مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

یادداشت های فتحی

مهرخوبان

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

نصایحی زیبا از پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله)به ابوذر غفاری

عقیق: آنچه در این نوشتار می آید نصیحت های پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر غفاری است. این حدیث در کتاب «مکارم الاخلاق» اثر رضی الدین، حسن بن فضل طبرسی، از علمای قرن ششم هجری، فرزند امین الإسلام طبرسی(صاحب تفسیر مجمع البیان) آمده است.

ایشان این حدیث را از پدرشان با ذکر سلسه سند ذکر می نماید؛[1] سپس این حدیث در کتاب« تنبیه الخواطر و نزهة النواظر» معروف به« مجموعه ورّام» نوشته ورام بن ابی فراس مالکی اشتری (متوفای 605 هجری) آمده است. [2] مرحوم مجلسی نیز این حدیث را به نقل از کتاب«مکارم الاخلاق» در جلد 74 بحار الانوار آورده است. ایشان پس از نقل این روایت، سندهای دیگری را ذکر می نمایند.[3] این روایت از طریق ابو أسود دؤلی نقل شده است.



ابوذر گفت: روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم.در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی ـ علیهما و آلهما السلام ـ کسی دیگر نبود. خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:«ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت. .. مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.»

فرمود: چه خوب، ای ابوذر! تو از مایی.تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می کنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه ای که در بردارنده تمام راه ها و روش های خیر و خوبی است. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند.

۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۸
فتحی
پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳

دوستی-1

اساسى ترین ابزارهاى دوستى

انتخاب از کتاب دوستی در قرآن و حدیث - محمدی ری شهری

*امام على علیه السّلام : بهترین چیزى که مردم با آن ، دل هاى دوستانشان را به دست مى آورند و کینه ها را از دل هاى دشمنانشان مى زدایند ، خوش رویى به هنگام دیدارشان است ، پرسش حالشان در هنگام نبودشان و گشاده رویى در حضورشان .

*امام على علیه السّلام : عقل ، پرده پوشا[ى کاستى ها] است و کمال ، زیبایى آشکار . پس کاستى هاى خوى خود را با کمالت بپوشان و با عقل خویش ، هوایت را از پاى در آور ، تا دوستى تسلیمت گردد و محبّت ، برایت آشکار شود .

* امام على علیه السّلام : با گشاده رویى و خوش رویى بخشش کردن ، نیکوکارى و آغاز به سلام ، دوستى مردم را فراچنگ مى آورد .

* امام على علیه السّلام: دوستى با هیچ چیز همچون بخشندگى، نرمى وخوش خویى به دست نمى آید .

* امام على علیه السّلام : سه چیز عامل دوستى است : خوش خویى ، ملایمت نیکو و فروتنى .

* امام باقر علیه السّلام : محمّد بن شهاب زُهْرى ، افسرده و اندوهگین بر امام سجاد علیه السّلام وارد شد . حضرت زین العابدین علیه السّلام به او فرمود : «چرا غمگین و اندوهگینى ؟» گفت : «یابن رسول الله ! بر اثر آزمودنِ حسودانِ بر نعمت هایم و آزمندانِ به موقعیّتم و کسى که به او خوبى کرده و به خیرش امیدوار بودم و پندارم خطا بود ، غم و اندوه پیاپى به سراغم مى آید» . حضرت على بن الحسین علیه السّلام فرمود : «زبانت را از زیان زدن به خودت نگه دار تا مالک برادرانت شوى» . زهرى گفت : «یابن رسول الله ! من با سخنانى که مى پراکنم ، به آنان خوبى مى کنم [و بر دانش آنان مى افزایم]». امام سجاد علیه السّلام فرمود : «هیهات ! مبادا براى این کار ، دچار خودبینى شوى . مبادا چیزى بر زبان آورى که انکارش زودتر بر دل ها نشیند ، گرچه عذر و توجیه آن را داشته باشى ؛ زیرا هر آن کس که سخن ناشناخته [و قابل انکارت] را به او مى شنوانى ، چنین نیست که بتوانى عذرت را به او نیز بقبولانى» . سپس فرمود : «اى زهرى ! هرکه عقلش کامل ترین صفتش نباشد ، تباه شدنش آسان ترین ویژگى اش خواهد بود» . سپس فرمود : «اى زهرى ! چه اشکالى دارد که مسلمانان را چون خانواده ات قرار دهى ؛ پس بزرگشان را به منزلت پدر بدانى و کوچکشان را به منزلت فرزندت و همسالت را به منزلت برادرت ؟ حال به کدام یک از اینان دوست دارى ستم کنى ؟ کدام یک از اینان را دوست دارى نفرین کنى ؟ آبروى کدام یک از اینان را دوست دارى بریزى و پرده اش را بدرى ؟»

اگر هم ابلیس ـ که نفرین خدا بر او باد ـ در تو این پندار را پدید آورد که تو بر یکى از اهل قبله برترى دارى ، [اندکى درنگ کن و] بنگر . اگر آن شخص بزرگ تر از تو بود، [با خودت] بگو : 'پیش از من ایمان آورده و به عمل صالح پرداخته است ، پس از من بهتر است` . اگر کوچک تر از تو بود ، بگو : 'من پیش از او به گناهان و معصیت ها روى آوردم ، پس او بهتر از من است` و اگر همسالت بود ، بگو : 'من نسبت به گناه خود ، یقین دارم و درباره او تنها شک دارم ، پس چرا یقینم را بر اثر شک خود ، رها کنم ؟`

اگر دیدى مسلمانان به تو حرمت مى نهند ، بزرگت مى شمارند و گرامى ات مى دارند ، بگو : 'این فضیلتى است که آنان به چنگ آورده اند` و اگر از آنان درشتى و رویگردانى از خودت را دیدى ، بگو : 'این به سبب گناهى است که از من سر زده است` . در واقع ، اگر تو چنین کنى ، زندگى ات آسان مى شود ، دوستانت فراوان مى گردند ، دشمنانت اندک مى شوند و از نیکى شان شادمان مى گردى و از درشتى و جفایشان اندوهگین نمى شوى . این را بدان که گرامى ترین مردم نزد آنان ، کسى است که خیرش به آنان برسد و خود از آنان بى نیاز باشد و از درخواست چیزى خوددارى کند . پس از او گرامى ترین مردم نزدشان ، کسى است که از درخواست کردن خوددارى کند ، گرچه بدان ها نیازمند باشد . در حقیقت ، اهل دنیا اموال خود را به شدّت حفظ مى کنند و هرکه مزاحم آنچه نگهش مى دارند ، نشود ، نزدشان گرامى است و اگر مزاحم اموالشان نشود و حتّى بدانان چیزى از اموالش ببخشد ، عزیزتر و گرامى تر خواهد بود.»


 

 


* امام صادق علیه السّلام : سه چیز ، دوستى به بار مى آورد : دیندارى ، فروتنى و بخشش.

* امام حسن عسکرى علیه السّلام : هرکه پارسایىْ خوى ، کرمْ سرشت و بردبارىْ صفتش باشد ، دوستش زیاد و ستایشش بسیار گردد و بر اثر ستایش نیک از او بر دشمن خود پیروز شود .
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۰
فتحی
پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳

میزان نیاز ما به معصوم

ولادت حضرت امام باقر(علیه السلام ) و حلول ماه با عظمت رجب را به همه دوستان تبریک می گویم

****************

جابر ابن عبدالله انصاری یکی از سابقین در اسلام است که از روزهای نخست با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت نمود و در اغلب جنگها در رکاب آن حضرت بود .او علاوه بر میدان جنگ و جهاد در میدان علم و معارف الهی نیز چهره ممتازی به شمار می رود، وازعلوم ومعارف خاندان رسالت بهره های زیادی اندوخته ، و در نقل آثار و احادیث پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و امامان شیعه شهرت فراوانی دارد.
افتخار و سعادت دیگر جابر این است که به سبب عمر طولانی توفیق معاشرت و استفاده از محضر هفت تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) را داشته است .

 

 

با این مقدمه توجه شما دوستان عزیز را به جریان ملاقات او با حضرت امام باقر (علیه السلام(  جلب می کنم :
روی أن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه ابتلی فی آخره بضعف الهرم و العجز فزاره محمد بن علی الباقر (علیه السلام) فسأله عن حاله
فقال أنا فی حالة أحب فیها الشیخوخة على الشباب و المرض على الصحة و الموت على الحیاة
فقال (ع) أما أنا یا جابر فإن جعلنی الله شیخا أحب الشیخوخة و إن جعلنی شابا أحب الشیبوبة و إن أمرضنی أحب المرض و إن شفانی أحب الشفاء و الصحة و إن أماتنی أحب الموت و إن أبقانی أحب البقاء
فلما سمع جابر هذا الکلام منه قبل وجهه و قال صدق رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) فإنه قال ستدرک لی ولدا اسمه اسمی یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الأرض فلذلک سمی باقر علم الأولین و الآخرین أی شاقه

 

 

(از کتاب مسکن الفئواد – نوشته شهید ثانی - ص87 )

 

 

***************************

 

 

ترجمه: جابر در آخر عمر به ضعف و پیری مبتلا شد ، امام باقر (علیه السلام ) به دیدار او رفت و از حال او پرسید. جابر گفت حالی دارم که در این حال پیری را بر جوانی ، و بیماری را بر تندرستی ،ومردن را به زیستن ترجیح می دهم.
امام باقر (علیه السلام ) فرمود : اما من اگر خدا مرا پیر گرداند ، حال پیری را دوست میدارم ،واگر جوان سازد جوانی را. اگر بیمار سازد بیماری را و اگرشفا دهد شفا و سلامتی را دوست دارم ، اگر بمیراند مردن را دوست میدارم و اگر زنده بدارد زندگی را.

 

 

جابر چون این سخنان را شنید صورت آن حضرت را بوسید و عرض کرد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راست فرمود . او به من فرمود : یکی از فرزندان مرا خواهی دید که نام او نام من است ، و مشکلات علم را خواهد شکافت چنان شکافتنی که زمین را شخم می زنند . واز این جهت به او لقب باقر علم اولین و آخرین خواهند داد

 

 

*************************

 

 

 

 

 

بعضی بزرگان فرموده اند از این گفتار امام برمی آید که جابر در مقام صبر بوده ولی سخن امام باقر (علیه السلام) مربوط به مقام رضاست.

 

 

 

 

یکی درد و یکی درمان پسندد                        یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و دردو وصل و هجران                 پسندم آنچه را جانان پسندد

 

 

 

 

آری دوستان عزیز می بینیم که حتی جابر ابن عبدالله نیز پس از یک عمر استفاده از آموزش ها و راهنمایی معصومین به قله نهایی تکامل نمی رسد و از «استاد خاص» که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده بی نیاز نمی شود . پس وضع ما چگونه خواهد بود ؟ !!

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۵۴
فتحی
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲

حدیث صداقت

با عرض تسلیت شهادت حضرت امام صادق علیه السلام،
 شش حدیث از آن بزرگوار به دوستان تقدیم می کنیم.

 

1- حَدیثی حَدیثُ ابى ، وَ حَدیثُ ابى حَدیثُ جَدى ، وَ حَدیثُ جَدّى حَدیثُ الْحُسَیْنِ، وَ حَدیثُ الْحُسَیْنِ حَدیثُ الْحَسَنِ، وَ حَدیثُ الْحَسَنِ حَدیثُ امیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ حَدیثُ امیرَالْمُؤْمِنینَ حَدیثُ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ، وَ حَدیثُ رَسُولِ اللّهِ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ َ (جامع الاحادیث الشیعه ج1)

ترجمه :سخن و حدیث من همان سخن پدرم مى باشد، و سخن پدرم سخن جدّم ، و سخن جدّم نیز سخن حسین و نیز سخن او سخن حسن است و سخن حسن همان سخن امیرالمؤ منین علىّ و کلام او از کلام رسول خدا مى باشد، که سخن رسول اللّه به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.

 

2- قالَ علیه السلام : اوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُالصَّلاةُ، فَإ نْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ، وَ إ ذا رُدَّتْ، رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ  (وسائل الشیعه : ج 4)

ترجمه: اوّلین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است ، پس اگر نمازش ‍ قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.

 

3- قالَ علیه السلام : کَمالُ الْمُؤْمِنِ فى ثَلاثِ خِصالٍ: الْفِقْهُ فى دینِهِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ، وَالتَّقْدیرُ فِى الْمَعیشَةِ (امالى طوسى : ج 2)

ترجمه : شخصیّت و کمال مؤ من در سه خصلت است : آشنا بودن به مسائل و احکام دین ، صبر در مقابل شداید و ناملایمات ، زندگى او همراه با حساب و کتاب و برنامه ریزى دقیق باشد.

 

4- قالَ علیه السلام : مَنْ قَرَالْقُرْآنَ فِى الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ، وَ خُفِّفَ عَلى والِدَیْهِ وَ إنْ کانا کافِرَیْنِ (وسائل الشیعه : ج 6)

ترجمه : هر که قرآن شریف را از روى آن قرائت نماید بر روشنائى چشمش ‍ افزوده گردد؛ و نیز گناهان پدر و مادرش سبک شود گرچه کافر باشند.

 

5- قالَ علیه السلام: ایُّما مُؤْمِنٍ سَئَلَ اخاهُ الْمُؤْمِنَ حاجَةً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلى قَضائِها فَرَدَّهُ عَنْها، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیْهِ شُجاعا فى قَبْرِهِ، یَنْهَشُ مِنْ اصابِعِهِ  (امالى طوسى : ج 2)

ترجمه : چنانچه مؤ منى از برادر ایمانیش حاجتى را طلب کند و او بتواند خواسته اش را برآورد و انجام ندهد، خداوند در قبرش یک افعى بر او مسلّط گرداند که هر لحظه او را آزار رساند.

 

6-  قالَ علیه السلام : إمْتَحِنُوا شیعتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقیتِ الصَّلاةِ کَیْفَ مُحافَظَتُهُمْ عَلَیْها، وَعِنْدَ أسْرارِهِمْ کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إ لى أ مْوالِهِمْ کَیْفَ مُواساتُهُمْ لاِ خْوانِهِمْ فیها (وسائل الشیعة:ج 4)

ترجمه : شیعیان و دوستان ما را در سه مورد آزمایش نمائید: اول - مواقع نماز، چگونه رعایت آن را مى نمایند. دوم - اسرار یکدیگر را چگونه فاش و یا نگهدارى مى کنند سوم - نسبت به اموال و ثروتشان چگونه به دیگران رسیدگى مى کنند و حقوق خود را مى پردازند.

انتخاب ازسایت غدیر

۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۰۵
فتحی
شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱

دوست واقعی

ویژگی‌های دوست واقعی

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ بیستم دی‌ماه 89 (پنجم صفر 1432).

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات» 
شافی، ص 651
فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت(1) مرزهائى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه.        (متن کامل در ادامه مطلب)

۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۰۵
فتحی
يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۰

سخن حق


قال الرضا علیه السلام:

مَنْ کَانَ مِنَّا وَ لَمْ یُطِعِ اللهَ فَلَیْسَ مِنَّا

هر کس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست

سفینة البحار 2/ ص 98
 

 قال الرضا علیه السلام:

اِعْلَمْ اَنَّهُ لاوَرَعَ اَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحَارِمِ اللهِ وَ الْکَفِّ عَنْ اَذَی الْمُؤْمِن

بدان که هیچ خویشتنداریی سودمندتر از دوری  از حرام و پرهیز از آزار مؤمنان نیست

فقه الرضا علیه السلام / ص 356

۰ نظر ۲۴ مهر ۹۰ ، ۲۳:۳۵
فتحی
چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۵

همنشین

بسم الله الرحمن الرحیم

همنشین

امام رضا علیه السلام از حضرت عیسی سلام الله علیه نقل فرمودند :
همانا شخص بدکار بدی اش سرایت می کند و همنشین بد انسان را به هلاکت افکند ، پس بنگر با چه کسی همنشین می شوی
                                   (اصول کافی - ج 4 - ص 453)

خداوند به همه ما کمک کند تا با همنشین خوب معاشرت کنیم و نیز این توفیق را داشته باشیم که برای دوستان خود همنشین خوبی باشیم
از همه دوستان عزیزم التماس دعا دارم - یا علی مدد

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۸۵ ، ۱۱:۰۳
فتحی
سه شنبه, ۳ خرداد ۱۳۸۴

دنیای بی ثبات

دنیا متحول است و ثبات و قرار ندارد

 
روِیَ عَن رسولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
الدُّنْیَا دُوَلٌ فَمَا کَانَ لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ.[1]
ترجمه حدیث: از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) منقول است که فرمود: دنیا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه که براى تو مقرّر شده است به تو خواهد رسید، گرچه در نهایت ضعف و ناتوانى باشى؛ و آنچه که به ضرر و زیان تو باشد باز هم به تو خواهد رسید، گرچه در کمال قدرت و نیرومندى باشى و هرگز جلوی آن را نتوانى گرفت. و هر کس که امید خود را از آنچه که از دست رفته قطع کند، بدنش آسایش خواهد داشت و آن کس که راضى باشد به آنچه که خدا روزى او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد.
شرح حدیث: «الدُّنْیَا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنیا را بیان می­فرمایند. دنیا در گردش است. یعنی دنیا هیچ­گاه برای هیچ‏کس ثابت نیست. دنیا هیچ ثبوت و قراری برای هیچ‏کس ندارد. این وضع دنیا است.
«فَمَا کَانَ لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ». آنچه که خدا تقدیر کرده به تو خواهد رسید گرچه در نهایت ضعف و ناتوانى باشى. چه بسا انسان فکر می­کند که از نظر امور دنیایی توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولی چون مقدّر شده است به او خواهد رسید.
«وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ» در جایی هم که مواردی به ضرر و زیان تو باشد باز به تو خواهد رسید هر چند تو در کمال قدرت و نیرومندى باشى؛ هرگز نمی­توانی آنها را از خودت دفع کنی. بنابر این، تو نه می‏توانی برای خودت ‌جلب منفعت کنی و نه می­توانی از خودت دفع ضرر کنی.
«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ». اگر انسان از چیزهایی که دلش می­خواسته به دست بیاورد امّا ‌به دست نیاورده قطع امید کند، بدنش راحت می­شود. به عبارت ساده ‌ضعف اعصاب نمی‏گیرد! یعنی در فکر این نباش که ای کاش به دست می­آوردم! ‌ای وای که فلان چیز از دستم رفت!... این افکار و خیالات، باعث فشار عصبی و ‌روحی برای تو می‏شود. این به نفع تو است که به چیزهایی که به آن دست پیدا نکردی امید نبندی. به دست نیامده که نیامده! نشد که نشد!
«وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ». اگر کسی به آنچه که خدا داده است ‌خشنود باشد، چشمش روشن می‏شود. چون خدا داده است خوشحال هم می­شود.
هسته مرکزی این جملات چیست؟ این است که خیال نکن که تو می‏توانی کاری انجام بدهی. نافع خدا است، ‌ضارّ‌ هم خدا است. او است که امور را برای تو تقدیر می­کند. بی­جهت خودت نقشه نکش. اگر نقشه بکشی،‌ خدا به نقشه ات ضربه می­زند. بنابر این، ‌تو ‌برو به وظیفه‏ات عمل کن. این چیزها را به او واگذار کن. برو سراغ خودش که سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. این را بدان که تو هیچ کاره‏ای. او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزی برو، تو هم بگو چشم! بقیه‏اش را به او واگذار کن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، ‌از او این را هم بخواه که ضررها را از تو دفع کند.
روی خودت، ‌توانت و‌ فکرت هیچ‏وقت تکیه نکن. هنگامی هم که ‌او برای تو تدبیر کرد و ‌به دستت رسید، آن را که به تو داده قبول کن، ‌خوشحال شو و راضی شو. اگر این رضایت باشد، آن‏وقت یک زندگی شیرین پیدا می‏کنی؛ نه ضعف اعصاب می­گیری،‌ نه بی­جهت دنبال دنیا می­دوی، بی­جهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نمی­کنی. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضی هستی و چشمت روشن می­شود.
اینها همه در صورتی است که به او اتکا کرده باشی. از او خواستی، ‌او هم به تو عطا کرده است. و ‌آنچه را هم که به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر این حالت در تو باشد زندگی تو در همین نشئه دنیایت،‌ همراه با خوشی درونی و حتی خوشی بیرونی خواهد بود و ناخوشی بیرونی هم به سراغ تو نمی­آید.                     از سایت آیت الله مجتبی تهرانی
 
[1]. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 145                                                     
۰۳ خرداد ۸۴ ، ۲۳:۳۰
فتحی