نگاهی به
سیره حضرت جواد الائمه علیه السلام
امام محمد بن علی علیهما السلام (جواد الائمه) نهمین امام از خاندان اهل
بیت علیهم السلام است . القابی که برای آن امام برشمرده اند و هر یک گویای بعدی از
شخصیت آسمانی حضرت است، عبارت اند از: «مختار، مرتضی، متوکل، متقی، زکی، تقی،
منتجب، مرتضی، قانع، جواد، عالم ربانی، منتجب المرتضی
مشهورترین لقب امام، «جواد» است .شیخ صدوق نیز می نویسد: به محمد بن علی الثانی، تقی گفته شد; چون از خدا
تقوا پیشه کرد و زمانی که مامون شبانه با حالتی مست وارد شد و او را با شمشیر زد و
گمان کرد حضرت را کشته است، خداوند او را نگه داشت .
کنیه های حضرت نیز عبارت اند از: ابو جعفر ثانی (کنیه جدش امام باقر علیه
السلام) و ابوعلی
.
مادر حضرت، سبیکه نوبیه بود. به نقل شیخ مفید فرزندان حضرت جواد «علی
الهادی علیه السلام، موسی، فاطمه، امامه » بودند و طبرسی از دختران به «حکیمه، خدیجه، ام
کلثوم » اشاره می کند و می گوید: برخی تنها از فاطمه و امامه یاد کرده اند .
رنج های امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت با سیل رنجها رویارو بود;
مشکلاتی که گاه از سوی حاکمان، زمانی از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و
گاهی از سوی جاهلان، متعصبان، گروههای انحرافی و ... ایجاد می شد . اینک نمونه
هایی را مرور می کنیم:
1- شکستن حریم امامت . محمد بن ریان می گوید: مامون به هر حیله ای متوسل می
شد تا بر امام نفوذ کند، اما ممکن نمی شد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش
با امام به دست آمد .
وقتی می خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست
دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامی که داخل آن گوهری بود، داد
تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهی نکرد . در
آنجا مردی بود که مخارق نامیده می شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشی دراز داشت
. مامون او را طلبید . در گفتگوی مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزی از امور
دنیا مشغول باشد، من برای مقصود شما کفایت می کنم . آن گاه رو به روی امام نشست،
مانند الاغ عرعری کرد و وقتی توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد . امام
دقایقی بی توجهی کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله یا ذا العثون; ای ریش
دراز از خدا بپرهیز .» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش
افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند .
وقتی مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتی ابوجعفر بر سرم فریاد
کشید، وحشتی مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمی رود.
2- تهمت مستی و ...- فضای تنگ و خفقان آلود
حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود که گاه افراد وابسته
به طاغوت به آن حضرت توهینهای سنگینی می کردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهی
بسنده می کرد . از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدی ثروت زیادی
فراهم آورده بود و در حکومت بنی عباس نفوذ داشت، مدتی فرماندار مدینه شد و در همان
زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج می داد و کار را به جایی رساند که به امام
گفت: به گمانم تو مست هستی! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخی تنها به
درگاه الهی پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انی امسیت لک صائما فاذقه طعم
الخرب و ذل الاسر- خدایا! چنانچه تو می
دانی امروز برای تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خواری اسارت را به او بچشان »
طولی نکشید که در سال 233 ه . ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد 120 هزار دینار
به عنوان مالیات و 150 هزار دینار از برادرش بگیرند . او بار دیگر به عمر غضب کرد
و دستور داد هر چه می توانند بر گردنش ضربه بزنند و 6هزار ضربه زدند و بار سوم
کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد . واقعه توهین به امام جواد علیه
السلام چنان سنگین بود و دل امام هادی علیه السلام را به درد آورده بود که وقتی
خبر مرگ عمر را آوردند، 24 مرتبه «الحمد لله » گفت.
3- توطئه قتل به اتهام
خروج - قطب راوندی از ابن ارومه چنین نقل می کند: معتصم تعدادی از وزرایش را فرا
خواند و گفت: بر علیه محمد بن علی بن موسی علیهم السلام نزد من شهادت دروغ دهید و
بنویسید که می خواهد خروج کند . آن گاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه
کرده ای! امام فرمود: «والله ما فعلت شیئا من ذلک; به خدا سوگند! من چنین کاری
نکرده ام.
مامون بر وجود شاهدان پای فشرد . امام هم دستش را بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان
کانوا کذبوا علی فخذهم; خدایا اگر بر من دروغ بسته اند، آنها را بگیر .» در آن
لحظه ایوان لرزید و هر یک از اطرافیان معتصم که بر می خاست، بر زمین می افتاد .
معتصم عرض کرد: «یا ابن رسول الله! انی تائب مما فعلت فادع ربک ان یسکنه; ای پسر
رسول خدا! از آنچه کردم، توبه نمودم .از پروردگارت بخواه که آن را آرام سازد .»
این بار امام دست بلند کرد و عرض کرد: «اللهم سکنه و انک تعلم انهم اعداؤک واعدائی;
خدایا! آرامش سازوتو می دانی که آنها دشمنان تو ومن هستند.» در پی این دعا آرامش
به ایوان بازگشت.
شهادت امام جواد علیه السلام
مسعودی می نویسد: وقتی ابوجعفر به دنیا آمد، ابوالحسن (امام رضا علیه
السلام) به یارانش فرمود: «فی تلک اللیلة قد ولد لی شبیه موسی بن عمران فالق
البحار [و شبیه عیسی بن مریم] قدست ام ولدته فلقد خلقت طاهرة مطهرة . [ثم قال]
بابی و امی شهید یبکی علیه اهل السماء یقتل غیظا و یغضب الله علی قاتله فلا یلبث
الا یسیرا حتی یعجل الله به الی عذابه الالیم و عقابه الشدید ، در این شب برای من
فرزندی شبیه موسی بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسی بن
مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد . به جان پدر و مادرم شهیدی می شود که
اهل آسمان بر او می گریند . از روی خشم کشته می شود و خدا بر قاتل او خشم می گیرد;
پس [قاتل او] نمی ماند مگر اندکی تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوی
او می فرستد.
امام جواد علیه السلام خود فرموده بود که «سی ماه بعد از مامون اجل او فرا خواهد
رسید» و به گفته محمد بن الفرج آن حضرت به او نوشته بود: «خمس را برایم بفرستید که
بیشتر از امسال در بین شما نیستم »
مرحوم کلینی نیز حکایتی دردناک از این آگاهی امام به شهادتش نقل می کند و به نقل
از اسماعیل بن مهران می نویسد: وقتی ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد برای
بار اول می خواست برود، گفتم: من بر شما می ترسم . با چهره ای گشاده، فرمود: غیبت
من در این سال نیست . وقتی بار دوم به سوی معتصم می رفت، گفتم: شما می روید، بعد
از شما امامت با کیست؟ حضرت جوادعلیه السلام چنان گریست که محاسنش خیس شد و
فرمود:«بعداز من امر امامت مربوط به فرزندم علی علیه السلام است.»
چگونگی شهادت امام علیه السلام
سابقه خباثت و دشمنی معتصم، خلیفه عباسی، نشان می دهد که دستور قتل توسط
وی صادر شده است; هرچند عاملان مستقیم آن به نقلهای مختلف، افراد مختلفی باشند و
یا هر یک از آنها به عنوان تکمیل کننده پرونده شهادت حضرت عمل کرده باشند . این
موضوع به قدری روشن بود که مسعودی می نویسد: وقتی امام جواد علیه السلام [از مکه
با همسرش] به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست به کار
چاره ای برای قتل او بودند .» روایتهای مختلفی که به دست آمده، چنین است:
1- روایت مسعودی - روایت فوق عامل اصلی قتل را خلیفه عباسی
معرفی می کند، مسعودی در ادامه می نویسد: جعفر بن مامون که از کینه ام فضل نسبت به
امام (به دلیل برتری ام ابی الحسن نزد امام) خبر داشت و می دانست که ام فضل از او
صاحب فرزند نشده است، در انگور رازقی سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به
امام داد و حضرت خورد.دراین هنگام پشیمان شد و گریست. امام فرمود: گریه ات برای
چیست؟ به خدا قسم ، خداوند به فقری گرفتارت کند که نجات نیابی و به بلایی که
پوشانده نشود.
2- ونیز نقل شده : - معتصم به عبدالملک وزیر خود در مدینه، نوشت که امام
و ام فضل را راهی بغداد کند . او هم علی بن یقطین را مطلع کرد و امام راهی شد .
معتصم حضرت را گرامی داشت و اشناس (فرمانده ارتشی) را با هدایایی به استقبال
فرستاد . همراه آنها شربت ترش مزه (ریواس) آلوده به زهر را هم داد و گفت: این شربت
را با یخ خنک کرده ایم و امیرالمؤمنین، احمد بن ابی دؤاد، سعد بن خصیب و جماعتی از
بزرگان هم نوشیده اند و خلیفه دستور داده تا خنک است شما هم بنوشید . امام فرمود:
شب می نوشم . گفت: آن وقت برفش آب می شود.وی آن قدر اصرار کرد که امام آن را نوشید .
3- روایت عیاشی - زرقان دوست صمیمی ابن ابی داود، بعد از نقل
ماجرای قضاوت فقهاء و امام در مورد قطع دست دزد که به رسوایی قاضیان و سربلندی
امام انجامید، می گوید: سه روز بعد، ابی داود نزد خلیفه رفت و گفت: حق
امیرالمؤمنین به گردن من باشد، خیرخواهی در بقاء حکومت و شما بر من واجب است و از
این حق روی بر نمی گردانم، هرچند مرا در آتش بسوزانند. او گفت: آن چیست؟ ابن ابی داود
گفت: وقتی امیرمؤمنان در مجلس فقها رعیتش را جمع می کند تا درباره مسئله ای حکم
دهند، آن گاه آنان حکم را براساس آنچه نزدشان ثابت است، اعلام می دارند و این در
حالی است که وزیران و حاجبان و خانواده خلیفه در مجلس حضور دارند و مردم عوامی که
در پشت درها هستند، مطالب را می شنوند، آن گاه امیر از گفته فقهاء دربار روی بر می
تابد و به گفته مردی عمل می کند که بیشتر این امت به امامتش معتقدند و او را سزاوارتر
از خلیفه می دانند، با همه اینها، امیرمؤمنان چگونه می تواند از عدم اطاعت مردم و
شکست حکومت عباسیان آسوده خاطر باشد؟ رنگ از چهره معتصم پرید و گفت: «جزاک الله عن
نصیحتک خیرا .» معتصم روز چهارم به یکی از وزیران دستور داد حضرت را دعوت و مسموم
کند و اگر قبول نکرد، بگوید:مجلس خصوصی است . وزیر چنان کرد و امام چون لقمه اول
را در دهان گذاشت و احساس مسمومیت کرد، دستور داد مرکبش را برای رفتن آماده کنند و
در مقابل اصرار میزبان فرمود: خروج من از خانه به نفع توست . امام آن روز و شب را
در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید .
منبع سایت حوزه