دیدار علی(ع) یا ملکه زیبایی؟؟
یک عمر زندگی با ملکه زیبایی یا یک لحظه دیدار علی(علیه السلام)؟
متفکر و فیلسوف اسلامی علامه محمدتقی جعفری(ره) در جمع تعدادی از اندیشمندان درباره مهمترین عامل موفقیت خویش در تحصیل علم و ترویج معارف نورانی اسلام به ویژه شرح و تفسیر نهج البلاغه، خاطرهای تکاندهنده و الهامبخش نقل کرد که برای همه مفید است:
اینجانب توفیقی را که در زمینه تحصیل علوم و ترویج مبانی دینی کسب کردهام، از توجّه ویژه مولای متقیان علیبنابیطالب(ص) نسبت به خودم دارم. در سالهای جوانی و اقامت در نجف اشرف در یک شب گرم تابستان به دلیل گرمای بیش از اندازه و سختی اقامت در حجره، دعوت مؤمنی را جهت پیوستن به جمع دوستانی که در خانه آن شخص گرد آمده بودند، پذیرفتم. در آن جلسه، شخصی که به طنزگویی، مزّاحی و نشاطبخشی در محفل دوستان معروف بود، طبق معمول به شوخی و بذلهگویی پرداخت و اعلام داشت: من عکس زیبای «زن شایسته» یکی از کشورهای اروپایی را که در روزنامهها چاپ شده ، با خود آوردهام تا دوستان حاضر در جلسه ببینند و قضاوت کنند.آن شخص از دوستان جلسه درخواست کرد بدون تظاهر به دینداری و تقدس، هر کس پس از مشاهده عکس با صراحت و بدون تعارف بگوید که بین یک لحظه ملاقات و دیدار با امیرالمؤمنین علی (ص) به طور حضوری و یک عمر ازدواج و زندگی با صاحب این عکس، کدام یک را بر میگزیند؟
عکس آن زن را به نوبت به افراد نشان میداد و افراد هم هر کدام به فراخور برداشت و سلیقه خود از عکس نظری میدادند. معمولاً افراد بیننده اظهار میداشتند حضرت امیر (ع) را که انشاءالله در لحظه مرگ و عالم برزخ از نزدیک میبینیم؛ اما در این دنیا، زندگی با این زن مفید است.
من پنجمین نفر بودم. وقتی خواست عکس را به من نشان بدهد، طوفانی در قلبم به وجود آمد. بر خود لرزیدم و پیش خود گفتم چه آزمون حساس و بزرگی است! آیا به راستی سزاوار است لحظهای دیدار با علیبنابیطالب (ع)، آن بزرگ مرد الهی را با شهوات مبادله کنیم؟! بدون اینکه عکس را ببینم، از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم. هرچند مورد اعتراض حاضران واقع شدم، اما اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم. در حجره را باز کردم، اما به دلیل نامناسب بودن هوا داخل نشدم. روی پله نشستم، در حالی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم، به خواب رفتم. ناگهان خود را در سالنی نسبتاً بزرگ یافتم که تعدادی از علمای گذشته حضور داشتند و در صدر جلسه تختی قرار داشت و حضرت مولا علیبنابیطالب(ع) روی آن تخت نشسته بودند. قنبر غلام حضرت و مالکاشتر و... نیز همراه آن حضرت بودند. حضرت امیر مرا مورد خطاب قرار داد و به نام به محضر خود فرا خواندند. با شوق وصفناپذیری از جا برخاستم. لحظهای خود را در آغوش آن حضرت دیدم. آن حضرت مرا مورد لطف و محبت قرار دادند. من نیز امام را با همان خصوصیاتی که در روایات خوانده بودم، دیدم و لذت بردم.
در همین حال بیدار شدم و متوجّه شدم از لحظه نشستن در کنار در حجره تا ملاقات و بیدار شدن چیزی حدود هشت دقیقه طول کشیده است. با حالتی وصفناپذیر خود را به جلسه آقایان رساندم و دیدم همه سرگرم همان عکس هستند. به آنان گفتم من نتیجه انتخابم را گرفتم. از آن لحظه به بعد، این موفقیتها در زندگی علمی نصیبم گشت. منبع: مجله معارف
سلام علیکم
استاد عیدتان مبارک