قیامت میقات
قیامت میقات
امروز در کشور ما هشتم ذیحجه است . و در برخی نقاط زمین نهم ذیحجه . چه ترکیب زیبایی! و نیز امروز نوزدهم دی ماه است . ببین تاریخ و جغرافیا باهم دست به یکی شدند و قیامتی بر پا کرده اند ، تا من و تو ساعتی را به تماشای قیامت بنشینیم . با من بیا ! بیا . . نگاه کن !
آنجا را ببین ! حجاز را می گویم . روز نهم ذیحجه است بعد از نماز ظهر و عصر. بیرون از مکه ، کنار آن کوه ، جبل الرحمه . در آن صحرا خیمه هایی برپاست . حسین ( علیه السلام ) از خیمه اش بیرون می آید . و خانواده و دوستانش با عشق و اشتیاق به دنبالش. در کنار کوه رو به طرف کعبه می ایستد . چه وقار و ابهتی ! اما چقدر متواضع و فروتن ! دستها را بالا می گیرد و زمزمه می کند : الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع . . .
نزدیک غروب است اما حسین ( علیه السلام ) همچنان در حال خواندن دعا است . ازچشمان مبارکش بی وقفه اشک می ریزد . . .
مولای همه آزادگان و جوانمردان حسین ابن علی ( علیه السلام ) دعای عرفه را می خواند و می گرید . . . . . . اِلهى اَنَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى جَهْلى
***************
دل نمی کنی ؟ بیا تا صحنه دیگر را با هم نگاه کنیم
ببین ! آنجا را ! حجاز ، مکه ، هشتم ذیحجه است . همه حجاج با شوق و امید مکه را ترک می کنند . تا خود را به صحرای عرفات برسانند . شب همه باید در عرفات باشند . وقوف در عرفات را درک کنند . . . اما گروهی به صورت یک کاروان مسیر دیگری را می پیمایند . آنها از مکه خارج می شوند ولی راه آنها به طرف عرفات نیست ! این چه کاری است که می کنند ؟ مگر نمی دانند که اتمام اعمال و مناسک حج واجب است ؟ آنها باید شب را در عرفات بمانند و بعد از آن هم وقوف در مشعر و بعد منی و قربانی و . . .
کسانی دارند می روند تا به آنها تذکر بدهند . وظیفه را به آنها یاد آوری کنند . . . . اما وقتی با آنها روبرو می شوند بیشتر تعجب می کنند !! این کاروان از آن حسین ابن علی ( علیه السلام ) است !!!
- یابن رسول الله ! حسین جان ! شما چرا ؟؟ مگر به عرفات نمی روید ؟ چرا حج خود را نیمه تمام گذاشتید ؟ شما باید به عرفات و مشعر بروید باید در منی قربانی کنید و باید اعمال حج را کامل کنید !
- قربانگاه می روم ولی قربانگاه من جای دیگری است . من قربانیانی همراه خودم دارم . از قربانی شش ماهه تا سیزده ساله ، و هفتادساله !! میقات من در کربلااست . . . . . .
*******************
حالا یکبار دیگر نگاه کن ! نوزدهم دی ماه سال پنجاه شش شمسی . ایران . قم . ببین چه قیامتی است ! مردم فریاد می زنند . نام مراد خود را می برند : خمینی رهبر ماست . . . درود بر خمینی
آنها مصمم و با اراده قیام کرده اند تا اعلام کنند که بندگی طاغوت وشیطان را نمی پذیرند . . . . این شروع شعله ور شدن قیامی است که تا چند صباح دیگر دنیا را به تعجب و تمکین وا می دارد . انقلابی که دنباله همان حرکت کاروان حسینی است . . . . .
باز هم ببین ! این بار هم ایران . همان ایران که نوزدهم دی را دیدی . خوزستان شلمچه . جبهه های نبرد با شیطان . نوزدهم دی ماه است. سال شصت و پنج . عملیات کربلای پنج !
چه قیامتی برپاشده است ! جوانان با ایمان ، عاشق ، دلاور ، دل از دنیا شسته و به یار دلبسته ، کربلای دیگری برپا کرده اند ! کربلای پنج . عاشقان خمینی با درس از مکتب حسینی چه زیبا دشمن تا دندان مسلح را که از تمام دنیا حمایت می شود زمین گیر و خوار کرده اند .
آنجا را ببین ! آن سنگر تیربار ، یکی به طرف آن می رود ، تصمیم دارد شر آن تیر بار لعنتی را از یاران هم رزمش دور کند ! ببین او موفق می شود ! تیر بار خاموش شد ! سنگر منفجر شد !!! آفرین به این دلاور . . . .
اما چرا بر نمی خیزد . . . چرا . . بیا جلوتر ! آخ ! ببین ! این که غلام است . . برادرت . . . تیر به سینه اش خورده . . . . . . برادر شهیدم شهادتت مبارک !!!
حالا دیگر خودت می دانی ! راحت باش . این قیامت را دیدی ! دیگر به فکر تاریخ یا جغرافی نباش ! زمین و زمان را نادیده بگیر ! هر جا و هر زمان ! چه فرقی دارد ! همه جا کربلاست ! همه جا عرفات است . همیشه روز عرفه است ! و همیشه روز کربلای پنج است !
برو به فکر خودت باش ! در ایران یا حجاز ، روز نهم یا هشتم ! چه می دانم در عرفات یا در یک مسجد ، حسینیه ، گوشه اتاقت هر جا شده یگ گوشه ای را اختیار کن ! ببین دلها را چه اشتیاقی برای مناجات با خدا دارند ! ببین جوانها را ! ببین عرفات را ! دعای عرفه را بخوان !
می خواهی چه کنی ؟؟؟ یک کاری بکن ! ۱۹-۱۰-۸۴