت زائرانت ،  ای غریب بن غریب

 

 

دل به سویت می کشد پر ای رضاجان ،  یاکریم بن کریم

 

 

 

 

 

ملجاء هر بی پناه و بینوایی  ، ای رئوف بن رئوف

 

 

درد بی درمان مارا هم تو درمان  ، یاکریم بن کریم

 

 

یوسف ما مسنا و اهلنا الضر ،  ای عزیزبن عزیز

 

 

دست خالی آمدم بر باب احسان ،  یاکریم بن کریم

 

 

 

 

 

دردمندم بینوایم ای طبیبم ،  یا جواد بن جواد

 

 

روسیاهم پر گناهم برتو مهمان ،  یاکریم بن کریم

 

 

خود بگفتی هرکه آید دیدنم  ، من هم به دیدارش روم

 

 

چشم در راهم به وقت دادن  ، جان یاکریم بن کریم

 

 

« عارف»

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۳:۲۵
فتحی
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۸۸

حسین جان

 حسین جان

 ای سلیمان وجود مورچه ای ناچیز ران ملخی را برایت هدیه آورده  

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ

***

امید لطف
غم عشقت به دل دارم حسین جان
زهجران تو بیمارم حسین جان
زشوق وصل رویت هر شب و روز
به لب نام تورا دارم حسین جان

بود نام تو شیرین تر زشکر
همی ذکرت شده کارم حسین جان
تویی آرام جان و قلب عاشق
تویی آگه زاسرارم حسین جان

تهی دستم  ،  فقیرم ،  ناتوانم
گنه کارم ، گنه کارم، حسین جان
بسوزان جان و دل را در عزایت
زدیده اشک غم بارم حسین جان

اگرچه روسیاهم از گناهان
ولی حب تورا دارم حسین جان
به روز حشر  و در میزان اعمال
به راهت دیدة زارم حسین جان

مکن نومیدم از فیض شفاعت
امید لطف تودارم حسین جان
                                                         «عارف»

***
شفای جان
تو بردرد دلها دوایی حسین جان
مرض های جان را شفایی حسین جان
تویی رمز عشق و تویی جان هستی
تومحبوب خلق و خدایی حسین جان

تویی خون حق در رگ و جان هستی
تو فرزند خون خدایی حسین جان
به قلبم نظرکن  مریض گناهم
بده جان و دل را  صفایی حسین جان

قیامت چه آید کتابم  به دستت
مبادا که خوارم  نمایی حسین جان
به میزان و   هنگام  تبلی السرائر
به جز تو ندارم رجایی  حسین جان

اگر حق در آنجا  نبندد  زبانم
به فریاد گویم کجایی حسین جان
                                                       «عارف»

۰ نظر ۱۳ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۳۵
فتحی
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۸۸

محرم نامه

  محرم نامه

 

کعبه را بگذار رو کن سوی یار
حائل است این خانه بنگر روی یار 
رو به سوی قبله عشاق کن    
شوق را دروصل او مشتاق کن

کاروان عشق آنک سر رسید
عارفی سر تا به پا محشر رسید
جمله زیبا رخان در هلهله
ماه در خجلت شد از این قافله

خیمه معراج را بر پا ببین
باز سبحان الذی اسری ببین
مسجد الا قصی نه، اینجا کربلاست
این تماشا خانه قالوا بلی است

این منای ذبح اسماعیل نیست
قوس ادنی مسکن جبریل نیست
نی زبان اینجا توانا بر سخن
نی قلم اینجا چراغ انجمن

این زمین کربلا یا محشر است !؟
این ظهورستان عشق داور است !
هر که این می خانه آمد مست شد
وآن دگر سر مست شد، بی دست شد

دست وسر دیگر حجاب ساقی است
ساقی اینجا تشنه تر از باقی است
ای ملائک چشم خود را وا کنید
طفل دردی نوش را معنا کنید

کودک اینجا اگر نابالغ است
رهبر نام آوران عاشق است
تشنگی اینجا برای آب نیست
گاه وصل آمد، کسی را تاب نیست

این که جان تقدیم جانان می کند
عرشیان را مات و حیران می کند
رمز انی اعلم اینجا بر ملاست
این حسین آباد عرش کبریاست 

 ای ملائک سجده بر آدم کنید
دیگر این چون  وچراها کم کنید
این محرم نامه را امضا دهید
جام را بر ساقی جان ها دهید

در نوا با تعزیه داران شوید
انجمن های قلم گریان شوید
این محرم نامه خونین نامه شد
کربلا ورد زبان خامه شد

از محرم عشق جوشان می شود
رود غیرتها خروشان می شود
از محرم دل جلا پیدا کند
تکیه بر پیدا و ناپیدا کند

پیر ما در کربلا پیرانه شد
با محرم فاضل و فرزانه شد
پیر ما می گفت مکتب کربلاست
داستان کربلا در روضه هاست

کربلا را خون عاشق بیمه کرد
خون مگر شمشیرها را نیمه کرد!
این سیاهی ها که بر دیوارها است
رمز استمرار در پیکارها است

این سیه پوشان گریان وغمین
نوحه خوانان شقایق زاردین
از فرات آب عطشان آمدند
مست و سیراب از می جان آمدند

این محرم نامه ها احیا گرند
نوحه ها بیداد را رسوا گرند
سینه زن ها محو عترت می شوند
غرق دریای محبت می شوند

این محرم ها بسیجی پرور است
هر نم اشکی شهیدی دیگر است
شاهد ما خاکریز عاشقان
کربلایی های بی نام و نشان

نینوائی زادگان جبهه ها
راویان قصه قالوا بلی
وه که عشق اینجا عجب زیباستی! 
قصه جف القلم اینجاستی!
     « عارف »


۰ نظر ۱۱ بهمن ۸۸ ، ۲۳:۴۳
فتحی
دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۸۷

یا امام هشتم

عید میلاد حضرت امام رضا (علیه السلام )را به همه عزیزان تبریک عرض می کنم امیدوارم در سایه الطاف آن بزرگوار سعادت دنیا و آخرت نصیب شما گردد

 

 مطالبی را این حقیر قبلا در آینه های عارف نوشتم که می توانید ملاحظه بفرمایید اینجا

و نیز شعر زیبایی را در وبلاگ ( کاروان دل آقای یوسف رحیمی ) دیدم که با اجازه ایشان به شما تقدیم می کنم

سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت
هم از شکوه مقامت ، هم از فضائل گفت

شبیه صائبِ صاحب سخن قصیده نوشت
غزل غزل سر زلف تو را چو بیدل گفت

نه چند مثنوی و قطعه و غزل ، باید
که شرح قصة حسن تو در رسائل گفت

عبا ، نه ... اینکه گدای شما شدم کافیست
حدیث
حسن تو کی می توان چو دعبل گفت

تفضلی ! که فقط از تو خوانده ام یک عمر
و من نگفته ام و هر چه بود این دل گفت

زلال اشک مرا از تبار کوثر کن
در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن

به قفل بسته کلید اجابت است اینجا
که آستانة جود و کرامت است اینجا

به دلنوازی جان در رواق او بنشین
چرا که قبر مسیحای عترت است اینجا

بکوش تا پرِ پروانه اش شوی ،‌ زیراپر از تلأ لؤ شمع هدایت است اینجا

زلال اشک تو از چشمة خلوص دل
همیشه إذن دخولِ زیارت است اینجا

نه دیدن حرم و قبر و صحن و گلدسته
هدف وصال حقیقی حضرت است اینجا

دوباره کسبِ ثواب هزار حج کردم
طواف قبرِ تو یا ثامن الحجج کردم

ببین که حال و هوای حرم چه عرفانیست
پر از بلور و کبوتر پر از چراغانیست

به لطف گنبد و گلدسته های زر پوشش‌
همیشه صحن حرم پر فروغ و نورانیست

کجاست روضة رضوان به غیر از این مرقد
کجاست جنت الأعلی اگر که اینجا نیست

صدای پر زدن بال جبرئیل است این
در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانیست

حدیث سلسله از یادمان نخواهد رفت
ولایتت به خدا شرطی از مسلمانیست

هزار مرتبه شکر خدا که نور تو
چراغ زندگی مردمان ایرانیست

کتاب رأفت و مهرت پر از حکایتها
نظیرِ قصة آن پیر مرد سلمانیست

ز یادِ مردمِ سایه نشین ایوانت
نرفته خاطره های نماز بارانت

سلام ! مظهر یکتای « لیس إلا هو »

سلام ! حضرت خورشید ! ماهِ یوسف رو

مقام عصمتتان « إنما یرید الله »
قسم به اشهد أن لا اله الا هو

شبی نشان بده از باب « یطمئن قلوب »
به چشم خسته­ مان گوشه ای از آن ابرو

دخیل گریه ببندید زائران اینجا
به حلقه های ضریح مطهر از هر سو

چگونه ضامن دلهای ما نخواهد شد
رئوف شهر که کرده ضمانت آهو

خوشا به حال کسی که شبیه اهل نظر
به خدمت حرمش گیرد از مژه جارو

غباری از اثر رفت و آمدش شاید
شبیه فرش حرم بر روی سرش باشد

همیشه باغ لبش غنچة تبسم داشت
که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت
تمام عمر شریفش ، مکارم الأخلاق
به لحظه لحظة  اوقات او تجسم داشت

اگر امام رئوف است ، بسکه همواره
به سینه دغدغة مشکلات مردم داشت
           

برای رزق تمامِ کبوتران شهر
حیاط خانة آقا همیشه گندم داشت

هر آنکه جرعه ای از جام معرفت نوشید
سری به خاک قدوم امام هشتم داشت

و هر فرشته برای تبرک بالش
به خاک راه امامِ رضا تیمم داشت

برای ما به جز این آستان پناهی نیست
از آسمانِ حرم تا بهشت راهی نیست


تویی که این همه دارالشفایِ دل داری
نرفته از حرمت نا امید بیماری

دوباره نغمة نقّاره خانه می آید
شفا گرفته کسی با تفضّلت ! آری

کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز
از این ترنم نقاره بانگ بیداری

دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن
ببین برای پریدن عجب سبکباری

دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا
میان صحن حرم شد چه گریه بازاری

دوباره روضه گرفتند زائران اینجا
بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری

رهاست در نفس این حرم شمیم یاس
به یاد علقمه و قبر حضرت عباس

۰ نظر ۲۰ آبان ۸۷ ، ۱۵:۰۹
فتحی
چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷

یاعلی

عمری است که دم بدم علی میگویم

هنگام نشاط و غم علی میگویم

تاحال علی گفتم و انشاءالله

تا آخر عمر هم علی می گویم

یاعلی

۰ نظر ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۴:۴۸
فتحی
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۸۷

امام کاظم(ع)

25 رجب روز شهادت جانگداز حضرت امام کاظم (علیه السلام) است، با عرض تسلیت به شیعیان و دوستداران آن حجت خدا، خصوصا به محضر فرزند گرامی اش حضرت امام زمان (علیه السلام) .

 

 

گوشه زندان ویران و خرابم عار نیست

 خوش دلم کاینجا کسی همراه من جز یار نیست

خوش بود گربسته باشد پای من در سلسله
 رشته عشق است این عمامه و دستار نیست

محرم اسرار عشقم کاین چنین زندانی ام 

 کس به غیر از من در اینجا محرم اسرار نیست

گوشه زندان بغداد و غریب و مبتلا
غیر زنجیر جفایم یاور و غمخوار نیست

عاشق روی نگارم در رهش جان می دهم
 جنت و فردوس من غیر از وصال یار نیست

گرچه زندانبان زند با  تازیانه هرشبم
 محو روی دلبرم باکم از این این آزار نیست

یوسف زهرایم و زندان شده چاه غمم
عاشقی باشد گناهم غصه ام در کار نیست

                                             ( ناشناس )

۰ نظر ۰۴ مرداد ۸۷ ، ۱۸:۲۳
فتحی
سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۸۷

ناله حیدر - - - - قربانی امامت

السلام علی الصدیقه الشهیده

با عرض سلام به پیشگاه مقدس حضرت زهرای مرضیه و تسلیت ایام شهادت آن بزرگوار به محضر رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) خصوصا حضرت بقیه الله (عج) و تسلیت به دوستان و شیعیان آن بزرگوار 

*****************

قربانی امامت

من مرغ پرشکسته باغ رسالتم
قربانی و فدایی نخل امامتم
بعد از پدر چه ظلم و ستمها که دیده ام
گویی نه من امانت ختم نبوتم
احمد بگفت فاطمه ام بضعه من است
اما سیه زضربت سیلی است صورتم
آتش زدند خانه ما را منافقان
پهلوو سینه است گواه صداقتم
شد محسنم میانه دیوار ودر فدا
جز فضه کس نبود نماید حمایتم
گریان و دست بسته علی بود شاهدم
زان لحظه نزد همسر خود در خجالتم
بازوی خود زچشم علی می کنم نهان
خواهد گریست در شب غسل شهادتم
مظلوم تر زشوهر من نیست در جهان
گریان برای حافظ بیت ولایتم
(عارف
(

*********************

این دوبیت از امام علی علیه السلام نقل شده است

نفسی علی زفراتها محبوسه
یالیتها خرجت مع زفراتی 

لا خیر بعدک فی الحیاه فانما
ابکی مخافه تطول حیاتی

********

ناله حیدر

ای باصفا از نور رویت خانه من
برخیز و در ماتم نگر کاشانه من

 

رفتی و من تنها شدم ای هم نوایم
با چاه می گویم پس از تو راز هایم

 

بی تو چراغ خانه ام گردیده خاموش
هرگز نمی گردد غمت از دل فراموش

 

جسمم شده زندان روح بی قرارم

ایکاش بیرون آیدازتن جان زارم

 

بی تو ندارد زندگی لطف و صفایی

 ترسم که طولانی شود فصل جدایی

 

داغت نشسته بردلم ای دل نوازم
همواره از هجرتو در سوز و گدازم

 «عارف »

******************

 

۰ نظر ۰۷ خرداد ۸۷ ، ۱۱:۲۶
فتحی
يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۸۶

برای دختر عزیزم

برای دخترم

فردای تو پیداست در آئینه رنجم

زیباتر و شاداب تر و پاک تر اما

امروز حکایتگر فردای توام من

تاریکتر و تیره تر از آنچه تو فردا

طرحی که از این جان پر افسوس بخوانی

راهی است به پیش تو ولی روشن و شاداست

من دفتر عمرم چو نظر می کنم امروز

هر صفحه آن خاطره ای رفته به باد است

هر گام تو یک مرحله از سیر کمالی

هر لحظه من سوختن از شعله حسرت

جامی که شده سهم تو در میکده عشق

هر جرعه آن توشه ای از گنج سعادت

امروز نصیب تو می و مستی و ساقی

غافل مشو از باده و پیمانه و دلبر

نوری است وجود تو زمحبوبه خالق

من چشم امیدم به سوی ساقی کوثر

(عارف)

۰ نظر ۲۴ تیر ۸۶ ، ۱۱:۰۹
فتحی
دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۸۵

عید ولایت و اخوت

عید برادری و سروری مبارک

عاشقان عیدتان مبارک باد
عید بر عاشقان مبارک باد
بر همه شیعیان شیر خدا
بر همه عارفان مبارک باد

 

عمری است که دم به دم علی می گویم

هنگام نشاط و غم علی می گویم

تا حال علی گفتم و انشاءالله

تا آخر عمر هم علی می گویم

۰ نظر ۱۸ دی ۸۵ ، ۱۱:۰۷
فتحی
يكشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۸۴

خورشید بر نیزه

خورشید بر نیزه

از استاد علی معلم ‌دامغانی

روزی که در جام شفق مل کرد خورش
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه گوئی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟ آری این‌چنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
بر صخره از سیب ز نخ بر می‌توان دید
خورشید را بر نیزه کم‌تر می‌توان دید

در جام  من می بیش‌تر کن ساقی امشب
با من مدارا بیش‌تر کن ساقی امشب
بر آبخورد آخر مقدم تشنگانند
می ده حریفانم صبوری می‌توانند
این تازه رویان کهنه رندان زمینند
با ناشکیبایان صبوری را قرینند
من صحبت شب تا سحوری کی توانم
من زخم دارم من صبوری کی توانم
تسکین ظلمت شهر کوران را مبارک
ساقی سلامت این صبوران را مبارک

من زخم‌های کهنه دارم بی‌شکیبم
من گر چه این‌جا آشیان دارم غریبم
من با صبوری کینه‌ی دیرینه دارم
من زخم داغ آدم اندر سینه دارم
من زخم‌دار تیغ قابیلم برادر
میراث‌خوار رنج ِ هابیلم برادر
یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه
یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه
از نیل با موسی بیابانگرد بودم
بر دار با عیسی شریک درد بودم

من با محمد از یتیمی عهد کردم
با عاشقی میثاق خون در مهد کردم
بر ثور شب با عنکبوتان می‌تنیدم
در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم
بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم
عمار وش چون ابر و دریا مویه کردم
تاوان مستی هم‌چو اشتر باز راندم
با میثم از معراج دار آواز خواندم

من تلخی صبر خدا در جام دارم
صفرای رنج مجتبی در کام دارم
من زخم خوردم صبر کردم دیر کردم
من با حسین از کربلا شبگیر کردم
آن روز در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
فریادهای خسته سر بر اوج می‌زد
وادی به وادی خون پاکان موج می‌زد

بی درد مردم، ما خدا ، بی درد مردم
نامرد مردم ، ما خدا ، نامرد
از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم
زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علم‌دار خدا را قطع کردند
نوباوه‌گان مصطفی را سر بریدند
مرغان بستان خدا را سر بریدند
در بر گ ریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
**************

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

۰ نظر ۲۱ اسفند ۸۴ ، ۱۸:۵۵
فتحی
شنبه, ۱۷ دی ۱۳۸۴

سلام بر شکافنده علم

سلام بر گسترش دهنده علم اولین و آخرین

روز هفتم ذی الحجه سال 114 قمری پنجمین امام معصوم شیعیان و جانشین برحق رسول الله حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام ) به شهادت رسید . این مصیبت بزرگ را به همه دوستداران و پیروان اهلبیت ( علیهم السلام ) خصوصا حجت خدا مهدی فاطمه ( علیه السلام ) تسلیت عرض می کنیم .
آن حضرت در اول ماه رجب سال 57 قمری به دنیا آمد . پدر بزرگوارش امام سجاد ( علیه السلام ) و مادرش فاطمه دختر امام مجتبی ( علیه السلام ) بود . لذا  ایشان هم از طرف پدر و هم از مادر علوی بود .
در چهار سالگی در کربلا حضور داشت و شاهد همه حوادث عاشورا بود . و با همان سن کم مصائب کربلا و اسارت را تحمل کرد و یکی از راویان کربلا می باشد .   بیشتر دوران امامتش مصادف با حکومت هشام ابن عبدالملک ظالم و ستگر اموی بود . که امام ( علیه السلام ) را شدیدا تحت نظر و سانسور قرار می داد.
 به سبب ضعف و آغاز افول حکومت اموی فرصتی پیش آمد که امام ( علیه السلام ) توانست حوزه تدریس و تعلیم تشکیل دهد و معارف ناب اسلام محمدی را به مردم بیاموزد .

آن حضرت را باقر لقب دادند چون علوم اولین وآخرین را شکافت و ظاهر ساخت . و دلش دریای پهناور و چشمه جوشان علم و دانش بود . 
جابر ابن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم) بود نقل کرده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود : (( ای جابرتو زنده می مانی تا پسرم محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب را ، که در تورات به باقر معروف است ملاقات می کنی . پس چون او را دیدی از جانب من به او سلام برسان ))
بیشترین احادیث و روایات که شیعیان در علوم دینی و تفسیر قرآن و آداب و احکام استفاده می کنند از حضرت باقر ( علیه السلام ) و فرزندش حضرت صادق ( علیه السلام ) می باشد .

جلوه هایی نورانی از باقر العلوم:
1- کمال ، و تمام کمال : تفقه و بصیرت یافتن در دین ، صبر در مصیبت و دشواری ها ، و اندازه نگهداشتن در معیشت است .
2- سه چیز از مکارم دنیا و آخرت است : کسی را که بر تو ستم کرده عفو کنی ، آنکه از تو پیوند قطع کرده با او متصل شوی ، وبا کسی که از روی نادانی به تو ستم کرده حلم بورزی.
3- عالمی که مردم از او بهره ببرند از هفتاد هزار عابد برتر است .
4- چهار چیز از گنج های نکو کاری است : کتمان حاجت ،کتمان صدقه ، کتمان درد ، و کتمان مصیبت .
5- حیا و ایمان در یک ریسمان مقرون همند، و هرگاه یکی از آنها برود دیگری هم به دنبالش خواهد رفت .

یا وجیها عندالله ، اشفع لنا عندالله

ای دومین محمد و ای پنجمین امام 
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
روح روان احمد و فرزند چار امام

صف تو را نگفته خدا جز به افتخار
نام تو را نبرده نبی جز به احترام
حکم خدا به همت تو گشته پایدار
دین نبی به دانش تو مانده مستدام

با آن همه جلال و مقامی که داشتی
دیدی ستم زخصم ستمگر علی الدوام
گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

گاهی به دشت کرببلا بوده ای اسیر
گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام
گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان
گه سنگ ریختند به سرهایتان زبام

داریم حاجتی که زلطف و عنایتت
بر قبر بی چراغ تو گوئیم ما سلام
(( میثم )
)

۰ نظر ۱۷ دی ۸۴ ، ۲۲:۴۶
فتحی
پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۸۴

یا ضامن آهو

یا ضامن آهو

بیا ای دل که ذکر هو بگوییم
ثنای ضامن آهو بگوییم
خوشا آنان که دایم با رضایند
کبوتر های آن حال و هوایند
پناه ماسوایی یابن زهرا
گل باغ خدایی یابن زهرا
قلوب عاشقان دیوانه تو
تویی شمع و جهان پروانه تو
نه شرقی و نه غربی اصل نوری
به هر مشکوه داری یک ظهوری
کلام طیبی چون نخل جانی
به اذن حق ثمربخش جهانی

مزارت کعبه حج فقیران
منای عشق تو سرچشمه جان
همه دل بسته روی چوماهت
همه شیدای یک برق نگاهت
ضریح پاک تو قلب جهان است
مطاف جمله پیغمبران است
ستاره چون به شب دیده گشاید
سلام عشق تقدیمت نماید
به تعظیمت که هرشب ماه خیزد
برآن گلدسته عطر نور ریزد
سحرگه مهر با مژگان نورین
زند جاروب بر ایوان زرین
بهشت ما سرای تو رضاجان
رضای حق رضای تو رضاجان
فدای آن کبوتر های کویت
منم سرمست احسان سبویت
من ودل بسته موی تو هستیم
نمک پرورده کوی توهستیم
به چشم مست تو حیرانم ای دوست
به کوی عشق تو مهمانم ای دوست
شدم پروانه گل دسته تو
منم آن زایر دلخسته تو
رضا جان من گدایم من گدایم
گدای یک سبو سلم و رضایم
بده زان می که در خمخانه داری
به این مهمان که می نالد به زاری
سرا پا غرق الطاف تو هستم

می عشقت نموده مست مستم
ألا یاضامن آهو کرم کن
نگاهی گوشه صحن و حرم کن
منم آهوی دربند و پریشان
تو ضامن شو رهایم کن رضاجان
زخوی تو سخاوت می تراود
زلبهایت کرامت می تراود
به هر دردی دوا خاک مزارت
شفای هر غمی باشد غبارت
منم عبدی که آزاد تو هستم
به هر جا پا نهم یاد تو هستم
شهادت می دهم از روی ایمان
که می دانی مقام و حال مهمان
تو آگاهی به اوراد و کلا مم
جوابت شامل عرض سلا مم
در این درماندگی و بی پناهی
نوازش کن دلم را با نگاهی

« مشهد مقدس - عارف »

 

۰ نظر ۲۴ آذر ۸۴ ، ۱۲:۴۳
فتحی
سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۴

قاب خیال

قاب خیال
 

در دل خسته ام از هجر تو غوغاست هنوز
مرغ جان در طلب آن گل رعناست هنوز

دمبدم میل دلم جانب کویت باشد 
باده وصل تورا غرق تمناست هنوز

غم هجران تو کی می رود از سینه برون
هرکجا می نگرم روی تو پیداست هنوز

لن ترانی تورا گرچه شنید این دل من
طور جان تشنه آن جلوه سیناست هنوز

صفحه خاطر من قاب خیال توشده 
چشم دل عکس تورا محو تماشاست هنوز

وعده وصل که دادی زپس شام فراق
 همه شب دیده دل در ره فرداست هنوز

من و دل روز و شبان ذکر تو با هم گوییم
عمر من رفت و دل از وصف تو گویاست هنوز


قصه عشق تو پایان نپذیرد هرگز
این همه گفته سرآغاز الفبا ست هنوز

نه همین آتش غم قلب مرا می سوزد
چشمه دیده ام از هجر تو دریاست هنوز
                                    «عارف »

۰ نظر ۱۵ آذر ۸۴ ، ۱۲:۰۷
فتحی
چهارشنبه, ۲ آذر ۱۳۸۴

جلوه های عشق

 بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنام است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده اند          (حضرت روح الله  12/9/67 )

                   جلوه های عشق

 دل بیاتا عشق رامعنی کنیم              عقده های عا شقی راوا کنیم
سردهیم ازشهرجان آوازدل               هرچه بادابادگفتم رازدل !!
عشق تفسیرقشنگ بندگی است          عشق پروازبلند زندگی است
عشق هر جاجلوه ای سرمی دهد         هرکجاگل می کند برمی دهد

عشق فرداراتجسم میکند                  عشق باجانهاتکلم میکند
عشق زیبامی کندلبخندرا                  بال می بخشد دل دربندرا
عشق باخودآوردگل دسته را              شاخه های میخک آهسته را
عشق یعنی یک لباس پولکی               باعروسک های خوب کودکی

عشق لبریزاست ازناگفتنی                رازهای سربه مهردیدنی
عشق غم هارا فزونی می دهد            عشق فریاد درونی می دهد
عشق خواب ازچشمهایت می برد        باتمنا نازهایت می خرد
عشق آغازجنون آدم است                عشق گردن گیرخون آدم است

عشق پیغام جماران می دهد               عشق بوی یاس وباران می دهد
عشق عین مرتضی آوینی است          باشهیدان خانه زاد دینی است
عشق بویی ازخمینی می دهد             بر دلت رنگ حسینی می دهد
عشق آتش می زندکانون دل              می بردمارابه باغ خون دل

عشق هرجاگل کندآنجا خوش است         هرکه باگل خونگیرد ناخوش است
ناخوش عشق از همه سالم تراست        عامی عشق از همه عالم تراست
عشق مارا تا سلامت می برد               تالب نهر محبت می برد
عشق راجای تجلی سنگر است            عاشق آن باشد که عبد رهبر است

عشق هنگام اذان سر می دهد                بوی خوب نام دلبر می دهد
عشق را درجبهه ها رنگی دگر              میرسد در گوش آهنگی دگر
عشق سرخ کربلایی خوش تراست          باشهیدان آشنایی خوشتر است
عشق می گیرد به آب خون وضو            در نماز دوست از زیر گلو

عشق تا فردا نشانت میبرد                    عشق شک را از گمانت میبرد
عشق را بادل ببینی بهتر است               عشق با چشم یقینی بهتر است
عشق باسوز ودعا هم خانه است             عشق بارنگ وریابیگانه است
عشق فریاد است مثل آسمان                 عشق می گوید بیا صاحب زمان

عشق غوغایی است اما خامش است        اوسمیع است وبصیر است وهش است
عشق هرکجا می رود گل می کند             رنج مارا هم تحمل می کند
عشق شب رامی نویسد تا سحر             عشق تسبیحی است سوغات سفر
عشق راباید نگه داری کنی                  صبرکن شاید تو هم کاری کنی

عشق باعقلت تصادف می کند               جام زهری را تعارف می کند
عشق یک جا آبرو را می برد                هرچه داری غیر ((هو)) رامی برد
عشق دلها رازیارت میکند                   عقل سودای تجارت میکند
عشق یک عالم صفا می آورد               عقل آدابی به جا می آورد

عشق اشک دیده را جاری کند               عقل صورت راقلم کاری کند
عشق می خواند نماز جمعه را              می دهد عطر خوش روح خد
عشق پیغام ولایت می دهد                  بردلت نور هدایت می دهد
عشق یعنی سیدی از خامنه                 نایب مهدی میان آینه

عشق طوف خانه دلبر کند                   سعی بین زمزم و هاجر کند
عشق اسماعیل را قربان دهد               سربریدن دشنه را فرمان دهد
عشق سرپیچد زفرمان خلیل                برزبان آیدکه ینهانی الجلیل
عشق رابارنگ وبی رنگی چه کار        نقش او پیداست در برگ بهار

عشق می داند زبان خامه را               عشق می بیند دوروی نامه را
عشق عطر جانماز دلبر است              در تب وتاب جهانی دیگر است
عشق میثاقی است با عشق آفرین         عشق حرف اولین وآخرین

« عارف »

  بسیجی یعنی علی (علیه السلام) که تمام وجودش وقف اسلام بود و آنچه رهبر و پیامبرش می خواست و خدا را خشنود می ساخت انجام می داد. 
           
 ( مقام معظم رهبری )

۰ نظر ۰۲ آذر ۸۴ ، ۱۲:۳۴
فتحی
يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۸۴

بیاساقی

بیاساقی

حافظ ( ۷۹۲ هـ. ق )

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت

مستم کن آن چنان که ندانم زبی خودی
درعرصه خیال که آمد کدام رفت
بر بوی آنکه جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صح و شام رفت

دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می اش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت

نقد دلی که بود مرا صرف باده شد
قلب سیاه بود از آن در حرام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
می ده که عمر در سر سودای خام رفت

دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت
گمگشته ای که باده نابش به کام رفت

ملا صدرا (۱۰۵۰ هـ . ق)

ساقیا از سر بنه این خواب را
آب ده این سینه پرتاب را
مطربا یکدم به کف نه بربطی
زورق تن را بیفکن در شطی
 

از دف و نی زهره را در رقص آر
درنوای چنگ و بربط جان سپار
لشکر غم کرد در دل رستخیز
زین قیامت در پناه می گریز

عقل رفت عشق بر جایش نشست
وارث عقل است عشق ای حق پرست
تو برو تدبیر کار خویش گیر
ترک این جان خطا اندیش گیر

مصلحت را با دل من کار نیست
اندر این ویرانه کس را بار نیست
عاقلان گر می کنند از عقل نقل
من سلامت دیده ام در ترک عقل

۱۵/۸/۸۴

۰ نظر ۱۵ آبان ۸۴ ، ۲۰:۵۳
فتحی
سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۴

نذر جمال تو

نذر جمال تو

گر قسمتم شود که به کویت گذر کنم
از هرچه جز هوای تو صرف نظر کنم

تا در هوای میکده جان را جلا دهم
آسیمه سر هزار بیابان سفر کنم

در آرزوی جرعه ای از باده وصال
نذر جمال تو دل بی پا وسر کنم

آیا شود که نیم نگاهی کنی به من
تا رونمای تو سر و جان سر به سر کنم   «عارف» ۱۲/۷/۸۴

۰ نظر ۱۲ مهر ۸۴ ، ۱۱:۲۵
فتحی
شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۸۴

بی تو

بی تو

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد  

احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی

یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

۰ نظر ۲۵ تیر ۸۴ ، ۰۸:۴۸
فتحی
پنجشنبه, ۹ تیر ۱۳۸۴

سر عشق

             سرعشق

هزار جهد بکردم  که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
بهوش بودم از اول که دل بکس نسپارم 
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت بگوش و جان من آمد 
دگر نصیحت مردم حکایت است بگوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی         
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
                                                  
                    ******
مرا بهیچ بدادی و من هنوز برآنم  
که از وجود تو موئی بعالمی نفروشم
بزخم خورده حکایت کنم زدست جراحت 
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن 
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

                                              سعدی

۰ نظر ۰۹ تیر ۸۴ ، ۱۰:۲۹
فتحی
چهارشنبه, ۸ تیر ۱۳۸۴

نازک تر ازخیال

نازک تر ازخیال

ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی
پیوسته شادزی که دلی شاد می کنی
گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود
این مرغ پر شکسته که آزاد می کنی
پنهان مساز راز غم خویش در سکوت
باری، در آن نگاه، چو فریاد می کنی
ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می کنی؟
ای درد عشق او! ز چه بیداد می کنی؟
نازک تر از خیال منی، ای نگاه! لیک
با سینه کار دشنه ی پولاد می کنی
نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی رود
ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی.

(محمد علی بهمنی)

۰ نظر ۰۸ تیر ۸۴ ، ۱۸:۲۵
فتحی